داستان یک سفر مرموز

داستان یک سفر مرموز

گردان حفاظتی حزب نازی (SS) در سال 1938 میلادی سفری عجیب را به سرپرستی ارنست شافر، جانورشناس آلمانی، به تبت انجام داد و نمونه‌های جانوری باارزشی را همراه خود به آلمان بازگرداند. بسیاری بر این باور بودند که آن‌ها برای یافتن یک نژاد گم شده آریایی عازم تبت شده‌اند، اما بر اساس ادعای کتابی جدید، موضوع بسیار پیچیده‌تر بود.

کد خبر : ۳۵۵۶۲
بازدید : ۱۰۱۵۴
هیتلر در بام جهان چه می‌خواست؟
ارنست شافر؛ برخی می‌گویند که او برای یافتن نژاد آریایی به تبت رفت

فرادید | گردان حفاظتی حزب نازی (SS) در سال 1938 میلادی سفری عجیب را به سرپرستی ارنست شافر، جانورشناس آلمانی، به تبت انجام داد و نمونه‌های جانوری باارزشی را همراه خود به آلمان بازگرداند. بسیاری بر این باور بودند که آن‌ها برای یافتن یک نژاد گم شده آریایی عازم تبت شده‌اند، اما بر اساس ادعای کتابی جدید، موضوع بسیار پیچیده‌تر بود.

به گزارش فرادید به نقل از اشپیگل، موزه تاریخ طبیعی برلین جدای از نمایش اسکلت بزرگ دایناسور تی‌رکس، به آثار طبیعی که در آن گنجانده شده نیز شهرت داشته و در نوع خود در رده کلاس جهانی جای می‌گیرد. در این موزه همچنین از نزدیک به 3500 پرنده مومیایی شده در قفسه‌هایی بلند نگهداری می‌شود؛ این پرنده‌ها از ارزش بسیار بالایی برخوردار بوده و نزدیک به 80 سال پیش توسط یک افسر SS نازی در بام همیشه پوشیده از برف جهان جمع‌آوری شدند.

سیلکه فراهنرت، مدیر موزه، می‌گوید: «شبه قاره هند با آب و هوای گرمسیری خود در دامنه‌های جنوبی رشته کوه‌های هیمالیا قرار گرفته که با هوای سرد آسیای مرکزی در تضاد قرار دارد. در نتیجه برخورد این دو اکوسیستم، پوشش جانوری منطقه مابین کاملا منحصر به فرد است.» در طول چند دهه اخیر، آرایه‌شناس‌ها و نسل‌شناس‌ها مرتب به موزه برلین سر زده و تاکنون 10 گونه پرنده ناشناخته را نیز شناسایی کرده‌اند.

اما متاسفانه نیمه تاریکِ تاریخ اینگونه آثار از نیمه روشن آن بسیار پررنگ‌تر است. کمی پیش از آغاز جنگ جهانی دوم، ارنست شافر (Ernst Schäfer) به نیابت از هاینریش هیملر (Heinrich Himmler)، فرمانده SS،به تبت سفر کرد و علیرغم وجود ممنوعیت دولتی، دست به کشتن پرنده‌ها می‌زد تا آن‌ها را به عنوان نمونه به خانه برگرداند.

از سفر تیم آلمانی در سال‌های 1938 و 1939 میلادی به تبت به عنوانی یکی از بحث‌برانگیزترین اقدامات علم مدرن یاد می‌شود. تیم شافر داخل چادرهایی زندگی می‌کردند که از موی بدن غَژگاو [یا یاک؛ گونه‌ای گاوسان مو بلند است که دمی مانند اسب دارد و در مناطق افغانستان، هیمالیا، فلات تبت و مغولستان زندگی می‌کند] بافته شده بود و حین اندازه‌گیری ابعاد سر انسان‌ها، در کنار مقامات محلی مشغول نوشیدن مشروبات الکلی هلندی می‌شدند. مقامات تبتی به خاطر عادات مصرف مشروب آلمانی‌ها، به آن‌ها "بادکش" می‌گفتند.

در این سفر همچنین 7000 بذر انواع گیاهان وحشی، غلات و گیاهان دیگر به آلمان منتقل شد. این بذرها اینک در موسسه ژنتیک گیاهان لایبنیتس در گاترزلبن، شهری در مرکز آلمان، نگهداری می‌شوند. تیم شافر حتی چندین ماسک چوبی، تعدادی اسباب و اثاثیه عجیب، 17.500 متر فیلم مصرف شده و یک نامه از رهبر تبت خطاب به "سرورم، جناب آقای هیتلر" همراه خود به آلمان بردند.

هیتلر در بام جهان چه می‌خواست؟
قصر پوتالا در مرکز لهاسای تبت

اینکه چرا آن نامه هیچ گاه به دست گیرنده خود نرسید (و حالا در کتابخانه ایالت باواریا قرار دارد)، همچون دیگر نقاط آن سفر در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. حتی شنیده شده که هیملر شخصا به گروهی دستور داده که به دنبال "نژاد پایه" با موهای بلوند و فر - آریایی‌های اصیل - بگردند. از طرف دیگر، آلمانی‌ها مشتاق بودند که نژادی از اسب‌های مقاوم در برابر سرما را بیابند که بتوانند بعدها از آن در اقتصاد جنگی استفاده کنند.

دستگاه اطلاعاتی بریتانیا که مسیر حرکتی آلمان‌ها در شبه‌ جزیره هندِ تحت حمایت خود را کاملا با تردید زیر نظر داشت، مظنون به جاسوسی شد. ولفگانگ کائوفمان، تاریخدان، معتقد است که نازی‌ها قصد داشتند تا منطقه را به خوبی ماجراجویی کنند تا زمینه‌های مشترک تبادل بین آلمان و ژاپن، فاتحان احتمالی جنگ پیش رو، فراهم شود.

پیتر مایر-هوزینگ، دانشمند مذهبی اهل برمن در شمال آلمان، در کتابی به زبان آلمانی با نام "نازی‌ها در تبت" به دلایل اصلی پشت پرده این ماموریت پرداخته است. هوزینگ پس از جستجو در آرشیوها و بررسی اسناد دست اول در کتابش، چنین نتیجه گرفته است که آن سفر به کوه‌های پوشیده از برف هیمالیا شباهت چندانی با ماموریت‌های کماندوییِ برنامه‌ریزی شده و مخفی SSنداشته و بیشتر شبیه ماجراجویی‌های جذاب یک دانشمند و شکارچی بااستعداد بوده است.

مایر-هوزینگ می‌نویسد: «ارنست شافر بیش از هر چیزی یک "تیرانداز و تله‌انداز ماهر" بود که شیفته حیات وحش و متنفر از "زندگی آرام و یکنواخت" امروزی بود.» افسران بریتانیایی وی را "قوی، دمدمی مزاج و تحصیل کرده" توصیف می‌کردند.

ماجراجویی با استعداد
شافر در سنین نوجوانی استعدادهایش را شناسایی و پرورانده بود. پدرش مدیر تجاری یک شرکت بود. شافر تا پیش از سن 19 سالگی و آغاز تحصیل در رشته جانورشناسی، شکار گوزن در جنگل‌های منطقه اودنوالد را آموخته بود. وی سپس با بروک دولان دوم، میلیونر آمریکایی که قصد سفر به مناطق ناشناخته غرب چین را داشت، آشنا شد. بروک نیاز به یک وردست ماهر داشت.

هیتلر در بام جهان چه می‌خواست؟
اعضای تیم شافر به همراه باربران

آن دو در سال 1931 میلادی راهی جنگل‌های دورافتاده بامبو شدند. مهارت‌های شکارچی آلمانی آنقدر محسوس بود که کیسه‌هایشان به سرعت پر از پوست جانورانی مانند گورال (شبیه بز)، سِرو و تاکین شد. شافر حتی یک خرس پاندا را نیز کشت.

ایندیانا جونزِ علم جانورشناسی
آکادمی علوم طبیعی فیلادلفیا آنقدر علاقه‌مند ماجراجویی‌های جانورشناختیِ شافر شد که به سرعت وی را به عنوان یکی از اعضای خود پذیرفت. اما شافر جوان آن زمان در خانه، روایتی طویل و مفصل از ماجراجویی‌هایش را به رشته تحریر درآورد که فروش خوبی داشت و سپس در سال 1933 میلادی به SS ملحق شد. اما این اقدام هم حتی باعث نشد که شافر دست از ماجراجویی‌هایش بردارد. وی تقریبا دو سال تمام را در منطقه رود یانگتسه چین همراه با دولان گذراند.

شافر تولد 26سالگی‌اش را در مزرعه لوکس دولان گذراند. آمریکایی‌های از ستاره علم جانورشناسی استقبال می‌کردند. این در حالی بود که ارنست هانفشتانگل، مسئول رسانه‌های خارجی حزب نازی و سرپرست کنسول آلمان در شانگهای به دنبال حامیانی در رایش سوم بودند تا سفر شافر به تبت انجام شود.

دالایی لاما
در آن سال‌ها، قلمرو دالایی لاما [رهبر دینی بوداییان تبت] همچون قلعه‌ای منزوی و مملو از رازهای طبیعی به نظر می‌رسید. بریتانیایی‌ها در سال 1903 با حدود 3000 سرباز به آنجا لشکرکشی کرده بودند تا درب‌های سرزمین تبت به روی غربی‌ها باز شده باشد. آن‌ها به کمک مسلسل به سربازان اسب سوار و نیزه به دست حمله کردند. این ناحیه اما همچنان نیمه - خودمختار مانده بود و ضمن عدم تن دادن به هرگونه پیشرفت، مانع ورود خارجی‌ها به کشورشان می‌شدند.

شافر سپس از هیملر کمک خواست. مایر-هوزینگ می‌نویسد: «هیملر بعدها به معمار هولوکاست بدل شد که "بزرگترین اشتباهش" بود.» نویسنده کتاب همچنین شافر را فردی فرصت طلب به تصویر می‌کشد که «به شدت به دنبال شناخته شدن بود.»

روابط دانشمند جوان با SS باعث شد تا به سرعت به عضویت جامعه آننربه (Ahnenerbe) [اندیشگاه رایش آلمان] هیملر درآید. آننربه خود را یک «جامعه مطالعاتی برای تاریخ باستانی روشنفکری» معرفی می‌کرد و هدفش پژوهش در خصوص تاریخ انسان شناسانه و فرهنگی نژاد آریایی، و آزمایش و سفر اکتشافی بود تا اثبات کند که جمعیت‌های پیشاتاریخی و اسطوره‌ای "نوردیک" زمانی بر جهان حکومت می‌کرده‌اند. آن‌ها به "ولتایزلهر" (تئوری جهان یخی) معتقد بودند و می‌گفتند که فرهنگ اصیل نوردیک پس از برخورد قمری با زمین نابود شد ولی بقایای آن "ابَر نژاد" را تنها می‌توان در هیمالیا یافت.

بهت زدگیِ بی‌معنا از دهان یک شارلاتان تریاکی
کارل ماریا ویلیگوت، کلنل سابق ارتش اتریش-مجارستان، این مزخرفات را باور کرده بود و خودش را تجسم ثور، الهه آلمانی، می‌دانست. شافر در ملاقات با این شارلاتان در ویلایش در منطقه داهلم برلین، همین توهمات را شنیده بود؛ احتمالا کارل زیاد تریاک مصرف کرده بود. با توجه به این جنبه از ماموریت تبت، شافر در نگاه رمان‌ها و وبسایت‌های نازی‌ها همچنان به عنوان یکی از خدمتکاران هیتلر معرفی می‌شد که در پی "جام مقدس" (جام حضرت عیسی مسیح در شام آخر) بود.

هیتلر در بام جهان چه می‌خواست؟
دالایی لاما

همین توهمات چند سال دیگر در مجسمه "بودا از فضا" نشان داده شد: مجسمه‌ای که با یک صلیب شکسته واژگون تزیین شده بود؛ گرچه این نماد در خاور دور نشانه "شانس" است. قدمت آن مجسمه احتمالا به 1000 سال می‌رسید و یکی از مواردی بود که شافر در ماموریت خود به غنیمت گرفته بود. با بررسی‌های موسسه پلانتولوژی اشتوتگارت مشخص شد که سنگ مجسمه از شهاب‌سنگ چینگا گرفته شده که نزدیک به 10000 سال پیش در نقطه‌‎ای بین سیبری و مغولستان با زمین برخورد کرده بود.

نتیجه بسیار شگفت انگیز بود ولی یک جای کار مشکل داشت: جنس مجسمه واقعا از فضا آمده بود اما خود بودا ساخته یک متقلب امروزی بود. احتمالا شخصی قصد داشته تا با ساخت این شی، به آن ارزش اجباری اعطا کند. هیملر به اندازه‌ای از دست شافر عصبانی شده بود که تصمیم گرفت او را کنار بگذارد. اما همان علامت نازی‌ها روی کلاه اعضای تیم شافر کافی بود تا بریتانیایی حواسشان را جمع کنند. تیم شافر هنگام ورود به هندوستان، هیچ مجوزی نداشتند و ماموران مانع ورودشان شدند. اما شافر کارش را خوب بلد بود. او به محض رسیدن به کلکته با یک قطار 36 ساعته نزد لرد لینلیسگو، نائب السلطنه هند [رئیس حکومت بریتانیا در هندوستان در دوران استعمار] رفت و با زیرکی تمام قول همکاری را از آن‌ها گرفت.

معادلات سیاسی در لندن هم آن‌ها دستخوش تغییر بود. سِر باری دامویل، دریابد بریتانیایی، یهودستیز و از دوستان هیملر، شخصا با نویل چمبرلین، وزیر امور خارجه وقت بریتانیا، صحبت کرد و سرانجام توانست شرایط را هموار کند. ولی روادید صادر شده برای شافر و تیمش تنها در ایالت کوچک سیکیم معتبر بود. اما آلمانی‌ها در آن ناحیه کوچک با آن همه بریتانیایی مجهز چه کاری می‌توانستند انجام دهند؟

ورود به تبت
شافر تصمیم گرفت که منتظر مجوز بعدی نماند زیرا ماه ژوئیه از راه رسیده بود. آن‌ها به کمک گاو و اسب راهی هیمالیا شدند. کاروان شافر توقفی موقت در ایستگاه کونگرا لا پاس داشتند. تبت، با تمام حیات وحش بی‌نظیرش، در سوی دیگر کوه 5130 متری منتظرشان بود ولی ماجراجویان اس اس چاره‌ای جز کمپ زدن نزدیک مرز نداشتند. شافر عصرها داخل چادر می‌نشست تا فاوست گوته را بخواند. همسرش پیش از آغاز سفر در نوامبر 1937 کشته شده بود. صدای آهنگی که از رادیوی قاچاقی‌شان پخش می‌شد برای بهتر کردن حال شافر خوب نبود؛ غذاهای یکنواخت هم کار را بدتر کرده بود: نودل، نودل و دیگر هیچ.

فرصت در خانه شافر را زده بود. یکی از مقامات تبت ناگهان به چادر تیم شافر سر زده بود و شافر نیز با سوغاتی و غذا و هدیه او را نرم کرد تا اجازه ورود به لهاسا [پایتخت تبت و مرکز معنوی آیین بودایی] را دریافت کند.

استاد صدها علوم!
شافر موفق شد. یک هفته بعد، شورای وزرای تبت به "استاد صدها علوم" اجازه داد تا از مرکز محرمانه "بودیسم تبتی" ملاقات کند به شرط آنکه هیچ نوع تجهیزات علمی را همراه خود نبرد. بر اساس آن حکم، او اجازه کشتن هیچ پرنده و پستانداری را نداشت.

مردان اس اس آلمان نازی در 22 دسامبر 1938 میلادی وارد فلات ممنوعه شده و یک درخت کریسمس را تزیین کردند. دمای هوا به منفی 35 درجه رسید. آلمانی‌ها علیرغم قولشان تجهیزات علمی‌شان را همراه خود آورده بودند. آن‌ها 400 کیلومتر را در میان کولاک و سرما طی کردند. شهر نزدیک به 25 هزار نفر جمعیت داشت و تقریبا همین تعداد راهبِ بودایی ساکن سه صومعه حکومتی حوالی آنجا بودند. قصر عظیم پوتالا (Potala) [صومعه مقدس بودائیان و اقامتگاه سابق دالایی لاما] نیز درست در مرکز شهر لهاسا قرار داشت.

هیتلر در بام جهان چه می‌خواست؟
مجسمه "بودا از فضا"

برخلاف لباس‌های رسمی بریتانیایی‌ها، آلمانی‌ها کاملا راحت در شهر می‌چرخیدند و علاقه آن‌ها به مشروبات الکلی زبانزد خاص و عام شده بود. حتی صدای موسیقی آلمانی از گرامافون‌ها پخش می‌شد. مایر-هوزینگ در کتاب خود می‌نویسد: «برخلاف اینکه "نژاد برتر آریایی" خواستار انجام این ماموریت شده بود تا "اقوام فراموش شده در شرق" پیدا شوند، آن دیدار بین صلیب شکسته شرق و غرب بیش از هر چیزی شبیه مهمانی به صرف الکل بود.»

خاکسپاری آسمانی
آلمانی‌ها البته سخت مشغول جمع‌آوری نمونه و تحقیق بودند. آن‌ها با کشتن پستانداران و پرندگان کارشان را پیش می‌بردند. آن‌ها از راهبان مست و همچنین مراسم خاکسپاری آسمانی فیلم‌برداری می‌کردند. [خاکسپاری آسمانی به مراسمی در آیین بوداگرایی وجره‌یانه گفته می‌شود که در آن اجساد مردگان را بر بالای کوه‌ها می‌گذارند تا بر اثر هوای آزاد متلاشی شوند یا اینکه پرندگان گوشت‌خوار، گوشت آن‌ها را بخورند.]

آلمانی‌ها با دوربین‌هایش آنقدر آشکارا فیلمبرداری می‌کردند که صدای محلی‌ها را درآورده بودند. در این بین، کار برونو برگر، انسان شناس، به شدت انگشت نما بود. وی به کمک یک قطب نما، انبر ویژه اندازه‌گیری جمجمه و وسیله‌ای برای اندازه‌گیری فک پایین، ابعاد اسکلت ساکنین محلی را اندازه‌گیری می‌کرد. برونو برگر (Bruno Berger) حتی ماده‌ای به نام نگوکول را روی جمجمه‌ها می‌پاشید تا چهره‌هایشان را بازسازی کند.

کشیش نازیسم
بریتانیایی‌ها در پرونده‌هایی که برای آلمانی‌ها تهیه کرده بودند، آن‌ها را متهم به انجام اعمال غیرعادی کرده و شافر را "کشیش نازیسم" خواندند. شافر اما علیرغم تمام انتقادات توانست نفوذ بیشتری پیدا کند و پس از صحبت با رادرنگ رینپوچه (Radreng Rinpoche)، حاکم تبت، موفق شد مجوز اقامتشان را شش ماه دیگر تمدید کند. بر اساس یادداشت اس اس در اواخر سال 1939 میلادی، شافر حتی به رینپوچه پیشنهاد انتقال سلاح داده بود اما مشخص نیست که آیا این کار انجام شد یا خیر.

ماموریت عجیب و سرانجام مامور هیتلر
ماموریت متشکل از جاسوسی، عیاشی با مشروبات الکلی و ماجراجویی‌های جانورشناختی به مدت سه هفته تا پیش از جنگ جهانی دوم به طول انجامید. آن‌ها علاوه بر 3000 لاشه پرنده، 2000 تخم مرغ، 400 جمجمه و پوست پستانداران، خزندگان، دوزیستان، و هزاران پروانه، ملخ، 2000 شی بومی، معدنی، نقشه‌های توپوگرافی و 40.000 عکس سیاه و سفید همراه خود به آلمان بردند.

بسیاری از این گنجینه‌ها همچنان در بایگانی‌ها جای گرفته‌اند اما به خاطر ارتباطشان با نازی‌ها چندان مورد توجه قرار نمی‌گیرند. نقش شافر نیز در نهایت کمرنگ شد. اگر او به ایالات متحده رفته بود، احتمالا در صدر بزرگترین کاشفان تاریخ قرار می‌گرفت. در آلمان پس از جنگ نیز او نتوانست آنطور که باید در دادگاه "ضد نازی بودن" خودش را اثبات کند. شافر در نهایت فقط توانست برای یک مجله آلمانی زبان در مورد شکار مطلب بنویسد.
منبع: اشپیگل
ترجمه: وبسایت فرادید
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید