قتل شوهرخاله به خاطر اختلافات فامیلی

قتل شوهرخاله به خاطر اختلافات فامیلی

من فکر می‌کردم شوهرخاله زنم مانع بازگشت او به منزل من می‌شود؛ به‌همین‌دلیل من با مقتول درگیر شدم؛ اما به‌هیچ‌عنوان قصد قتل مرحوم را نداشتم. من اشتباه کردم و از خانواده مقتول درخواست بخشش می‌کنم.

کد خبر : ۸۳۱۱۷
بازدید : ۱۰۹۴۲
قتل شوهرخاله به خاطر اختلافات فامیلی
مردی که ۱۶ سال پیش در جریان درگیری با اقوام همسرش مرتکب قتل شده بود، برای رهایی از چوبه دار و رسیدن به آزادی چشم به دست‌های هم‌وطنان نیکوکار دارد. این زندانی که «سیروس» نام دارد و در زندان دیزل‌آباد کرمانشاه محبوس است، به زبان کردی سخن می‌گوید و آغاز کلامش همراه با آه عمیقی است که حرف‌هایش را در عمق دل‌ها می‌نشاند:
«یک زندانی اعدامی وقتی پایش به زندان می‌رسد، باید بگوید به جز خدا هیچ‌کس را ندارم. من به جز خدا کسی را ندارم که به او امید داشته باشم. اگر داشتم ۱۶ سال در کنج این زندان نبودم. تنها امیدم به لطف خدا و کرم هم‌وطنان نیکوکار است.
ما زندانی‌های محکوم به قصاص همان زمان که حکم قصاص‌مان صادر می‌شود، خود را مرده به حساب می‌آوریم؛ مرده‌هایی که در هواخوری و راهرو‌های زندان قدم می‌زنیم و از هوایی تنفس می‌کنیم که حق مردم آزاد است. نمی‌دانم متوجه حرف‌هایم می‌شوید یا نه؟ وقتی که آزادی نباشد، مرگ نعمت است.
زندگی در پشت میله‌های زندان خود مرگ است. در مرگ آدم‌ها پس از مدتی فراموش می‌شوند و در زندان، زندانی وقتی که پشت میله‌های زندان قرار گرفت. من در این شرایط سخت و در پشت میله‌های زندان ابتدا آزادی‌ام را از خدا می‌خواهم و بعد از مردم نیکوکار».

خبر کوتاه قاتل‌شدن سیروس برای اقوام و دوستان او شبیه به شوخی بود. روایتی کمدی بود که در انتها به تراژدی ختم شد. هیچ‌کس باور نمی‌کرد سیروس خنده‌رو و شوخ‌طبع ناگهان اتهام سنگین قتل و نام قاتل را یدک بکشد.
خودش دراین‌باره می‌گوید: «وقتی بچه بودم و هنوز عقلم نمی‌رسید، از کلمه قاتل و قتل بدم می‌آمد و از آن می‌ترسیدم. همیشه در خیال بچگانه خودم فکر می‌کردم قاتل دوتا شاخ روی سرش دارد و در کاسه چشم‌هایش به جای چشم، آتش دارد.
پس از آنکه قاتل شدم، وقتی جلوی آینه زندان می‌رفتم، خوب نگاه می‌کردم ببینم قیافه‌ام چقدر به قاتل کابوس بچگی‌هایم نزدیک شده است. حالا می‌بینم فاصله خودم و همه آدم‌ها تا قاتل‌شدن یک تار مو است. یک تار مو در کنترل اعصاب و روان می‌تواند سرنوشت یک عمر زندگی هر آدمی را عوض کند».

پلیس کرمانشاه پاییز ۱۳۸۴ با تماس‌های مردمی، در جریان نزاع خانوادگی منجر به قتل در یکی از محلات کرمانشاه قرار گرفت و پس از آن پلیس در محل قتل حضور یافت و شخصی به نام سیروس در ارتباط با قتل به‌عنوان متهم اصلی دستگیر شد.
پس از تحقیقات اولیه پلیس مشخص شد سیروس به دلیل اختلافات خانوادگی با خانواده همسرش با آن‌ها درگیر شده که در این درگیری یکی از اقوام همسرش فوت شده است. سیروس پس از وقوع نزاع از محل درگیری فرار کرده بود؛ اما پس از شنیدن خبر فوت فامیل همسرش، خود را به پلیس معرفی کرد و پس از دستگیری به زندان منتقل شد.

بر‌اساس اظهارات سیروس در دادنامه، او درباره انگیزه قتلی که انجام داده بود، به دادگاه گفت: «من قصد کشتن مقتول را نداشتم و فقط قصد داشتم به مقتول اخطار دهم که در زندگی خانوادگی من دخالت نکند. مدت دو سال بود که همسرم به حالت قهر از خانه من به منزل پدرش رفته بود و من فکر می‌کردم شوهرخاله زنم مانع بازگشت او به منزل من می‌شود؛ به‌همین‌دلیل من با مقتول درگیر شدم؛ اما به‌هیچ‌عنوان قصد قتل مرحوم را نداشتم. من اشتباه کردم و از خانواده مقتول درخواست بخشش می‌کنم».
سیروس در جریان دادرسی به جرم قتل عمد، محاکمه و به قصاص با طناب دار محکوم شد. پس‌از‌آن با وساطت اقوام و ریش‌سفیدان فامیل، پدر و مادر مقتول رضایت خود را از قاتل فرزندشان به ثبت رساندند؛ اما مسئله اینجا به پایان نرسید.

از‌آنجا‌که مقتول زن و فرزند داشت، سیروس باید رضایت آن‌ها را نیز به دست می‌آورد که این کار تا این لحظه میسر نشده است. اکنون پس از ۱۶ سال تحمل حبس، سیروس به ۴۸‌سالگی رسیده است. غم و اندوه و زندگی در زندان، چهره‌ای پیرتر از سن واقعی او برایش ترسیم کرده است.
خودش دراین‌باره می‌گوید: «یک میله فولادی را به مدت ۱۶ سال در گوشه‌ای از هواخوری زندان بگذارید و بعد از ۱۶ سال برگردید و نگاه کنید، آن وقت می‌بینید فولاد هم پس از ۱۶ سال حبس و یک‌جانشینی زنگ می‌زند و زیر بار فشار زندان و غم و غصه خم می‌شود.
من بیشتر از حکم قصاص مجازات شده‌ام و از مردم نیکوکار خواهشمندم به احترام انسانیت به من کمک کنند تا به آزادی برسم یا برایم دعا کنید با مرگ به آرامش نزدیک شوم».

همسر و فرزندان مقتول نه به اعدام سیروس تمایل دارند، نه می‌خواهند به قاتل همسر و پدرشان رضایت دهند؛ اما در گفتگو با شورای حل اختلاف ویژه صلح و سازش قتل، رضایت خود را در صورت دریافت مبلغ دیه مقتول اعلام کرده‌اند.
این موضوع در حالی است که سیروس بخشی از دارایی خود را در زندان به‌عنوان مهریه به همسرش و بخش دیگر آن را به‌عنوان خون‌بها به پدر و مادر مقتول پرداخت کرده است و برای جلب رضایت همسر و فرزندان مقتول پولی ندارد و از طولانی‌شدن حبس خود به ستوه آمده است؛ به‌همین‌دلیل تاکنون سه بار درخواست تعیین تکلیف «اعدام یا آزادی» را تقدیم دادگاه کرده است.
با‌این‌حال اکنون در نهایتِ ناامیدی ناگهان تصمیم گرفت درخواست کمک خود را از طریق روزنامه به اطلاع خیرین برساند تا بلکه با کمک آن‌ها بتواند به زندگی بازگردد. سیروس در گوشه نمازخانه زندان با چشمان اشک‌بار خیرین زندگی‌بخش را چنین خطاب قرار می‌دهد:
«تمام امید من پس از خدا به دست‌های پربرکت شماست. شما در همین زندان، زندانی‌هایی را از پای چوبه دار نجات داده‌اید و به زندگی برگردانده‌اید که هیچ‌کس انتظار برگشت آن‌ها را به زندگی نداشت. من از شما می‌خواهم در این شرایط سخت به این زندانی زجر‌کشیده که از کرده خود نادم و پشیمان است، کمک کنید و من را به زندگی بازگردانید. امیدوارم در‌های رحمت خدا همیشه به روی شما و خانواده شما باز باشد».
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید