ثباتِ قدم، کلید است!

چیزی که باعث شد برایم شخصیت و حرف‌های کارزان بسیار جذاب شود، آگاهی او با و جود سن کمش نسبت به فعالیتی بود که به صورت مستمر انجام می‌داد. این دونده مهابادی در جایی از گفتگو، به گرمی هوای تهران اشاره کرد و گفت اگر در تهران زندگی می‌کردم هرگز نمی‌دویدم!

کد خبر : ۹۶۷۴۷
بازدید : ۲۸۹۳
سهراب صالحین | عنوان این یادداشت، یک شعار معروف و انگیزشی به زبان انگلیسی است: «Consistency is the Key» و معنای آن این است که ثبات قدم کلید رسیدن به خواسته‌ها است.

شاید این جمله بسیار بدیهی به نظر برسد، اما چرا بسیار کم پیش می‌آید که بتوانیم در کاری ثبات قدم داشته باشیم و به خواسته‌های خود برسیم؟ به نظر من دلیل این امر را باید در عنصر آگاهی جست‌وجو کرد.

در بسیاری از مواقع برایم پیش آمده که مدت‌ها به‌شدت چیزی را خواسته‌ام، اما وقتی وارد مسیر رسیدن به آن چیز شده‌ام نوعی دلسردی کم‌کم وجودم را فرا گرفته و نهایتا سرخورده و غمگین، یک مورد دیگر به لیست پروژه‌های نیمه‌تمام زندگی‌ام اضافه شده است.
این نیمه‌تمام ماندن کار‌ها را معمولا به تنبلی، بی‌ارادگی و شلختگی نسبت می‌دهیم، اما آیا واقعا این دلایل دقیق هستند؟ پس چرا در برخی کار‌ها هم توانسته‌ام تا حد زیادی از مسیر را طی کنم؟ مگر می‌شود آدم در جایی بی‌اراده و تنبل باشد و در جای دیگر بااراده و زرنگ؟ پس شاید دلایل دیگری نیز وجود دارند.
تجربه شخصی من این است که به طور مثال، افراد با دیدن اینکه مرتب ورزش می‌کردم من را بسیار بااراده می‌خواندند، اما خودم ویژگی اصلی خود را در بااراده بودن نمی‌دانم، یعنی اصلا حتی جزو ویژگی‌های اصلی من هم نیست.
به نظرم اراده من در حد معمول و چه بسا حتی کم است. مثلا سال‌های سال است که دلم می‌خواهد سر وقت به سر کار بروم، اما هر روز دیر می‌روم! یا مثلا همچنان خیلی صبح‌ها پیش می‌آید که رختخوابم را جمع نکنم. اما از طرف دیگر چند سال است که به طور مستمر می‌دوم یا سال‌ها به طور مستمر درس خواندم تا مدرک کارشناسی ارشد بگیرم.
به نظرم دلیل آنکه در انجام دادن کاری به طور مستمر موفق هستم، اما در کاری نه، چیزی به جز «اراده» و آن چیز نامش «آگاهی» است. منظور از آگاهی در اینجا، تنها «اطلاع» از مفید بودن یک فعالیت نیست بلکه باور به مفید بودن آن فعالیت برای شخص «من» است.
مثلا من همچنان نمی‌دانم چرا جمع کردن رختخواب برای من مفید است! اما مفید بودن ورزش مستمر را، به دلیل وقایع مختلفی که برایم اتفاق افتاده، احساسات خوبی که بعد از هر بار ورزش کردن به من دست داده و تغییراتی که در سبک زندگی‌ام به وجود آورده با پوست و استخوان درک کرده‌ام و به آن باور پیدا کرده‌ام.
البته تمام این‌ها برای من اتفاق افتاده و شاید برای کس دیگری هیچ کدام از این احساسات معنا نداشته باشد یا حداقل آن‌قدر نباشد که باعث شود آن شخص هم مانند من، به ورزش مستمر باور پیدا کند. اخیرا یکی از جوانان آینده‌دار کشورمان در رشته اسکای رانینگ به نام کارزان قزاق مهمان پادکست رانیو بود.
چیزی که باعث شد برایم شخصیت و حرف‌های کارزان بسیار جذاب شود، آگاهی او با و جود سن کمش نسبت به فعالیتی بود که به صورت مستمر انجام می‌داد. این دونده مهابادی در جایی از گفتگو، به گرمی هوای تهران اشاره کرد و گفت اگر در تهران زندگی می‌کردم هرگز نمی‌دویدم!
این جمله برای من با جملاتی که انتظار شنیدنش را از یک ورزشکار قهرمان دارم بسیار متفاوت بود. انتظارم این بود که یک قهرمان از جملاتی، چون «فقط انجامش بده و بهش فکر نکن!» یا «فقط سختی بکش!» و امثالهم استفاده کند، اما کارزان خیلی صادقانه دلیل دویدنش را در طول این قسمت پادکست، نبودن تفریح دیگری در شهرش و در دسترس بودن کوه‌های اطراف خانه‌اش می‌دانست.
جنس آگاهی که از آن حرف می‌زنم هم از همین دست است، یعنی اگر به انجام فعالیتی علاقه‌مند هستیم، اما آن را به طور مستمر انجام نمی‌دهیم، احتمالا دلیلش این است که یا چرایی انجام مستمر آن برای‌مان کاملا روشن نشده یا انجام آن، چندان با وضع زندگی کنونی‌مان سازگار نیست.
حتی ممکن است فعالیتی را که سال‌ها به طور مستمر انجام داده‌ایم دیگر به آن شکل انجام ندهیم، چون باورمان به فواید آن فعالیت را برای «خود» به مرور از دست داده‌ایم. این امر نه به دلیل کم‌اراده بودن، بلکه می‌تواند به دلیل تغییر علایق، مسائل و دغدغه‌های‌مان رخ دهد. درنهایت هم بعید می‌دانم اگر روزی فواید جمع کردن رختخواب را بدانم و به مفید بودن آن برای «خودم» باور پیدا کنم، برای انجام مستمر آن دچار مشکل شوم.
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید