روی دیگر زندگی رهبر انقلاب کوبا
فیدل کاسترو رهبر انقلاب کوبا و یار دیرینه چه گوارا. حالا پس از سالها این سوال درباره او مطرح میشود که آیا او آدم مردمی بود و شبیه مردم عادی زندگی میکرد؟ بادیگارد او نظر جالبی درباره او دارد.
به گزارش فرادید به نقل از دیلیمیل، او خود را مردی نشان میداد که چشمی به ثروت و مالاندوزی ندارد و در دام این چیزها نخواهد افتاد. اما واقعیت کمی متفاوت است. فیدل کاسترو رهبر کمونیست کوبا زندگی مجللی داشت و میلیونها دلار سرمایه داشت. بادیگاردش میگوید که فیدل خیلی پولدار بود و حتی یک جزیره خصوصی به نامش بود.
فقط افراد بسیار نزدیک به فیدل از بهشت خصوصی او در نزدیکی هاوانا خبر داشتند، جایی که رهبر انقلاب کوبا با همسر و پنج فرزندش خوش میگذراند. افراد معدودی به جزیره او سفر کرده بودند که یکی از این افراد «اریش هونِکر» رهبر آلمان شرقی تا پیش از سقوط دیوار برلین بود.
پس از اینکه فیدل در یک کودتای کمونیستی قدرت را به دست گرفت تمام تلاش خود را به کار گرفت تا کسی از آن جزیره بویی نبرد. زیرا فیدل در نگاه مردم نمونه راستین «اعتدال کمونیستی» بود. اما فیدل دور از چشم همگان در جزیره خود به سر میبرد و از چشماندازهای زیبای دریای کارائیب لذت میبرد.
یکی از بادیگاردهای سابق فیدل تصمیم گرفت تا در کتاب «زندگی دوگانه فیدل کاسترو» از روی دیگر زندگی «فرمانده» پرده بردارد. نام آن بادیگارد «خوان رِینالدو سانچس» است که 17 سال در کنار فیدل بود. در این کتاب آمده است که چگونه کاسترو پس از حمله ناموفق «خلیج خوکها» در سال 1961 میلادی این جزیره را کشف کرد. در آن روزها، سازمان سیا به تبعیدیها آموزش میداد تا دولت کوبا را سرنگون کنند. این جزیره تا ساحل 16 کیلومتر فاصله دارد و کاسترو توسط محلیها از مکان آن باخبر شده است. فیدل در این جزیره علاوه بر خانه خود یک اسکله 610 متری نیز ساخته بود تا بتواند یات (قایق تفریحی) خود را در آن جای دهد.
خوان رینالدو سانچس
سانچس میگوید که زندگی اجتماعی فیدل کاسترو حول محور یک پانتون شناورِ متصل به اسکله میچرخید که در آن کافه، باربکیو و محل مخصوص دو دلفین برای سرگرم کردن کودکانش وجود داشت. فیدل پیوسته به این جزیره سفر میکرد و به تفریح اصلی خود یعنی «ماهیگیری با نیزه» مشغول میشد.
سانچس در کتاب خود مینویسد: «فیدل کاسترو تلویحا به مسئله خاصی اشاره کرده بود و گاهی اوقات نیز به صراحت از آن سخن گفته بود. آن مسئله این بود که انقلاب فرصتِ تفریح و فراغت را از او گرفته و او از تفريح و تفرج هیچ چیزی نمیداند؛ حتی از مفهوم بورژوازی سفر و استراحت بیزار بود. از سال 1977 تا 1994، من صدها بار با فیدل به بهشت کوچک او رفتم و در ماهیگیری و ماجراجوییهای زیر آب کنارش بودم.»
فیدل کاسترو در سال 2008 از قدرت کناره گرفت و برادرش رائول به جای او روی کار آمد. فیدل تمام تلاش خود را کرد تا مردم کوبا از وجود جزیره خصوصی او بویی نبرند.
او به مردمش چیزی نگفت
سانچس میگوید که فیدل حتی حقایق مربوط به ثروتش را نیز از مردم پنهان میکرد. در کتاب سانچس آمده است که پس از اینکه دولت آمریکا با تبعید صد هزار کوبایی موافقت کرد، این کاسترو بود که انتخاب میکرد چه کسانی در سال 1980 کوبا را به مقصد فلوریدا ترک کنند. اما کاسترو به جای اینکه اجازه دهد خانوادهها به آمریکا بروند، زندانها و تیمارستانها را خالی از سکنه کرد و آنها را به آمریکا فرستاد؛ ماجرایی که به تبعید دریایی «ماریل» مشهور شد. سانچس حتی ادعا میکند که کاسترو شخصا برگه ارسال قاتلان و متجاوزان به آمریکا را ارسال کرد، اما امکان آزادی مخالفان انقلاب خود را از آنان سلب کرد.