رشوه‌خواران مستبد

رشوه‌خواران مستبد

کودتای ۱۲۹۹، صرفا کودتایی تحمیل شده از سوی دولت‌های بیگانه همانند انگلیس نبود؛ بلکه طیف گسترده‌ای از روشنفکران، سیاستمداران و نخبگان ایرانی، شدیدا خواستار تغییرات اساسی و بنیادین در ساختار سیاسی و اجتماعی کشور، از طریق کودتا یا اقداماتی مشابه آن بودند. این مساله، آشکارا در آثار نویسندگان آن دوره دیده می‌شود.

کد خبر : ۶۳۰۴۷
بازدید : ۱۱۱۳
کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹، گفتمان سیاسی و فکری جامعه ایران را متحول و مقدمات تغییر نظام سیاسی‌ای را فراهم ساخت که در نهایت، از درون آن دیکتاتوری خودکامه و اقتدارگرا سربرآورد.
رشوه‌خواران مستبد
کودتای ۱۲۹۹، صرفا کودتایی تحمیل شده از سوی دولت‌های بیگانه همانند انگلیس نبود؛ بلکه طیف گسترده‌ای از روشنفکران، سیاستمداران و نخبگان ایرانی، شدیدا خواستار تغییرات اساسی و بنیادین در ساختار سیاسی و اجتماعی کشور، از طریق کودتا یا اقداماتی مشابه آن بودند. این مساله، آشکارا در آثار نویسندگان آن دوره دیده می‌شود.

به هر حال، با توجه به بستر‌های مساعد اجتماعی - سیاسی، کودتا با استقبال همگانی مواجه شد و رضاخان سردارسپه، اندکی پس ازکودتا به شاخص‌ترین و موثرترین شخصیت کابینه‌های ایران تبدیل شد.
اقدامات رضاخان در راه ایجاد نظم و امنیت و در کل پیشرفت کشور، طیف گسترده‌ای از روشنفکران و نخبگان سیاسی را پیرامون او گرد آورد. رضاخان، ابتدا با همکاری جمعی از آن روشنفکران در سال ۱۳۰۲ش. خواست تا با طرح نظام جمهوری، زمینه را برای رسیدن به ریاست‌جمهوری و سپس پادشاهی برای خود آماده کند.
ولی بنا به دلایلی که شرح آن از عهده این مقاله خارج است، موفق نشد. شکست جریان جمهوری‌خواه، موجب دلسردی رضاخان از رسیدن به هدفش نشد و این بار کوشید تا از طریق نهاد‌های قانونی به آرمان سیاسی خود جامه‌عمل بپوشاند. به همین خاطر کوشید تا پایه‌های دیگری از میان روشنفکران و نخبگان سیاسی برای رسیدن به آرزو‌های سیاسی‌اش جست‌وجو کند.
در همین هنگام بود که تیمورتاش دست رضاخان را به منزله همراهی فشرد و به او قول همکاری داد. وی، فرزند یک زمیندار بجنوردی و دانش آموخته مدرسه نظام نیکلای روسیه بود. همچنین، نماینده دوره دوم، سوم، چهارم و پنجم مجلس و مدتی نیز حاکم گیلان (در فترت بین مجلس سوم و چهارم) و قبل از نمایندگی مجلس پنجم، والی کرمان و سیستان بود.

انتخابات دوره پنجم مجلس شورای ملی، در تابستان۱۳۰۲ برگزار شد و تیمورتاش - که در آن دوره والی کرمان بود - از نیشابور به وکالت مجلس شورای ملی انتخاب شد. در آن دوره، رضاخان سمت رئیس‌الوزرایی داشت و احمدشاه، به اروپا مسافرت کرده بود.
تیمورتاش، پس از حضور در مجلس با ذکاوت و آینده نگری خود فهمید که قدرت واقعی مملکت در دست رضاخان است و همان‌طور هم پیش خواهد رفت و دیگر برای احمدشاه قاجار، جایی در کشور نخواهد بود. از این‌رو، هرچه بیشتر خود را به رضاخان نزدیک کرد تا خطری متوجه او نشود.
او، در مجلس پنجم نه در فکر نایب‌رئیسی بودونه نطق کردن! ولی هرجا احساس می‌کرد که سردارسپه احتیاج به دفاع یا فعالیت و دوندگی دارد، در حق او دریغ نمی‌کرد و، چون ریاست کمیسیون نظام مجلس با وی بود و سردارسپه بیشتر از همه کمیسیون‌ها با این کمیسیون سروکارداشت، خود به خود آن دو به هم نزدیک شدند، به‌خصوص اطلاق عنوان «سردار» به او، بیش از پیش مشوق وی در کار‌ها بود. (عاقلی، ۱۳۷۲، صص ۲۰۳-۲۰۲)
در شهریور ماه ۱۳۰۳ - که سردارسپه کابینه خود را از نو تشکیل داد - تیمورتاش را به وزارت فواید عامه و تجارت منصوب کرد و فروغی را به سمت وزیر مالیه برگزید. از میان وزیران، تیمورتاش رابط بین سفارت شوروی و فروغی، رابط سفارت انگلیس با رضاخان بود. این دو نفر، می‌کوشیدند تا رضایت انگلستان و شوروی را نسبت به سلطنت رضاخان جلب کنند.

بعد از اینکه رضاخان به غائله شیخ خزعل در خوزستان خاتمه بخشید و قدرتی در مقابل خود نیافت، به فکر کسب مقام فرماندهی کل قوا افتاد. تنها مشکلی که سد راه هدف رضاخان شد، مخالفت سیدحسن مدرس با طرح موضوع بود. سردارمعظم (تیمورتاش)، داوطلب شد این مشکل را حل کند و برای این منظور، در شبی که قرار بود طرح واگذاری فرماندهی کل قوا به سردارسپه مطرح شود، او با مدرس در این باره رایزنی کرد. در نتیجه، مدرس از طریق سردارمعظم به اقلیت پیغام فرستاد که من، طرح را با اصلاحاتی تایید کرده‌ام، شما نیز رای بدهید.
اقلیت هم با متابعت از مدرس، رای موافق خود را دادند. (عاقلی،۱۳۷۲، ص۲۰۴) تیمورتاش در زمان تصدیگری وزارت فواید عامه و تجارت، به‌عنوان بازوی چپ رضاخان، درصدد جلب رضایت شوروی برای سلطنت رضاخان بود و حتی در این راه زمینه واگذاری شیلات شمال را به روس‌ها فراهم ساخت تا نظر مساعد آن‌ها را نسبت به سلطنت رضاخان جلب کند.

اکثریت [مجلس]در سایه فعالیت و پشتکارنصرت‌الدوله فیروز و تیمور، دو وزیر باوفا از بیرون و داور و دیگر همدستانش در اندرون مجلس، بنای کار و فعالیت را نهادند و دراواخر مهرماه مطلب را آشکار کردند. (بهار، ۱۳۷۱، ج. ۲، ص. ۲۷۹) تیمورتاش و یارانش، تمام تلاش خود را در درون و برون مجلس برای سلطنت به‌کار گرفتند و، چون نیاز به تغییر قانون‌اساسی داشت و این کار با وجود اشخاصی مانند مدرس در مقام نمایندگی و مستوفی‌الممالک در سمت ریاست مجلس، امکان‌پذیر نبود.
آن‌ها با طرح نقشه‌هایی سعی در خارج کردن آن دو از مجلس و سپردن ریاست مجلس به سیدمحمد تدین، نایب‌رئیس مجلس داشتندکه او نیز از سرسپردگان رضاخان بود. به این ترتیب، جریان امور را به نفع رضاخان به پایان هدایت کردند.
یحیی دولت‌آبادی، یکی از نمایندگان مجلس دوره قاجار و پهلوی، در این باره نوشته است: «تیمورتاش، از طرف سردارسپه به مجلس آمده تا مستوفی‌الممالک را ببرد به منزل سردارسپه و او را به امر سردارسپه، تا بعد از تمام شدن کار در مجلس، آنجا توقیف کند و، چون خواست برود، عدم قبول ریاست مجلس را نوشته، به یکی از نمایندگان بدهد [تا]در مجلس بخوانند. مدرس هم، تا موقع خوانده شدن این ورقه در مجلس بنشیند و، چون ورقه خوانده شد، بهانه به‌دست آورده، بگوید، چون مجلس رئیس ندارد، رسمیت نخواهدداشت.» (دولت‌آبادی، ۱۳۷۱، ج. ۴، ص. ۳۸۴)

از روز پنجم آبان، داور و تیمورتاش - که قبلا طرح تک ماده‌ای انقراض سلسله قاجار را تهیه و تدوین کرده بودند - نمایندگان هوادار سردارسپه را یک به یک به زیرزمین منزل رضاخان می‌خواندند و موافقت و امضای آنان را دریافت می‌داشتند و اگر کسی امتناع می‌ورزید، با وعده و وعید یا تهدید و نصیحت، او را به امضا کردن وامی‌داشتند. (مکی، ۱۳۷۴، ج. ۳، صص۴۳۷- ۴۳۶) بالاخره در اثر کوشش و مساعی سرسپردگان رضاخان همچون تیمورتاش، داور، فیروز و...، مجلس شورای ملی، در روز نهم آبان ۱۳۰۴ طرح انقراض سلسله قاجار و واگذاری حکومت به رضاخان را تصویب کرد و تعیین سلطنت دائمی را به رای مجلس موسسان واگذاشت.
مجلس موسسان نیز در بیست و دوم آذر همان سال، چهار اصل از متمم قانون‌اساسی را اصلاح و سلطنت ایران را به رضاخان پهلوی و اعقاب ذکور او واگذار کرد. رضاخان نیز در روز بیست و چهارم آذرماه در مجلس شورای ملی حضور یافت و طبق قانون‌اساسی، مراسم سوگند را به جا آورد و فردای آن روز، پس از جلوس بر تخت مرمر، پادشاهی خود را اعلام کرد.
انتخاب تیمورتاش به وزارت دربار
رضاشاه، پس از رسیدن به سلطنت، مقامات حساس کشوری را به افرادی که در راه سلطنتش کوشیده بودند، واگذار کرد و در این میان، تیمورتاش را به وزارت دربار پهلوی برگزید. حال بپردازیم به اینکه چرا رضاشاه با وجود افرادی مطیع‌تر و سرسپرده‌تر و مهم‌تر، افرادی با طول خدمت بیشتر مانند چراغعلی خان (امیراکرم)، حسین دادگر (عدل‌الملک)، سرتیپ خدایارخان و فرج‌الله بهرامی (دبیراعظم)، تیمورتاش جوان را به این مقام برگزید.
با بررسی شواهد و مدارک، می‌توان گفت که به جز تلاش تیمورتاش در رساندن رضاشاه به سلطنت، چندین عامل دیگر نیز در این انتخاب دخیل بوده است: از جمله اینکه رضاشاه وزیر درباری می‌خواست که شایسته دربار پهلوی باشد. (خواجه‌نوری، ۱۳۵۷، ص. ۴۲) رضاشاه می‌خواست دربارش را تا حد دربار‌های اروپایی ارتقا دهد و برای این کار، کسی جز تیمورتاش را - که هم تحصیلکرده و هم باهوش و سخندان بود و همچنین به چندین زبان خارجی تسلط داشت - مناسب ندید.

از سوی دیگر، از آنجا که رضاشاه تربیت قزاقی داشت و تمام عمر خود را در سربازخانه گذرانده بود، در ابتدا آگاهی چندانی از امور سیاسی و کشوری نداشت. بنابراین، در دربار خود به کسی نیاز داشت تا امور کشوری را اداره کند و برای این کار، تیمورتاش را ازهمه مناسب‌تر دید. زیرا او هم با شوروی‌ها و هم با انگلیسی‌ها مراوده و روابط حسنه داشت.
این دلیل، در سخن خود رضاشاه کاملا مشخص است که در ابتدای سلطنتش به تیمورتاش گفته بود: «از امروز به بعد ما دو نفر ایران را اداره خواهیم کرد. کار‌های نظامی‌اش با من و کار‌های سیاسی‌اش با تو.» (شیخ‌الاسلامی، ۱۳۷۹، ص. ۹) از دلایل دیگری که می‌توان برای انتخاب تیمورتاش برشمرد، تحصیلات نظامی او بود.
همان‌طور که قبلا اشاره شد، تیمورتاش دانش‌آموخته مدرسه نظام نیکلای روسیه بود و رضاشاه می‌دانست که او به‌خاطر تحصیلات نظامی‌اش، به لزوم دیکتاتوری و اطاعت کورکورانه و حاکمیت زور بر قانون اعتقاد دارد و برای رسیدن به هدفش، پایبند به هیچ قانون و مقرراتی نخواهد بود. از قضا، پیش‌بینی رضاشاه درست از آب درآمد و تیمورتاش، همان کسی بود که رضاشاه نیاز داشت.
قضیه نفت
یکی از مهم‌ترین عوامل سقوط تیمورتاش، قضیه نفت بود. رضاشاه از درآمد نفت راضی نبود و سعی در افزایش سهم ایران از نفت داشت. از این‌رو، تیمورتاش از طرف شاه مامور حل قضیه و مذاکره با شرکت نفت شد و، چون در کار مذاکره، خیلی سرسختانه و سختگیرانه عمل می‌کرد و حاضر نبود هیچ‌گونه امتیازی به انگلیسی‌ها بدهد، آن‌ها وجود تیمورتاش را مانعی در راه رسیدن به هدف خود دیدند و از راه‌های غیردیپلماتیک وارد شدند.
در مطبوعات خود به تعریف و تمجید از تیمورتاش پرداختند و او را همه‌کاره ایران نامیدند؛ تا با این کار، دیکتاتور بدگمانی مثل رضاشاه را - که به قول تیمورتاش «حتی از هوایی که استنشاق می‌کند، هراسناک است» (عاقلی، ۱۳۷۲، ص۳۵۴) به او ظنین و وی را از میدان به در کنند. توفیق نیافتن تیمورتاش در حل قضیه نفت و مخالفت او با شاه در شیوه غیردیپلماتیک لغو قرارداد (انداختن قرارداد در بخاری و لغو یکباره آن) نیز مزید بر علت شد.

با مطالعه در اخلاقیات و خصوصیات رضاشاه که به گفته یکی از نزدیکانش: «یک مستبد مبتلا به بیماری خودآزاری و مبتلا به جنون سوءظن بود که پیوسته خود را در معرض تهدید بدخواهان و خائنان و جاسوسان دوجانبه و سه‌جانبه یا چهارجانبه می‌دید که فقط برای خیانت به وی به دنیا آمده‌اند» (اسفندیاری بختیاری، ۱۳۷۱، ص. ۱۴۹) می‌فهمیم که چنین عملی به‌خاطر سوءظن رضاشاه دور از انتظار نیست.
ناگفته نماند که بیشتر سوءظن رضاشاه در این قضیه، به روابط تیمورتاش با شوروی و قضیه شرکت او در مهمانی خصوصی وزیر جنگ شوروی مربوط است که آن را از رضاشاه مخفی نگاه داشته بود. ولی تیمورتاش در مذاکره با شوروی، هدفی جز ایجاد بیم در انگلیسی‌ها، برای راضی کردنشان به پذیرش شرایط ایران نداشت؛ کاری که به‌عنوان یکی از روش‌های دیپلماتیک، برای قبولاندن شروط خود به طرف مقابل در مباحثات سیاسی جا افتاده بود.
قضیه ارتشا
تیمورتاش انحصار تجارت تریاک را در ازای گرفتن مبلغی به‌عنوان رشوه به میرزا حبیب‌الله امین‌التجار واگذار کرده بود و قضیه فساد مالی، به این ترتیب بود که تیمورتاش هنگام رفتن به اروپا، مبلغ معتنابهی پوند برای مصارف شخصی از بانک ملی خریداری کرده بود و هنگامی که در اروپا بود، بهای لیره به‌طور ناگهانی سقوط کرد و تیمورتاش پس از بازگشت به ایران، مابه‌التفاوت نرخ لیره را از بانک ملی پس گرفت.
این‌ها عواملی بود که تیمورتاش به خاطرشان دادگاهی و به زندان محکوم شد. گرچه احتمال درستی آن‌ها زیاد است، ولی چندان مهم نبودند که رضاشاه بخواهد به‌خاطر آن‌ها وزیر دربار خود را - که به قول بلوشر «نه‌تن‌ها چشم رضاشاه بود، بلکه گوش و دهان او نیز به حساب می‌آمد» (بلوشر، ۱۳۶۹، ص. ۲۴۸) از کار برکنار کند.
از میان عوامل برشمرده بالا، دو عامل اول، ضربه‌ای بود که تیمورتاش از انگلیسی‌ها خورد و خودش پایه‌گذار عوامل سوم و پنجم بود و علت چهارم سقوطش را، از طرف دوستان خود دریافت کرد. اما اینکه تاثیر کدام عامل بیشتر بوده است، به نظر عامل دوم یعنی بیمناکی رضاشاه از فروپاشی سلطنتش، مهم‌ترین عامل سقوط تیمورتاش بود و عامل چهارم یعنی توطئه رقیبان تیمورتاش، به‌عنوان مکمل عامل دوم عمل کرد و به برکناری و کشته‌شدن تیمورتاش انجامید.
علاوه بر تیمورتاش، افراد دیگری هم مانند نصرت‌الدوله فیروز، علی‌اکبر داور و سردار اسعد بختیاری، به سرنوشت او گرفتار شدند.
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید