روایت افشاگر فیس‌بوک از کمک به رهبران دیجیتال برای بهبود آینده

روایت افشاگر فیس‌بوک از کمک به رهبران دیجیتال برای بهبود آینده

فرانسیس هاگن می‌گوید: «اگر یک شبکه اجتماعی شبیه سازی‌شده داشته باشیم، می‌توانیم به دانشجویان کمک کنیم که خود را جای افراد حرفه‌ای بگذارند. می‌توانیم یک ورژن قابل اندازه گیری‌تر و کمی‌تر را در اختیارشان قرار دهیم تا بتوانند خودشان، داده‌ها را بیرون بکشند و تحلیل کنند. در عین حال می‌توانیم یک ورژن کیفی‌تر را نیز به دانشجویان حوزه علوم سیاسی ارائه دهیم که بیشتر حول محور تجزیه و تحلیل باشد تا فرآیند ارزیابی و تصمیم‌گیری درباره بده بستان‌های مربوطه را فرابگیرند، اما مجبور نباشند خودشان داده‌ها را بیرون بکشند. با طراحی یک شبکه شبیه سازی شده، فرصتی واقعی پیش می‌آید تا طیف متنوعی از افراد را به میز مذاکره بکشانیم.»

کد خبر : ۱۱۶۶۱۹
بازدید : ۲۲۵۱

نامش «فرانسیس هاگن» است، اما همه او را با لقب «افشاگر فیس‌بوک» می‌شناسند. او در سال ۲۰۲۱ مشهور شد، وقتی که ده ها‌هزار سند داخلی فیس‌بوک را منتشر کرد که نشان می‌داد این شرکت در مورد بسیاری از مشکلات، از جمله تاثیر منفی این پلت‌فرم بر سلامت روان نوجوانان و دروغ پراکنی در این شبکه، آگاهی داشته و اجازه داده این اتفاقات بیفتد.

حالا او تصمیم گرفته نسل آینده رهبران حوزه تکنولوژی را به ابزار‌هایی مجهز کند تا دنیا را به جای بهتری تبدیل کنند. از زمان افشاگری او، توجه‌ها به سیطره و پیامد‌های شرکت‌های تکنولوژی بیشتر شده.

حالا شرکت‌های بزرگ این حوزه زیر ذره بین هستند و گفتمان‌های بسیاری با محوریت این سوالات در جریان است: پیشرفت‌های چشمگیر تکنولوژی در دو دهه اخیر، چه خطر‌هایی برای جوامع آسیب پذیر داشته اند، چگونه باعث ایجاد تفرقه شده اند و دموکراسی را تضعیف کرده اند؟

چگونه می‌توان تاثیرات مخرب پلتفرم‌ها و محصولات را پس از تولیدشان کاهش داد؟ آیا بهتر نیست مهندسان و توسعه دهندگان از همان ابتدا که پلتفرم در حد یک ایده است، به آسیب‌های احتمالی‌اش فکر کنند تا اینکه به عقب برگردند و به جای پیشگیری، به فکر درمان باشند؟ اگر از ابتدا به این مشکلات فکر می‌کردند، آیا ممکن بود که از توسعه این تکنولوژی‌ها منصرف شوند؟

هاگن سعی دارد به این سوالات جواب دهد و آن‌ها را وارد محتوای آموزشی مهندسی و حتی فراتر از آن کند. از آنجا که تکنولوژی‌های جدید، عملا تمام جنبه‌های زندگی ما را تحت الشعاع قرار داده اند، هاگن در حال خلق شبکه‌های اجتماعی «شبیه سازی شده» است که به دانشجویان کمک می‌کند مسوولیت‌های اخلاقی و حرفه‌ای را بهتر تشخیص دهند و قضاوت بهتری داشته باشند.

او می‌گوید: «اگر یک شبکه اجتماعی شبیه سازی‌شده داشته باشیم، می‌توانیم به دانشجویان کمک کنیم که خود را جای افراد حرفه‌ای بگذارند. می‌توانیم یک ورژن قابل اندازه گیری‌تر و کمی‌تر را در اختیارشان قرار دهیم تا بتوانند خودشان، داده‌ها را بیرون بکشند و تحلیل کنند. در عین حال می‌توانیم یک ورژن کیفی‌تر را نیز به دانشجویان حوزه علوم سیاسی ارائه دهیم که بیشتر حول محور تجزیه و تحلیل باشد تا فرآیند ارزیابی و تصمیم‌گیری درباره بده بستان‌های مربوطه را فرابگیرند، اما مجبور نباشند خودشان داده‌ها را بیرون بکشند. با طراحی یک شبکه شبیه سازی شده، فرصتی واقعی پیش می‌آید تا طیف متنوعی از افراد را به میز مذاکره بکشانیم.»

هاگن در گفت‌وگوی اخیرش با نشریه تایم درباره سیر تکاملی آموزش مهندسی، مفهوم «امتناع از طراحی» و نقش شبکه‌های اجتماعی شبیه سازی‌شده در بهبود آینده سخن گفته. چکیده‌ای از این گفتگو را با هم می‌خوانیم:

تایم: شما از ساخت شبکه‌های اجتماعی شبیه سازی شده صحبت کرده اید که به مدرسان کمک می‌کند کارآفرینان نسل‌های آینده شبکه‌های اجتماعی و تولیدکنندگان محتوا را تعلیم دهند. اگر چنین شبکه‌ای ساخته شود، چه دستاورد‌هایی خواهد داشت؟

هاگن: من و تیمم در حال تاسیس یک موسسه غیرانتفاعی هستیم که تمرکزش این است که چطور به اینجا رسیدیم. اگر بخواهیم ریشه مشکل شبکه‌های اجتماعی را پیدا کنیم، نباید مردم را مقصر بدانیم یا فکر کنیم بازیگرانی در حال شیطنت هستند. مشکل اینجاست که کمتر کسی به این مشکلات پرداخته. سیستم‌های جدید نسبت به تکنولوژی‌های قبلی، شفافیت کمتری داشته اند. ما وقتی درباره ماشین حرف می‌زنیم، می‌توانیم آن را به بخش‌های کوچک‌تر تقسیم کنیم. مدت‌ها طول کشید تا ثابت شود که بنزین سرب‌دار مشکل ساز است، اما توانستیم بدون دخالت شرکت‌های نفت، به آن پی ببریم. اما در مورد شبکه‌های اجتماعی، این‌طور نیست. اگر مشکلی ایجاد شود، چون فقط محتوای خودمان را می‌بینیم، کسی نمی‌داند آن مشکل تا چه حد نماینده مشکل سایر افراد است و تا چه حد گسترده است. پلت‌فرم‌ها هم آگاهانه از این عدم‌شفافیت استفاده و آن را سپر بلای خود کرده اند. ما به دنبال راهی هستیم تا مثلا بتوانیم یک میلیون نفر را گرد هم آوریم تا با هم مشکل را بررسی کنند. لازم نیست همه مهارت‌های یکسانی داشته باشند. در هر صنعت قدرتمند دیگری، یک اکوسیستم مسوولیتی وجود دارد که حول محور همان صنعت شکل می‌گیرد و تکامل می‌یابد. وظیفه هر یک از گروه‌ها مشخص است، طرف دعوی، سرمایه‌گذاران، دستیاران قانون‌گذاری و شهروندان آگاه. اما در مورد شبکه‌های اجتماعی، چنین اکوسیستمی وجود ندارد. مهم است که یک شبکه اجتماعی شبیه سازی‌شده به چرخ دنده‌های آموزشی اضافه شود. این شبکه مزایای بسیاری دارد. می‌توانیم کلاس‌های آموزشی‌ای برگزار کنیم که در حال حاضر، وجود خارجی ندارند.

مثلا سیر تاریخی فیس‌بوک و ورژن‌های سال‌های مختلف را بررسی و مقایسه کنیم. به‌علاوه، می‌توانیم هنگام بررسی ورژن‌های مختلف، به جای این سوال که «این ورژن بهتر است یا قبلی؟»، این سوال را مطرح کنیم که «برای کدام گروه، بهتر است؟» ده‌ها گروه از افراد ذی‌نفع وجود دارند که هر کدام، نفع‌هایی می‌برند یا هزینه‌هایی می‌دهند و شما باید تصمیم بگیری که آیا محصول را تولید کنی یا نه؟ و این در زمان اعمال هر تغییری، بار‌ها و بار‌ها اتفاق خواهد افتاد.

در حال حاضر، چنین امکانی برای افراد وجود ندارد، مگر اینکه وارد شرکت فیس‌بوک یا گوگل شوند. اگر یک شبکه اجتماعی شبیه سازی شده داشته باشیم، می‌توانیم کاری کنیم که دانشجو، قبل از ورود به آن محیط‌ها، خودش را جای افراد حرفه‌ای بگذارد و با فرآیند‌ها آشنا شود.

می‌توانید مثالی بزنید که این تعالیم در کلاس‌ها به چه شکل خواهند بود؟

فرض کن که به کلاس آمده‌ای و این سوال از تو پرسیده می‌شود که «آیا باید مجبور باشی قبل از اشتراک گذاری یک لینک، روی آن کلیک کنی؟». جوابش مشخص است. اگر قبل از انتشار لینک، محتوایش را ببینی یا به تو اخطار داده شود، از ترویج اطلاعات غلط جلوگیری می‌شود.

در فیس‌بوک، این باعث می‌شود اطلاعات غلط تا ۱۵‌درصد کاهش یابند. توییتر این سیاست را اعمال کرد. اما فیس‌بوک نکرد. اگر این سیاست اعمال شود، باید هزینه‌هایی بدهی.

یکی از آن‌ها این است که محتوای کمتری در سیستمت در گردش خواهد بود. افراد، زمان کمتری را در محیط تو خواهند گذراند و پول کمتری از آگهی‌ها به دست خواهی آورد.

فرض کن کلاسی وجود داشته باشد که شاگرد‌ها به چند گروه تقسیم شوند و هر کدام، نقش یک گروه ذی‌نفع را بر عهده بگیرند، تیم کاربرها، تیم آگهی دهندگان، کاربران غیر‌انگلیسی و تیم کودکان. همه به داده‌ها نگاه می‌کنیم و با هم درباره این تصمیم، مذاکره می‌کنیم.

بخش اعظمی از علوم داده ها، ارتباط و مذاکره است. با تشکیل این کلاس ها، دانشمندان داده‌ها می‌توانند در گفتگو‌ها شرکت کنند.

در سال ۲۰۱۹، پروژه‌ای توسط دانشجویان کالج «اولین» اجرا شد که برای اولین بار، واژه «امتناع از طراحی» را مطرح کردند. این یعنی تصمیم بگیری که پروژه یا تکنولوژی‌ای را که به جامعه آسیب می‌زند اصلا شروع نکنی. آیا این ایده در آموزش‌های مهندسی در حال رواج است؟

اولا باید بدانیم که آموزش مهندسی، بسیار متنوع و گسترده و طبقه بندی آن، بسیار سخت است. اما در بعضی از برنامه‌های آموزشی پیشرفته، شاهد این هستیم که در کلاس‌های آموزش نیاز‌ها و گروه‌های مختلف، آموزش‌های اخلاقی را نیز در تمام درس‌ها می‌گنجانند. در مقایسه با ۱۰ سال پیش، حالا گفتگو‌های بیشتری حول محور پیامد‌های تکنولوژی صورت می‌گیرد.

امتناع از طراحی اساسا یعنی بررسی بده بستان ها. اینکه برای یک هدف والاتر، چیزی را فدا کنی. باید بدانیم که مهندسی، با جامعه آمیخته است و اصلا از آن جدا نیست. اما در همه برنامه ها، این تفکر را به رسمیت نمی‌شناسند. به همین علت، بررسی بستر‌ها و شرایط بسیار سخت است.

اگر این تغییر تفکرات، ادامه و رواج بیشتری یابند، چه مزایایی خواهد داشت؟

یکی از نکاتی که همیشه به دانشجویان می‌گویم این است که ما از آن‌ها نمی‌خواهیم که به منافع خود فکر نکنند. از آن‌ها می‌خواهیم که ۱۰‌درصد کمتر به سود و منافع فکر کنند. یا در مسیر سودآوری بیشتر، خود را در معرض ابهام کمتری قرار دهند. کار‌های خارق العاده بسیاری با تکنولوژی می‌توان انجام داد و می‌توان بدون قدم گذاشتن در میدان مین، پول‌های هنگفتی درآورد. اما باید آگاهانه انجامش دهی. این ایده، بسیار به مذاق نسل Z خوش می‌آید و برایشان جذاب است، چون آن‌ها در قیاس با نسل میلنیال (نسل قبلی)، پیامد‌های بسیار بدتر تکنولوژی را تجربه کرده اند. وقتی من دانشجو بودم، هیچ دانشجویی نبود که پس از گرفتن مدرک مهندسی، به مشکل بر بخورد. فارغ التحصیلی نبود که بگوید: «من به تازگی مدرک مهندسی ام را گرفته ام، اما نمی‌دانم آیا می‌شود از آن استفاده کرد یا نه.» مفاهیمی مثل امتناع از طراحی به مردم کمک می‌کنند که احساس قدرتمندی بیشتری کنند و حس نکنند ناتوانند. وقتی به مسائل به شکل «دوقطبی» نگاه می‌کنی که یا خوب هستند یا بد، قدرت را از افراد می‌گیری. خیلی سازنده‌تر است اگر بگویی «بیایید ببینیم اگر قدرت بیشتری به شما داده شود، چطور می‌توانید همزمان، اخلاق مداری خود را نیز حفظ کنید؟» این یک تحول مثبت است. حتی در سطح رضایتمندی و شادمانی فردی، این رویکرد می‌تواند شما را قدرتمند و توانمند سازد.

ما در حال ورود به عصری هستیم که به عنوان شهروند، باید درباره رابطه مان با تکنولوژی، فکر کنیم. یکی از اصلی‌ترین مسائلی که درباره اش صحبت می‌کنم این است که هر سال، بخش بزرگ‌تری از اقتصاد ما توسط سیستم‌های مبهم و تاریک، اداره خواهد شد. در مورد سرورها، تراشه‌های مبهم، سیستم‌های هوش مصنوعی «جعبه سیاه»، تنها افرادی که درون شرکت‌ها کار می‌کنند به خوبی می‌دانند که این سیستم‌ها چطور کار می‌کنند؛ و این شاید وظیفه ماست که به عنوان تمدنی که با این تکنولوژی‌ها زندگی می‌کند، به افرادی که درون این شرکت‌ها کار می‌کنند آموزش دهیم تا مسوولیت‌هایشان در قبال جامعه را بشناسند و این رویکرد را در نهاد‌های حاکمیتی و قانون‌گذاری بگنجانیم.

منبع دنیای اقتصاد

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید