ماجرای خونین اخاذی اینترنتی
به محض ورود بابک قصد آزار و اذیت خواهرم را داشته که با حضور بموقع پیرمرد نگهبان خانه موفق به فرار میشود. خواهرم میگفت: بابک به او گفته بود که در یکی از محلهای شمال تهران مغازه موبایل فروشی دارد، اما وقتی به خانه ویلایی رفته بود پی به راز او برده و متوجه شده که بابک و همان پیرمرد در خانه ویلایی نگهبان هستند و برای صاحب خانه که آلزایمر دارد کار میکنند.
کد خبر :
۶۷۴۰۹
بازدید :
۷۴۰
مرد جوان برای فرار از پرداخت بدهیاش سناریوی یک آدم ربایی دروغین را برای پلیس اجرا کرد.
اواخر دی مرد جوانی هراسان به اداره پلیس رفت و از سرنشینان یک خودروی پراید شکایت کرد.
مرد جوان گفت: کنار خیابان منتظر تاکسی بودم که خودروی پرایدی با دو سرنشین که یکی از آنها خانم بود جلوی پایم توقف کرد. ابتدا تصور کردم که مسافربر است، اما ناگهان مرد جوانی از ماشین پیاده شد و قصد داشت با زور مرا سوار خودرو کند. با سر و صدای من، عابران و کسبه متوجه شدند و به کمکم آمدند ونجات یافتم.
تماس مرد ناشناس
با شکایت مرد جوان که میلاد نام داشت تحقیقات آغاز شد. در حالی که بررسیها برای دستگیری پرایدسواران ادامه داشت، میلاد بار دیگر به پلیس رفت و ادعای جدیدی را مطرح کرد: دیروز مرد ناشناسی با من تماس گرفت، او خودش را راننده همان پراید معرفی کرد و از من خواست به محل قرار در نزدیکی خیابان گیشا بروم. او تهدید کرد که اگر به محل قرار نیایم اتفاق بدی برایم رخ خواهد داد. به دنبال این اظهارات، پلیس آموزشهای لازم را به وی داد. میلاد به محل قرار رفت و مأموران به کمین نشستند، زمانی که میلاد خودروی پراید را دید شروع به داد و فریاد کرد و از مأموران کمک خواست.
سرنشینان خودروی پراید که بشدت ترسیده بودند اقدام به فرار کرده و بدین ترتیب مأموران به تعقیب خودرو پرداختند و وقتی راننده به دستور ایست توجه نکرد اقدام به تیراندازی کردند. در این تیراندازی سرنشین زن خودرو پراید بر اثر اصابت گلوله مجروح شد.
راننده که متوجه مجروح شدن زن جوان شده بود سعی داشت فرار کند، اما مأموران او را محاصره کردند. راننده پراید که جوانی به نام هوشنگ بود بازداشت و زن مجروح نیز به بیمارستان منتقل شد. با دستگیری مرد جوان به دستور بازپرس شعبه هشتم دادسرای امور جنایی تهران تحقیقات از او آغاز شد. مرد جوان گفت: آدم ربایی در کار نبوده است و من از ترس فرار کردم. این زن هم خواهرم هما است. او چند روز قبل به دیدنم آمد.
خیلی هراسان بود و برای من تعریف کرد که مرد ناشناسی در تلگرام برای او ایجاد مزاحمت کرده است. هما گفت که مرد ناشناس عکسهای پروفایل او را که بیحجاب بوده برداشته و تهدیدش کرده که این عکسها را با فتوشاپ تغییر داده و در فضای مجازی منتشر خواهد کرد. هوشنگ ادامه داد: خواهرم که از این ماجرا بسیار ترسیده بود و از طرفی نگران آبرویش بود از مرد ناشناس که خودش را بابک معرفی کرده بود خواست که دست از سرش بردارد، اما بابک هم در ازای دریافت ۲ میلیون تومان راضی شد که از انتشار عکسها منصرف شود.
قرار در خانه ویلایی
مرد جوان ادامه داد: خواهرم دو میلیون تومان به شماره حسابی که بابک داده بود واریز کرد، اما او بعد از مدتی دوباره تهدیدهایش را شروع میکند و اینبار از خواهرم میخواهد به آدرسی که میگوید برود. خواهرم نیز بدون آنکه حرفی به ما بزند به محل قرار که خانهای ویلایی بود میرود.
اما به محض ورود بابک قصد آزار و اذیت خواهرم را داشته که با حضور بموقع پیرمرد نگهبان خانه موفق به فرار میشود. خواهرم میگفت: بابک به او گفته بود که در یکی از محلهای شمال تهران مغازه موبایل فروشی دارد، اما وقتی به خانه ویلایی رفته بود پی به راز او برده و متوجه شده که بابک و همان پیرمرد در خانه ویلایی نگهبان هستند و برای صاحب خانه که آلزایمر دارد کار میکنند.
ردپایی از مرد ناشناس
هوشنگ در ادامه به مأموران گفت: زمانی که از این ماجرا باخبر شدم به بانکی که خواهرم پول به حساب مرد اخاذ ریخته بود رفتیم. البته همان موقع خواهرم گفت که پول را به حساب بابک نریخته است و مشخصات فردی که پول به حسابش واریز شده بود با بابک فرق داشت.
بدین ترتیب موفق شدیم مشخصات صاحب حساب را بدست آوریم و به سراغ او رفتیم. مرد جوان میلاد نام داشت او مدعی شد که دوستش بابک از او شماره حساب خواسته است و دیگر از چیزی خبر ندارد. میلاد قبول کرد که ۳۰۰ هزار تومان پول را همان موقع به حساب ما واریز کند و ۷۰۰ هزار تومان دیگر را تا آخر شب پس بدهد او گفت که برای یک میلیون تومان دیگر باید از صاحب کارش وام بگیرد. ما هم قبول کردیم، اما دیگر خبری از میلاد نشد.
تا اینکه چند روز بعد میلاد با من تماس گرفت و خواست به محل قرار بیایم تا ۷۰۰ هزار تومان را به من برگرداند. او محل قرار و زمان را خودش مشخص کرد. روزی که میلاد برای قرار مشخص کرده بود همان روزی بود که خواهرم تیر خورد. درحقیقت ما به محل قرار آمده بودیم تا پولمان را پس بگیریم، اما میلاد با نقشه ما را به آنجا کشانده بود و به دروغ به پلیس گفته بود که ما با او تماس گرفته و او را تهدید کرده بودیم که به محل قرار بیاید. زمانی که با خواهرم به آنجا رسیدیم میلاد شروع به داد و بیداد و درخواست کمک کرد.
از این رفتار او خیلی ترسیدم و برای همین فرار کردم که مأموران ما را تعقیب کرده و بعد از آن خواهرم تیر خورد. خواستم خواهرم را به بیمارستان برسانم که دستگیر شدم. با اظهارات مرد جوان، به دستور بازپرس رضوانی از شعبه هشتم دادسرای امور جنایی تهران تحقیقات در این رابطه ادامه دارد.
منبع: ایران
۰