آیا هر عقیدهای محترم است؟!
افرادی در این دنیا آمدند که اعتقاد داشتند فلان قوم لیاقتِ زنده ماندن ندارند و به بهانه آن دنیا را به آتش و خون کشیدند و میلیونها نفر را کشتند. آیا این عقیده هم محترم است؟
کد خبر :
۵۹۶۷۹
بازدید :
۲۳۸۲
علی ورامینی | برایم پیام آمده که «به گروه خونی شما نیاز مبرم است و در اسرع وقت به مرکز اهدای خون مراجعه کنید.» دلگیر شدم که به دلایلی نمیتوانم تا مدتی این خواسته را اجابت کنم و با یک کار ساده و کمزحمت به دیگریای کمک بزرگ و مهمی کرده باشم. همان لحظه خاطرم به سمت مکالمهای رفت که چندی پیش با فردی داشتم که قویا اهدای خون را کاری نادرست میدانست.
بحث از این شروع شد که ایشان از خواص حجامت و زالودرمانی سخن گفت، از اینکه زالو، خونهای آلوده را میمکد یا حجامت شریانهای خونی را تصفیه میکند.
از قضا دوست پزشکی هم آنجا بود و توضیح داد که خون در رگ هرگز ثابت نمیماند که حجامتکننده بتواند محل تجمع خون آلوده را پیدا کند. مثلا خونی که الان در پای ما است ممکن است چند ثانیه دیگر در کتف باشد، یا دست یا هرجای دیگری از بدن. دکتر در ادامه گفت که اهدای خون میتواند هم به آنچیزی که شما میخواهید (تصفیه خون) کمک کند و هم برای دیگریای حکمِ مایه حیات داشته باشد. یعنی خونی را که میخواهی با حجامت دور بریزی و برای آن پول خرج کنی، اهدا کن. نه تنها هزینهای ندارد بلکه به انسانی دیگر هم کمک خواهی کرد.
آن فرد که راههای استدلالش مسدود شده بود، دست به یکی از بزرگترین مغلطه بشری زد و گفت: به هر حال من به خواص حجامت و مضرات اهدای خون عقیده دارم و «هر عقیدهای هم محترم است.» جملهای کلیشهای که خیلی از ما بارها و بارها شنیدیم و احتمالا استفاده هم کردهایم. واقعا چنین است؟
هر عقیدهای قابل احترام و به تبع آن قابل ترویج است؟ از فرد مذکور بگذریم که نظراتش احتمالا تنها در حیطه خانهاش بُرد دارد، اما در نظر بگیرید حجامت کنندهای را که تبلیغات میکند و دایما به عنوان حقیقت مطلق به انسانهای سادهلوح بازنمایی کند، قدرت و رسانه در اختیار داشته باشد و بتواند افراد زیادی را مجاب کند که اهدای خون کار غلطی است؛ تصور کنید که بانک خون در عرض یکماه بر سر سیطره این تبلیغات خالی شود، چند بیمار اورژانسی که در اثر حادثهای خون از دست دادند و نیاز شدید به خون دارند تلف خواهند شد؟ این سوال را اگر از پزشک اورژانس بپرسید احتمالا از تصورش وحشت خواهد کرد.
داستان ذکر شده مثال نقضِ گزاره «هر عقیدهای محترم است»، است. افرادی در این دنیا آمدند که اعتقاد داشتند فلان قوم لیاقتِ زنده ماندن ندارند و به بهانه آن دنیا را به آتش و خون کشیدند و میلیونها نفر را کشتند. آیا این عقیده هم محترم است؟
آیا عقیده ابوبکر بغدادی، محترم است؟ شاید بگویید که این قیاسها استثنا هستند و میتوان با تسامح نسبت به عقیدههایی مانند آنچه در ابتدا ذکر شد کنار آمد.
اما باید توجه داشت که وقتی با گزارهای مواجه میشویم ابتدا باید تصور کرد که اگر این گزاره تعمیم جهانی پیدا کند چه نتیجهای در برخواهد داشت؟ مثلا اگر همه دنیا به این نتیجه برسند که اهدای خون کار غلطی است چه نتیجهای در برخواهد داشت؟ قطعا تلفاتش از کشتههای داعش کمتر نیست.
محترم یا نامحترم بودن یک عقیده را حداقل با سهچیز مهم میتوان محک زد؛ اول پیامدهای تعمیمپذیری گزاره (اگر همگان به این باور برسند و به آن عمل کنند چه نتیجهای دربرخواهد داشت؟) دوم میزان همپوشانی آن با اخلاق (اخلاق در اینجا به این معنا که باور و عمل به آن گزاره برای دیگریای، حداقل ضرری در پی نداشته باشد.)
و سوم مُستدل بودن. پس نه تنها هر عقیدهای محترم نیست بلکه بعضی اوقات باید تمام قد به جنگِ استدلالی با عقاید نامحترم و جهالت ناشی از آن رفت. همچنین به این هم توجه داشته باشیم که هر عقیدهای باید فضای بیان شدن و ارایه استدلالهایش را داشته باشد و هیچ باوری پیشاپیش نامحترم
فرض نشود.
بحث از این شروع شد که ایشان از خواص حجامت و زالودرمانی سخن گفت، از اینکه زالو، خونهای آلوده را میمکد یا حجامت شریانهای خونی را تصفیه میکند.
از قضا دوست پزشکی هم آنجا بود و توضیح داد که خون در رگ هرگز ثابت نمیماند که حجامتکننده بتواند محل تجمع خون آلوده را پیدا کند. مثلا خونی که الان در پای ما است ممکن است چند ثانیه دیگر در کتف باشد، یا دست یا هرجای دیگری از بدن. دکتر در ادامه گفت که اهدای خون میتواند هم به آنچیزی که شما میخواهید (تصفیه خون) کمک کند و هم برای دیگریای حکمِ مایه حیات داشته باشد. یعنی خونی را که میخواهی با حجامت دور بریزی و برای آن پول خرج کنی، اهدا کن. نه تنها هزینهای ندارد بلکه به انسانی دیگر هم کمک خواهی کرد.
آن فرد که راههای استدلالش مسدود شده بود، دست به یکی از بزرگترین مغلطه بشری زد و گفت: به هر حال من به خواص حجامت و مضرات اهدای خون عقیده دارم و «هر عقیدهای هم محترم است.» جملهای کلیشهای که خیلی از ما بارها و بارها شنیدیم و احتمالا استفاده هم کردهایم. واقعا چنین است؟
هر عقیدهای قابل احترام و به تبع آن قابل ترویج است؟ از فرد مذکور بگذریم که نظراتش احتمالا تنها در حیطه خانهاش بُرد دارد، اما در نظر بگیرید حجامت کنندهای را که تبلیغات میکند و دایما به عنوان حقیقت مطلق به انسانهای سادهلوح بازنمایی کند، قدرت و رسانه در اختیار داشته باشد و بتواند افراد زیادی را مجاب کند که اهدای خون کار غلطی است؛ تصور کنید که بانک خون در عرض یکماه بر سر سیطره این تبلیغات خالی شود، چند بیمار اورژانسی که در اثر حادثهای خون از دست دادند و نیاز شدید به خون دارند تلف خواهند شد؟ این سوال را اگر از پزشک اورژانس بپرسید احتمالا از تصورش وحشت خواهد کرد.
داستان ذکر شده مثال نقضِ گزاره «هر عقیدهای محترم است»، است. افرادی در این دنیا آمدند که اعتقاد داشتند فلان قوم لیاقتِ زنده ماندن ندارند و به بهانه آن دنیا را به آتش و خون کشیدند و میلیونها نفر را کشتند. آیا این عقیده هم محترم است؟
آیا عقیده ابوبکر بغدادی، محترم است؟ شاید بگویید که این قیاسها استثنا هستند و میتوان با تسامح نسبت به عقیدههایی مانند آنچه در ابتدا ذکر شد کنار آمد.
اما باید توجه داشت که وقتی با گزارهای مواجه میشویم ابتدا باید تصور کرد که اگر این گزاره تعمیم جهانی پیدا کند چه نتیجهای در برخواهد داشت؟ مثلا اگر همه دنیا به این نتیجه برسند که اهدای خون کار غلطی است چه نتیجهای در برخواهد داشت؟ قطعا تلفاتش از کشتههای داعش کمتر نیست.
محترم یا نامحترم بودن یک عقیده را حداقل با سهچیز مهم میتوان محک زد؛ اول پیامدهای تعمیمپذیری گزاره (اگر همگان به این باور برسند و به آن عمل کنند چه نتیجهای دربرخواهد داشت؟) دوم میزان همپوشانی آن با اخلاق (اخلاق در اینجا به این معنا که باور و عمل به آن گزاره برای دیگریای، حداقل ضرری در پی نداشته باشد.)
و سوم مُستدل بودن. پس نه تنها هر عقیدهای محترم نیست بلکه بعضی اوقات باید تمام قد به جنگِ استدلالی با عقاید نامحترم و جهالت ناشی از آن رفت. همچنین به این هم توجه داشته باشیم که هر عقیدهای باید فضای بیان شدن و ارایه استدلالهایش را داشته باشد و هیچ باوری پیشاپیش نامحترم
فرض نشود.
۰