از سربازی معاف نشد، رئیس را کشت

از سربازی معاف نشد، رئیس را کشت

درنهایت شش، هفت بار چاقویی که از قبل آماده کرده بود را در بدن امید فرو می‌کند و مأموران از راه می‌رسند. اگر مأموران نمی‌رسیدند، ضربات چاقو ادامه‌دار می‌شد.

کد خبر : ۹۵۴۶۸
بازدید : ۲۰۴۱۵
بهاره شبانکارئیان | محل کارش قتلگاهش شد؛ قتلی وحشتناک که حاصل خشم سرباز از ستوان بود. سرباز قاتل شد و ستوان مقتول این جنایت وحشتناک. چاقو در دستان سرباز قاتل جا مانده بود که مأموران و همکاران او از راه رسیدند.

برای نجات او دیر شده بود و جسد بی‌جان ستوان امید چای‌پز در بیمارستان پیروز لاهیجان بستری شد. تنها یادگار او مبینا دختر نه ساله‌ای است که در کودکی سیاه‌پوش شد. سال گذشته همسرش فوت کرد و امسال خودش.

۱۰ سالی بود که در ستاد فرماندهی انتظامی لاهیجان کار می‌کرد؛ رئیس وظیفه عمومی شهرستان لاهیجان شده بود، مسئول بخش سربازان مشمول. او در کنار ریاست، اما از سال ۹۷ شروع به عکاسی کرد. طبیعت لاهیجان در قاب عکس این پلیس هنرمند قرار می‌گرفت.

جسد خونین این پلیس هنرمند در محل کارش، هنگامی که ۶ ضربه چاقو بر بدنش فرو رفته بود به بیمارستان رسانده شد. شدت جراحات ضربات چاقو به قدری زیاد بود که چشمان امید چای‌پز برای همیشه بر طبیعت لاهیجان بسته شد.

ماتم در خانه چایی‌پز

صدای گریه و زاری خواهران، پدر و مادر، دوست و آشنا خانه را پر کرده و ماتم و غم از صبح سه‌شنبه در خانه پدری امید حاکم شده است. زینب، خواهر بزرگ امید، با صحبت در مورد او گریه‌هایش شدت می‌گیرد. بغض پشت بغض، اشک‌هایش را جاری می‌کند.
سنگینی این غم بزرگ بر سینه‌اش جای نمی‌گیرد و هر لحظه با سرازیرشدن اشک از چشمانش، غم پنهان در سینه‌اش را یادآوری می‌کند. با سخن درباره برادرش امید، پاسخی ندارد جز گریه. تماس قطع می‌شود و خواهر دیگر نمی‌تواند در میان این غم پاسخگو باشد.

رمضانی از دوستان این ستوان هنرمند است؛ شوکی به جانش افتاده است و قتل این پلیس هنرمند را باور ندارد: «به تنها چیزی که شباهت نداشت، پلیس بود؛ شغلش با روحیه‌اش همخوانی نداشت. با این حال هم پلیسی نمونه بود و هم عکاسی نمونه. ظاهری جدی با دلی لطیف شخصیت او را ساخته بود.»

«در محل کارش بسیار محتاط و جدی بود. شخصیتی درونگرا داشت. همکاران و نزدیکان از بیماری همسرش خبر نداشتند نمی‌دانستند که سرطان دارد تا اینکه بیماری شدت پیدا کرد و نفس را از این زن گرفت. روحیه بالای امید نمی‌گذاشت کسی از مشکلاتش خبردار شود. نمایشگاه‌های زیادی از عکس‌های او برگزار می‌شد. عکس‌هایی با تصاویر طبیعت. طبیعت را دوست داشت و مضمون تمام عکس‌هایش طبیعت بودند.»
ستوان امید چای پز
عکس‌های امید چای‌پز را به تصویر می‌کشد: «درختانی بلند و سبز که در جاده‌ای در انتهای قاب به هم گره می‌خوردند؛ زمین‌هایی مستطیل‌شکل و سرسبز که دور آن با نهر‌هایی از آب پوشانده شده بود؛ دریا، جاده‌ها و گل‌ها با نمای نزدیک قاب عکس‌های او بودند.»

تنها یادگاری رئیس

رمضانی، دوست چای‌پز، کلمات را با بغض بیان می‌کند: «حدود ۱۰ سال پیش ازدواج کرد و مبینا حاصل ازدواجش شد. دو سال پیش خواهرزاده‌اش در سانحه تصادف جان باخت. مدتی پس از داغ خواهرزاده‌اش، همسرش مریض شد. روز‌ها را با مریضی همسر به سختی از پس هم گذراند تا اینکه همسرش به دلیل سرطان از دنیا رفت. سیاه همسر را پوشید، اما دم نزد تا اینکه این اتفاق تلخ افتاد.»

مبینا تا قبل از این حادثه به خاطر دغدغه‌های شغلی پدر بیشتر اوقات نزد عمه بزرگش در لاهیجان سپری می‌کرد. امید هم تمام وقت‌هایی را که بیکار بود، صرف تنها دخترش می‌کرد. دختری که تنها یادگار همسرش بود. حالا مبینا هم داغدار مادر است و هم پدر. نهم تیر مراسم خاکسپاری امید است.

سرباز قاتل

رمضانی از روز حادثه روایت می‌کند: «چند وقتی بود که پسری حدودا بیست‌وهفت ساله برای درخواست معافیت به او رجوع و هر بار امید معافیت او را رد می‌کرد؛ مدارکش کامل نبود و امید کسی نبود که بی‌جهت به دنبال بهانه باشد. آخرین رجوع این پسر سرباز شد آخرین روز زندگی امید.
با چاقو وارد اتاق ستوان شده بود؛ گویا از قبل نقشه کشیده بود. به اتاق امید می‌رود که با همان ممانعت‌های همیشگی ستوان روبه‌رو می‌شود.

درنهایت شش، هفت بار چاقویی که از قبل آماده کرده بود را در بدن امید فرو می‌کند و مأموران از راه می‌رسند. اگر مأموران نمی‌رسیدند، ضربات چاقو ادامه‌دار می‌شد. امید نیمه‌جان بود که به بیمارستان پیروز در لاهیجان منتقل شد؛ اما تلاش دکتر‌ها بی‌نتیجه ماند و او جانش را از دست داد. سرباز را همان موقع بازداشت کردند.
ستوان امید چای پز

قتل به دلیل عدم معافیت سربازی

شهرام ترابی یکی دیگر از دوستان امید هم می‌گوید: «دغدغه‌های امید فقط مختص به شغلش نمی‌شد. چهار سال پیش، وقتی لاهیجان بودم و به امید زنگ زدم او گفت که وضع تالاب سوستان خراب و پر از زباله است. من و مبینا آمده‌ایم و دو تایی داریم اینجا را تمیز می‌کنیم.
من هم سریع با سه نفر از دوستانم تماس گرفتم تا به آن‌ها کمک کنیم. بعد از فوت همسرش خیلی تلاش کرد تا خودش را سر پا کند. امید تنها نبود و سرنوشت مبینا به دستان او گره خورده بود. به خاطر مبینا هم که شده بود، سر پا شد. زندگی را شروع کرده بود که این بلا به سرش آمد.

ترابی در ذهنش قاتل را می‌نشاند و کلامی به او می‌گوید: «فقط می‌خواهم بدانم جواب این بچه را چه خواهی داد؟ مبینایی که امید زندگی‌اش را گرفتی. فقط ضربه را پشت سر هم بر بدن امید زدی، چون عصبانی بودی، چون با درخواست معافیت مخالفت شده بود. هزاران نفر در گرما و سرما برای این کشور خدمت کرده‌اند؛ این همه خشونت به خاطر معافیت؟ یک بچه بی‌پدر شد.»
۱
نظرات بینندگان
  • علی ارسالی در

    باید در قانون سربازی تجدید نظر شود تا رابطه ی سرباز وکادر رابطه ی صمیمیی باشد تا چنین ماجراهایی پیش نیاید

  • محمد ارسالی در

    همیشه مردم عزیز هموطن بخاطر دل رحیمی که دارند حق را به مقتول میدهند . ولی باید علل را جستجو کرد . شاید حق با قاتل باشد.قاتل از بس که آمده ورفته ونتیجه نگرفته عصبانی شده واین بلا سرخودش ویک دختر بیگناه ویک پدر مهربان آورده .باید مردم را درک کرد وبه حرفهایشان گوش داد . متاسفانه ما همه یکطرفه قضاوت میکنیم وهررزو به تعداد قتلها ودرگیری ها اضافه میشود . چرا هیچکس پاسخگو نیست . تاآن جائی بنده تجربه دارم مشکلات از اختیاراتی هست که درسازمانها بدرستی تفویض نمیشود وهیچ مدیری نمیتواند تصمیم قطعی وصریحی بگیرد ومجبور است دوپهلو حرف بزند. از انسانها ی باوجدان ومسئول میخواهم مشکلات را ریشه یابی کنند.

    • ناشناس ارسالی در

      عجب منطق مزخرفی!
      قتل اتفاق افتاده ها... بیدار شو

    • م ارسالی در

      هرجا مشکلمون حل نشد بریم با چاقو طرف بکشیم و یه عده بگن حق باید به نسبت مساوی و حتی بیشتر به نفع قاتل تقسیم شود .امان از آدمهای نادان ، این چه حرفی هست که میزنی؟
      تو جای این خدا بیامرز بودی هم خانوادت این نظر قبول میکردن؟

    • a ارسالی در

      اشتباه مثبت دادم مزخرف گفتی برای شما اتفاق افتاد سعی کن درک کنی

    • محسن حسنی ارسالی در

      به مامور ناجا چه ربطی دارد؟ چه استدلال بیخود و غیر منطقی ؟

    • وطن من ارسالی در

      چه منطق احمقانه ای داری - محمد! برو یه فکری بکن برای افکارت

  • ناشناس ارسالی در

    واقعا متاسفم، شاید اگرمقتول لج بازی نمی کرد چنین اتفاقی نمی افتاد

    • ناشناس ارسالی در

      تصمیم گیری درباره معافیت اصلا به مقتول ربطی نداشته شخص قاتل باید طبق قانون مدارکش تحویل میداده و کمیسیون دربارش تصمیم میگرفته نمیشه با پرونده ناقص برای معافیت اقدام کرد قطعا قاتل در پرونده ادعایی مطرح میکرده که واقعیت نداشته و نمیتونسته براش مدرکی بیاره اکثر ما سربازی رفتیم با این موضوع اشنا هستیم خیلیها هستن تمام طول سربازی دنبال معافیت شدن هستن از این کمیسیون به کمیسیون دیگه در حال رفت و امدن

    • ناشناس ارسالی در

      به مقتول چه ربطی داره معافیت دست کمسیون هست

  • ناشناس ارسالی در

    همانندکشورهای غربی سربازی بایدحرفه ای وباحقوق ومزایاخوب باشدنه اینکه نفربالاجباراعزام شودوهرروزپوشه بدست دنبال بیمارستان ومعافی وکفالت و...باشدوجان کارکنان رسمی رابخطربیندازد

  • ناشناس ارسالی در

    چقدر بیشرف تشریف داشته قاتل عوضی

  • ناشناس ارسالی در

    بلا فاصله تیر یارانش کنید

  • سعید ارسالی در

    میرفت خدمت منت فیلم نمیکشید تا یک کارمند ساده و این شیوه ابلعانه و بیخردانه الا یه بچه رو بی پدر کردی خانوادهشو داغدار امروز فردا تو رم میکشن بالا

  • محمدی ارسالی در

    بله دیگه هم تقصیرات بر گردن سربازه و نظام سربازی کشور درست و عالیه!! چرا باید اینقدر جوانان در فشار باشند که حاضر شوند قاتل شوند؟؟ تو این شرایط بد اقتصادی سربازگیری چه توجهی دارد؟ چرا تکلیف 3 میلیون غایب رو حل نمی کنید؟ دولت پول همین سربازهای فعلی را ندارد، بعد در خبرها می بینیم می گویند آقایان غایب و فراری بیایین خدمت!! مگر حقوق سربازهای فعلی را دارید که نان خور هم می خواهید اضافه کنید؟ هرکس از کار ستادکل سردر آورد به من هم بگوید. با تشکر

تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید