بابک فرزاد، نخبه ایرانی که بود؟
بابک فرزاد، یکی از نخبههای ایرانی هفته پیش در کانادا در گذشت. او از همدورههای مریم میرزاخانی و اولین مدالآور ایرانی در المپیاد جهانی کامپیوتر بود.
کد خبر :
۶۶۲۰۲
بازدید :
۳۲۱۲
فرادید | سال ۹۷ با درگذشت چهرههای بزرگ کشورمان در عرصههای مختلف همراه شد. چند روز پیش نیز خبر تلخ درگذشت یکی از نوابغ جوان ایرانی منتشر شد. بابک فرزاد، از مدال آوران المپیاد جهانی کامپیوتر به دلیل سرطان در خارج از کشور درگذشت.
بابک فرزاد
بابک فرزاد که بود؟
بابک فرزاد، متولد سال ۱۳۵۹ و از فارغ التحصیلان دبیرستان سمپاد شهید اژهای در اصفهان بود. او جزو دانش آموزان نخبه در اوایل دهه هفتاد بود. در دهه هفتاد تب المپیاد در مدارس ایرانی داغ بود و بابک فرزاد توانسته بود در اولین المپیاد کامپیوتر کشور، مدال طلا را به دست بیاورد.
بابک فرزاد، متولد سال ۱۳۵۹ و از فارغ التحصیلان دبیرستان سمپاد شهید اژهای در اصفهان بود. او جزو دانش آموزان نخبه در اوایل دهه هفتاد بود. در دهه هفتاد تب المپیاد در مدارس ایرانی داغ بود و بابک فرزاد توانسته بود در اولین المپیاد کامپیوتر کشور، مدال طلا را به دست بیاورد.
بابک فرزاد پس از کسب مدال طلای المپیاد کامیپوتر کشوری توانست مدال برنز را در المپیاد جهانی کامپیوتر به دست بیاورد. او در سال ۱۹۹۴ میلادی به همراه مریم میرزاخانی و تعدادی دیگر در المپیاد جهانی شرکت کردند و توانستند با کسب مدالهای متعدد در این دوره برای کشورمان افتخار بیآفرینند.
بابک فرزاد بعد از کسب مدال برنز المپیاد جهانی کامپیوتر در حال دریافت جایزه از رییس جمهور وقت
این نابغه ایرانی پس از فارغ التحصیلی از دبیرستان، وارد دانشگاه شریف شد و در آن جا مهندسی کامپیوتر خواند. بعد از اتمام دوره کارشناسی، بابک فرزاد برای ادامه تحصیل مانند دیگر هم دورههای خود رهسپار خارج از کشور شد.
بابک فرزاد از یکی از دانشگاههای کانادا، مدرک دکترای خود را دریافت کرد و در دانشگاه بروک کاناد هم به عنوان استاد پذیرفته شد.
او و هم دوره هایش از جمله مریم میرزاخانی جزو نخبههایی بودند که برای هم نسلهای خود الگوسازی کردند. سالها، موفقیتهای آنها برای دیگران انگیزه آفرید و برای ایران مایه افتخار شد.
بیشتر بخوانید: دیدار تراژیک دانشجویان ایرانی و خانوادهیشان لب مرز
مبارزه بابک فرزاد با سرطان و خداحافظی تلخش
بابک فرزاد سالها بود که در کانادا مشغول کار و پژوهش بود. اوحدود یک سال و نیم پیش پس از این که تشخیص داده شد به سرطان مبتلاست، درمان را شروع کرد.
متاسفانه روند درمان این نابغه موفقیت آمیز نبود و او در جدال با سرطان از پا در آمد. اما چیزی که درگذشت بابک فرزاد را تلختر میکند، دورییش از دوستان و خانواده و خداحافظی او از دوستانش در فضای مجازی است.
بابک فرزاد چند روز قبل از فوتش در اکانت شبکه اجتماعی خود خطاب به دوستانش نوشت: «دوستان عزیزم خداحافظ، شما را آن سو میبینم».
بیشتر بخوانیم: دانشجویان افغانستانی در ایران چه میکشند؟
اسطورهای که جسارت مبارزه داشت
احمد موحدیان عطار از فارغ التحصیلان دبیرستان شهید اژهای اصفهان در پستی نوشت:
«یه تعدادی بودیم که نمیدونم چرا و به چه دلیل توی مدرسه یه سری واسمون شدن الگو، واسمون شدن اسطوره. همه چیز از یه سری کارسوق شروع شد که چند شبانه روز میموندیم مدرسه و روی مسایل چالشی فکر میکردیم. همه چیز از اینجا شروع شد که یه تعدادی از سال بالاییها به کوچکترها یاد میدادند که میشه روزها و روزها با یه مسئله سخت کلنجار رفت و در نهایت از حلش لذت برد. همه چیز از اونجا شروع شد که ما بخش بزرگی از لذتهای سن و سال نوجوونی رو دادیم و یه سری لذتهای خاص دیگه رو تجربه کردیم.
بابک فرزاد عزیز یکی از پیشروهای المپیاد کامپیوتر بود که تو مسابقات کشوری مدال طلا و در رقابتهای جهانی مدال برنز رو کسب کرد-هم دوره مریم میرزاخانی. قطعا توی اون حرکت و اشتیاقی که تو نسل ما برای المپیادهای علمی ایجاد شد تاثیر بزرگی داشت. ما نسلی بودیم که همه کودکیمون توی جنگ لعنتی گذشته بود، همه دنیا غیر از ایران دشمن و متخاصم بهمون معرفی شده بود و رقابتهای بین المللی واسمون به شدت حیثیتی بود...
صبح توی فیسبوک دیدم بابک فرزاد پیام خداحافظی گذاشته، بعد از یک دوره طولانی مبارزه با سرطان. چیزی که از صبح تا الان درگیرم کرده کاملا، جدا از همه صحبتهای بالا، لازمه بگم که من برای دوستان هم نسل و هم منش مثل ایشون احترام بسیار زیادی قایلم، چون جسارت مبارزه کردن را تا حد خوبی به ماها یاد دادن و به نظر من ارزش کاری که این دوستان کردن واقعا ستودنیه.»
«یه تعدادی بودیم که نمیدونم چرا و به چه دلیل توی مدرسه یه سری واسمون شدن الگو، واسمون شدن اسطوره. همه چیز از یه سری کارسوق شروع شد که چند شبانه روز میموندیم مدرسه و روی مسایل چالشی فکر میکردیم. همه چیز از اینجا شروع شد که یه تعدادی از سال بالاییها به کوچکترها یاد میدادند که میشه روزها و روزها با یه مسئله سخت کلنجار رفت و در نهایت از حلش لذت برد. همه چیز از اونجا شروع شد که ما بخش بزرگی از لذتهای سن و سال نوجوونی رو دادیم و یه سری لذتهای خاص دیگه رو تجربه کردیم.
بابک فرزاد عزیز یکی از پیشروهای المپیاد کامپیوتر بود که تو مسابقات کشوری مدال طلا و در رقابتهای جهانی مدال برنز رو کسب کرد-هم دوره مریم میرزاخانی. قطعا توی اون حرکت و اشتیاقی که تو نسل ما برای المپیادهای علمی ایجاد شد تاثیر بزرگی داشت. ما نسلی بودیم که همه کودکیمون توی جنگ لعنتی گذشته بود، همه دنیا غیر از ایران دشمن و متخاصم بهمون معرفی شده بود و رقابتهای بین المللی واسمون به شدت حیثیتی بود...
صبح توی فیسبوک دیدم بابک فرزاد پیام خداحافظی گذاشته، بعد از یک دوره طولانی مبارزه با سرطان. چیزی که از صبح تا الان درگیرم کرده کاملا، جدا از همه صحبتهای بالا، لازمه بگم که من برای دوستان هم نسل و هم منش مثل ایشون احترام بسیار زیادی قایلم، چون جسارت مبارزه کردن را تا حد خوبی به ماها یاد دادن و به نظر من ارزش کاری که این دوستان کردن واقعا ستودنیه.»
حال و روز این روزهای نخبههای ایرانی: از درگذشت در غربت تا دیدار در کتابخانه مرزی
بعد از انتشار خبر درگذشت بابک فرزاد، رییس مرکز ملی پرورش استعدادهای درخشان، فاطمه مهاجرانی فوت او را به خانواده و جامعه دانشگاهی ایران تسلیت گفت. دوستان و همکلاسیهای قدیمی این دانشمند هم در صفحات اجتماعی خود، همگی در سوگ نشستند.
اما سوالی که در کنار دیدن این تاسف و تسلیت در ذهن همه ما بعد از شنیدن خبر درگذشت نخبههایی مانند بابک فرزاد و مریم میرزاخانی مطرح میشود این است که چرا همه این نخبهها در خارج از کشور هستند. چرا جامعه ایرانی پس از درگذشت این افراد به یادشان میافتد. چه اتفاقی افتاده است که همه مدال آوران جهانی المپیاد ما در خارج از کشور هستند.
متاسفانه جامعه ایرانی در حال حاضر به یک کشور مهاجر فرست تبدیل شده و تعداد زیادی از این مهاجران هم نخبههای دانشگاهی ما هستند.
مدتی پیش خبری در رسانهها منتشر شد درباره یک کتابخانه مرزی بین ایالات متحده و کانادا. در این کتابخانه مرزی دانشجویان ایرانی مقیم آمریکا با خانوادههای ممنوع از سفرشان به آمریکا دیدار میکنند. دانشجو درسمت مرز آمریکایی و خانواده اش در سمت مرز کانادایی کتابخانه میایستند تا بتوانند ساعتی همدیگر را ببینند.
دانشجویان ایرانی مقیم آمریکا در کتابخانه مرزی با خانواده خود دیدار میکنند
با شنیدن خبر مرگ نخبه هایمان در غربت، دشواری دانشجویان ایرانی مقیم آمریکا با برای دیدن خانواده هایشان و خبرهایی از این دست، این فکر به ذهن ما خطور میکند که چه اتفاقی در جامعه ما افتاده است که دانشگاهیان ما این چنین راه فرار در پیش گرفته اند.
آیا وقت آن نرسیده است که مسئولان با فراهم کردن بسترهای لازم و فراهم کردن امکانات، سرمایههای انسانی کشور و نخبه هایش را حفظ کنند. قطعا هر ایرانی در هر کجای دنیا دلش برای ایران میتپد و در صورت فراهم شدن بستر لازم به کشورش بر میگردد.
۰