پنهان و آشکار؛ نقاب غبار بر چهره سیاست

او نیز چون سایر سیاستمداران طعم شکست را چشیده بود، ولی بارها با سیاست هایش در قالب نقش دیپلماتیک خود، فرانسه را از تاخت و تاز مصون نگه داشته بود. این سیاست مرد کسی بود که پیشنهاد حمله به مصر را به ناپلئون داد، پیشنهادی که در نهایت به قیمت از بین رفتن اعتبار سیاسی اش تمام شد تا بدانجا که چارهای جز استعفا ندید.
او نیز چون سایر سیاستمداران طعم شکست را چشیده بود، ولی بارها با سیاست هایش در قالب نقش دیپلماتیک خود، فرانسه را از تاخت و تاز مصون نگهداشته بود. این سیاست مرد کسی بود که پیشنهاد حمله به مصر را به ناپلئون داد، پیشنهادی که در نهایت به قیمت از بین رفتن اعتبار سیاسی اش تمام شد تا بدانجا که چاره ای جز استعفا ندید.
تالیران، اثر فرانسیس جرارد نقاش فرانسوی در سال 1808
شارل موریس دو تالیران-پریگور [1] معروف به تالیران در سال 1754 در پاریس متولد شد. او یک دیپلمات فرانسوی و کاتولیک بود و برخی او را بزرگترین دیپلمات تاریخ اروپا قلمداد کرده اند. نکته جالب توجه این که چهره او در عصر کنونی نیز در هاله ای از ابهام قرار دارد؛ به گونه ای که نمی توان به جرات در مورد او قضاوت کرد.
تالیران اصالتاً یک نجیب زاده بود؛ البته خانواده او ثروت چندانی نداشت. او در ابتدا وارد کلیسا شد و در واقع به کلیسا پیوست، پیوستنی که به میل خودش نبود. او همزمان با مطالعاتی که در زمینه سیاست و فلسفه داشت؛ در سال ۱۷۷۸ موفق شد از دانشگاه سوربن در رشته الهیات فارغ التحصیل شود.
از نقاط عطف دوران سیاسی او، پیشنهاد ملی کردن زمین های متعلق به کلیسا بود، چیزی که تعجب همکاران روحانی اش را برانگیخت. در واقع او با این اقدام آهنگ جدایی از کلیسا را نواخته بود، آهنگی که سال ها قبل آن را زمزمه می کرد.
تالیران، این سیاست های او بود که باعث برتری فرانسه در اروپا تا سال ۱۸۰۷ میلادی شد؛ کسی که سه سال قبل از آن نیز به ناپلئون کمک کرد تا امپراتور فرانسه شود.
او در ادامه پا را فراتر گذاشت و پیشنهاد داد کلیسای کاتولیک فرانسه رسماً از کلیسای رم و تسلط پاپ خارج شود. پاپ که چنین دید، فرمان اخراج تالیران از کلیسا صادر کرد؛ ولی این حکم او کاری از پیش نبرد. چرا که تالیران از مدت ها پیش خواهان خروج از جرگه کلیسا بود.
در سال 1792 با تسخیر کاخ تویلری، نظام سلطنتی سقوط کرد و تالیران که اعدام سلطنت طلبان را به چشم می دید از پاریس خارج شد و در واقع فرار کرد. او با زیرکی طی بیانیه ای، به حکومت وقت اعلام وفاداری نمود.
او در سلطنت لوئی شانزدهم یک اسقف اشرافی بود؛ با انقلاب فرانسه، او نیزنقاب از چهره کشید و یک انقلابی تمام عیار شد. به گونه ای که انقلابیون فرانسوی به او لقب اسقف انقلاب را دادند و او به سمت وزارت خارجه ناپلئون رسید. جالب این که پس از شکست ناپلئون و روی کار آمدن دوباره رژیم سلطنتی، او دوباره به وزارت خارجه انتخاب شد. او حتی در دوران شارل دهم و لویی فیلیپ در عرصه سیاست بینالمللی، صاحب مقام بود.
از سویی نام تالیران با رشوه گره خورده است؛ او از همه رشوه می گرفت. تالیران در عین حال که وزیر خارجه ناپلئون بود، برای مترنیخ صدراعظم اتریش و الکساندر اول امپراتور روسیه در قبال پول جاسوسی می کرد. ناپلئون خود، به او اعتماد نداشت و حتی گاهی او را به دلیل خیانتهایش ملامت نیز میکرد. البته گفتنی است خیانت تالیران در ماجرای پیشنهاد او و تشویق متفقین به حمله، هیچ گاه به گوش ناپلئون نرسید؛ چرا که ژوزف فوشه، وزیر اطلاعات و امنیت امپراتوری فرانسه با تالیران هم داستان بود و سیاست های جدید امپراتور را به صلاح نمی دانست. در واقع ناپلئون در سالهای پایانی امپراتوری اش، متحد قدرتمندی در کنار خود نداشت، مساله ای که او را در سراشیبی سقوط انداخت؛ همچنان که قبل از او نیز بسیاری از بزرگان تاریخ به همین طریق در منجلاب انزوا گرفتار شده بودند.
تالیران جمله معروفی دارد، او زمانی گفته بود: برای من این سکه زرین که بر آن تصویر لوئی شانزدهم یا ناپلئون ضرب شده است از خود لوئی شانزدهم و ناپلئون قابل اعتمادتر است. چرا که آنها می روند و این می ماند.
ولی با این وجود این سیاست های تالیران بود که باعث برتری فرانسه در اروپا تا سال ۱۸۰۷ میلادی شد. کسی که سه سال قبل به ناپلئون کمک کرد تا امپراتور فرانسه شود. نقش مهم و موثر تالیران در حل و فصل اختلافات طولانی مدت بین بریتانیا و فرانسه نیز غیر قابل انکار است؛ مذاکراتی که تشکیل کشور بلژیک نتیجه آن بود.
تالیران، اثر آری شِفِر نقاش رمانتیک اهل هلند و فرانسه در سال 1828
پرده آخر زندگی این مرد سیاست نیز در نوع خود جالب توجه است، تالیران در واپسین لحظات زندگی خود، یعنی ۱۷ مه سال ۱۸۳۸ در نامه ای با کلیسای رم تجدید بیعت کرد.
[1] . Charles Maurice de Talleyrand-Périgord
*کارشناسی ارشد مکانیک