ملی پوش والیبال: دوست دارم وزیر شوم
سیدمحمد موسوی ستاره تیم ملی والیبال از روزگار والیبالیاش تا دردسرهای شهرت و علاقهاش برای ورود به دنیای سیاست به عنوان وزیر ورزش و جوانان سخن گفت.
کد خبر :
۱۱۳۶۳
بازدید :
۱۴۵۴
سیدمحمد موسوی ستاره تیم ملی والیبال از روزگار والیبالیاش تا دردسرهای شهرت و علاقهاش برای ورود به دنیای سیاست به عنوان وزیر ورزش و جوانان سخن گفت.
به گزارش ماهنامه قهرمان، تا همین سه، چهار سال پیش چه کسی باورش میشد والیبالیستیهایی پیدا شوند که شهرتشان تنه به تنه ستارههای فوتبال بزند؟ علی کریمی و علی دایی و فرهاد مجیدی کجا و بقیه ورزشکارهای این مملکت کجا؟ به قول «سید» همهچیز یکهویی شد. یکهویی والیبال افتاد سر زبانها. مردم به سکوهای سالن 12 هزار نفری آزادی هجوم بردند و هر بازی نفس کشیدن برای تماشاچیها سختتر از بازی قبل شد. چند بازی درخشان، چند پیروزی باور نکردنی مقابل برزیل، ایتالیا، کوبا و ... و بعد دیگر آنها روی ابرها بودند.
سیدمحمد موسوی، یکی از چند ستاره نسل طلایی والیبال ایران، حالا دیگر مدتهاست شهرت را با همه خوبیها و بدیهایش پذیرفته. با ششصد و هفتاد و چند هزار فالوورش در اینستاگرام که بعد از معروف و بالاتر از علی کریمی و فرهاد مجیدی قرارش داده، با محبتهای بیپایان مردم در بازار طلافروشها وقتی که انتظارش را نداشته، آویزان شدنهای بعد از هر بازی برای گرفتن یک عکس یادگاری و البته، کامنتها؛ کامنتهایی که بعد از هر شکست، بعد از هر روز بد، ممکن است از زندگی سیرت کند.
قرار ما با سید، ساعت 4 بعدظهر بود، در خانه والیبال. گفته بود تا 5 میماند. ساعتش عقب افتاده بود و کمی دیر آمد، عوضش چند دقیقهای بیشتر ماند. با او از همه چیز حرف زدیم. از خودش، از روزهای خوب تیم ملی، کواچ و ولاسکو و طرفداران والیبال و از المپیک. رویایی که نزدیکتر از همیشه به نظر میرسد. اردیبهشت ماه اگر اتفاق غیرمنتظرهای نیفتاد، اگر موسوی و معروف و عادل غلامی و بقیه حالشان خوب باشد، برای اولینبار والیبال ایران به المپیک خواهد رفت. کسی چه میداند، شاید مدال هم بگیرد تا موسوی صبح به صبح آن را ببوسد!
اردیبهشتماه سال بعد تکلیف صعود والیبال ایران به المپیک مشخص میشود، ولی راستش ما امروز به بهانه المپیک سراغ شما آمدهایم. فکر نمیکنید ریسک کردهایم؟!
قطعاً تمام تلاش فدراسیون و بازیکنان این است که به المپیک برویم. کادرفنی هم که به تازگی آمده تمام تلاشش را خواهد کرد تا تیم به المپیک برود البته هدف صرفا صعود به المپیک نیست بلکه باید در المپیک نتایج خوب به دست آوریم چون واقعا توانایی تیم ایران بالاست. حتی لوزانو با من و سعید معروف جلسهای داشت و گفت که از حالا روی تمرینات بدنسازی برای مسابقات کار کنیم. یعنی هدف آن رقابتهاست.
یعنی از الان برای المپیک بدنسازی کنید؟
نه، برای انتخابی المپیک.
به خاطر درخشش تیم ملی والیبال، همه فکر میکنند مسیر صعود ما راحت است ولی واقعیت این است همه تیمهای شرکتکننده این امیدواری را دارند شما اینطور فکر نمیکنید؟
دقیقا همین طور است. ما چهار سال قبل هم شانس اول صعود به المپیک در آسیا بودیم. همه تیمها را بردیم ولی باختی مقابل استرالیا داشتیم که اصلا فکرش را نمیکردیم. به خاطر استرس بالایی که این مسابقات دارد تیمها شرایط خاص خودشان را ندارند و اغلب اتفاقات عجیب و غریب میافتد. اتفاقاتی مثل باخت ایران مقابل استرالیا یا در مسابقات انتخابی المپیک اروپا اخیر که تیم آلمان تیم لهستان را 3 بر 2 شکست داد. این اتفاقات به خاطر استرس و حساسیت مسابقات است اما تیم ایران تجربه 4 سال قبل را دارد و بنابراین نباید به هیچ وجه کمکاری یا دستکم گرفتن تیمی یا اینجور مسائل برای تیم ما اتفاق بیفتد.
چند بازیکن از دوره قبل مسابقات انتخابی المپیک در تیم فعلی هستند؟
میلاد عبادیپور، مرندی و معنوینژاد بازیکنانی هستند که چند سال اخیر به ترکیب اضافه شدهاند ولی شاکله اصلی تیم همان تیم چهار سال قبل است.
بازیکنان والیبال تا به حال به المپیک نرفتهاند و شاید هنوز ندانند چقدر این رویداد اهمیت دارد ولی ورزشکاران رشتههایی مانند کشتی که تجربه زیادی در المپیک دارند، میگویند استرس المپیک با مسابقات جهانی و آسیایی خیلی فرق دارد. این استرس برای شما هم وجود دارد؟
قطعاً این استرس وجود دارد. المپیک بزرگترین رویداد ورزشی جهان است که هر چهار سال یک بار اتفاق میافتد. حضور در المپیک برای اولین بار استرس دارد. گفتم که اتفاقات عجیب و غریب به خاطر آن استرس و حساسیت به وجود میآید. شاید در مسابقات معمولی یک تیم ضعیف نتواند یک تیم قوی را شکست دهد ولی در مسابقات حساس از این اتفاقات زیاد میافتد. اینطور نیست که تجربه نداشته باشیم به قول معروف «نخوردیم نون گندم، دیدیم دست مردم». واقعا المپیک با لیگ جهانی یا جام جهانی تفاوت دارد و حتی سطح مسابقات انتخابی المپیک هم از جام جهانی خیلی بالاتر است، حالا فکر کنید خود المپیک چطور است. ولی وقتی به المپیک صعود کنیم از فشار و استرس ما کاسته میشود چون درحال حاضر انتظار از والیبال صعود به المپیک است. کسی توقع ندارد که قهرمان المپیک شویم. فکر میکنم آنجا تیم خیلی بهتر بازی کنیم چون فشار روی ما نیست.
آقای داورزنی چند وقت پیش گفته بود امیدوار است والیبال ایران مدال المپیک بگیرد، این رویاپردازانه نیست؟
من خودم امیدوارم. مدعیان مدال المپیک تیمهای آمریکا، برزیل، روسیه، لهستان و چند تیم دیگر هستند. ایران همه این تیمها را به دفعات شکست داده، پس چرا در المپیک این اتفاق بازهم تکرار نشود؟ اگر خوششانس باشیم و قرعه خوب داشته باشیم، میتوانیم در بین 4 تیم برتر باشیم یا حتی مدال بگیریم. ما هم باید توان 120 درصدی بگذاریم یعنی المپیک از 100 درصد هم بیشتر نیاز دارد.
حریفان ایران در انتخابی المپیک مشخص شدهاند، فکر میکنید رقابت با کدام تیمها سختتر باشد؟
از تیمهای آسیایی ژاپن واقعا شرایط خوبی پیدا کرده و خیلی بهتر شده. این تشیم بازیکنان جوان و خوبی دارد. آنها فقط ایران را 3 بر 2 شکست ندادهاند، روسیه را هم با همین نتیجه و حتی کانادا را هم شکست دادهاند. البته بازهم توان تیمی ما خیلی بالاتر از این حرفهاست. ما اگر خودمان باشیم، تیمهایی مثل ژاپن و استرالیا جلودارمان نیستند و مطمئن باشید با این شرایط به مسابقات انتخابی میرویم.
در مسابقات انتخابی المپیک، 3 تیم برتر و بهترین تیم آسیا صعود میکنند. شما فکر میکنید صعود ایران در بین 3 تیم برتر باشد یا به عنوان بهترین تیم آسیا؟
به هرحال اگر بتوانیم جزو 3 تیم برتر باشیم، شرایط خیلی بهتر است چون اگر دو تیم آسیایی در المپیک باشند، کارمان سادهتر خواهد بود. مثلا اگر در المپیک با ژاپن بازی کنیم، خیلی بهتر از این است که با لهستان بازی کنیم. اگر شانس و قرعه خوبی هم داشته باشیم به مراحل بالاتر میرویم. پس به نفع ما است که جزو 3 تیم برتر باشیم. اگر دو تیم آسیایی در المپیک حضور داشته باشند، هم برای والیبال آسیا و هم برای تیم ما خوب است که شاید قرعهمان در المپیک راحتتر باشد.
والیبال ایران دورهای نتایج خیلی خوب و رویایی به دست آورد و کم کم رشد کرد ولی در مسابقات اخیر در نتیجهگیری افت داشت. برخی معتقد بودند که بازیکنان چون تیمهای بزرگ را شکست داده بودند در این مسابقات انگیزهشان کم بود. فکر میکنید الان انگیزه در تیم ایجاد شده است؟
به هیچ وجه بیانگیزگی در تیم اتفاق نیفتاد. تیم ایران هرچقدرهم تیمهای بزرگ را برده باشد، هنوز مدال جهانی نگرفته. پس هنوز کاری نکردهایم. شاید اگر مدال جهانی گرفته بودیم، انگیزهمان کم میشد. ما در لیگ جهانی هم راحت میتوانستیم در ایتالیا مدال بگیریم ولی نشد. بحث انگیزشی بازیکنان اصلاً کم نشده و نتایجی که در مسابقات آخر کسب شد، دلایل دیگری دارد و فکر میکنم خیلی درباره آن صحبت شد. البته مردم همیشه آن نتایج را به ما یادآوری میکنند ولی ما خودمان از آن گذشتیم. با تزریق یک کادر جدید میخواهیم نتایج خیلی خوبی بگیریم. نمیگویم مشکل از کواچ بود ولی وقتی سیستم تغییر میکند خون تازهای در رگها تزریق میشود. فکر میکنم با شوکی که به تیم وارد شد و حمایت همه جانبهای که فدراسیون دارد، آن شرایط به طورکل فراموش شد و در مسابقات انتخابی المپیک یک تیم جدید مثل تیمی که ساهای گذشته در لیگ جهانی و جام جهانی حضور پیدا کرد و حتی بهتر ببینید.
به نظر میرسد فدراسیون در واقع همه تخم مرغهای خودش را در سبد المپیک چیده و این رویداد برایش خیلی مهم است.
رشتهای مثل کشتی هرسال مدال المپیک میگیرد، پس شاید برای آنها که زیاد حضور در المپیک را تجربه کردهاند، اهمیت این مسابقات کمتر باشد ولی برای فدراسیون والیبال چون اولین بار است قطعا اهمیت بیشتری دارد.
موقعی که کواچ هدایت تیم ایران را به عهده گرفت شما در مصاحبهای گفته بودید که مربی خیلی مهم است اما این بازیکنان هستند که نتیجه میگیرند در واقع منظورتان این بود که نباید همه موفیقتهای قبل والیبال را به حساب ولاسکو گذاشت. درست است؟
این مسائل تناسب دارند. مثلا 30 درصد مدیریت، فدراسیون، سرمایه و پول، 30 درصد مربی و قطعا بخش اهمیت دار تیم بازیکن است که 40 درصد نقش دارد. الان تیم بنگلادش در تهران تمرین میکند. اگر همه مربیهای مطرح دنیا مثل ولاسکو، لوزانو، آناستازی و خیلیهای دیگر را بالاسر این تیم بگذارند بازهم نمیتواند حتی در آسیا جزو 8 تیم برتر باشد. البته 30 درصد نقش مربی خیلی مهم است و تأثیرگذاری مربی آنجاست که بتواند بازیکنان معروف و شاخص تیم را مدیریت کند. امثال من الان دیگر پخته شدهایم و چند سال دیگر بیشتر بازی نمیکنیم برای همین میدانیم که نباید بگوییم که من اینجا بازی میکنم یا نمیکنم. بازیکن بعضی مواقع عصبی یا سرخورده میشود و کار مربی است که به او نهیب بزند و بازیکن هم باید حرف او را بخواند. فکر میکنم بازیکن ابزار است و هیچ مربی بدون ابزار نمیتواند کاری کند. مثلاً چند روز قبل زیدان برای بار اول روی نیمکت رئال مادرید نشست و این تیم 5 گل زد. زیدان هنوز کاری نکرده ولی این بازیکنان بودند که به زمین رفتند و گل زدند اگر من که والیبالیستم و از فوتبال سردرنمی آورم هم، بالاسر این تیم بودم تا دو سه هفته میبرد. اما اگر مربی نباشد بعد از دو هفته بازیکنان بهانه میگیرند و میگویند من چرا فیکس هستم یا چرا فلانی ذخیره است یا مسائل دیگر.
آیا دوره کواچ متوجه شدید که نقش 30 درصدی مربی کمرنگ است؟
تنها ایرادی که میتوان به کواچ گرفت این است که خیلی با بازیکنان خودمانی شد و رفاقتی جلو رفت. این موضوع خوب است ولی بعضی وقتها نمیشود تیم را جمع کرد. در کل به نظر من مدیریت مربی خیلی مهم تر از مسائل فنی است. مسائل فنی را الان همه بلد هستند هرکس یک کتاب والیبال بخواند دیگر همه نکات را یاد میگیرد. نوع تمرینات را میشود در اینترنت هم پیدا کرد اگر یک آنالیزور هم بگذاریم دیگر تکمیل است ولی بحث روانشناسی مهمتر است و مربی باید بتواند به بازیکنان انگیزه داد.
فکر نمیکنید ولاسکو دوران خوبی مدیریت کرد؟ زمانی که او آمد هنوز شما تجربه زیادی نداشتید و شاید مدیریت تیم راحتتر بود.
ولاسکو با تیمهای بزرگ دنیا کار کرده بود اینطوری نبود که فقط با تیمهای جوان و بیتجربه کار کرده باشد اما شخصیتش اینطوری بود. وقتی ولاسکو آمد سعید معروف بزرگترین والیبالیست ایران بود اما ولاسکو گفت که میخواهم از امیر حسینی استفاده کنم و معروف یک سال بازی نکرد و منطقی کنار رفت. نمیگویم کار درست یا غلطی بود، منظورم مدیریت ولاسکوست. در نهایت صداقت میگویم که بازیکن باید از سرمربیاش حساب ببرد. من جزو بازیکنان یاغی بودم وقتی مربی چیزی میگفت که خلاف میلم بود، عکسالعمل نشان میدادم. حتی سال اولی که ولاسکو سرمربی شد، یکی دوبار هم با او بگومگو کردم البته در خفا بود. نباید در تیم بازیکن محوری باشد. بازیکن میتواند اطلاعاتی که دارد را به مربی بدهد. حتی ولاسکو هم درباره تیم از من پرسیده و مشورت گرفته بود ولی این که بازیکن تصمیمگیری کند، خوب نیست. باید مربی حرف اول و آخر را در تیم بزند. البته مدیریت فدراسیون هم باید از مربی حمایت کند، بدون حمایت فدراسیون قطعا یک مربی نمیتواند بگوید من همه کاره تیم هستم. بازیکن هم باید به طور تمام و کمال حرف مربی خود را بخواند حتی اگر مربی اشتباه بگوید. میگویند اگر راه اشتباه را درست بروید، بهتر از این است که راه درست را کج و معوج بروید.
اگر در تیم ملی که خیلی مهم است این مشکلات پیش بیاید، پس مربیان تیمهای باشگاهی چطور با بازیکنان بزرگ و ستارههای تیم ملی کنار میآیند؟
الان بازیکنان ما حرفهای شدهاند. شاید زمانی که اسم و رسم بازیکنان کمتر از الان بود، خیلی از این مشکلات در تیمها دیده میشد ولی حالا دید بازیکنان تغییر کرده و کمتر میگویند که پولم را نگرفتهام، تمرین نمیکنم یا با فلان مربی کار نمیکنم. بازیکنان درآمد و اعتبارشان از این راه است و میدانند که به خاطر والیبال است که به اینجا رسیدهاند و راحت نمیتوانند بگذرند. الان ستارههای تیم ملی در تیمهای باشگاهی خودشان لیدر هستند. حتی بعضی مواقع به مربی هم کمک میکنند. نه تنها مشکلی برای سرمربی ایجاد نمیکنند بلکه حکم ضربه گیر و مدیر هم دارند. درواقع بازیکنان عصای دست مربیشان هم هستند و از این بحثها در لیگ نیست. چون بحث مالی و درآمدی بازیکنان از لیگ است. ما درآمدی به غیر از باشگاه نداریم و این پول باید حلال شود. من پولم را گرفتهام و قراردادم را بستهام، نمیتوانم بگویم به من چه ربطی دارد. آن وقت پولم حلال نیست. بازیکنان به این سطح رسیدهاند که برای پول تلاش و حلالش کنند.
پولی که در والیبال هزینه میشود و دستمزدی که والیبالیستها میگیرند، با درآمد باشگاهها تناسب ندارد. نتیجه این میشود که هر سال تعدادی از باشگاهها از ادامه سرمایهگذاری در والیبال منصرف می شوند. از طرفی دستمزدها هم مدام بالا میرود. فکر نمیکنید با ادامه این روند لیگ کلا به مشکل بخورد؟
مشکلات اقتصادی گریبانگیر همه دنیاست. الان ورزشکاران بزرگ ما هم از این موضوع شکایت میکنند. نزدیک المپیک است و خیلی از آنها پولی ندارند که برای آمادگی خودشان خرج کنند. به نظرم الان ایراد به رسانه وارد است. رسانه بزرگترین محل تبلیغات است وقتی بازی ما از تلویزیون پخش نشود در واقع اسپانسر در یک سالن دربسته پولش را هدر داده. البته سازمانهایی مثل بانک مبلغی را برای کارهای فرهنگی قائل میشوند و جزو اهدافشان است ولی وقتی مسابقات پخش تلویزیونی ندارد، به ضرر اسپانسر تمام میشود. قدیم که فقط شبکه 3 بود هفتهای یک بازی لیگ والیبال هم پخش میشد ولی الان که شبکه ورزش، شبکههای استانی و انواع شبکههای مختلف هست ولی بازیهای لیگ برتر محدود پخش میشود. تیمهای بزرگی که مثل پیکان و بانک سرمایه که شانس قهرمانی دارند در تهران هستند ولی بازیهای آنها پخش نمی شود. تیمی مثل بانک سرمایه چند میلیارد در والیبال هزینه کرده و دوست دارد برندش دیده شود. البته این اتفاق از طریق روزنامهها و خبرگزاریها میافتد ولی وقتی پخش تلویزیونی ندارد، انتظاری که اسپانسر دارد برآورده نمیشود.
الان رشته والیبال بیننده زیادی دارد و قطعا اگر بازیهای لیگ پخش شود، ببینندگان زیادی پای تلویزیون مینشینند ولی بها داده نمیشود. در خیابان از هر 10 نفر که با من سلام و علیک میکنند، 9 نفر نمیدانند بازی ما چه زمانی است و از من سوال میکنند.
در اینستاگرامم هر روز میپرسند که چرا بازیها پخش نمیشود. میدانید علت این مشکل چیست؟ نمیدانم این حرفی که میزنم سیاسی است یا نیست، علتش این است که صدا و سیما انحصاری است و کاری هم نمیشود کرد. فرض کنید من تنها والیبالیست مملکت باشم، میگویم 5 میلیارد تومان میخواهم همین است که هست. شما اگر یک لیوان داشته باشید شاید قیمتش 5 هزار تومان باشد ولی چون تک است بگویید 500 هزار تومان میفروشم بازهم میخرند. صداوسیما هم چون رقیبی ندارد، همینطور است.
اشاره کردید به اینستاگرام. واقعا وقت میکنید کامنتها را بخوانید؟
همه را که نمیتوانم بخوانم ولی 10 کامنت آخر را که میبینیم مرتب این سوال که چرا بازیها پخش نمیشود را، میپرسند.
چند فالوور در اینستاگرام دارید؟
الان 673 هزار نفر است.
همهشان طرفدار دوآتیشه والیبال هستند؟
نمیشود گفت همه این افراد فقط دنبال والیبال هستند. ممکن است فوتبال و سینما و خیلی صفحات دیگر هم فالو کنند ولی خب خیلی پیگیر والیبال هستند.
چقدر وقت برای اینستاگرام میگذارید؟
خیلی کم. البته فلسفه اینستاگرام این است که از کارهای روزانه خود عکس بگذارید. حتی دیدهام که چهرههای معروفی مثل کریس رونالدو از صبح تا شب مرتب عکس میگذارند ولی من هر دو سه هفته یک بار عکس میگذارم که مردم نگویند خیلی فاصله گرفتهام. اگر کلاً عکسی نگذارم، میگویند چرا با هوادارانت قهر کردهای که البته اینطور نیست. به نظرم هر دقیقه و ساعت عکس گذاشتن جالب نیست و لوث میشود. شاید هرچند هفته یک بار جایی بروم و عکسی بگذارم که قابل دیدن باشد.
دوستان صمیمی دارید؟
نه متأسفانه دوستان کمی دارم. شاید رفت و آمدم کم باشد و وقتم را آنقدر والیبال پر کرده که نمیتوانم دوست صمیمی زیادی داشته باشم. دو سه دوست صمیمی هم که دارم والیبالیست هستند. آنقدر با بازیکنان والیبال در ارتباط بودهام که نمیتوانم با افراد دیگر ارتباط داشته باشم. دوست خوب داشتن خیلی خوب است.
اهل سینما، تئاتر یا کنسرت هستید؟
تا چهار، پنج سال پیش تقریباً هرهفته با مادرم و خانوادهام به سینما میرفتیم ولی الان کیفیت فیلمها پایین آمده و کمتر میروم. ولی خارج از ایران که میرویم خیلی پیش آمده که سینما رفتهایم. سینما را دوست دارم. پارسال یک فیلم جشنواره هم دیدم. کنسرت موسیقی هم میروم. خوشبختانه خوانندههای مورد علاقهام دعوتم میکنند.
به گزارش ماهنامه قهرمان، تا همین سه، چهار سال پیش چه کسی باورش میشد والیبالیستیهایی پیدا شوند که شهرتشان تنه به تنه ستارههای فوتبال بزند؟ علی کریمی و علی دایی و فرهاد مجیدی کجا و بقیه ورزشکارهای این مملکت کجا؟ به قول «سید» همهچیز یکهویی شد. یکهویی والیبال افتاد سر زبانها. مردم به سکوهای سالن 12 هزار نفری آزادی هجوم بردند و هر بازی نفس کشیدن برای تماشاچیها سختتر از بازی قبل شد. چند بازی درخشان، چند پیروزی باور نکردنی مقابل برزیل، ایتالیا، کوبا و ... و بعد دیگر آنها روی ابرها بودند.
سیدمحمد موسوی، یکی از چند ستاره نسل طلایی والیبال ایران، حالا دیگر مدتهاست شهرت را با همه خوبیها و بدیهایش پذیرفته. با ششصد و هفتاد و چند هزار فالوورش در اینستاگرام که بعد از معروف و بالاتر از علی کریمی و فرهاد مجیدی قرارش داده، با محبتهای بیپایان مردم در بازار طلافروشها وقتی که انتظارش را نداشته، آویزان شدنهای بعد از هر بازی برای گرفتن یک عکس یادگاری و البته، کامنتها؛ کامنتهایی که بعد از هر شکست، بعد از هر روز بد، ممکن است از زندگی سیرت کند.
قرار ما با سید، ساعت 4 بعدظهر بود، در خانه والیبال. گفته بود تا 5 میماند. ساعتش عقب افتاده بود و کمی دیر آمد، عوضش چند دقیقهای بیشتر ماند. با او از همه چیز حرف زدیم. از خودش، از روزهای خوب تیم ملی، کواچ و ولاسکو و طرفداران والیبال و از المپیک. رویایی که نزدیکتر از همیشه به نظر میرسد. اردیبهشت ماه اگر اتفاق غیرمنتظرهای نیفتاد، اگر موسوی و معروف و عادل غلامی و بقیه حالشان خوب باشد، برای اولینبار والیبال ایران به المپیک خواهد رفت. کسی چه میداند، شاید مدال هم بگیرد تا موسوی صبح به صبح آن را ببوسد!
اردیبهشتماه سال بعد تکلیف صعود والیبال ایران به المپیک مشخص میشود، ولی راستش ما امروز به بهانه المپیک سراغ شما آمدهایم. فکر نمیکنید ریسک کردهایم؟!
قطعاً تمام تلاش فدراسیون و بازیکنان این است که به المپیک برویم. کادرفنی هم که به تازگی آمده تمام تلاشش را خواهد کرد تا تیم به المپیک برود البته هدف صرفا صعود به المپیک نیست بلکه باید در المپیک نتایج خوب به دست آوریم چون واقعا توانایی تیم ایران بالاست. حتی لوزانو با من و سعید معروف جلسهای داشت و گفت که از حالا روی تمرینات بدنسازی برای مسابقات کار کنیم. یعنی هدف آن رقابتهاست.
یعنی از الان برای المپیک بدنسازی کنید؟
نه، برای انتخابی المپیک.
به خاطر درخشش تیم ملی والیبال، همه فکر میکنند مسیر صعود ما راحت است ولی واقعیت این است همه تیمهای شرکتکننده این امیدواری را دارند شما اینطور فکر نمیکنید؟
دقیقا همین طور است. ما چهار سال قبل هم شانس اول صعود به المپیک در آسیا بودیم. همه تیمها را بردیم ولی باختی مقابل استرالیا داشتیم که اصلا فکرش را نمیکردیم. به خاطر استرس بالایی که این مسابقات دارد تیمها شرایط خاص خودشان را ندارند و اغلب اتفاقات عجیب و غریب میافتد. اتفاقاتی مثل باخت ایران مقابل استرالیا یا در مسابقات انتخابی المپیک اروپا اخیر که تیم آلمان تیم لهستان را 3 بر 2 شکست داد. این اتفاقات به خاطر استرس و حساسیت مسابقات است اما تیم ایران تجربه 4 سال قبل را دارد و بنابراین نباید به هیچ وجه کمکاری یا دستکم گرفتن تیمی یا اینجور مسائل برای تیم ما اتفاق بیفتد.
چند بازیکن از دوره قبل مسابقات انتخابی المپیک در تیم فعلی هستند؟
میلاد عبادیپور، مرندی و معنوینژاد بازیکنانی هستند که چند سال اخیر به ترکیب اضافه شدهاند ولی شاکله اصلی تیم همان تیم چهار سال قبل است.
بازیکنان والیبال تا به حال به المپیک نرفتهاند و شاید هنوز ندانند چقدر این رویداد اهمیت دارد ولی ورزشکاران رشتههایی مانند کشتی که تجربه زیادی در المپیک دارند، میگویند استرس المپیک با مسابقات جهانی و آسیایی خیلی فرق دارد. این استرس برای شما هم وجود دارد؟
قطعاً این استرس وجود دارد. المپیک بزرگترین رویداد ورزشی جهان است که هر چهار سال یک بار اتفاق میافتد. حضور در المپیک برای اولین بار استرس دارد. گفتم که اتفاقات عجیب و غریب به خاطر آن استرس و حساسیت به وجود میآید. شاید در مسابقات معمولی یک تیم ضعیف نتواند یک تیم قوی را شکست دهد ولی در مسابقات حساس از این اتفاقات زیاد میافتد. اینطور نیست که تجربه نداشته باشیم به قول معروف «نخوردیم نون گندم، دیدیم دست مردم». واقعا المپیک با لیگ جهانی یا جام جهانی تفاوت دارد و حتی سطح مسابقات انتخابی المپیک هم از جام جهانی خیلی بالاتر است، حالا فکر کنید خود المپیک چطور است. ولی وقتی به المپیک صعود کنیم از فشار و استرس ما کاسته میشود چون درحال حاضر انتظار از والیبال صعود به المپیک است. کسی توقع ندارد که قهرمان المپیک شویم. فکر میکنم آنجا تیم خیلی بهتر بازی کنیم چون فشار روی ما نیست.
آقای داورزنی چند وقت پیش گفته بود امیدوار است والیبال ایران مدال المپیک بگیرد، این رویاپردازانه نیست؟
من خودم امیدوارم. مدعیان مدال المپیک تیمهای آمریکا، برزیل، روسیه، لهستان و چند تیم دیگر هستند. ایران همه این تیمها را به دفعات شکست داده، پس چرا در المپیک این اتفاق بازهم تکرار نشود؟ اگر خوششانس باشیم و قرعه خوب داشته باشیم، میتوانیم در بین 4 تیم برتر باشیم یا حتی مدال بگیریم. ما هم باید توان 120 درصدی بگذاریم یعنی المپیک از 100 درصد هم بیشتر نیاز دارد.
حریفان ایران در انتخابی المپیک مشخص شدهاند، فکر میکنید رقابت با کدام تیمها سختتر باشد؟
از تیمهای آسیایی ژاپن واقعا شرایط خوبی پیدا کرده و خیلی بهتر شده. این تشیم بازیکنان جوان و خوبی دارد. آنها فقط ایران را 3 بر 2 شکست ندادهاند، روسیه را هم با همین نتیجه و حتی کانادا را هم شکست دادهاند. البته بازهم توان تیمی ما خیلی بالاتر از این حرفهاست. ما اگر خودمان باشیم، تیمهایی مثل ژاپن و استرالیا جلودارمان نیستند و مطمئن باشید با این شرایط به مسابقات انتخابی میرویم.
در مسابقات انتخابی المپیک، 3 تیم برتر و بهترین تیم آسیا صعود میکنند. شما فکر میکنید صعود ایران در بین 3 تیم برتر باشد یا به عنوان بهترین تیم آسیا؟
به هرحال اگر بتوانیم جزو 3 تیم برتر باشیم، شرایط خیلی بهتر است چون اگر دو تیم آسیایی در المپیک باشند، کارمان سادهتر خواهد بود. مثلا اگر در المپیک با ژاپن بازی کنیم، خیلی بهتر از این است که با لهستان بازی کنیم. اگر شانس و قرعه خوبی هم داشته باشیم به مراحل بالاتر میرویم. پس به نفع ما است که جزو 3 تیم برتر باشیم. اگر دو تیم آسیایی در المپیک حضور داشته باشند، هم برای والیبال آسیا و هم برای تیم ما خوب است که شاید قرعهمان در المپیک راحتتر باشد.
والیبال ایران دورهای نتایج خیلی خوب و رویایی به دست آورد و کم کم رشد کرد ولی در مسابقات اخیر در نتیجهگیری افت داشت. برخی معتقد بودند که بازیکنان چون تیمهای بزرگ را شکست داده بودند در این مسابقات انگیزهشان کم بود. فکر میکنید الان انگیزه در تیم ایجاد شده است؟
به هیچ وجه بیانگیزگی در تیم اتفاق نیفتاد. تیم ایران هرچقدرهم تیمهای بزرگ را برده باشد، هنوز مدال جهانی نگرفته. پس هنوز کاری نکردهایم. شاید اگر مدال جهانی گرفته بودیم، انگیزهمان کم میشد. ما در لیگ جهانی هم راحت میتوانستیم در ایتالیا مدال بگیریم ولی نشد. بحث انگیزشی بازیکنان اصلاً کم نشده و نتایجی که در مسابقات آخر کسب شد، دلایل دیگری دارد و فکر میکنم خیلی درباره آن صحبت شد. البته مردم همیشه آن نتایج را به ما یادآوری میکنند ولی ما خودمان از آن گذشتیم. با تزریق یک کادر جدید میخواهیم نتایج خیلی خوبی بگیریم. نمیگویم مشکل از کواچ بود ولی وقتی سیستم تغییر میکند خون تازهای در رگها تزریق میشود. فکر میکنم با شوکی که به تیم وارد شد و حمایت همه جانبهای که فدراسیون دارد، آن شرایط به طورکل فراموش شد و در مسابقات انتخابی المپیک یک تیم جدید مثل تیمی که ساهای گذشته در لیگ جهانی و جام جهانی حضور پیدا کرد و حتی بهتر ببینید.
به نظر میرسد فدراسیون در واقع همه تخم مرغهای خودش را در سبد المپیک چیده و این رویداد برایش خیلی مهم است.
رشتهای مثل کشتی هرسال مدال المپیک میگیرد، پس شاید برای آنها که زیاد حضور در المپیک را تجربه کردهاند، اهمیت این مسابقات کمتر باشد ولی برای فدراسیون والیبال چون اولین بار است قطعا اهمیت بیشتری دارد.
موقعی که کواچ هدایت تیم ایران را به عهده گرفت شما در مصاحبهای گفته بودید که مربی خیلی مهم است اما این بازیکنان هستند که نتیجه میگیرند در واقع منظورتان این بود که نباید همه موفیقتهای قبل والیبال را به حساب ولاسکو گذاشت. درست است؟
این مسائل تناسب دارند. مثلا 30 درصد مدیریت، فدراسیون، سرمایه و پول، 30 درصد مربی و قطعا بخش اهمیت دار تیم بازیکن است که 40 درصد نقش دارد. الان تیم بنگلادش در تهران تمرین میکند. اگر همه مربیهای مطرح دنیا مثل ولاسکو، لوزانو، آناستازی و خیلیهای دیگر را بالاسر این تیم بگذارند بازهم نمیتواند حتی در آسیا جزو 8 تیم برتر باشد. البته 30 درصد نقش مربی خیلی مهم است و تأثیرگذاری مربی آنجاست که بتواند بازیکنان معروف و شاخص تیم را مدیریت کند. امثال من الان دیگر پخته شدهایم و چند سال دیگر بیشتر بازی نمیکنیم برای همین میدانیم که نباید بگوییم که من اینجا بازی میکنم یا نمیکنم. بازیکن بعضی مواقع عصبی یا سرخورده میشود و کار مربی است که به او نهیب بزند و بازیکن هم باید حرف او را بخواند. فکر میکنم بازیکن ابزار است و هیچ مربی بدون ابزار نمیتواند کاری کند. مثلاً چند روز قبل زیدان برای بار اول روی نیمکت رئال مادرید نشست و این تیم 5 گل زد. زیدان هنوز کاری نکرده ولی این بازیکنان بودند که به زمین رفتند و گل زدند اگر من که والیبالیستم و از فوتبال سردرنمی آورم هم، بالاسر این تیم بودم تا دو سه هفته میبرد. اما اگر مربی نباشد بعد از دو هفته بازیکنان بهانه میگیرند و میگویند من چرا فیکس هستم یا چرا فلانی ذخیره است یا مسائل دیگر.
آیا دوره کواچ متوجه شدید که نقش 30 درصدی مربی کمرنگ است؟
تنها ایرادی که میتوان به کواچ گرفت این است که خیلی با بازیکنان خودمانی شد و رفاقتی جلو رفت. این موضوع خوب است ولی بعضی وقتها نمیشود تیم را جمع کرد. در کل به نظر من مدیریت مربی خیلی مهم تر از مسائل فنی است. مسائل فنی را الان همه بلد هستند هرکس یک کتاب والیبال بخواند دیگر همه نکات را یاد میگیرد. نوع تمرینات را میشود در اینترنت هم پیدا کرد اگر یک آنالیزور هم بگذاریم دیگر تکمیل است ولی بحث روانشناسی مهمتر است و مربی باید بتواند به بازیکنان انگیزه داد.
فکر نمیکنید ولاسکو دوران خوبی مدیریت کرد؟ زمانی که او آمد هنوز شما تجربه زیادی نداشتید و شاید مدیریت تیم راحتتر بود.
ولاسکو با تیمهای بزرگ دنیا کار کرده بود اینطوری نبود که فقط با تیمهای جوان و بیتجربه کار کرده باشد اما شخصیتش اینطوری بود. وقتی ولاسکو آمد سعید معروف بزرگترین والیبالیست ایران بود اما ولاسکو گفت که میخواهم از امیر حسینی استفاده کنم و معروف یک سال بازی نکرد و منطقی کنار رفت. نمیگویم کار درست یا غلطی بود، منظورم مدیریت ولاسکوست. در نهایت صداقت میگویم که بازیکن باید از سرمربیاش حساب ببرد. من جزو بازیکنان یاغی بودم وقتی مربی چیزی میگفت که خلاف میلم بود، عکسالعمل نشان میدادم. حتی سال اولی که ولاسکو سرمربی شد، یکی دوبار هم با او بگومگو کردم البته در خفا بود. نباید در تیم بازیکن محوری باشد. بازیکن میتواند اطلاعاتی که دارد را به مربی بدهد. حتی ولاسکو هم درباره تیم از من پرسیده و مشورت گرفته بود ولی این که بازیکن تصمیمگیری کند، خوب نیست. باید مربی حرف اول و آخر را در تیم بزند. البته مدیریت فدراسیون هم باید از مربی حمایت کند، بدون حمایت فدراسیون قطعا یک مربی نمیتواند بگوید من همه کاره تیم هستم. بازیکن هم باید به طور تمام و کمال حرف مربی خود را بخواند حتی اگر مربی اشتباه بگوید. میگویند اگر راه اشتباه را درست بروید، بهتر از این است که راه درست را کج و معوج بروید.
اگر در تیم ملی که خیلی مهم است این مشکلات پیش بیاید، پس مربیان تیمهای باشگاهی چطور با بازیکنان بزرگ و ستارههای تیم ملی کنار میآیند؟
الان بازیکنان ما حرفهای شدهاند. شاید زمانی که اسم و رسم بازیکنان کمتر از الان بود، خیلی از این مشکلات در تیمها دیده میشد ولی حالا دید بازیکنان تغییر کرده و کمتر میگویند که پولم را نگرفتهام، تمرین نمیکنم یا با فلان مربی کار نمیکنم. بازیکنان درآمد و اعتبارشان از این راه است و میدانند که به خاطر والیبال است که به اینجا رسیدهاند و راحت نمیتوانند بگذرند. الان ستارههای تیم ملی در تیمهای باشگاهی خودشان لیدر هستند. حتی بعضی مواقع به مربی هم کمک میکنند. نه تنها مشکلی برای سرمربی ایجاد نمیکنند بلکه حکم ضربه گیر و مدیر هم دارند. درواقع بازیکنان عصای دست مربیشان هم هستند و از این بحثها در لیگ نیست. چون بحث مالی و درآمدی بازیکنان از لیگ است. ما درآمدی به غیر از باشگاه نداریم و این پول باید حلال شود. من پولم را گرفتهام و قراردادم را بستهام، نمیتوانم بگویم به من چه ربطی دارد. آن وقت پولم حلال نیست. بازیکنان به این سطح رسیدهاند که برای پول تلاش و حلالش کنند.
پولی که در والیبال هزینه میشود و دستمزدی که والیبالیستها میگیرند، با درآمد باشگاهها تناسب ندارد. نتیجه این میشود که هر سال تعدادی از باشگاهها از ادامه سرمایهگذاری در والیبال منصرف می شوند. از طرفی دستمزدها هم مدام بالا میرود. فکر نمیکنید با ادامه این روند لیگ کلا به مشکل بخورد؟
مشکلات اقتصادی گریبانگیر همه دنیاست. الان ورزشکاران بزرگ ما هم از این موضوع شکایت میکنند. نزدیک المپیک است و خیلی از آنها پولی ندارند که برای آمادگی خودشان خرج کنند. به نظرم الان ایراد به رسانه وارد است. رسانه بزرگترین محل تبلیغات است وقتی بازی ما از تلویزیون پخش نشود در واقع اسپانسر در یک سالن دربسته پولش را هدر داده. البته سازمانهایی مثل بانک مبلغی را برای کارهای فرهنگی قائل میشوند و جزو اهدافشان است ولی وقتی مسابقات پخش تلویزیونی ندارد، به ضرر اسپانسر تمام میشود. قدیم که فقط شبکه 3 بود هفتهای یک بازی لیگ والیبال هم پخش میشد ولی الان که شبکه ورزش، شبکههای استانی و انواع شبکههای مختلف هست ولی بازیهای لیگ برتر محدود پخش میشود. تیمهای بزرگی که مثل پیکان و بانک سرمایه که شانس قهرمانی دارند در تهران هستند ولی بازیهای آنها پخش نمی شود. تیمی مثل بانک سرمایه چند میلیارد در والیبال هزینه کرده و دوست دارد برندش دیده شود. البته این اتفاق از طریق روزنامهها و خبرگزاریها میافتد ولی وقتی پخش تلویزیونی ندارد، انتظاری که اسپانسر دارد برآورده نمیشود.
الان رشته والیبال بیننده زیادی دارد و قطعا اگر بازیهای لیگ پخش شود، ببینندگان زیادی پای تلویزیون مینشینند ولی بها داده نمیشود. در خیابان از هر 10 نفر که با من سلام و علیک میکنند، 9 نفر نمیدانند بازی ما چه زمانی است و از من سوال میکنند.
در اینستاگرامم هر روز میپرسند که چرا بازیها پخش نمیشود. میدانید علت این مشکل چیست؟ نمیدانم این حرفی که میزنم سیاسی است یا نیست، علتش این است که صدا و سیما انحصاری است و کاری هم نمیشود کرد. فرض کنید من تنها والیبالیست مملکت باشم، میگویم 5 میلیارد تومان میخواهم همین است که هست. شما اگر یک لیوان داشته باشید شاید قیمتش 5 هزار تومان باشد ولی چون تک است بگویید 500 هزار تومان میفروشم بازهم میخرند. صداوسیما هم چون رقیبی ندارد، همینطور است.
اشاره کردید به اینستاگرام. واقعا وقت میکنید کامنتها را بخوانید؟
همه را که نمیتوانم بخوانم ولی 10 کامنت آخر را که میبینیم مرتب این سوال که چرا بازیها پخش نمیشود را، میپرسند.
چند فالوور در اینستاگرام دارید؟
الان 673 هزار نفر است.
همهشان طرفدار دوآتیشه والیبال هستند؟
نمیشود گفت همه این افراد فقط دنبال والیبال هستند. ممکن است فوتبال و سینما و خیلی صفحات دیگر هم فالو کنند ولی خب خیلی پیگیر والیبال هستند.
چقدر وقت برای اینستاگرام میگذارید؟
خیلی کم. البته فلسفه اینستاگرام این است که از کارهای روزانه خود عکس بگذارید. حتی دیدهام که چهرههای معروفی مثل کریس رونالدو از صبح تا شب مرتب عکس میگذارند ولی من هر دو سه هفته یک بار عکس میگذارم که مردم نگویند خیلی فاصله گرفتهام. اگر کلاً عکسی نگذارم، میگویند چرا با هوادارانت قهر کردهای که البته اینطور نیست. به نظرم هر دقیقه و ساعت عکس گذاشتن جالب نیست و لوث میشود. شاید هرچند هفته یک بار جایی بروم و عکسی بگذارم که قابل دیدن باشد.
دوستان صمیمی دارید؟
نه متأسفانه دوستان کمی دارم. شاید رفت و آمدم کم باشد و وقتم را آنقدر والیبال پر کرده که نمیتوانم دوست صمیمی زیادی داشته باشم. دو سه دوست صمیمی هم که دارم والیبالیست هستند. آنقدر با بازیکنان والیبال در ارتباط بودهام که نمیتوانم با افراد دیگر ارتباط داشته باشم. دوست خوب داشتن خیلی خوب است.
اهل سینما، تئاتر یا کنسرت هستید؟
تا چهار، پنج سال پیش تقریباً هرهفته با مادرم و خانوادهام به سینما میرفتیم ولی الان کیفیت فیلمها پایین آمده و کمتر میروم. ولی خارج از ایران که میرویم خیلی پیش آمده که سینما رفتهایم. سینما را دوست دارم. پارسال یک فیلم جشنواره هم دیدم. کنسرت موسیقی هم میروم. خوشبختانه خوانندههای مورد علاقهام دعوتم میکنند.
۰