تا آخر عمر مراقبشان هستم

تا آخر عمر مراقبشان هستم

هنوز هم مبهم است. کسی باور ندارد که یک پدر بتواند چنین بلا‌هایی سر کودکان خردسالش بیاورد. خواهران و برادری که چندین ماه در شکنجه‌گاه نامادری و پدرشان زجر کشیدند و اشک ریختند؛ اما کسی صدای ناله‌های آهسته آن‌ها را در زیرزمین تاریک خانه‌شان نشنید.

کد خبر : ۵۵۴۴۸
بازدید : ۱۵۵۶

هنوز هم مبهم است. کسی باور ندارد که یک پدر بتواند چنین بلا‌هایی سر کودکان خردسالش بیاورد. خواهران و برادری که چندین ماه در شکنجه‌گاه نامادری و پدرشان زجر کشیدند و اشک ریختند؛ اما کسی صدای ناله‌های آهسته آن‌ها را در زیرزمین تاریک خانه‌شان نشنید.

تا آخر عمر مراقبشان هستم

کسی نفهمید این کودکان بی‌دفاع، شبانه‌روز کتک خوردند و شکنجه شدند. تا این‌که چند سال عذاب و زجر درنهایت به پایان رسید؛ فاطمه و علی‌اکبر و بنین از شکنجه‌گاه پدر و نامادری‌شان نجات پیدا کردند و حالا نزد عموی خود زندگی می‌کنند.

مردی که هنوز هم نمی‌داند چرا برادرش تا این اندازه بی‌رحم شده و دست به چنین کار‌های وحشتناکی زده است. او که برادرش را حتی از داعش هم سنگدل‌تر می‌داند، جزییات این ماجرای تلخ و وحشتناک را روایت کرد.


برادرت همیشه فرزندانش را کتک می‌زد؟
نه اصلا؛ او تا زمانی که با همسر سومش ازدواج نکرده بود، رفتار بدی با فرزندانش نداشت. ما هم وقتی متوجه این اتفاق وحشتناک شدیم، تعجب کردیم. هنوز هم شوکه‌ایم که برادرم چرا چنین کاری کرد. او هر چه بود، تا این اندازه هم سنگدل و بی‌رحم نبود.


در این مدت شما متوجه این شکنجه‌ها نشده بودید؟
ما خیلی وقت بود که با برادرم ارتباطی نداشتیم. با او قهر کرده بودیم و یک سالی می‌شد که به خانه‌اش رفت‌وآمد نداشتیم؛ درواقع از وقتی با این زن ازدواج کرد، با او قطع رابطه کردیم.


چرا؟
ما از عرب‌های ماهشهر هستیم. برای خودمان رسم و رسوماتی داریم که برادرم این رسومات را رعایت نمی‌کرد و هر کاری دلش می‌خواست انجام می‌داد؛ برای همین ارتباط‌مان با او قطع شد.


برادرت چه رسمی را رعایت نکرد؟
ما رسم داریم که وقتی همسر فوت می‌کند، تا اربعین مرده باید صبر کنیم و بعد از آن اگر مرد خواست دوباره ازدواج کند، طی یک مراسمی آن هم بعد از گذشت مدتی این کار را انجام می‌دهد، ولی برادر ما به هیچ‌کدام از این رسم و رسومات پایبند نبود و بلافاصله چند روز پس از فوت همسرش، با این خانم ازدواج کرد؛ حتی تا روز چهلم هم صبر نکرد. برای همین درست بعد از این ازدواج با برادرم قطع رابطه کردیم.


همسر برادرت را می‌شناختید؟
بله؛ او از اقوام دور ما است.


چرا همسر دوم برادرت فوت کرد؟
بیماری سرطان پستان داشت و بر اثر همین بیماری نتوانست زنده بماند.


همسر اول برادرت چه شد؟
او از برادرم جدا شد.


چرا؟
نتوانستند با هم سازگاری داشته باشند، مرتب دعوا می‌کردند و اختلاف داشتند؛ برای همین از هم جدا شدند.


بچه‌ها برای کدام‌یک از همسران برادرت هستند؟
فاطمه فرزند همسر اول برادرم است. علی‌اکبر و بنین هم از همسر دوم برادرم هستند.


وقتی برای نخستین‌بار به خانه برادرت رفتی، بچه‌ها در چه حالی بودند؟
وضعیت‌شان خیلی بد بود؛ هر کدام بی‌حال و بی‌جان در گوشه‌ای از خانه افتاده بودند. وقتی بچه‌ها را دیدم جای شلاق، فندک و داغ‌شدن روی بدن آن‌ها مشهود بود. حال فاطمه از همه بدتر بود. اصلا جان نداشت. خیلی شکنجه شده بود. گویا از همه بیشتر به او عذاب می‌دادند.


بعد از آن چکار کردید؟
روز جمعه متوجه این ماجرا شدیم. رفتیم شکایت کردیم و مادر فاطمه هم شکایت کرد. برادرم آبروی ما را برد. کاری که او کرد داعشی هم نکرد.


متوجه شدی که آن‌ها چه بلایی سر بچه‌ها می‌آوردند؟
رفتار‌های خیلی بدی داشتند. از همه بیشتر هم با فاطمه. به او اجازه رفتن به مدرسه نمی‌دادند و در عوض او را به خانه‌های مردم می‌فرستادند تا کار کند، با زور فرش بشوید و کار‌های خانه را انجام دهد. وقتی هم نمی‌توانست از پس کار‌ها بر بیاید، شکنجه می‌شده است. دیدن فاطمه واقعا ما را ناراحت کرده است.


الان حال‌شان چطور است؟
الان که به خانه من آمده‌اند، حال‌شان کمی بهتر شده است. من سعی می‌کنم، به آن‌ها برسم. همسرم هم مشکلی با این موضوع ندارد و رفتار خوبی با آن‌ها دارد.


قرار است همیشه شما از این بچه‌ها نگهداری کنید؟
من حاضرم تا آخر عمرم بچه‌ها را بزرگ کنم و شاهد خوشبخت‌شدن‌شان شوم. بهزیستی گفته فعلا تا یک سال، اما بعد از آن هم می‌توانم نگهداری کنم.


برادرت مشکل مالی داشت؟
تا جایی که می‌دانیم در بازار هم خودش و هم همسرش فروشندگی می‌کردند و وضع درآمدش بد نبود. حتی دورادور می‌گفتیم اگر نیاز مالی داری بگو، اما می‌گفت: پول دارد و به کمک احتیاجی ندارد.


اعتیاد دارد؟
تا جایی که ما اطلاع داریم مواد مصرف نمی‌کرد.


هیچ‌وقت نخواستید بچه‌های برادرتان را ببینید؟
برادرم از اول با آن‌ها اینطور رفتار نمی‌کرد، ولی، چون ما حس کردیم نامادری بالا سر اینهاست گفتیم بچه‌ها را بده ما نگهداری کنیم؛ ولی قبول نمی‌کرد.


فکر می‌کنید چرا آن‌ها چنین بلا‌هایی سر بچه‌ها آوردند؟
ما خودمان هم درباره دلیل این کار هر روز یک چیزی می‌شنویم؛ شایعه زیاد است. بعضی‌ها می‌گویند که برای جادو و جنبل این کار را می‌کردند. یک‌سری‌ها هم می‌گویند زن سوم برادرم، دو تا بچه دارد و گویا آن‌ها مریض هستند و دکتر از زنده‌بودن آن‌ها قطع امید کرده است، برای همین ممکن است به خاطر همین موضوع قصد داشته این بچه‌ها را بکشد.

یک‌سری‌ها هم می‌گویند، داداشم دیوانه شده و بیمار است که اگر همین باشد، باید برود و معالجه شود؛ اما دلیل اصلی را هنوز نمی‌دانیم.


چه کسانی به دیدار این بچه‌ها آمده اند؟
از تهران چند نفر آمدند، از بهزیستی هم آمدند؛ فرمانداری و استانداری هم که مرتب با ما در ارتباطند.


خواسته شما چیست؟
اشد مجازات برای برادرم و زن برادرم. ما می‌خواهیم آن‌ها مجازات شوند و این‌که بگویند دلیل رفتارشان چه بوده. باید بگویند چرا این کار‌ها را کرده‌اند و این کودکان بی‌دفاع را شکنجه داده‌اند. باید دلیل اصلی‌اش مشخص شود.


زن برادرت آزاد شده؟‌
نمی‌دانم چه کسی برای او ضمانت گذاشته و او آزاد شده است.


برادرت از تو کوچکتر است؟
برادرم ٣٧ ساله است؛ از من کوچکتر است.

غذای این بچه‌ها فقط نان و آب بود
فاطمه دانشور، عضو سابق شورای شهر و مدیرعامل موسسه مهرآفرین هم جزییاتی از این پرونده را اعلام کرد و در این‌باره گفت: «پدر این بچه‌ها از همسر اولش جدا شد و بار دیگر ازدواج کرد و حاصل ازدواج دوم، ۲ فرزند است.

همسر دوم فوت و وی بلافاصله با یک خانم ۲۲ ساله ازدواج کرد. این نامادری هم صاحب ٢ فرزند می‌شود.» عضو سابق شورای شهر با بیان این‌که از فروردین‌ماه امسال نامادری آزار و اذیت این کودکان را افزایش داده است، گفت: «این بچه‌ها را در انباری نگه می‌داشته و بشدت آن‌ها را شکنجه می‌داده است.

این بچه‌ها مدرسه نرفته‌اند و حتی نمی‌دانند تلویزیون چیست و وقتی برای آن‌ها برنج آوردند، نمی‌دانستند چگونه آن را بخورند. نامادری به این بچه‌ها فقط نان و آب می‌داده است.» مدیرعامل موسسه مهرآفرین با بیان این‌که نامادری با چسب حرارتی لب فاطمه را چسبانده و با چکش دندان‌هایش را شکسته بود، گفت: «تمام پوست این بچه با چسب حرارتی سوزانده و حتی بخش‌هایی از سر بچه دچار کچلی شده است.

نامادری فاطمه را بیش از بقیه مورد آزار و اذیت قرار می‌داده و حتی یک تکه از گوشت لب بچه نیز کنده شده است.» وی با بیان این‌که نامادری فاطمه را مجبور به فرش شستن و بعد او را دعوا می‌کرده، گفت: «به دلیل این‌که دختر ۱۲ ساله فرش را کثیف شسته بود، ناخن‌هایش را کشیده است. نامادری بچه‌ها را در زیرزمین می‌انداخت، آن‌ها را می‌بست و می‌گفت: اگر فریاد بزنید بیشتر کتک‌تان می‌زنم.

آن‌ها هم از ترسشان صدایشان درنمی‌آمد. حتی نامادری چکشی در انباری گذاشته بود و با آن بچه‌ها را تهدید می‌کرد. وقتی میهمان به خانه‌شان می‌آمد، به بچه‌ها می‌گفت: حق ندارید صدایتان دربیاید. این بچه‌ها دو عموی خوب دارند که وضع مالی مناسبی هم دارند، اما با پدر این بچه‌ها به دلیل ازدواج سومش قطع رابطه کردند. بچه‌ها با عموهایشان همسایه بودند.

یک روز که نامادری بچه‌ها را دست‌بسته در حیاط می‌زده، زن‌عموی آن‌ها از پشت بام به صورت اتفاقی این صحنه را می‌بیند و بقیه را مطلع می‌کند.»

دانشور با تأکید بر این موضوع که این بچه‌ها دچار سوءتغذیه شده‌اند و به لحاظ روانی مشکل دارند، گفت: «جالب است که نامادری این بچه‌ها با قید وثیقه آزاد شده و دو بچه‌اش را با خود برده است. وقتی مددکار ما تحقیق کرد تا بداند سرنوشت آن دو بچه چه شد، همسایه‌ها گفتند این خانواده تعادل روانی ندارند، برای همین درحال حاضر وضع آن دو بچه هم نگران‌کننده است.

درحال حاضر نیز پدر بچه‌ها به زندان رفته و همه تقصیر‌ها را به گردن گرفته است.» وی در پایان صحبت‌هایش گفت: «به ازای هر کودک‌آزاری آشکار ۲۰ کودک‌آزاری پنهان وجود دارد و نمی‌دانم چرا تاکنون مجلس لایحه حمایت از کودکان را معلق نگه داشته و به آن رسیدگی نمی‌کند.»

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید