ماجرای گلفروش و قتل گروهی در نظام آباد
طی نزاعی که شامگاه ۲۹ فروردین ماه اتفاق افتاده بود، سه مرد جوان توسط ضربات چاقو از سوی دو سرنشین نیسان گل فروشی مورد حمله قرار میگیرند، سپس دو متهم بلافاصله از محل وقوع جرم متواری میشوند.
کد خبر :
۹۲۸۹۷
بازدید :
۱۴۴۶۰
فرادید | شامگاه ۲۹ فروردین ماه بین ۵ نفر در محله نظامآباد، بالاتر از چهارراه سبلان و حوالی ایستگاه اتوبوس مدرسه گلسرخ (بین خیابان حوزان و خیابان ساداتی)، نزاعی صورت میگیرد. پس از درگیری این افراد شهرواندان با مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰ تماس میگیرند و کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت و بازپرس ویژه قتل در محل حاضر میشوند.
رییس پلیس آگاهی پایتخت افزود: «به دستور بازپرس شعبه سوم دادسرای امور جنایی پایتخت تحقیقات برای دستگیری متهم فراری ادامه دارد. متهم دستگیر شده نیز در اختیار کاراگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار دارد و تحقیقات پلیسی برای دستگیری عامل قتل سرنشینان پژو ادامه دارد.»
به گزارش فرادید، حوالی ساعت ۲۲:۳۰ یکشنبه شب، سه مرد جوان و دو نفر دیگر که با یک خودروی نیسان در کنار معبر در حال گلفروشی بودند، با یکدگیر درگیر میشوند. طی این نزاع سه مرد جوان توسط ضربات چاقو از سوی دو سرنشین نیسان مورد حمله قرار میگیرند، سپس دو متهم بلافاصله از محل وقوع جرم متواری میشوند.
سردار علیرضایی، رییس پلیس آگاهی تهران بزرگ درباره جرم به وقوع پیوسته توضیح میدهد که «گل فروشان بدنبال این درگیری خونی سوار بر خودروی نیسان خود شده و از محل متواری میشوند. اما ماموران کلانتری که با اطلاع از درگیری به تعقیب سرنشینان نیسان پرداختند. چند خیابان پایینتر از محل درگیری ماموران موفق میشوند راننده خودروی نیسان را دستگیر کنند، اما متهم اصلی فرار میکند.»رییس پلیس آگاهی پایتخت افزود: «به دستور بازپرس شعبه سوم دادسرای امور جنایی پایتخت تحقیقات برای دستگیری متهم فراری ادامه دارد. متهم دستگیر شده نیز در اختیار کاراگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار دارد و تحقیقات پلیسی برای دستگیری عامل قتل سرنشینان پژو ادامه دارد.»
محمد. و، مسعود. ق و معین. ع حدود ۲۷ تا ۳۰ساله، نام سه مقتولی است که در نزاع با دو فروشنده نیسانی گل با تبر به قتل رسیدهاند.
علت قتل گروهی چه بود؟
گفته شده که یک نیسان مشغول فروختن گلدانهای تزئینی بوده که در همین حین سه مرد جوان از خودرو پژو پیدا شده و برای خرید گلدان به فروشنده نزدیک میشوند. سپس آنها گلدانی با قیمتی نزدیک به ۸۰ هزار تومان برای خرید انتخاب میکنند.
پس از انتخاب گلدان ها، سه گلدان را جدا کرده و داخل ماشینشان میگذارند و صحبت درباره قیمت آنها را شروع میکنند، اما این چانه زدن بر سر قیمت در نهایت به نزاع شدید بین فروشنده و آن سه فرد تبدیل میشود. یکی از آنها فروشنده را هل میدهد که این حرکت او سبب عصبانی شدن فروشنده میشود.
گل فروش که کنترل اعصاب خود را از دست داده، از داخل ماشیش خود یک تبر آورده و بر سر فردی که او را هل داده بود، میزند. هنگامی که دو فرد دیگر نیز به سمت فروشنده میروند، آن دو را هم با تبرش مورد حمله قرار میدهد.
دوست گل فروش هم وقتی تبر را در دست او میبیند، وارد مشاجره شده و سه نفر دیگر را زخمی میکند و سپس هردوی آنها از محل حادثه فرار میکنند، اما سلاحشان در محل جرم جا میماند. طبق شواهدات، سه فرد مورد حمله قرار گرفته شده سلاحی برای دفاع از خود به همراه نداشته اند.
سه فرد مورد حمله قرار گرفته شده به بیمارستان رسانده میشوند، اما در آنجا فوت میکنند. شاهدان ماجرا به پلیس گزارش میدهند. شماره خودروی نیسان آبی توسط پلیس اعلام میشود و در نهایت روبهروی متروی شهید باقری، یک گشت این خودرو را مشاهده کرده و متوقف میکند.
در خودرو یک چاقوی خون آلود، دستگاه پز و مقداری مواد مخدر کشف شده بود و طی این عملیات دستگیری، یکی از این افراد به سرعت متواری میشود و نفر بعدی دستگیر میشود.
پس از انتخاب گلدان ها، سه گلدان را جدا کرده و داخل ماشینشان میگذارند و صحبت درباره قیمت آنها را شروع میکنند، اما این چانه زدن بر سر قیمت در نهایت به نزاع شدید بین فروشنده و آن سه فرد تبدیل میشود. یکی از آنها فروشنده را هل میدهد که این حرکت او سبب عصبانی شدن فروشنده میشود.
گل فروش که کنترل اعصاب خود را از دست داده، از داخل ماشیش خود یک تبر آورده و بر سر فردی که او را هل داده بود، میزند. هنگامی که دو فرد دیگر نیز به سمت فروشنده میروند، آن دو را هم با تبرش مورد حمله قرار میدهد.
دوست گل فروش هم وقتی تبر را در دست او میبیند، وارد مشاجره شده و سه نفر دیگر را زخمی میکند و سپس هردوی آنها از محل حادثه فرار میکنند، اما سلاحشان در محل جرم جا میماند. طبق شواهدات، سه فرد مورد حمله قرار گرفته شده سلاحی برای دفاع از خود به همراه نداشته اند.
سه فرد مورد حمله قرار گرفته شده به بیمارستان رسانده میشوند، اما در آنجا فوت میکنند. شاهدان ماجرا به پلیس گزارش میدهند. شماره خودروی نیسان آبی توسط پلیس اعلام میشود و در نهایت روبهروی متروی شهید باقری، یک گشت این خودرو را مشاهده کرده و متوقف میکند.
در خودرو یک چاقوی خون آلود، دستگاه پز و مقداری مواد مخدر کشف شده بود و طی این عملیات دستگیری، یکی از این افراد به سرعت متواری میشود و نفر بعدی دستگیر میشود.
شرح ماجرا از زبان دوست گل فروش
او میگوید که نامش پویا است و ۲۹سال دارد و از مازندران آمده و این اولینباری بوده که به تهران آمده است.
پویا در اعترافاتش گفته که «من مکانیک بودم و مدتی بود که یک نیسان آبی خریده بودم و با آن کار میکردم تا اینکه چندی قبل احمد که بچه محل و از دوستان قدیمی هستیم به من پیشنهاد داد تا با خودروی نیسان آبی به تهران بیایم و به جای اینکه بار جابهجا کنم همراه او در کار گلفروشی مشارکت کنم و روزانه ۵۰۰هزار تومان و اگر فروش بیشتری داشته باشد تا مبلغ یک میلیون تومان به من پول میدهد.»
به گفته او، پویا این پیشنهاد احمد را میپذیرد و روز حادثه با بار کود طبیعی از یکی از شهرهای مازندران به تهران آمده و به بازار گل میرود و پس از آن با احمد تماس میگیرد. پویا میگوید احمد از او خواسته تا به تهرانپارس برود که سپس باهم به بازار گل محلاتی میروند و احمد که در زمینه گلها اطلاعات زیادی داشته تعدادی گل و گلدان خریداری و بار نیسان میزنند.
پویا به شب حادثه اشار کرده و عنوان کرده که «مشتریان زیادی داشتیم که بیشتر نیز زنان بودند که در همین حین من روی جدول نشسته بودم که ناگهان یک خودروی پژو با سه سرنشین جوان در نزدیکی بساط ما توقف کردند و یکی از آنها که درکنار راننده نشسته بود از خودرو پیاده شده و بدون اینکه حرفی بزند دو گلدان بزرگ را برداشت و در صندوق عقب خودرویشان گذاشت و وقتی دوباره به سمت احمد رفت و یک گلدان دیگر برداشت و داخل خودرویشان گذاشت، احمد در خصوص اینکه قیمت گلدانها را نپرسیدند و پولی را پرداخت نکردند با پسر جوان و قوی هیکل حرف زد که در همین لحظه راننده از خودرو پیاده شد و از پشت گردن احمد را گرفت و به سمت من آمدند.»
او اضافه کرد که انگار دوستش در حالت عادی نبوده و پیشنهاد داده که گلدانها را با خودشان میبرند و پس از پیاده کردن دوستانش از خودرو گلدانها را پس میآورد که احمد میگوید پول گلدانها را پرداخت کنند و هر وقت برگشت پول آنها را پس میدهد که مرد قوی هیکل و دوستش احمد را کتک میزنند.
به گفته پویا، او خیلی ترسیده بوده و هیچکسی هم جلو نمیآمده تا از آنها دفاع کند و سه پسر جوان ادعا کردند که اینجا محله ماست و کسی نمیتواند بدون اجازه ما در این محل کاسبی کند.
دوست احمد ادعا میکند که تصمیم گرفته به پلیس زنگ بزند، اما یکی از آنها به سراغ او آمده و سعی داشته گوشی موبایلش را از دستش بگیرد، اما پویا، چون فیلم عروسیاش در گوشی موبایلم بوده نمیخواسته تلفنش به دست آنها بیفتد که ناگهان یکی از آنها موهایش را میگیرد و وقتی به خودش میآید، میبیند او را به کرکرههای مغازهای چسباندند و چند ضربه به سرش زدند.
پویا گفت: «من روی زمین افتادم و فقط پاهای آدمها را میدیدم که از بالای سرم عبور میکردند و آنقدر گیج بودم که نمیدانستم چه بلایی سر احمد آمده که در این لحظه شنیدم احمد مرا صدا میزد که پاشو فرار کنیم که جانم در خطر است. شوکه شده بودم و در همان حالت خودم را پشت فرمان نیسان آبی رساندم و احمد نیز سوار شد و به سرعت از محل دور شدیم و این در حالی بود که چند موتور در تعقیب ما بودند که ناگهان من خودروی پلیس را دیدم که سرعت ماشین را کم کردم و تصمیم داشتم به سمت آنها بروم و از حمله سه جوان خبر دهم و گوشیام را که در دست آنها بود پس بگیرم که احمد با عصبانیت گفت به مسیرت ادامه بده و حرکت کن وگرنه زندگی خودت و خانوادهات را خراب میکنم.»
هنگامی که دوست احمد، در آینه خودرو میبیند که پلیس اشاره میکند توقف کند، او در یک لحظه سرعت ماشین را کم کرده و در حالی که خودرو در حالت دنده دو بود سوئیچ را برداشته و از خودرو پیاده شده و به سمت پلیس میرود که در این لحظه سرباز پلیس با فریادهای ایست ایست از فرار احمد خبر میدهد.
پویا ادعا میکند که از چاقو و قتل خبری نداشته و پس از اینکه خودرویش را پلیس بازرسی کرده چاقوی خونین پیدا شده و او فکر میکند احمد آن را داخل خودرویش گذاشته و فرار کرده، اما موادمخدر حشیش که داخل خودرو است برای مصرف خودش است. او در ادامه گفت که احمد تصمیم داشته یک خانه اجاره کند و خودش در آنجا گلخانه بزند تا در کارشان سود بیشتری داشته باشند و ۲ میلیون تومان کم داشته است.
دوست پویا در پایان بیان کرد: «چاقو نیز برای من نبوده و نمیدانم چه اتفاقی افتاده که او دست به چاقو شده و آنها را به قتل رسانده است.» طبق اطلاعات به دست آمده فعلا برای این متهم اتهام شرکت در نزاع مرگبار، حمل و نگهداری سلاح سرد، حمل مواد مخدر و مصرف مواد مخدر صادر شده است.
۰