مرگبارترین قحطی‌های ایران

مرگبارترین قحطی‌های ایران

بنا بر مستندات تاریخی، قحطی عمومی سال ۱۲۸۸ قمری هولناک‌ترین و مرگبارترین رویداد در طول دو قرن اخیر و حتی در دوران بعد از مغول است.

کد خبر : ۹۳۳۲۸
بازدید : ۳۰۱۴۶

 قحطی‌ در ایران

مردم در سال‌های اخیر روز‌های سختی را پشت سر گذاشته‌اند؛ از ساعت‌ها انتظار در صف مرغ گرفته تا خرید گوشت با کارت ملی یا کمبود مقطعی برخی از کالاها؛ با این حال به گفته رئیس جمهوری تا کنون اجازه داده نشده که قحطی کالا در کشور رخ بدهد.

«در شرایطی که در سه سال گذشته دشمنان این سرزمین با جنگ اقتصادی به دنبال ایجاد قحطی در کشور بودند، دولت با تامین و توزیع کافی و فراوان کالا در کشور اجازه نداد این خواسته دشمن محقق شود.» این سخنان حسن روحانی در دویست و نوزدهمین جلسه ستاد هماهنگی اقتصادی دولت بود که مورد توجه رسانه‌ها قرار گرفت.

قحطی و کمبود مواد غذایی در ایران پیشینه بسیاری دارد. شاید تاریخی‌ترین و قدیمی‌ترین جمله‌ای که درباره قحطی در ایران مطرح شده این جمله معروف داریوش‌شاه باشد که می‌گوید: «این کشور را اهورامزدا از دشمن، خشکسالی و از دروغ بپایاد، به این کشور نیاید نه دشمن، نه خشکسالی و نه دروغ».

قحطی در تاریخ ایران دلایل مختلف طبیعی، اجتماعی و سیاسی داشته و برخی از روایت‌های مربوط به این اتفاق در تاریخ به جا مانده است.
وضع نزولات جوی، سرما و سیل، بیماری‌های همه‌گیر انسانی و حیوانی، هجوم ملخ‌ها و شیوع آفت‌های گیاهی دلایل طبیعی قحطی و جنگ و محاصره، بی‌ثباتی سیاسی، بی‌کفایتی، سوء سیاست و فساد عمال حکومت، حاکمیت استبداد و فقدان اعتماد و همدلی بین مردم و حاکمان، احتکار، اوضاع نابسامان راه‌ها، تحمیل‌های حاکمان و مظالم اربابان و مالکان، اعمال خشونت و سخت‌گیری بی‌مورد در مقابله با قحطی و فتنه‌جویی‌های سیاسی دلایل تاریخی و اجتماعی قحطی در کشورمان بوده است.

بنا بر مستندات تاریخی، قحطی عمومی سال ۱۲۸۸ قمری هولناک‌ترین و مرگبارترین رویداد در طول دو قرن اخیر و حتی در دوران بعد از مغول است. به گفته نسوی بعد از حمله مغول و در زمان قحطی «از حدود بلخ تا حدود دامغان، یک سال پیوسته خلق گوشت آدمی، سگ و گربه می‌خوردند؛ چه عمال چنگیزخان جمله انبار‌ها را سوخته بودند».

همچنین بنا به روایت مورخان بعد از حمله افغان‌ها به اصفهان در زمان سلطنت شاه سلطان حسین صفوی قحطی بسیار شدیدی در اصفهان به وجود آمد که بعضی از عوامل جانبی از قبیل احتکار، ناتوانی و سوء سیاست مقامات دیوانی، فساد و خیانت بعضی از درباریان و اطرافیان شاه سلطان حسین در شدت بخشیدن به این قحطی بی‌تاثیر نبود.

از جمله دلایل بروز قحطی در تاریخ ایران می‌توان به بی‌ثباتی سیاسی اشاره کرد. سیطره ملوک الطوایفی بر جامعه ایران و حاکمیت امرای متعدد در نواحی مختلف کشور که اغلب در رقابت و کشمکش با یکدیگر بودند، همچنین دست به دست شدن مناطق و شهر‌های مختلف باعث اختلاف و چنددستگی‌های محلی می‌شد و زمینه قحطی را ایجاد می‌کرد.
نویسنده کتاب رستم التواریخ در این‌باره نوشته است: «در اصفاهان و بلوکات و نواحی‌اش، به سبب آمد و شد ملوک و طوایف، هلاک حرث و نسلِ (نابودی زراعت) شدیدی روی داده و ابواب قحط و غلای عظیم روی آن شهر بهشت‌آسا و اهلش گشاده و مزارعش از نظم و نَسَق زراعت دور و با بذرافشانی و تخم‌کاری مانند غربال و آب و اراضی‌اش مانند عشاق از دیدن روی زارع، معشوق‌آسا محروم و مهجور ...».

حاکمیت استبداد و فقدان اعتماد و همدلی بین مردم و حاکمان هم یکی دیگر از مواردی بوده که منجر به قحطی در ایران شده است.
 قحطی‌ در ایران
گفته می‌شود در سال قحطی معروف یعنی ۱۲۸۷ قمری ناصرالدین شاه در کرمانشاه به سر می‌برد. وی ضمن گفت‌وگویی تلگرافی، از کارگزاران دولت در تهران، درباره اوضاع و احوال عمومی و از جمله قحطی و وبا استفسار کرد و آنان بدون کمترین احساس مسئولیتی، بی‌شرمانه چنین دروغ‌هایی را به او تحویل دادند: «احوال خیلی خوب است. تازه‌ای که قابل عرض همایون باشد هیچ نیست ... از هر جهت، امنیت و آسودگی حاصل است ... طهران کمال نظم و وفور را دارد. جنس به قاعده به انبار‌ها می‌رسد. به هیچ قسم از تهران نگرانی نداشته باشید».

این «خاطر مبارک آسوده باشد»‌ها در شرایطی اظهار می‌شد که کشور و پایتخت در لهیب عظیم‌ترین قحطی چند قرن اخیر که با همه‌گیری وبا هم توام شده بود، می‌سوخت و مردم مانند برگ‌های درخت به زمین می‌ریختند.

احتکار که این روز‌ها هم در برخی موارد دیده می‌شود نه تنها به عنوان عامل تشدیدکننده قحطی‌ها بلکه در بعضی موارد به صورت مبداء و منشاء آن ظاهر شده است. پروفسور شوکا اوکازاکی محقق ژاپنی در پژوهش خود درباره قحطی بزرگ سال ۱۲۸۸ قمری در ایران تحلیل می‌کند: «بعد از دو سال خشکسالی، در زمستان ۱۲۸۸ قمری باران و برف فراوانی آمد که حاصل خوبی را برای سال بعد نوید می‌داد.
این بود که حدود مرداد، یک ماه پیش از فصل درو، غله بسیار در بازار عرضه شد. سنت جان که در آن ماه از شهر قم می‌گذشت قطار‌های بی‌شمار شتر را دید که گندم و جو محصول سال پیش را از منطقه‌ای حاصلخیز در نزدیک همدان به تهران می‌برد ...
او همچنین می‌گوید که صاحبان غله در همه جا موجودی خود را عرضه کرده بودند ... از همه این شواهد برمی‌آید که در دوره قحطی هم، در مناطق غله‌خیز کشور ذخیره غله کافی وجود داشت و بالا رفتن غیر عادی قیمت گندم و کمبود‌های ناشی از آن که به مرگ و میر مردم از گرسنگی و به آدم‌خواری کشید فقط نتیجه قحطی نبود و این قحط و غلا به طور مصنوعی و با احتکار و اسباب‌چینی به وجود آمد. اگر دولت و مقامات محلی تدابیر درست اتخاذ می‌کردند آسیب خشکسالی را می‌شد به حداقل رساند».
احمد کتابی در کتاب «قحطی‌های ایران» درباره تاثیر تحمیل‌های حاکمان و مظالم اربابان و مالکان روی قحطی آورده است: «وضع مالیات‌ها و عوارض بسیار سنگین از طرف دولت مرکزی و تحمیل انواع متعدد جرایم مالی توسط حکام محلی که غالبا از طریق تقدیم رشوه یا هدیه، منصب حکومت و ولایت را تصاحب کرده و بنابراین قبل از هر چیز در اندیشه پرکردن کیسه حرص و آز خود بودند، غالبا موجبات رکود فعالیت‌های اقتصادی بویژه زراعت را فراهم می‌آورد تا آنجا که در بسیاری موارد، زارعان و حتی مالکان مجبور می‌شدند برای پرداخت بدهی‌های انباشته و بهره‌های مرکب وام‌هایشان املاک و مزارع خود را به طلبکاران و نزول‌خواران واگذار کنند یا آن‌ها را بفروشند و از کار کشت و زرع یک‌سره دست بکشند. در این میان، تحمیلات نظام ارباب و رعیتی و ناچیزبودن سهم زارعان از محصول نیز مزید بر علت می‌شد و هرگونه انگیزه‌ای را از زارعان برای افزایش تولید و حتی ادامه آن سلب می‌کرد.»
قحطی در ایران

نوشته هانری رنه دو جهانگرد فرانسوی که در اواخر سلطنت مظفرالدین شاه به ایران آمده است، گواه این موضوع است: «بلای قحطی غالبا از عدم نظم و ترتیب زراعی تولید می‌شود ... زارع باید زیاد کار کند و سود کمی از دسترنج خود ببرد. تقریبا هشت‌دهم حاصلی که به عمل می‌آورد به مالک تعلق می‌گیرد و دهقان مجبور است به سختی و قناعت امرار معاش کند.»

در تاریخ قحطی نباید از فتنه‌جویی‌های سیاسی هم غافل ماند. برای مثال کمبود آرد و نان به عنوان خوراک اصلی مردم همیشه از نظر سیاسی مسئله‌آفرین بوده و گاه و بیگاه مورد سوء استفاده سیاست‌بازان قرار می‌گرفته است.

اما قحطی فقط معطوف به مسائل تاریخی و اجتماعی نبوده بلکه عوامل طبیعی هم در آن نقش پررنگی داشته و بدون شک نبود یا کمبود بارندگی، منشاء اصلی بروز بیشتر قحطی‌ها در ایران بوده است، زیرا سرزمین ایران بویژه بخش فلاتی آن که بیش از ۹۵ درصد کل مساحت آن را در بر می‌گیرد، یکی از مناطق خشک جهان محسوب می‌شود. بنا بر آمار رسمی، میزان بارش در ایران یک‌سوم جهانی و تبخیر آن سه برابر جهانی است.

گرچه ایران کشور خشکی است، اما نباید از سرما و سیل به عنوان یکی از علل قحطی غافل ماند. ابوالفضل بیهقی - مورخ قرن چهارم هجری - درباره رویداد‌های سال سده چهارم قمری از نزول ۶۷ نوبت برف متوالی در نیشابور ضمن یک سال یاد می‌کند و قحطی وحشتناک آن سال را چنین توصیف می‌کند: «سال ۴۰۰ قمری در نیشابور ۶۷ نوبت برف افتاد.
آن قحط که در سال ۴۰۱ قمری افتاد در نیشابور، از این سبب بود که غله را آفت رسید از سرما و این قحط در خراسان و عراق عام بود و در نیشابور و نواحی آن سخت‌تر. آنچه به حساب آمد که در نیشابور هلاک شده بودند از خلایق صد و هفت هزار و کسری خلق بود ...، اما سعد خرگوشی در کتاب تاریخ خود اثبات کند که هر روز از محله وی زیادت از چهارصد مرده به گورستان نقل افتادی و این قحط نه از آن بود که طعام عزیز بود بلکه علت جوع کلبی (گرسنگی سگ؛ بیماری‌ای که، چون بر کسی عارض شود حرص او بر خوردنی‌ها دم به دم زیاد گردد و هرگز سیر نشود) بود که بر خلق مستولی شده بود.»

بیماری‌های همه‌گیر انسانی هم یکی دیگر از دلایل قحطی در تاریخ ایران بوده است. بیماری‌های وبا و طاعون موجب می‌شد بخش بزرگی از نیرو‌های انسانی شاغل در روستا‌ها از بین بروند و عملا کار زراعت در سال‌های بعد مختل می‌شد و به این ترتیب زمینه مناسبی برای کاهش تولید غلات و شروع قحطی یا ادامه آن فراهم می‌آورد.
در بیشتر موارد شیوع وبا و طاعون موجب ضعف بدنی ناشی از بی‌غذایی یا کم‌غذایی هم می‌شد که بالطبع قدرت مقاومت افراد را در برابر هجوم بیماری‌ها به شدت کاهش می‌داد.
اضطرار مردم به خوردن مواد نامناسب و غیر قابل هضم و آلوده مثل برگ درختان، کاه و چرم زمینه را برای ابتلا به بیماری‌های عفونی آماده می‌کرد. در سال ۱۳۱۰ نیز وبا در تهران از محله سرچشمه شروع شد و سپس در پامنار، خیابان ناصریه و تا مرقد حضرت عبدالعظیم (ع) گسترش پیدا کرد.
نویسنده کتاب تاریخ یحیی در این‌باره نوشته است: «محرم ۱۳۱۰ فرا می‌رسد و از روز دوم محرم وبا طغیان می‌کند. هنوز به دهم ماه نرسیده، روزی صد‌ها از مردم هلاک می‌گردند». همچنین بنا بر روایت اعتماد السلطنه از نیمه دوم محرم تا اوایل صفر، بر شدت بیماری افزود شد تا آنجا که طی دو روز ۱۶۰۰ نفر از وبا جان باختند و از ۲۰ محرم تا ۲۰ صفر در شهر و اطراف آن ۲۳ هزار نفر مبتلا شدند
۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید