سهم ما در وقوع فجايعی مثل فوت بنيتا چيست؟

سهم ما در وقوع فجايعی مثل فوت بنيتا چيست؟

تعريف رسمي كودك‌آزاري هم انواع آزارهاي فيزيكي و روانشناختي (به صورت توهين، تحقير و طردشدگي) و جنسي را و هم نوعي از آزار به عنوان «غفلت از كودك» را شامل مي‌شود. غفلت از كودك به اين معناست كه والدين براي مراقبت كافي و رشد مناسب و بالندگي كودك‌شان صلاحيت نداشته باشند.

کد خبر : ۴۰۷۹۳
بازدید : ۱۴۷۸۵
سهم ما در وقوع فجايعی مثل فوت بنيتا چيست؟
شيوا دولت‌آبادي رييس انجمن روانشناسي ايران در اعتماد نوشت:
تعريف رسمي كودك‌آزاري هم انواع آزارهاي فيزيكي و روانشناختي (به صورت توهين، تحقير و طردشدگي) و جنسي را و هم نوعي از آزار به عنوان «غفلت از كودك» را شامل مي‌شود. غفلت از كودك به اين معناست كه والدين براي مراقبت كافي و رشد مناسب و بالندگي كودك‌شان صلاحيت نداشته باشند.
در مورد كودك هشت ماهه‌اي كه روز گذشته خبر فوتش منتشر شد و باز هم به عنوان يك تجربه ملي غم‌انگيز آن را تجربه كرديم، طبق اطلاعاتي كه ما از تصاوير منتشر شده از اين كودك و همين طور از رشد جسمي كه در هشت ماهگي در او مي‌بينيم، نمي‌توانيم از غفلت در خانواده صحبت كنيم، به دليل اينكه آن دسته از كودكاني كه مورد غفلت واقع مي‌شوند معمولا كمبودهايي در رشد و ظاهر و نظافت‌شان ديده مي‌شود.
بنابراين مورد بنيتا را نمي‌توانيم در قالب غفلت از كودك قرار دهيم اما با وجود اين مي‌بينيم كه يك لحظه غفلت يك فاجعه‌اي براي اين خانواده و شايد بشود گفت براي همه ما به عنوان كساني كه اين داستان غم‌انگيز را دنبال مي‌كنيم به وجود آورده است. اينكه ما چقدر آگاه هستيم به اينكه چه خطراتي مي‌تواند متوجه فرزندان كوچك ما و خود ما و خانواده ما و به‌طور جدي‌تر جامعه ما باشد ناشي از رفتارهاي ما در قالب يك مسووليت اجتماعي و انساني است.
در اين روزهاي اخير شاهد فاجعه‌اي مثل فاجعه آتنا هم بوديم. نكته‌اي كه ما از اين داستان‌هاي غم‌انگيز مي‌آموزيم اين است كه به اندازه كافي مراقب مسووليت‌ها و وظايفي كه بر عهده ما است، باشيم. احتياط‌هايي كه شايد آگاهانه به ابعاد آنها توجه نمي‌شود اما در عمل مي‌توانند اتفاقات بزرگي در زندگي ما ايجاد كنند، يك مسووليت انساني و شهروندي است.
اگر ديدگاه‌مان را وسيع‌تر كنيم و از منظر ديگري به فاجعه‌اي نگاه كنيم كه طرف‌هاي درگير در آن از سويي والدين داغدار هستند و از سوي ديگر مجرميني كه بايد در موردشان بدانيم، اين قبيل اتفاقات به خصوص سنگدلي مجرم در رها كردن يك كودك در بيابان در يك ماشين و در جايي دورافتاده، قابل تامل است. رها كردن كودكي كه به هيچ‌وجه نمي‌تواند از خود دفاع كند، اين مي‌تواند سوال ديگر ما از خودمان و از جامعه مان باشد، آدم‌ها چطور مي‌توانند به جايي برسند كه بتوانند چنين سنگدلي را در حق يك كودك كاملا بيگناه روا بدارند؟ اگر ما اطلاعات دقيق‌تري از روانشناسي اين مجرمين داشته باشيم، مي‌توانيم بگوييم كه يك اختلال شخصيتي جدي مي‌تواند به يك چنين فاجعه‌اي منجر شود. انساني كه حتي يك لحظه نتوانسته خود را با سرنوشت تحميل شده به يك كودك و خانواده‌اش همراه كند و در نتيجه تلاشي براي زنده ماندن كودك به هر شكلي نكرده است.
آدم‌هايي كه تا اين حد آسيب‌هاي رواني از خودشان نشان مي‌دهند، لازم است قبل از اينكه مجرم شناخته شوند به عنوان بيمار مورد مطالعه قرار بگيرند. بسياري از اين افراد كساني هستند كه خودشان تاريخچه‌هاي تلخي از آزارديدگي دارند. نمي‌دانيم پشت اين رفتار كه حتي تلاش نكرده‌اند ماشين را جايي رها كنند كه صداي كودك بتواند به گوش رهگذري برسد، چه گذشته‌اي قرار دارد. بايد تحقيق كنيم كه از كجا مي‌تواند چنين شكلي از قرباني گرفتن از انسان‌هاي بيگناه رخ دهد. اين مجرمين بايد تحليل روانشناختي شوند.
بعد از چنين اتفاقاتي است كه اين سوال پيش مي‌آيد كه هر كدام از ما مسووليت‌مان در قبال جامعه مان چيست؟ كجا مي‌توانيم به موقع حضور داشته باشيم كه بتوانيم پيشگيري كنيم از رشد چنين انسان‌هايي كه مرتكب چنين فجايعي مي‌شوند. بايد بپرسيم اين افراد كجا رشد مي‌كنند؟ كجا اينقدر آسيب رواني مي‌بينند كه مي‌توانند جرايمي در اين سطح را مرتكب شوند؟ سهم ما در وقوع فجايعي مثل فوت بنيتا چيست؟
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید