چگونگی ورود برق به ایران در دوره قاجار

صنعت برق از میانههای دوره قاجار، هنگام سلطنت ناصرالدینشاه به ایران وارد شد. روشنایی خانهها تا پیش از پیدایش کارخانه برق، به شیوه سنتی به وسیله چراغها و فانوسهای دستی انجام میگرفت. کویها و خیابانها اما وضعیتی دگرگونه داشتند.
کد خبر :
۵۰۴۷۳
بازدید :
۶۳۱۱
صنعت برق از میانههای دوره قاجار، هنگام سلطنت ناصرالدینشاه به ایران وارد شد. روشنایی خانهها تا پیش از پیدایش کارخانه برق، به شیوه سنتی به وسیله چراغها و فانوسهای دستی انجام میگرفت. کویها و خیابانها اما وضعیتی دگرگونه داشتند. عبدالله مستوفی در کتاب شرح زندگانی من دراینباره مینویسد «در اينوقت كوچهها چراغ عمومي نداشت، فقط اعيان دم در خانههاي خود چراغي بجرز وصل بدر خانه نصب ميكردند.

بنابر اين فانوس و فراش فانوسكش يكي از لوازم زندگي بود. عظمت اين فانوس كه گاهي قطر دايره سيلندري آن به نيم و بلندي آن بيك ذرع ميرسيد، از حيثيت اجتماعي صاحب آن حكايت ميكرد. بدون اينكه نظامنامه داشته و اندازهاي براي قطر و قواره آن با مقام صاحب فانوس معين باشد، مردم حق و حسابدان آن دوره هيچوقت از حد خود تجاوز نكرده و فانوس بزرگتر از آنچه بايد و شايد جلو خود نميانداختند».
ورود کارخانه برق به ایران با کوشش یک بازرگان خوشنام اصفهانی ممکن شد؛ حاجحسن امینالضرب. او که با شاه قاجار نزدیکی داشت، در سفری به روسیه به همراه موکب شاهانه، در رخدادی که بیشتر به افسانه و داستان شبیه میماند، کارخانه برق را با خود به کشور آورد؛ اقدامی که با شگفتی پایتختنشینان و واکنشهایی شگفت روبهرو شد. جعفر شهری در کتاب «تهران قدیم» دراینباره چنین روایت کرده است «باری کارخانه امینالضرب از عجایبی بود که تا سالها موجب حیرت و تماشای مردم شهر شده بود. هر غروب به تماشایش میرفتند و مدتها به شگفتیش لب به دندان میگزیدند و لاحول میگفتند.
اما با این همه که هر نور لامپش تا ساعتها وقت مردم را به تماشا میگرفت، اندک عکسالعمل و رغبتی به استفاده از آن نشان نمیدادند و تنها فایدهای که از آن مترتب میشد همان نور چند لامپ دو سه خیابان اطراف اندرون شاهی بود و بس که اول غروب روشن و آخر شب از خود کارخانه خاموش میگردید. قیمت سوخت هر لامپ چهل شمع شبی چهار شاهی بود و هفتادوپنج وات هفتشاهی و صد شمع دهشاهی که بعضی کسبه نادرست هنوز در آن دغلی کرده، اول شب لامپ کموات زده، پس از دور شدن تحصیلدار لامپ پر وات میبستند یا در ابتدا یکی دو شعله نشان داده بعد از رفتن او سه چهار لامپ روشن میکردند و لئیمتر از اینها آنان که دکان یا بساط خود را نزدیک آمدن تحصیلدار تعطیل کرده پس از گذشتن او دوباره دایر و از آن نیز شانه خالی میکردند!»
لامپهای برق و تیر و کمان کودکان
صنعت برق و روشنایی اما شتابان نتوانست در ایران همهگیر شود. خیابانهای تهران تا سالها پس از کوشش حاج حسن امینالضرب همچنان با فانوسهای سنتی روشنایی مییافتند. جعفر شهری درباره روشنایی خیابانهای شهر در واپسین سالهای حکومت قاجار بر ایران مینویسد «تا قبل از کودتای ١٢٩٩ و زمان صدارت سیدضیاءالدین طباطبایی اگر شبها در کوچه و خیابان روشنایی و نوری بچشم میآمد همان چند لامپ ... تیرهای اطراف اندرون [سلطنتی] بود که کورسو میزد و بقیه شهر در ظلمت مطلق فرورفته بود، اگرچه آن چند لامپ هم که از سیمهای خود آویخته بود و تلو تلو میخورد یکی از ده آنها سلامت نبود و توسط سنگ و تیرکمان بچهها هدف قرار گرفته نابود شده بود.
لامپهای برق و تیر و کمان کودکان
صنعت برق و روشنایی اما شتابان نتوانست در ایران همهگیر شود. خیابانهای تهران تا سالها پس از کوشش حاج حسن امینالضرب همچنان با فانوسهای سنتی روشنایی مییافتند. جعفر شهری درباره روشنایی خیابانهای شهر در واپسین سالهای حکومت قاجار بر ایران مینویسد «تا قبل از کودتای ١٢٩٩ و زمان صدارت سیدضیاءالدین طباطبایی اگر شبها در کوچه و خیابان روشنایی و نوری بچشم میآمد همان چند لامپ ... تیرهای اطراف اندرون [سلطنتی] بود که کورسو میزد و بقیه شهر در ظلمت مطلق فرورفته بود، اگرچه آن چند لامپ هم که از سیمهای خود آویخته بود و تلو تلو میخورد یکی از ده آنها سلامت نبود و توسط سنگ و تیرکمان بچهها هدف قرار گرفته نابود شده بود.
ازجمله اقدامات سیدضیاءالدین یکی تأمین روشنایی بقیه شهر بود و آن نیز به این صورت انجام گرفت که توسط بلدیه تعدادی فانوس دیواری حلبی برنگ سبز با لامپاهای نمره هفت که سه طرف آن شیشه و واریختگی و کلاهک بادگیری در بالای آن تعبیه شده توسط پایه آهنی به دیوار قرار میگرفت خریداری و در هر پنجاه قدم یکی از آنها به دیوار کوبیده شده، با جیره هر فانوس پنج سیر نفت و استخدام عدهای چراغچی که هر صد و پنجاه چراغ بیکی از آنها واگذار شد صورت عمل یافته معابر را مختصر روشنایی بخشیدند».
دولت اما به تنهایی نمیتوانست برق مورد نیاز تهران را تأمین کند. این موضوع موجب شد نمایندگان مجلس شورای ملی، پس از برآمدن روزگار قاجارها، بخواهند راهاندازی کارخانه برق به بخش غیردولت هم واگذارده شود. عباس مسعودی، مدیر مسئول روزنامه اطلاعات در کتاب اطلاعات «در یکربع قرن» ماجرا را اینگونه شرح میدهد «برق تهران منحصر بکارخانه مرحوم حاج مرحوم حاج امینالضرب واقع در خیابان چراغ برق بود، لایحهای بمجلس داده شده بود راجع بامتیاز کارخانه برق مزبور آقای حاج سیدرضا فیروزآبادی مخالف بوده و عقیده داشتهاند که چراغ برق را باید آزاد گذاشت که هر کس بتواند برود کارخانه وارد کند و اگر آزاد بگذارند بیشتر مردم استقبال خواهند کرد و برق توسعه بیشتری پیدا خواهند نمود.
بعد از بیست و چندسال امروز [یعنیسال ١٣٢٥] متوجه میشویم که عقیده و نظر آقای فیروزآبادی صحیح بوده و باید آزادی کامل در تأسیسات عامالمنفعه داده میشد. اگر موضوع امتیاز و انحصار نبود و دولت برق را محدود بشهرداری نمیکرد و یا آن را بشرکتهای ملی واگذار میکرد امروز صورت برق تهران باین وضع تاثرآور نبود که هنوز هم برق سرقفلی داشته باشد و هنوز هم برق در بازار سیاه خرید و فروش شود و مردم در زحمت و رنج باشند».
«تاریکی خیابانهای تهران، سالها پس از ورود صنعت برق به ایران، به اندازهای مشکلساز بود که روزنامه اطلاعات در مقالهای بهسال ١٣٠٧، تهران را شهر خاموشان نامید بپایتخت ایران که نیمهشب خاموش میشود و از برق و روشنائی دیگر خبری نیست باید شهر خاموشان نام گذاشت، غروب برق داده میشود و نصف شب قطع میگردد یعنی تهران چهار پنج ساعت برق دارد و از ساعت ١٢ ببعد شهر در ظلمت میافتد و احتمال هرگونه مخاطراتی از لحاظ وسایط نقلیه و جنایات میرود. هنوز فوت مرحوم درویش عالم شهیر مویسیقی بواسطه ظلمت شب فراموش نشده که این مرد هنرمند قربانی تاریکی شب گردید.»
ورود کارخانه برق به ایران با کوشش یک بازرگان خوشنام اصفهانی ممکن شد؛ حاج حسن امینالضرب، بازرگانی نیکوکار. او که بود؟ برگهای تاریخ ایران درباره این بازرگان کوشای دوره قاجار، نیک نوشتهاند. «حاج محمدحسن كمپاني که بعدها لقب امين دارالضرب گرفت بازرگان خوشفکر و برجسته قرن نوزدهم» سرآمد سرمايهگذاران صنعتي در ايران به شمار میآید.
میرزا حسن هنگامی که در جوانی اصفهان را ترک گفت و به تهران آمد سرمایه چندانی نداشت. پسرش درباره او نوشت «وقتي امينالضرب در جواني حدود ١٨٥٣ ميلادي به تهران رسيد دارايي او در دنيا شامل يك عبا، يك چرتكه و ١٠٠ ريال پول بود». پسرعمهاش هم بعدها درباره او گفت «دارايي [نخستین] وي شامل ٢٦ تومان پول نقد و يك الاغ بود». روزگار اما چهره خوب خود را زود به میرزا حسن نشان داد و به جایی رساند که ناصرالدینشاه را اینگونه به سخن واداشت «حاج محمدحسن امينالضرب در حقيقت تاجر مخصوص ماست [و در ايجاد] کارخانجات و خواستن بعضي امتعه و غيره از فرنگستان [که به عهده او مقرر گشته] بايد با کمال آسودگي مشغول امر تجارت باشد».
امینالضرب که «شخصى زيرك، باهوش و پركار بود» بهزودی پلههای ترقی را بالا رفت و در کنار تجارتهای شخصیاش با نزدیکی به دربار رئیس ضرابخانه سلطنتی شد و لقب امینالضربی یافت که پس از او به پسرش میرزاحسین نیز رسید. امينالضرب در زمان جشنها يا سوگواريهاي مذهبي خانه خويش را بر مستمندان میگشود و به بذل و بخشش مشغول ميشد؛ بهویژه در ماه محرم و در ١٠روزه عاشورا مراسم روضهخواني و پذيرايي از همگان در خانه او برقرار بود.
به روايت پسرش در اين زمانها هر روز با طبخ دو تا سه خروار برنج نزديک به ٣هزار زن و مرد تغذيه ميشدند «در ايام عادي نيز خانه امينالضرب محل رفتوآمد علما و شخصيتهاي مذهبي بود». میرزا حسن و پسرش میرزا حسین که هر دو لقب امینالضربی را پی نام خود یدک میکشیدند هیچگاه تنها به صفت سرمایه و تجارتشان نامدار نشدند «[میرزا حسن] چون درستکار و مردمدار بود در اندک زماني اعتماد همگان را جلب کرد و کارش رونق يافت. امينالضرب از کمک مالي به سيدجمال هنگام اقامت او در روسيه حتي پس از آنکه شاه او را از ایران راند کوتاهي نکرد.
امینالضرب معتقد بود اسدآبادی مردي به راستي روحاني و مرشدي مذهبي است که به پيشبرد اسلام میاندیشد.»
حاج حسن امینالضرب به پیروی از اندیشههای یاریگرانه و ترقیخواهانه به «ايجاد خط راهآهن بين محمودآباد و آمل، احداث کارخانه برق، احداث کارخانه بلورسازي، تاسيس کارخانه چينيسازي در تهران، ايجاد کارخانه ابريشمتابي و ابريشمبافي، بناي کاروانسراي حسنآباد ميان راه تهران- قم، ساخت راه افجه به تهران» پرداخت و تاسيس بانک در ۱۲۹۶ قمری را پیشنهاد داد.
حاج حسن امینالضرب به پیروی از اندیشههای یاریگرانه و ترقیخواهانه به «ايجاد خط راهآهن بين محمودآباد و آمل، احداث کارخانه برق، احداث کارخانه بلورسازي، تاسيس کارخانه چينيسازي در تهران، ايجاد کارخانه ابريشمتابي و ابريشمبافي، بناي کاروانسراي حسنآباد ميان راه تهران- قم، ساخت راه افجه به تهران» پرداخت و تاسيس بانک در ۱۲۹۶ قمری را پیشنهاد داد.
اقدام مهم ديگر او پيشنهاد ساخت نخستين کارخانه ذوبآهن ايران در ۱۳۰۴ قمری بود که امتياز آن را از شاه گرفت، اما موفق به اجرايش نشد. خدمت ديگر او که نيکنامي برايش به ارمغان آورد، خريد مقادير بسيار گندم در قحطي سال۱۲۸۸ قمری از مازندران و حمل آن به تهران بود که موجب نجات مردم از مرگ حتمي شد.
سنت دیرینه وقف؛ نیازمند بازتعریف
یک خیز بلند
سنت کهن وقف اکنون در روزگار ما به بازتعریفی در هدفها و اصول نیاز دارد. جامعه امروز تفاوتهایی اساسی با گذشته یافته، نیازهای جامعه نیز بر همین رویه دگرگون شده است. اگر در گذشته ساخت مدرسه، کاروانسرا، پل، حمام، تکیه، جاده، کتابخانه، دارالایتام، دارالشفا (بیمارستان)، آبانبار و قنات در زمره مهمترین تأسیسات وقفی به شمار میآمدند و واقفان میکوشیدند املاک و داراییهای خود را در این راهها وقف کنند، امروز اما بسیاری از زمینههای گذشته، دیگر وجود ندارند. شکلگیری نهاد دولت در روزگار مدرن درواقع ساخت و ایجاد بسیاری از تأسیسات یادشده را برعهده آن نهاد گذارده است که از بودجه رسمی کشور برای چنان کارهایی بهره میگیرد.
سنت دیرینه وقف؛ نیازمند بازتعریف
یک خیز بلند
سنت کهن وقف اکنون در روزگار ما به بازتعریفی در هدفها و اصول نیاز دارد. جامعه امروز تفاوتهایی اساسی با گذشته یافته، نیازهای جامعه نیز بر همین رویه دگرگون شده است. اگر در گذشته ساخت مدرسه، کاروانسرا، پل، حمام، تکیه، جاده، کتابخانه، دارالایتام، دارالشفا (بیمارستان)، آبانبار و قنات در زمره مهمترین تأسیسات وقفی به شمار میآمدند و واقفان میکوشیدند املاک و داراییهای خود را در این راهها وقف کنند، امروز اما بسیاری از زمینههای گذشته، دیگر وجود ندارند. شکلگیری نهاد دولت در روزگار مدرن درواقع ساخت و ایجاد بسیاری از تأسیسات یادشده را برعهده آن نهاد گذارده است که از بودجه رسمی کشور برای چنان کارهایی بهره میگیرد.
بهعنوان نمونه، ساخت تاسیساتی همچون پل، جاده و بیمارستان در زمره وظایف مسلم دولت به شمار میآید که براساس رویههای جاری صورت میپذیرد. هرچند گاه ممکن است ضعفهایی در این زمینهها وجود داشته باشد، اما به هر روی، این کارها براساس روالی مشخص انجام میشود. همچنین برخی تأسیسات وقفی در گذشته، امروز دیگر موضوعیت ندارند. قنات و آبانبار، پدیدههایی متعلق به جامعه سنتیاند.
شبکه آبرسانی که دولت در دوران مدرن پدید آورده، زمینه وجودی آن تأسیسات را از میان برده است. برخی مراکز نیز که در گذشته بوده و امروز هم در جامعه حضور دارند و براساس سنت وقف از گذشتهها تا روزگار کنونی ساخته و اداره میشدند، همچون مدرسهها و کتابخانهها، اکنون به اندازهای در دسترساند که دیگر به اقدام واقفان و نیکوکاران نیاز ندارند. ساخت مدرسه و کتابخانه، هرچند در روزگاران سلجوقی، صفوی یا قاجار در زمره اولویتهای نخست جامعه ایران به شمار میآمد، اما امروزه دیگر اینچنین نیست؛ به اندازهای مدرسه و کتابخانه دولتی و وقفی در ایران ساخته شده که چنین نیازهایی را از اولویت بیرون برده است. نیازهای اساسی جامعه در روزگار کنونی نسبت به گذشته تفاوتهای اساسی دارد.
ازجمله اینها میتوان به آسیبهای اجتماعی اشاره کرد؛ کودکان کار، زنان بیسرپرست، معتادان و خانوادههای نیازمند آنها، زندانیان، بیکاران، جوانان نیازمند در آستانه ازدواج و بسیاری دیگر از زمینههای تازه که در زمره مسائل و مشکلات جوامع مدرن به شمار میآیند. اما سنت وقف همزمان با این دگرگونیهای اساسی در سدههای اخیر، چندان تغییر نکرده است؛ به نظر میرسد نگاه به این آیین باشکوه که هزاران سال، پیش و پس از اسلام، در تاریخ ایران پیشینه دارد، همچنان سنتی و با رویکرد گذشتهنگر است.
وقف، امروز به یک بازشناسی، بازتعریف و بازنگری نیاز دارد. مالداران و ثروتمندان نیکاندیش براساس شناخت و نگرش تازه در حوزه وقف میتوانند به حوزههایی تازه از نیکوکاری براساس سنت وقف راهنمایی شوند و وقف و موقوفات، مسیری تازه از زیست دیرینه خود را آغاز کنند؛ یک خیز بلند برای نوسازی در اندیشه نیکوکاری ایرانی ...
۰