همیشه با کرونا؛ وقتی رعایت پروتکل‌ها جواب نمی‌دهد!

همیشه با کرونا؛ وقتی رعایت پروتکل‌ها جواب نمی‌دهد!

وقتی مردم مجبور هستند برای رفع مشکلات شان به چنین مکان‌هایی بروند دیگر هزار باره گفتن از پروتکل‌ها مانند همان بروشور‌های روی دیوار بی‌تأثیر خواهد شد.

کد خبر : ۹۸۱۷۶
بازدید : ۳۷۰۷
محمد معصومیان | عدد نشانگر نوبت روی ۲۵۱ گیر کرده و صفحه دیجیتال بالای ۳ باجه از ۵ باجه فعال در حالت چشمک زن باقی مانده و مردان و زنانی که روی صندلی چشم به صفحه‌ها دوخته‌اند هم با هر چشمک اعصاب‌شان بیشتر به هم می‌ریزد.

این را می‌شود از بالا رفتن صدای همهمه در سالن تقریباً ۱۰۰ متری یکی از شعب بیمه در تهران فهمید. یک نفر از بین جمعیت داد می‌زند: «ما دو ساعت است در این وضعیت کرونا اینجا نشسته‌ایم آن وقت ۱۵ دقیقه است که هیچ نوبتی جلو نرفته. چرا کسی جواب نمی‌دهد؟»

مسئول حراست از اتاق کوچکش بیرون می‌آید و عذرخواهی می‌کند: «چون پنج نفر از همکاران باجه و اداری ما به کرونا مبتلا شده‌اند و کار کمی کندتر از همیشه پیش می‌رود.» پاسخ او افرادی را که بیش از دو ساعت برای یک کار کوچک اداری در نوبت نشسته‌اند، راضی نمی‌کند.

به‌نظر موج‌های کرونا مردم را تنها در بیمارستان و داروخانه و غسالخانه گرفتار نکرده، بلکه در دفاتر نمایندگی و شعب بیمه نیز شهروندان زیادی گرفتارند و با پرونده‌ای در دست، خسته از کاغذبازی اداری برای گرفتن حق بیمه خود ساعت‌ها کنار هم می‌نشینند یا از این اتاق به آن اتاق می‌روند و هر لحظه صف جدیدی را تجربه می‌کنند.

ساعت از ۱۱ صبح گذشته است. اطراف در ورودی چند زن و مرد سالمند با پرونده‌هایی در دست وارد و خارج می‌شوند. در حیاط هم نیمکت‌هایی نصب شده که مراجعان از آن استفاده کنند. پنج نفر از مراجعه کنندگان بعد از گرفتن نوبت روی صندلی‌ها یا روی پلکان ورودی زیرسایه درختان بلند نشسته‌اند و از زندگی‌شان حرف می‌زنند.
زنی میانسال و خوش صحبت از همسرش می‌گوید که بتازگی با بیماری کرونا فوت کرده است، دقیقاً یک روز بعد از تولد اولین نوه‌اش.
همه بعد از شنیدن این حرف متأثر می‌شوند: «انگار منتظر بود که نوه‌ام به دنیا بیاید و بعد سرش را زمین بگذارد.» باقی مردان و زنان هم انگار که وسط یک جلسه گروه درمانی روانشناسی نشسته باشند، از خاطرات و تجربه‌ها و از غم‌ها و سختی‌های روزگار می‌گویند.

یک نفر از دفتر بیرون می‌آید و موقع خداحافظی آخرین نوبت اعلام شده باجه را رو به جمعیت نشسته در حیاط اعلام می‌کند. داخل دفتر، اما شلوغ است و کارمندان پشت باجه از حجم کار عصبی شده‌اند. هرچند دقیقه مردی که دستگاهی به شکمش وصل شده از جایش بلند می‌شود و جلوی باجه پذیرش اسناد درمان می‌ایستد.
همین کار باعث می‌شود مسئول باجه با لحن تندی به او بگوید: «آقا بفرمایید بنشینید هر وقت نوبت‌تان شد تشریف بیاورید جلو.» پیرمرد از کوره در می‌رود: «الان سه ماه است هر بار به پرونده من ایراد گرفتید و من با این وضعیتم ۱۰ بار رفتم بیمارستان و برگشتم، یکبار گفتید گزارش عکس رادیوگرافی بیاورید، یکبار گفتید نامه از بیمارستان بیاورید الان هم وسط این همه جمعیت دو ساعت است نشسته‌ام، خدا را خوش نمی‌آید.»

صدایش پایین می‌آید و با غرولند سر جایش می‌نشیند. چند پیرمرد دیگر که در این چند ساعت باهم دوست شده‌اند او را آرام می‌کنند. آن طور که یکی از مسئولان این شعبه می‌گوید بیشتر افرادی که به اینجا می‌آیند بیمارانی هستند که در بیمارستان‌های خصوصی درمان شده‌اند.
بیمارستان‌هایی که حاضر به اختصاص جایی برای نمایندگان این بیمه نشده‌اند و مراجعان و کاربران پرجمعیت این بیمه مجبورند بعد از پایان روند درمان به‌صورت حضوری و دستی کار‌های بیمه تکمیلی خود را پیگیری کنند.
او که نمی‌خواهد نامش فاش شود از کمبود شعبه‌های این بیمه در این منطقه از تهران می‌گوید: «متأسفانه ما بعد یا حین هر پیک کرونا با موجی از مراجعان رو به رو هستیم و آن طور که می‌دانم به علت بالا بودن مبلغ اجاره‌بها در این منطقه، شرکت قادر به اجاره شعبه‌های بیشتری نیست.»

او امیدوار است که در قرارداد جدید امکان آنلاین شدن به‌وجود بیاید تا از این طریق کار‌ها با خطر کمتری پیش برود. او یکی از دلایل کلافه بودن کارمندان پشت باجه را حقوق کم آن‌ها می‌داند: «البته این عذر موجهی نیست، اما متأسفانه حقوق بسیار پایین، باعث شده گاهی تحمل این فشار را نداشته باشند.
البته باید این را هم عنوان کنم که سختی کار برای آن‌ها و بیمار شدن‌شان گاهی به علت همین پرونده‌هایی است که یکراست از بیمارستان به‌صورت پلمب شده به اینجا می‌آید و بعضی از همکاران ما بعد از باز کردن آن بیمار می‌شوند.»
او از افرادی می‌گوید که داغدار هستند و کم تحمل و واقعاً گاهی با کوچکترین حرف یا اتفاقی از کوره در می‌روند: «همین‌طور که مراجعان در خطر هستند ماهم در این ازدحام خود را در خطر می‌بینیم و در این دو سال بار‌ها اتفاق افتاده که همکاران ما و خودم کرونا گرفته‌ایم. متأسفانه با اینکه بار‌ها صحبت از آنلاین شدن کار‌های اداری شده، اما ما همچنان شاهد صحنه‌های اینچنینی ازدحام در محیط‌های بسته هستیم.»

ساعت از یک بعدازظهر گذشته و همچنان چند نفری بعد از دو ساعت و نیم منتظر رسیدن نوبت هستند. زن خوش صحبت حیاط وارد سالن می‌شود، ماسک را روی صورت سفت می‌کند و تا چشمش به صفحه دیجیتال می‌افتد متوجه می‌شود که دو شماره از نوبت او گذشته است.
به مسئول باجه می‌گوید نوبت من گذشته است باجه دار از او می‌خواهد صبر کند تا کار مراجع رو به رویی تمام شود. او عصبانی می‌شود و از کسی که رو به روی باجه ایستاده، می‌خواهد کنار برود تا او به کارش برسد و بعد از چندبار پرخاش بالاخره مسئول باجه کناری به زن می‌گوید که پرونده را به او بدهد.
اشک در چشمان زن جمع می‌شود به علت کوچک بودن فضا و نحوه چینش صندلی‌های پشت به باجه هر حرف و پچ‌پچی به‌گوش همه می‌رسد، انگار که تماشاگران تئاتر باشیم: «از صبح آمده‌ام دنبال بیمه همسرم که تازگی فوت شده، واقعاً این طرز برخورد صحیح نیست.
اینجا شلوغ بود و مجبور شدم توی حیاط بایستم.» همه تماشاگران سر‌ها را پایین می‌اندازند. لابد به فرد درگذشته خود فکر می‌کنند یا نوبت خود را انتظار می‌کشند.

باد خنک و خطرناک کولر گازی در نبود حتی یک پنجره باز بین جمعیت می‌چرخد و از تنها در ورودی خارج می‌شود، اما روی دیوار‌ها پر از بروشور‌ها و کاغذ‌های بزرگی است که همه پروتکل‌های کرونایی را با دقت و جزئیات توضیح داده‌اند. بالاخره در ساعت ۲ بعدازظهر با پیرمردی که کلاه لبه‌داری بر سر دارد و مو‌های بلند و سفیدش از پشت آن بیرون زده از در خارج می‌شویم.
پیرمرد که تقریباً ۶۰ سال سن دارد، آمده بود تا اسناد بستری‌اش در بیمارستان به علت درگیری با کرونا را به شعبه برساند. با او همقدم می‌شوم و او تعریف می‌کند که چقدر از دوستان و همکاران سابقش را در این دو سال یا از دست داده یا مانند او در بیمارستان بستری شده‌اند و جان به در بردند:
«واقعاً فقط در حرف می‌شنویم که همه چیز غیرحضوری شده و آنلاین؛ بانک می‌روی شلوغ است، مطب پزشک با نوبت اینترنتی می‌روی باز شلوغ است، داروخانه می‌روی شلوغ است، این هم از بیمه که دو ساعت باید بنشینیم و آخرش بگویند دوباره برگرد بیمارستان که مثلاً یک برگه دیگر بیاوری. اصلاً انگار مهم نیست همین رفت و آمد من چقدر می‌تواند خطرناک باشد.»

این تنها یک نمونه از ادارات یا مراکزی است که این روز‌ها با انبوهی از جمعیت روبه رو هستند و به نظر تنها راه نجات هم زدن دو ماسک روی هم است. وقتی مردم مجبور هستند برای رفع مشکلات شان به چنین مکان‌هایی بروند دیگر هزار باره گفتن از پروتکل‌ها مانند همان بروشور‌های روی دیوار بی‌تأثیر خواهد شد.
منبع: روزنامه ایران
۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید