۲۵ روش مبارزه با خودخواهی که زندگی‌تان را خراب می‌کند

۲۵ روش مبارزه با خودخواهی که زندگی‌تان را خراب می‌کند

در این مقاله به شما ۲۵ روش را برای مبارزه با تنش‌های خودخواهانه و خومحورانه معرفی می‌کنیم که از تجربه زیسته مردان و زنان موفق در تاریخ استخراج شده است. این روش‌ها به این افراد کمک کرده است تا هشیار، خلاق، فروتن و زیرک باقی بمانند. این روش‌ها برای شما هم کار می‌کنند.

کد خبر : ۹۹۱۶۹
بازدید : ۲۰۷۴۷
فرادید | مارینا آبراموویچ، یکی از مشهورترین چهره‌های هنر اجرا در جهان، گفته است آن لحظه‌ای که به عظمتِ خودمان باور پیدا می‌کنیم، توانایی‌مان را برای خلاقیت واقعی از بین می‌بریم. آنچه او درباره‌اش صحبت می‌کند همان «منیت» است - درواقع خودمحوری همان چیزی را نابود می‌کند که به ستایشش نشسته است.

به گزارش فرادید، بنابراین ما چطور باید منیتِ مسموم و خودخواهی را از خودمان دور نگه داریم. چطور باید از اینکه منیت‌مان ما را «مانند نیروی جاذبه پایین بکشد» جلوگیری کنیم؟ پاسخ اولیه بسیار ساده است: از طریق آگاهی. اما آگاهی یافتن نیاز به سعی فراوان دارد.

در این مقاله به شما ۲۵ روش را برای مبارزه با تنش‌های خودخواهانه و خومحورانه معرفی می‌کنیم که از تجربه زیسته مردان و زنان موفق در تاریخ استخراج شده است. این روش‌ها به این افراد کمک کرده است تا هشیار، خلاق، فروتن و زیرک باقی بمانند. این روش‌ها برای شما هم کار می‌کنند.

۱. ذهنیتِ مبتدی داشته باشید

اپیکتت، فیلسوف یونانی، می‌گوید: «یادگیری برای فردی که می‌داند همین حالا همه چیز را می‌داند، غیرممکن است.» وقتی که ما به منِ خودمان اجازه می‌دهیم که به ما بگوید ما همین حالا به نقطه‌ای که می‌خواهیم رسیده‌ایم و همه چیز را می‌دانیم، از یادگیری باز می‌مانیم. دفعه بعدی کتابی را انتخاب کنید که هیچ‌چیزی درباره‌اش نمی‌دانید. در کتابخانه یا کتابفروشی قدم بزنید و به خودتان درباره چیز‌هایی که نمی‌دانید یادآوری کنید.

۲. روی تلاش تمرکز کنید نه روی نتیجه

هر قدر هم که برای به دست آوردنِ چیزی تلاش خلاقانه به خرج داده باشیم، ممکن است در هر مقطعی آنچه که ساخته‌ایم، از دست‌مان برود. نباید اجازه بدهیم آنچه بعد از این اتفاق می‌افتد بر ما چیره شود. این جمله معروف را از جان وودن، مربی بسکتبال آمریکایی، به خاطر بیاورید که گفت: «موفقیت یعنی آرامش خاطر داشتن که نتیجه مستقیم رضایت از خویشتن است، زیرا می‌دانید که تمام تلاش خودتان را به کار گرفته‌اید تا به بهترین وضعیتی که قادر به تبدیل شدن به آن هستید، تبدیل شوید.»

تمامِ سعی خود را کردن است که اهمیت دارد. پس روی این قضیه تمرکز کنید. آنچه که در نتیجه تلاش کردن به دست می‌آید، پاداش‌های اضافی است. درواقع تلاش کردن خودش پاداش شماست.

۳. پرشور و مشتاق نباشید، هدفمند باشید

افرادی که برای انجام کاری اشتیاق سوزاننده نشان می‌دهند، خیلی زیاد احتمال دارد که خسته شوند و کنار بکشند. اما افرادی که هدف دارند - هدف در اینجا یعنی اشتیاقی که با عقلانیت همراه شده است - خودشان را بیشتر وقف رسیدن به آن می‌کنند و بر مسیرشان کنترل دارند.

کریستوفر مک‌کندلس، که زندگی‌اش موضوع یک کتاب به نویسندگی جان کراکائر و فیلم «به سوی طبیعت وحشی» به کارگردانی شان پن، شده است، یک جوان آمریکایی بود که بدون آب و غذای کافی به نقاط دورافتاده آلاسکا سفر کرد و از گرسنگی درگذشت. او پرشور بود، اما هدف نداشت، پس موفق نشد. بهتر است که اهداف ما بسیار روشن و شفاف باشند.

۴. از منطقه امنِ فقط حرف زدن خارج شوید و دست به کار شوید

یکبار مارلون براندو، بازیگر معروف هالیوودی گفت: «خلاء برای بسیاری از انسان‌ها وحشتناک است.» او این ایده را درباره هدفِ افراد از مکالمه و صحبت کردن ما هم عنوان کرد که از نظرش وسیله‌ای برای پر کردنِ خلاء‌های‌شان بود. ما دقیقاً در رسانه‌های اجتماعی همین کار را می‌کنیم. ما بی‌وقفه در رسانه‌های اجتماعی در حال صحبت کردن هستیم و می‌خواهیم با صحبت کردن از هویت‌های جعلی کسب اعتبار کنیم؛ زیرا می‌خواهیم از عدم قطعیت‌هایی که در انجام کار وجود دارد، بپرهیزیم. خلاقیت نیازمند آن است که دست از حرف زدن برداریم و وارد عمل شویم.

۵. قبل از آنکه سرتان را بر باد بدهید، غرورتان را بکشید

نگذارید که غره شدن شما را منحرف کند. باید هر روز به خودتان یادآوری کنید که چقدر از مسیر هنوز مانده است، نه آنکه چقدر از مسیر را طی کرده‌اید. باید به خاطر داشته باشید که فروتنی پادزهری برای غرور است.

۶. قصه‌گفتن را تمام کنید، هیچ کلان روایتی وجود ندارد

ممکن است هر وقت به موفقیتی دست پیدا کنید، فکر کنید که در آینده هم کسب موفقیت بخشی طبیعی و قابل انتظار از داستان است. اما این مسیر مستقیم شما را به شکست هدایت می‌کند. درواقع این زمانیست که اعتماد‌به‌نفسِ شما زیاد از حد زیاد شده است و ازخودراضی شده‌اید.

جف بزوس، بنیان‌گذار آمازون، می‌گوید که هیچ لحظه‌ای در دوران موفقیت‌های عظیمِ میلیارد‌دلا‌ری‌اش لحظۀ «یافتم» نبوده است، و برایش مهم نبوده که روزنامه‌ها چه فکری درباره موفقیت‌هایش می‌کنند. پس روی لحظه اکنون تمرکز کنید نه روی داستان.

۷. بیاموزید (خود و دیگران را) مدیریت کنید

جان دی‌لوریان یک مهندسِ تیزهوش بود، اما مدیر ضعیفی برای خودش و دیگران بود. یکی از مدیران اجرایی او سبکِ مدیریتی او را به «دنبال کردنِ بادکنک‌های رنگی» تشبیه کرده است و منظورش آن بود که او مدام از یک پروژه نیمه‌تمام به پروژه دیگر می‌رفت و مدام ذهنش منحرف می‌شد. باهوش بودن، نابغه بودن و محق بودن کافی نیست.

خیلی لذتبخش است که مدیری خودمحور و ریزبین در مرکز همه امور باشید، اما سازمان‌ها اینطور پیشرفت نمی‌کنند و موفق نمی‌شوند. با این شیوه شخصیتِ خودتان هم هیچ رشدی نمی‌کند.

۸. بدانید چه چیزی برای‌تان مهم است و خیلی قاطع به تمام چیز‌های دیگر نه بگویید

فیلسوف یونان باستان، سِنِکا، از وضعیتی با عنوان «احساس سرحالی و سرخوشی» یاد می‌کند که از دانستنِ اینکه دقیقاً در زندگی چه می‌خواهید و اینکه دیگران شما را در رسیدن به آن خواسته از مسیر منحرف نمی‌کنند، ناشی می‌شود. ما با یک مکالمه صادقانه با خودمان و کشفِ الویت‌های‌مان در زندگی به این احساس دست پیدا می‌کنیم؛ و هر چیزِ دیگری غیر از این‌ها را رد می‌کنیم. چگونه نه گفتن را یاد بگیرید. اول از همه هم به آن من‌تان نه بگویید که همه چیز را با هم می‌خواهد.

۹. اعتبار و شهرت را فراموش کنید

بسیاری از آدم‌های موفق و معروف از کار‌های ساده و پست شروع کردند. ما باید خوشی‌های کوتاه را فدای پاداش‌های بلندمدت کنیم. زیر نظرِ آدم‌هایی کار کنید که همین حالا هم موفق هستند و تلاش کنید تا آنجا که می‌توانید از آن‌ها بیاموزید. اصلاً به وجهه و دون شأن بودن و .. فکر نکنید.

۱۰. به هستی و طبیعت متصل شوید

رفتن به دامان طبیعت احساسات ما را تقویت می‌کند و ما باید تا آنجا که می‌توانیم به طبیعت وصل باشیم. هیچ‌چیزی به اندازه موفقیت‌های مادی بین ما و طبیعت فاصله نمی‌اندازد. بیرون بروید و با جهان پیوند برقرار کنید. به این تشخیص برسید که در برابر جهان چقدر کوچک هستید. فیلسوف فرانسوی، پیر هدوت، بر این احساس نامِ «احساسِ اوقیانوسی» را گذاشته است. هیچ منیتی در زیر چوب‌های سرخ جنگل‌های بزرگ یا در لبه صخره یا در کنار موج‌های سهمگین اقیانوس توان ایستادن ندارد.

۱۱. زمان زنده را به زمان مرده ترجیح بدهید

برطبق رابرت گرین، نویسنده، دو نوع زمان در زندگی وجود دارد: زمان مرده، هنگامی است که مردم منفعل و منتظر هستند و زمان زنده، هنگامی است که مردم فعال و مشغول یادگیری و استفاده از هر لحظه زندگی هستند. در هنگام شکست، منیتِ ما زمان مرده را انتخاب می‌کند. منیت ما مبارزه می‌کند و این را می‌خواهم و آن را نمی‌خواهم راه می‌اندازد. منیت ما غمگین، خشمگین و دلشکسته می‌شود. اجازه ندهید این اتفاق بیفتد. زمان زنده را به جای زمان مرده انتخاب کنید.

۱۲. از سرتان بیرون بیایید: با واقعیات زندگی کنید

آن لاموت، نویسنده، از خطرات موسیقیِ متنی که در سر ما ممکن است پخش شود، مطلع است. او درباره آن‌ها می‌نویسد: «جریان بی‌پایانِ خودبزرگ‌بینی، تکرار مدامِ این فکر که من چقدر خاص هستم، چقدر از دیگران گشوده‌تر، بااستعدادتر و باهوش‌تر هستم و چقدر می‌دانم، و چقدر من را درک نمی‌کنند و من در برابرشان متواضع هستم.»

این‌ها صدا‌هایی هستند که شما هم‌اکنون ممکن است در سرتان بشنوید. با شجاعت آن مه ذهنی را پاره کنید و، هر قدر سخت و تلخ باشد، با واقعیات زندگی کنید.

۱۳. توانمندی‌ها و محدودیت‌های واقعی‌تان را بشناسید

این نیاز سمیِ مبرم به کنترل کردن همه چیز و زیر ذره‌بین گذاشتنِ همه چیز مانع از رسیدن به موفقیت می‌شود. منیتِ ما به ما می‌گوید: همه چیز باید طبق خواسته من اجرا شود، حتی کوچک‌ترین و نامعقول‌ترین چیزها. راه‌حل ساده است. زنان و مردان باهوش هر از گاهی توانمندی‌ها و محدودیت‌های واقعی خودشان را به خودشان گوشزد می‌کنند. ساده است، اما راحت نیست.

۱۴. مأموریت و هدف‌تان باید فراتر از ارضاء منیت‌تان باشد

در جنگ جهانی دوم، این ژنرال جورج مارشال، برنده جایزه صلح نوبل برای طرح مارشال، بود که عملیات نورماندی را پیشنهاد داد. با‌اینحال او به رئیس‌جمهور آمریکا، روزولت، گفت که «فرماندهی این عملیات با شماست. هر چه شما تصمیم بگیرید آقای رئیس‌جمهور، این آرزوی من است، اما آرزوی من ربطی به این مسئله ندارد.» بالاخره این آیزنهاور بود که فرماندهی عملیات را برعهده گرفت و آن را با موفقیت انجام داد. مارشال اجرای این هدف و مأموریت را فراتر از خودش قرار داد. عملی دیگرخواهانه که ما باید به خودمان یادآوری کنیم.

۱۵. وقتی حس می‌کنید در چاله افتاده‌اید، دست از بیشتر کندنِ آن بردارید

الکساندر همیلتون، یکی از دولتمردان آمریکایی در زمان تأسیس ایالات متحده، یکبار برای دوستی که از مشکلِ خودساخته‌اش به استیصال درآمده بود، نوشت: «با شکیبایی و شجاعت عمل کن. اگر آن رهایی‌ای که که انتظارش را داری به دست نمی‌آید، لااقل چاله را عمیق‌تر نکن. شجاعت به خرج بده و جایی متوقف شو.» منیتِ ما وقتی احساس می‌کند که به اعتبارش خدشه وارد شده است، فریاد می‌کشد و بر خود می‌لرزد. درنتیجه ما می‌خواهیم هر کاری برای برون‌رفت از این مشکل و نجات او بکنیم. چیز‌ها را بدتر از آنی که هست که نکنید. چاله‌ای که در آن هستید را عمیق‌تر نکنید. برای حل مشکل برنامه‌ریزی کنید.

۱۶. نگذارید که پول، شهرت و موفقیت شما را فریب دهد، هشیار بمانید

موفقیت، پول و قدرت می‌توانند شما را سرمست کنند. در این مواقع نیاز به متانت و امتناع از افراط کردن دارید. یک نگاه به آنگلا مرکل، یکی از قدرتمندترین زنان روی این سیاره بی‌اندازید تا متوجه شوید. او برخلاف بیشتر رهبران جهان که موقعیت‌شان آن‌ها را سرمستِ غرور کرده است، ساده و فروتن بود. یکبار یک نویسنده درباره مرکل نوشت که «فروتنی» او، سلاح اوست.
مجذوب خود بودن و شیفته تصویر خود بودن را برای خودمحور‌ها بگذارید.

۱۷. عنوان و لقب‌تان را دور بریزید

تای وارنر، خالق عروسک‌های «بی‌بی بینی» - خرس‌هایی با نشانِ قلب قرمز و کلمه تای روی آن - پیش از آنکه شرکت میلیارددلاری‌اش را بر باد بدهد، با یکی از کارمندانِ معترض خود بحثی داشت و طی آن به او گفت که «من اگر قلب تای را روی کود هم بگذارم، مردم آن را می‌خرند.» می‌بینید که چگونه چنین منیتی هم می‌تواند باعث موفقیت و هم باعثِ شکست باشد.

۱۸. عشق را انتخاب کنید

مارتین لوترکینگ، متوجه شده بود که نفرت مانند «اسیدی خورنده بهترین و عینی‌ترین مرکز زندگی شما را نابود می‌کند.» نفرت زمانی است که منیتِ ما یک توهینِ جزئی را تبدیل به یک زخمِ بزرگ و عمیق می‌کند و از کوره در می‌رود. اما یک لحظه مکث کنید و فکر کنید: آیا نفرت و خشم هرگز به کسی در هیچ اموری کمک کرده است؟ نگذارید که این احساسات بر شما غلبه کنند، عشق را انتخاب کنید. بله، عشق؛ و ببینید که چطور احساس بهتری پیدا خواهید کرد.

۱۹. در پیشه‌ای که انتخاب کرده‌اید، استاد شوید

هرچه در پیشه و مهارت‌تان استادتر می‌شوید، فروتن‌تر می‌شوید. زیرا متوجه می‌شوید که همیشه چیزی برای یادگیری وجود دارد و شما از آن پیشه هیجان‌انگیزی که می‌خواهید یاد بگیرید، کوچک‌تر هستید. وقتی قدم در راه یادگیری می‌گذارید، خودمحور بودن، کار سختی می‌شود.

۲۰-یک کارت امتیاز درونی داشته باشید

صرف برنده شدن در یک میدان به معنی این نیست که شایستگی‌اش را نیز داشته‌اید. ما باید ارزیابی‌های بیرونی و امتیاز‌هایی که آدم‌ها به دلیلِ موفقیت‌های‌مان به ما می‌دهند را فراموش کنیم. وارن بافت، سرمایه‌دارِ آمریکایی، توصیه می‌کرد که کارت‌های امتیاز درونی را جایگزین کارت‌های امتیاز بیرونی کنیم.

معیار اندازه‌گیریِ موفقیت شما، ظرفیتِ شما به معنیِ بهترین نسخه از خودتان است که می‌توانید به آن تبدیل شوید.

۲۱. سوء‌ظن می‌تواند چیز‌هایی تولید کند که شما به آن شک پیدا کنید

سنکا، پارانویا یا ظن و شک به دیگران را مخرب‌ترین نیرو برای یک سیاستمدار عنوان کرده و می‌گوید: «آن کسی که از ترسِ تهی و پوچ می‌ترسد، برای خودش ترس‌های واقعی می‌خرد.» اگر به خودتان اجازه دهید که فکر کنید همه آن بیرون منتظرند تا به شما آسیب بزنند، ضعیف به نظر می‌رسید... و مردم هم واقعاً تلاش می‌کنند که از شما امتیاز بگیرند. قوی، بااعتماد‌به‌نفس باشید و دیگران را ببخشید.

۲۲. همیشه دانش‌آموز باشید

خودتان را در کلاس‌های درسی قرار دهید که نسبت به سایر حضار آن کمتر می‌دانید؛ و بعد آن‌ها را مشاهده کنید و از آن‌ها یاد بگیرید. آیا آن حس ناراحتی و بی‌دفاع بودن را وقتی که فرضیه‌های‌تان به چالش کشیده می‌شوند، احساس می‌کنید؟ ایرادی ندارد، این کار را تعمداً و با آگاهی انجام دهید. اجازه دهید که این کار شما را فروتن کند. این گفته جان ویلر، فیزیکدان، را به یاد بیاورید که «هر چه جزیره دانشِ ما بزرگ‌تر می‌شود، ساحلِ نادانی ما نیز فراخ‌تر می‌گردد.»

۲۳. هیچ‌کسی نمی‌تواند شما را تحقیر کند - آن‌ها خودشان را تحقیر می‌کنند

منیت ما نسبت به توهین‌ها، خار شدن‌ها و نگرفتنِ حقِ خود حساس است. اما چنین چیزی فقط هدر دادنِ وقت است. بعد از آنکه فدریک داگلاس، به دلیلِ نژادش، مجبور شد از یک خودروی حمل زباله برای تردد استفاده کند، فردی به سمتش رفت و از اینکه چنین رفتاری با او شده است، عذرخواهی کرد. فکر می‌کنید پاسخِ داگلاس چه بود؟ او گفت: «آن‌ها نمی‌توانند فدریک داگلاس را خار کنند. روحی که در درون من است را هیچ‌کس نمی‌تواند تحقیر کند. من کسی نیستم که با چنین رفتاری خار و حقیر می‌شود، آن کسی که چنین رفتاری با من کرده است، خار و حقیر می‌شود.»

۲۴. نگذارید تصاویر فریب‌تان بدهند، روی هدفِ واقعی تمرکز کنید

جان بوید، یکی از بهترین استراتژیست‌های یک قرن گذشته، یکبار از شاگردان جوان خود پرسید: «بودن یا انجام دادن؟ کدام را انتخاب می‌کنید؟» این یعنی آیا انتخاب می‌کنید شیفته و عاشقِ تصویری که از موفقیت‌تان ساخته‌اید بشوید یا به اهدافی فراتر از آن فکر می‌کنید؟ آیا شیفته عنوان، تعداد طرفداران، دستمزد‌های نجومی می‌شوید یا آنکه موفقیت‌های ملموس‌تر و واقعی‌تر برای‌تان مهم است؟ الان می‌دانید که منیتِ ما به کدام سمت تمایل دارد برود و چگونه باید مهارش کنید.

۲۵. روی تلاش‌تان تمرکز کنید نه روی نتیجه

نه اشتباه نشده است، این نکته مهم‌ترین نکته‌ای است که ارزش تکرار شدن را دارد. اگر بپذیرید که شما فقط می‌توانید روی تلاش‌های‌تان کنترل اعمال کنید، نه روی نتیجه‌ای که از آن حاصل می‌شود، آن‌وقت است که توانسته‌اید بر منیتِ خودتان غلبه کنید.

هر چیزی که به دست آورده‌ایم روزی از دست‌مان خواهد رفت. منیتِ ما می‌خواهد همه چیز را کنترل کند. اما نمی‌تواند سایر مردم و واکنش‌های آن‌ها را کنترل کند. شما باید روی آن بخش از معادله تمرکز کنید که تحتِ کنترل‌تان است، و تمرکز روی مابقی را به دیگران بسپارید.

این جمله را از گوته همیشه به خاطر بسپارید: «آنچه برای یک مرد فعال اهمیت دارد، آن است که کار درست را انجام دهد، دیگر نباید نگران باشد که این کار درست به نتیجه درست می‌رسد یا نه.»

منبع: Thrive Global
نویسنده: Ryan Holiday
ترجمه: سایت فرادید
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید