(تصاویر) تاریخچه تکامل ناوهای هواپیمابر نیروی دریایی ایالات متحده از جنگ جهانی دوم تاکنون
در آغاز جنگ جهانی دوم، کشتی های جنگی کلاس Yorktown دارای یک سکوی پروازی ۲۷۴ متری و میانگین وزنی ۴۰,۰۰۰ تنی با بال هوایی خود بود. ناو Forrestal که پس از جنگ و در سال ۱۹۵۵ به آب انداخته شد، دارای ۳۲۵ متر طول بود و وزن آن به ۸۱,۰۰۰ تن رسید و بدین ترتیب اولین کلاس از ناوهای هواپیمابر که با نام ابرناو هواپیمابر شناخته می شوند خلق شد.
اولین ناو هواپیمابری که توسط نیروی دریایی ایالات متحده غسل تعمید داده شد، در سال ۱۹۲۲ رهسپار دریا گردید؛ یک کشتی پشتیبانی تبدیل شده که بیشتر یک نسخه آزمایشی بود تا یک کشتی جنگی.
کشتی USS Langley (CV-1) به عنوان اولین ناو هواپیمابر آمریکا و جهان در واقع کشتی USS Jupiter بود که به یک ناو جنگی تبدیل شده و نام مستعار “واگن سرپوشیده” را به خاطر عرشه پرواز تازه نصب شده رویش به دست آورد.
با عرشه ای به طول ۱۶۵ متر و قدرت جابجایی کمتر از ۲۰,۰۰۰ تن، ناو لنگلی بسیار کوچکتر از فرزندان آینده اش بود.
در حالی که پیشگامانی که لنگلی را خلق کردند امید زیادی به آن بسته بودند، بعید است که تصور می کردند چنین شروع بی سروصدا و ساده ای به خلق هیولاهایی پرقدرت در دریاهای پهناور امروزی منجر شود.
در آغاز جنگ جهانی دوم، کشتی های جنگی کلاس Yorktown دارای یک سکوی پروازی ۲۷۴ متری و میانگین وزنی ۴۰,۰۰۰ تنی با بال هوایی خود بود. ناو Forrestal که پس از جنگ و در سال ۱۹۵۵ به آب انداخته شد، دارای ۳۲۵ متر طول بود و وزن آن به ۸۱,۰۰۰ تن رسید و بدین ترتیب اولین کلاس از ناوهای هواپیمابر که با نام ابرناو هواپیمابر شناخته می شوند خلق شد.
در سال ۱۹۶۱، عظمت قابل توجه ناو کلاس Forrestal توسط اولین ابر ناو هسته ای، USS Enterprise (CV-66) به جایگاه دوم سقوط کرد. اینترپرایز با عرشه ای به طول ۳۳۱ متر و قدرت جابجایی ۹۴,۰۰۰ تنی و نامگذاری به عنوان بهترین کشتی جنگی با سطح هموار در طول جنگ جهانی دوم، به سرمایه اصلی نیروی دریایی ایالات متحده در طول چندین دهه خدمت در درگیری های آینده تبدیل شد تا سرانجام در سال ۲۰۱۷ از سرویس خارج گردید.
پس از انترپرایز، ناو Nimitz همه جا حاضر – نوک پیکان تهاجمی نیروی دریایی، که همیشه آماده بودن تا قدرت خود را در هر کجا و هر زمان که به ماموریت فراخوانده شود، به ساحل اعزام کند. کلاس نیمیتز که در سال ۱۹۷۲ راه اندازی شد، بر اساس فناوری اینترپرایز ساخته شده و عرشه پرواز را به ۳۳۹ متر افزایش داده و ۱۰,۱۰۰۰ تن قدرت جابجایی داشت.
در سال ۲۰۱۷، جدیدترین کلاس ابرناوها با راه اندازی ناو یو اس اس جرالد آر فورد (CVN-78) ظهور کرد، یک کشتی جنگی مجهز به فناوری و توانایی های ترسناکی که میراث قدرت هوایی نیروی دریایی ایالات متحده را به آینده خواهد برد.
ملوانان و خلبانانی که در جبهه اقیانوس آرام در طول جنگ جهانی دوم جنگیدند، بیشترین سهم را در خلق اصول و استراتژی های نیروی دریایی ایالات متحده داشتند. در ابتدا، از بخت خوش نیروی دریایی ایالات متحده، وقتی حمله به پرل هاربر رخ داد، ناوهای با عرشه مسطح این کشور در بندر حضور نداشته و در دریا بودند.
آنها با خوش شانسی از ویرانی که بسیاری از رزمناوها و دیگر کشتیهای جنگی آمریکایی را فلج یا نابود کرد، جان سالم به در بردند. ناوگان اقیانوس آرام ایالات متحده همچنان زخم خورده بوده و از این حمله غافلگیرانه دچار آسیبی قابل توجه شده بود.
زمانی برای سوگواری و استراحت وجود نداشت، و فرماندهان نیروی دریایی ناوگان اقیانوس آرام بر سازماندهی مجدد و بسیج فوری متمرکز شدند. استقرار مجدد ناوگان هم برای حمله و هم جلوگیری از فاجعه دیگری در خاک آمریکا ضروری بود.
فقدان کشتی های جنگی بزرگ که به طور سنتی به عنوان کشتی های جنگی سرمایه ای خدمت می کردند، همراه با نیاز آشکار به نیروی هوایی در دریا، نیروی دریایی جدیدی را پدید آورد. ناوها به عنوان گل سرسبد نیروی دریایی این مشعل را به دست گرفتند و ناوگان دریایی ایالات متحده را وارد عرصه ای از بزرگی و قدرت نیروهای دریایی کردند که قبل از آن هرگز دیده نشده بود.
ناو اصلی جنگ ناوهای کلاس Yorktown با توان جابجایی ۲۰۱۰۰ تنی، طول ۲۴۶ متری، سرعت حدود ۳۲.۵ گره (۶۰ کیلومتر در ساعت) دارای ۲۹۱۹ نفر خدمه بود.
آنها تا ۹۰ فروند هواپیما را حمل می کرده و به سه آسانسور و دو منجنیق عرشه پرواز مجهز بودند. اگرچه در نهایت پیروز جنگ شدند، ناوهای کلاس یورک تاون در نبرد متحمل خسارات سنگینی گردیدند.
هنگامی که جنگ در نهایت به پایان رسید، USS Enterprise (CV-6) به موفق ترین کشتی آمریکایی در دوران جنگ تبدیل شد. کهنهسربازان میدان نبرد خونینِ اقیانوس آرام از تجربیات سخت بدست آمده خود برای ساختن یک نیروی دریایی استفاده کردند که تضمین می کرد ناوهای هواپیمابر آمریکا آماده نبرد و پیروزی در برابر هر دشمنی هستند.
طلوع عصر جت
“هر خط در NATOPS [استانداردسازی رویه های آموزش هوایی و عملیات دریایی] با خون نوشته شده است” – این هشداری بود که به هر خلبان، خدمه، یا مسئول زمینی که در نیروی دریایی ایالات متحده خدمت کرده، داده شده است.
در حالی که این جمله ممکن است در ابتدا یک بزرگنمایی به نظر برسد، اما به فداکاری های واقعی بسیاری از آمریکایی ها اشاره می کند که راه را برای هوانوردی دریایی مدرن هموار کردند.
عرشه یک ناو هواپیمابر خطرناک ترین مکان روی زمین است، جایی بین پروانه های چرخان، تیغه های روتور، تجهیزات سنگین، عرشه های متحرک و جت های شلیک کننده آتش، جایی که هواپیماهای ۲۷,۰۰۰ کیلوگرمی با سرعت های سرسام آور به سمت داخل و خارج از کشتی حرکت می کنند. سپس نوبت پرواز می رسد- با معرفی جت ها و هلیکوپترها به تکنولوژی قلابی که نیازمند سازماندهی مجدد چشمگیری در نیروی دریایی و تفنگداران دریایی بود.
سرعت و قابلیتهای فناوری جدید، قابلیتهای بالهای هوایی ناوهای هواپیمابر را متحول کرد، اما پیامدهای کوچکترین اشتباهی بسیار سریعتر و خشنتر از همیشه خود را نشان می داد. فرود هواپیمای ملخدار بر روی عرشه یک ناو هواپیمابر (که اتفاقاً در دریا در حال حرکت است) از قبل نیز یک شاهکار و شبه تردستی بود.
اکنون همه بالهای هوایی آمریکا جتهایی را در اختیار دارند که دو برابر سریعتر از هواپیماهای قبلی پرواز میکنند، با طول بالهای بیشتر و بدنههای بسیار سنگینتر. هر ایده ای در مورد نحوه عملکرد هوانوردی دریایی تغییر خواهد کرد، و به همین ترتیب کشتی هایی که از روی عرشه آنها پرواز می کردند نیز متحمل تغییر خواهند شد.
جنگ کره (۱۹۵۰ تا ۱۹۵۳) عصر پیشگام بال هوایی ناوهای هواپیمابر، آن گونه که ما اکنون می شناسیم، بود. توسعه “ابر ناوها”ی نیروی دریایی ایالات متحده با USS Forrestal (CVA 59) آغاز گردید که در سال ۱۹۵۵ رهسپار دریا شد.
کشتی های این کلاس دارای طولی معادل ۳۱۶ متر با توان جابجایی ۵۶,۰۰۰ تن و یک عرشه زاویه دار کاملاً یکپارچه بودند. منجنیق های بخار و عرشه های پروازی زاویه دار تنها برخی از تغییراتی بودند که برای مقابله با هواپیماهای بسیار قدرتمندتر روی ناوها نصب شدند.
ناوهای کلاس Kitty Hawk تا زمانی که جانشینان آنها وارد ناوگان شوند، به پیشرفت آنچه در کلاس Forrestal بدست آمده بود ادامه میدهد تا اینکه جانشینانش دوره دیگری از تغییرات انقلابی را آغاز میکنند.
ناوگروه تهاجمی، عصر هسته ای
اولین ناو هواپیمابر هسته ای در سال ۱۹۶۱ با نام USS Enterprise (CVN 65) وارد خدمت شد. به ارث بردن نام مورد احترام ترین کشتی عرشه تخت نیروی دریایی ایالات متحده با وعده ها و انتظارات زیادی همراه بود. او تا زمان به آب انداخته شدنUSS Gerald R Ford (CVN 78) با طول عرشه ۳۳۲ متر، طولانی ترین کشتی جنگی بود که به آب انداخته شده بود (طول عرشه انترپرایز ۳۳۱ متر بود).
پس از به آب انداخته شدن، انترپرایز مجموعه ای طولانی از تست ها و تمرین های آموزشی را آغاز کرد که برای پیدا کردن درک کامل از توانایی های آن طراحی شده بود. با شروع شش روز تست توسط سازندگان و نیروی دریایی ایالات متحده در ۲۹ اکتبر ۱۹۶۱، این ناو فراتر از انتظارات بود، رآکتورهای آن آنقدر نیروی اسب بخاری تولید کردند که به معنای واقعی کلمه از ناوشکن های اسکورت خود جلو زد.
هوانوردان نیروی دریایی برای مقابله با تهدیدات جدید دشمن طوری آموزش دیده بودند که در طیف گسترده ای از تاکتیک های جدید به مهارت دست یافتند: فراهم کردن پشتیبانی هوایی نزدیک در جنگل های متراکم در برابر مجموعه ای از آتش ضد هوایی اغلب نامرئی، پاکسازی آسمان از میگ های دشمن، نجات همتایان هوانورد خود از پشت خطوط دشمن و موارد دیگر.
جت ها سریع تر و سنگین تر شدند؛ تعداد زیادی هواپیماهای جدید و تخصصی برای پاسخگویی به ماموریت های دشوار در میدان نبرد ساخته شدند. هلیکوپترها به یک نیروی متداول در میدان جنگ تبدیل شدند. ناوگان ناوهای هواپیمابر نیروی دریایی ایالات متحده به طور مرتب در حال سازگاری با یک میدان نبرد دائماً در حال تغییر بود.
در بحبوحه هجوم تغییر تاکتیک ها و فناوری، آتش سوزی در ناو USS Forrestal در سال ۱۹۶۷ به عنوان یک هشدار آشکار عمل کرد که مهارت های اساسی هر فرد روی این کشتی بزرگ برای جلوگیری از فاجعه ضروری است.
نه تنها عملکرد رزمی، بلکه بقای ناو هواپیمابر به اجرای وظیفه تک تک افراد روی عرشه بستگی دارد. یک کشتی به اندازه یک شهر کوچک که پر از سوخت جت و مهمات است، یک انبار باروت آماده انفجار است که می تواند تنها با یک گام اشتباه در رقص پیچیده ای که همان عملیات های ناو است، منفجر شود. هیچ چیز را نمی توان به شانس واگذار کرد، کشتی و هر کدام از خدمه باید هر چرخه ای را به شکل بی نقص اجرا کنند.
تراژدی و پیروزی که ملوانان و خدمه هوایی آمریکایی حاضر در جنگ ویتنام تجربه کردند، عمیقاً در میراث و همچنین نقشه ناوهای مدرن آمریکایی تاثیرگذار بوده است. جنگ ویتنام (۱۹۵۵ تا ۱۹۷۵) دوران پرآشوبی برای آمریکا بود.
مانند همه نیروهای مسلح و خود کشور، بخش هوانوردی نیروی دریایی آمریکا بسیار متفاوت از دوران ابتدایی خود ظاهر شد. بال هوایی نیروی دریایی در پشتیبانی از کارزار جنگ بسیار اهمیت داشت. تفنگداران دریایی ایالات متحده در اولین روزهای این جنگ به سواحل یورش بردند، در حالی که پوشش هوایی نیروی دریایی از بالا از آن ها حفاظت می کرد.
هنگامی که جنگ به پایان رسید، در خلال تخلیه همراه با استیصال و دیوانه وار سایگون – ناو USS Midway (CV 41) یک قایق نجات ارزشمند برای هزاران نفری بود که از پایان جنگ فرار می کردند.
روزهای پایانی جنگ شاهد معرفی نسخه مدرن ناوهای هواپیمابر آمریکایی – ابر ناوهای کلاس نیمیتز بود. یو اس اس نیمیتز اولین بار در ۱۳ می ۱۹۷۲ وارد خدمت شد و امروز ناوگانی متشکل از ۱۰ ناو هواپیمابر کلاس نیمیتز با موتور هسته ای در حال خدمت هستند.
ناو هواپیمابر کلاس نیمیتز حقیقتاً نمادی از قدرت دریایی آمریکاست، به شکلی که امروزه می شناسیم. این نماد قدرت نظامی آمریکا در هر کجا که درگیری وجود دارد حاضر است.
نیمیتزها کشتیهای فوقالعاده سریعی هستند، درست مانند انترپرایز، که به راحتی از کشتیهای پشتیبان خود پیشی میگیرند و اغلب یک تیم اسکورت را با اسکورت دیگری تعویض میکنند تا سرعت فوقالعاده شان را در بکارگیری قدرت فوقالعاده بال هوایی ناونشین خود در هر نقطه از زمین به حداکثر برسانند.
عرشه پرواز ۹ درجه زاویه دارد تا امکان انجام عملیات پرتاب و بازیابی همزمان را فراهم کند و مجهز به سیستم برخاست و بازیابی با کمک منجنیق (CATOBAR) برای چرخه های متعدد پرتاب و بازیابی هستند که از سرعت هر رقیبی پیشی می گیرد.
همچنین ناوهای کلاس نیمیتز تنها از دو راکتور هستهای استفاده میکنند، در حالی که USS Enterprise دارای ۸ رآکتور بود، که به آنها اجازه میداد تا ۹۰ درصد سوخت بیشتر و ۵۰ درصد مهمات بیشتری حمل کنند که به طور چشمگیری توان مرگباری بال هوایی و زمان حضور در ماموریت را افزایش می داد.
ناوها کشتی های موفقی بودند زیرا اولین کشتی های جنگی ماژولار به شمار می رفتند. آنها می توانند نسل های متعدد هواپیماهای نیروی دریایی را بدون نیاز به بازسازی بنیادین به کار گیرند.
محدودیتهای بیرونی در اندازه، سرعت فرود و سرعت برخاستن بمبافکنهای هستهای پس از جنگ، هواپیماهای بعدی مانند F-14 و A-6 Intruder را با این محدودیت ها هماهنگ کرد. نسل فعلی F/A-18 Super Hornet کوچکتر از هر دو جنگنده قبلی است و F-35 در همین حدود قرار دارد.
ابر ناوهای کلاس فورد حتی از ظرفیت و توانایی بیشتری نسبت به کشتی های نیمیتز برخوردار هستند، توانایی هایی که با هزینه عملیاتی کمتری نسبت به پیشینیان خود بدست می آید. ناو هواپیمابر کلاس فورد مجهز به انبوهی از فناوریهای جدید، از جمله منجنیقهای مغناطیسی، بوده و با در نظر داشتن بال هوایی آینده طراحی شده است.
این کلاس جدید با قابلیت حمل F-35 Lightning II و CV-22 Osprey و همچنین پهپادهای رزمی بدون سرنشین طراحی شده است. نسل بعدی کشتیهای سرمایهای برای ناوگروه ضربتی نیروی دریایی ایالات متحده قرار است با هر تهدیدی در میدان نبرد مبارزه کرده و هر نبردی که به آن فرا خوانده شوند را با پیروزی به پایان برسانند و برای آینده ای طولانی همین شرایط ادامه پیدا کند.
۲۳۹ روز اول یو اس اس فورد، با معرفی سیستم پرتاب هواپیمای الکترومغناطیسی (EMALS) به دنیای واقعی همراه بود. تجهیزات قلابی پیشرفته و آسانسورهای تسلیحات پیشرفته فورد به همراه تعداد بی شماری از سیستم های جدید دیگر به گونه ای طراحی شده اند که نرخ پرواز بالاتری را با ۲۰ درصد خدمه کمتر نسبت به ناوهای کلاس نیمیتز فراهم کنند. در طول ۸ ماه حضور در دریا، خدمه نزدیک به ۵۰۰۰ نفری این ناو اقلام زیر را مصرف کردند:
- ۴۸,۰۰۰ بسته ۱۲ عددی تخم مرغ
- ۲۴,۰۰۰ گالن شیر (۹۱۰,۰۰۰ لیتر)
- ۱۳۱,۰۰۰ همبرگر
- ۱۶,۷۰۰ کیلوگرم گوشت مرغ
- ۷۹,۰۰۰ کلوچه شکلاتی (کلوچه مورد علاقه جرالد آر فورد)
کاپیتان ریک برگس (افسر فرمانده) حاضر روی ناو فورد گفته است:
«جرالد آر. فورد همه آن چیزی است که ملت ما امیدوار بود باشد و بیشتر. من به خدمه آن افتخار می کنم که به پیشرفته ترین ناو جنگی جهان از نظر تکنولوژی زندگی بخشیدند و در دفاع از منافع ملی ما ۲۴ ساعته خدمت می کنند».
منبع: روزیاتو