پسر عصبانی دوست خواهرش را کور کرد
بعد از دقایقی سهیلا از خانه خارج شد و او را تعقیب کردیم. وقتی خواهرم وارد خانه پسر جوان شد زنگ خانه را زدم و با او…
بعد از دقایقی سهیلا از خانه خارج شد و او را تعقیب کردیم. وقتی خواهرم وارد خانه پسر جوان شد زنگ خانه را زدم و با او…
اما وقتی آن جا رسیدیم ناگهان حمید با اسلحه وینچستری که داشت شلیک کرد و ما هم خودروی آنها را تخریب کردیم و بعد هم به…
پدر و مادر مقتول در جایگاه ایستادند و رضایت خود را نسبت به پسرشان مطرح کردند، اما همسر مقتول که به عنوان قیم دو دختر…
یکی از آنها گفت: من در خیابان بودم که دو نوه عمویم به من حمله کردند، شلیک کردند، اما من فرار کردم بعد هم به خانه یورش…
اول فکر کردم بابک به خاطر قراری که من گذاشتم و باعث شد او با دایی هایم درگیر شود با من قهر کرده و نمیخواهد با من حرف…
برادرم را صدا زدم، وقتی آمد گفت این دو نفر به احتمال زیاد همانهایی هستند که از او زورگیری کردهاند. من هم حرفش را…
سر این موضوع باهم جروبحث کردیم خواهرم فریاد میزد من از ترس اینکه همسایهها متوجه شوند چه اتفاقی افتاده است، جلوی دهان…
این جمله مثل پتکی عبدالکریم را خرد کرد. او تازه فهمید که مصدومان آن تصادف اقوام خودش بودند. مادر و برادرش در آن حادثه…
راستش بعد از کشتن مادر و برادرم کمی ناراحت بودم، اما از کشتن پدرم به هیچ وجه حس بدی نداشتم. او باید میمرد.
شب حادثه دوباره باهم دعوایمان شد و ناگهان او را هل دادم. تعادلش را از دست داد و با میز برخورد کرد. از دیدن خون ترسیدم…