فرار از اخبار تکراری

فرار از اخبار تکراری

بعضی رویدادها تحت الشعاع اخبار زرد ازدواج و طلاق و بیمه دماغ سلبریتی‌ها و جنگ‌ها و آدم‌کشی‌ها و دزدی‌های گوشه و کنار جهان قرار می‌گیرند و دود می‌شوند و می‌روند به آسمان. اما کیست که نداند گاهی اوقات این اخبار حاشیه‌ای اهمیت‌شان به‌مراتب بیشتر از آن اخبار تکراری‌ای است که فقط نام فاعل یا مفعول یا مکان‌شان تغییر می‌کند و ماهیت‌شان نه.

کد خبر : ۵۵۷۶۷
بازدید : ۱۲۹۵
فرار از اخبار تکراری کاوه فولادی‌نسب | بعضی رویدادها، طبق اصول کلاسیک، ارزش خبری ندارند یا اگر هم دارند، ارزش خبری‌شان کم است. نه تاثیری روی ارزش سهام و قیمت طلا و ارز دارند، نه خبرنگار و روزنامه‎‌نگاری را معروف می‌کنند و نه موازنه قدرت را جابه‌جا می‌کنند.

تحت الشعاع اخبار زرد ازدواج و طلاق و بیمه دماغ سلبریتی‌ها و جنگ‌ها و آدم‌کشی‌ها و دزدی‌های گوشه و کنار جهان قرار می‌گیرند و دود می‌شوند و می‌روند به آسمان. اما کیست که نداند گاهی اوقات این اخبار حاشیه‌ای اهمیت‌شان به‌مراتب بیشتر از آن اخبار تکراری‌ای است که فقط نام فاعل یا مفعول یا مکان‌شان تغییر می‌کند و ماهیت‌شان نه؛ و باز، کیست که نداند تقریبا همیشه این اخبار حاشیه‌ای مربوطند به آدم‌های حاشیه‌ای؛ همین شهروندان معمولی که سیاستمدار‌ها آن‌ها را برگه رای می‌بینند، سرمایه‌دار‌ها مشتری و ایدئولوگ‌ها سرباز.

زیبایی و زشتی زندگی را همین اخبار حاشیه‌ای‌اند که می‌سازند؛ اخبار تکراری هرروزه بیشتر مثل مخدر عمل می‌کنند. این شوخی معروف را شنیده‌اید حتما که «پزشک‌ها معمولا از موفق بودن کارشان خوشحال نمی‌شوند!»، چون موفقیت در کار پزشکی یعنی درمان بیمار و درمان بیماری یعنی خداحافظ مشتری.

درباره رسانه‌های امروز هم کم‌وبیش همین‌طور است؛ این همه رسانه تصویری و نوشتاری و مجازی در جهانی بدون جنگ و دعوا و عربده‌کشی و عاری از آدم‌کشی‌های سازمان‌یافته و بمب اتمی و ...، باید بروند بنشینند کنار جوی و گذر عمر را تماشا کنند.

دامن زدن به اخبار تکراری -در همدستی با سیاستمدار‌ها و سرمایه‌دار‌ها و ایدئولوگ‌ها- وظیفه نانوشته‎ رسانه‎‌های امروز است. در این میان اما، اخبار حاشیه‌ای (تلخ یا شیرین) وظیفه اصلی‌تر و بنیادین‌تر امر خبررسانی را به دوش‌
می‌کشند: حساس کردن انسان‌ها به مسائل جهان و محیط پیرامون‌شان؛ یادآوری این نکته که در این جهان دیوانه پول و اسلحه، هنوز چه حجمی از انسانیت زنده است یا -برعکس- چه حجمی از بدویت دارد بیداد می‌کند؛ و می‌شود -و اصلا لازم است- گاهی دکمه توقف را بزنیم و به‌جای اخبار انتزاعی تکراری، گوش و دل‌مان را بسپریم به اخبار انضمامی حاشیه‌ای؛ مثل خبر آن شهروند قمی که جلوِ دکانش میوه خیرات کرده بود... یکی، دو روز پیش خبرش را دیدم؛ خبری که طبق معمول لابه‌لای اخبار تمام‌نشدنی و تکراری واجد ارزش‌های خبری گم شد. حیف هم شد.

گاهی لازم است به جای تیتر‌ها و عکس‌های تکراری هرروزه -که از فرط تکرار، از معنا تهی شده‌اند- عکس چنین شهروندان مسوول و حساسی را قاب کرد روی جلد؛ شهروند انسان‌دوستی که سنتی دیرین، مثل خیرات کردن را به مساله‌ای امروزی، یعنی عمومی شدن فقر و حذف میوه از سبد خرید خیلی از خانوار‌های ایرانی، پیوند می‌زند و یادآوری می‌کند که هنوز هم می‌شود یاری اندر کس دید و دوستی به آخر نرسیده.
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید