شهر خورشید؛ رویایی که شبیه کابوس است!

شهر خورشید؛ رویایی که شبیه کابوس است!

یک دنیای آرمانی چه شکلی می‌تواند داشته باشد؟ در یک جامعۀ ایده‌آل آدم‌ها چطور رفتار می‌کنند و چه قوانینی می‌توانند بهترین و سعادتمندانه‌ترین جامعۀ ممکن را بسازند؟ این‌ها سوالاتی است که قرن‌ها ذهن بسیاری از فیلسوفان را به خودشان مشغول کرده‌اند.

کد خبر : ۱۲۲۵۸۳
بازدید : ۹۸۲

فرادید | افلاطون یکی از مشهورترین فیلسوفانی است که طرح خودش دربارۀ یک جامعۀ آرمانی را در رسالات «جمهوری» و «قوانین» مطرح کرد. اما در طی قرن‌های بعدی فیلسوفان دیگری هم بودند که طرح‌های متفاوتی برای چنین جامعه‌ای در ذهن داشتند.

به گزارش فرادید؛ توماسو کامپانلا (Tommaso Campanella) راهب، فیلسوف، منجم و شاعر ایتالیایی دورۀ رنسانس یکی از کسانی بود که طرح خودش دربارۀ جامعۀ آرمانی را در کتابی با عنوان «شهر خورشید» (The City of the Sun) مطرح کرد.

شهر خورشید؛ رویایی که شبیه کابوس است!

(تندیس کامپانلا در روستای استیلو در کالابریای ایتالیا)

کامپانلا یکی از مدافعان گالیله در اولین محاکمۀ او بود. اما خود او هم یک بار توسط کلیسا به خاطر برخی از عقاید فلسفی‌اش و یک بار به اتهام توطئه علیه حاکمان اسپانیا محکوم شد و ۲۷ سال را در زندان گذراند. او کتاب «شهر خورشید» را در زندان نوشت. اما مضمون این کتاب چه بود؟

قوانین شهر خورشید

کامپانلا معتقد بود که همۀ جرم و جنایت‌ها به دو دلیل به وجود می‌آیند: یکی مالکیت شخصی و دیگری خانواده. یعنی آدم‌ها با انگیزۀ کسب ثروت و یا به خاطر خانواده‌شان دست به جرم می‌زنند. به همین خاطر در جامعۀ آرمانی کامپانلا یا همان شهر خورشید، هیچ چیزی نمی‌بایست اختصاص به یک فرد داشته باشد. همۀ کالا‌ها از نظر کامپانلا باید عمومی باشند و تشکیل خانواده به شکل سنتی آن نیز ممنوع شود. افراد این جامعه باید با هم کار کنند، با هم غذا بخورند و در اتاق‌های مشترک بخوابند.

شهر خورشید؛ رویایی که شبیه کابوس است!

(تصویری از نسخۀ لاتینی شهر خورشید )

چیزی به عنوان حق رای یا دموکراسی در شهر خورشید کامپانلا وجود نداشت. از نظر او طبقه‌ای از کشیشان و دانشمندان باید هدایت جامعه را به دست داشته باشند. کشیش اعظم که با لقب «خورشید» شناخته می‌شود به همراه سه کشیش برتر دیگر که قدرت، خرد و عشق لقب دارند، بر این جامعه حکومت می‌کنند. البته هیچ‌کس هم قدرت عزل آن‌ها را ندارد بلکه آن‌ها هستند که تمام مراتب پایین‌تر از خودشان را به کار می‌گمارند.

دین این جامعه «معرفت و علم» است. یعنی هدف تک تک اعضای جامعه این است که خودشان را در مراتب عقلانی و معرفتی بالاتر ببرند. منظور کامپانلا از «علم» ترکیبی از الهیات و علم تجربی در یک معنای خاص (شبیه به علوم غریبه) بود. مثلا او می‌گوید که کشیشان باید علاوه بر نیایش به درگاه خداوند، حرکت ستارگان و افلاک را به خوبی رصد کنند تا از تاثیرات آن‌ها بر زندگی انسان‌ها کاملا آگاه باشند. آن‌ها به این ترتیب می‌توانند از وقایع گذشته و حتی آینده اطلاع پیدا کنند و بهترین زمان‌ها برای باروری، کشت و کار و برداشت را تعیین کنند.

این خلاصه‌ای بسیار کوتاه از عقاید آرمانشهری کامپانلا بود. شاید فکر کنیم این تصویر غیرقابل‌قبول‌تر از آن است که کسی واقعا تمایلی به آن پیدا کند؛ اما واقعیت این است که اینگونه عقاید گاهی توانسته‌اند تعداد زیادی از آدم‌ها را به سوی خودشان بکشانند. عقاید کامپانلا از جهت توصیه به مالکیت اشتراکی و از میان بردن خانواده، شباهت‌هایی با عقاید مارکس دارد و از جهت نظام خودکامه‌ای که بر جامعه حاکم می‌کند نیز با بسیاری از رژیم‌های دیکتاتوری قرن بیستم مثل حکومت نازی قابل مقایسه است. کامپانلا می‌خواست انگیزه‌های جرم و جنایت در جامعه را از بین ببرد اما به نظر می‌رسد در تصویری که ارائه می‌دهد، حتی انگیزه‌های زندگی را هم از میان برمی‌دارد!

۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید