سرنوشت کسانی که «منجمد» میشوند تا «نامیرا» شوند

به مدت چند دهه، برخی افراد ترتیبی داده بودند که اجسادشان پس از مرگ منجمد شود چون امید داشتند پیشرفت علم پزشکی در آینده موجب زنده شدن دوباره آنها خواهد شد. اما بسیاری از آنها سرنوشت هولناکتری از یک مرگ عادی نصیبشان شد.
فرادید| در بسیاری از تاسیسات در آمریکا و خارج از آن، سردخانههایی مملو از سرها و بدنهای یخزدهی انسانها وجود دارد. آنها بخشی از یک داستان وحشتناک، خندهدار، تلخ و واقعی هستند.
به گزارش فرادید، برای گروه کوچکی از آیندهپژوهان، این داستان به نوعی بلیت لاتاری آنها به سمت زندگی ابدی و جاودانگی به حساب میآید. شانس زنده شدن دوباره این بدنها چقدر است؟ آیا سر منجمدشدهی افسانهی بیسبال، تِد ویلیامز، دوباره زنده خواهد شد یا به یک بدن روبوتی متصل خواهد شد؟
اصول بنیادین سرمازیستی
سجنشناسی یا سرمازیستی (تلاش برای حفظ بدن انسان به وسیلۀ انجماد و زنده کردن آن در آینده) از سوی بسیاری نوعی شبهعلم یا علم جعلی در نظر گرفته میشود. البته سرماداری (Cryopreservation) یک فرایند طبیعی و تاییدشده توسط علم است که در آن، سلولها، اندام یا در موارد خاص، کل ارگانیسم منجمد میشود و تا حدی دستنخورده دوباره زنده میشود. این فرایند در طبیعت رخ میدهد، اما فقط در موارد محدود.
اما حفظ بدن انسانها به طور خاص دشوار است، چون ساختار سر انسان حساس است. مغز اگر در دمای اتاق از اکسیژن محروم شود ظرف چند دقیقه میمیرد. ممکن است بتوان بدن را دوباره زنده کرد، اما فردی که «زنده میشود» معمولاً به طور دائمی در حالت نباتی قرار میگیرد. سرد کردن بدن به مغز زمان بیشتری میدهد. حین جراحی مغز یا قلب، گردش خون ممکن است بیش از یک ساعت با خنک شدن دمای بدن تا ۲۰ درجه سانتیگراد (۶۸ درجه فارنهایت) متوقف شود. پروسه خنک کردن بدن تا دمای ۱۰ درجه سانتیگراد (۵۰ درجه فارنهایت) بدون اکسیژن برای چند ساعت بیشتر هنوز در مرحله تحقیقات آزمایشی است.
فرایند سرمازیستی به این صورت است که وقتی یک بیمار کرایونیک میمیرد، تلاشی سریع آغاز میشود تا بدنش را پیش از فاسد شدن، آماده و سرد کنند و درون دِوار (Dewar) قرار دهند: یک بطری با عایق حرارتی پر از نیتروژن مایع (LN). گنجانۀ درونی دوار حاوی بدن یا بدنهایی است که در چندین لایه از ماده عایق پیچیده شده، به یک برانکار متصل شده و در LN آویزان میشوند. سر را درجهت پایین قرار میدهند تا مغز را در سردترین و باثباتترین حالت ممکن قرار دهند.
این گنجانه درون یک گنجانه دوم بیرونی قرار میگیرد که توسط عایق از آن جدا میشود تا جلوی عبور گرمای محفظه بیرونی با دمای اتاق به دیواره گنجانه سرد درونی گرفته شود. گرما به تدریج از هرجایی منتقل میشود و LN را بخار میکند، به همین دلیل باید در فواصل معین آن را دوباره پرکرد. بدنها در هر شرایطی که زمان مرگ بودند با سردشدگی و منجمدشدگی حفظ میشوند اما درجه حفظشدگی آنها با هم فرق دارد که در ادامه درباره آن میخوانید.
سرنوشتهای هولناک نخستین سرمازیستها
نخستین سالهای سرمازیستها هولناک بود. تمام آیندهپژوهان اولیه جز یک نفر در تلاش برای نامیرایی شکست خوردند.
عملیات کوچک منجمدسازی اواخر دهه ۱۹۶۰ آغاز شد. در حالی که روال ذخیره کردن بدنها در ۵۰ سال گذشته پیچیدهتر شده است، در روزهای اولیهی روان این کار، تکنسینها جنازهها را با شتاب روی یخ خشک سرد و آماده میکردند تا پیش از اینکه آنها را در کپسولهای دِوار بچپانند. روی هم رفته، این عملیات حفاظت موفقیتآمیز نبود، ناکامیهای آن کابوسوار و هولناک بود. داستان آنها توسط کسانی که در این حوزه فعالیت داشتند پژوهش و مستند شده است و این گزارشات کامل و صادقانه است.
بزرگترین عملیات در گورستانی در چاتسوُرث کالیفرنیا توسط مردی به نام رابرت نِلسون انجام شد. چهار نفر از مشتریان او از آغاز در LN منجمد نشدند بلکه در سردخانه روی بستری از یخ خشک قرار داده شدند. یکی از اجساد، زنی بود که پسرش تصمیم گرفته بود از طریق این پروسه، بدن مادرش را زنده نگه دارد. او جسد مادرش را مدتی پیش از دفن روی یخ خشک درون کامیون نگه داشت.
در نهایت، متصدی کفن و دفن کنار هم قرار گرفتن اجساد روی بسترهای یخ را نپذیرفت، به همین دلیل برای سه جسد باقیمانده یک کپسول دوار LN در نظر گرفته شد. قبلاً مرد دیگری درون کپسول یخ زده و مهروموم شده بود، بنابراین کپسول بسته نبود و او را جابجا کردند. نسلون و متصدی کفن و دفن تمام شب را صرف فکر کردن به این کردند که چگونه هر چهار جسد را درون کپسول جا دهند. پس از پیدا کردن چیدمان مناسب، کپسول دوباره مهروموم شده به یک سردابه زیرزمینی در گورستان منتقل شد. نلسون مدعی شد تا قبل از قطع دریافت پول از خویشاوندان مردگان، تا یک سال گاه و بیگاه کپسول را شارژ کرده است. اما پس از مدتی، او گذاشت اجساد درون کپسول آب شوند و به فساد و گندیدگی کشیده شوند.
گروه سه نفری دیگری شامل یک دختر هشت ساله، در کپسول دوم در یک سردابه در چاتسورث گذاشته شدند. سیستم LN این کپسول نیز بدون اینکه نلسون متوجه شود، با شکست مواجه شد. یک روز پس از بررسی اتفاقی کپسول، متوجه شد تمام اجساد درون کپسول مدتهاست فاسد شدهاند. سرنوشت این اجساد فاسدشده روشن نیست، اما احتمال دارد برای چند سال دیگر دوباره منجمد شده باشند.
نلسون سال ۱۹۷۴ یک پسر ششساله را منجمد کرد. خود کپسول از جانب پدر پسر به خوبی نگهداری میشد، اما زمانی که باز شد، بدن پسر ترک خورده بود. این ترکخوردگی احتمالاً زمانی رخ داده که بدن بیش از حد سریع توسط LN منجمد شده است. حالا که یک جای خالی پیدا شده بود، جسد مرد دیگری را درون جای خالی کپسول قرار دادند، اما بین مرگ و منجمد کردن مرد، یک وقفه ده ماهه وجود داشت و به همین دلیل بدن او از آغاز (پیش از گذاشتن درون کپسول) در حالت گندیدگی بود و سرانجام هم فاسد شد.
هر مشتری سرمازیستی (Cryonic) که در چاتسورث درون کپسول گذاشته شد و و نلسون مسئول مراقبت از آن بود به سرنوشت شومی گرفتار شد. اجسادی که درون کپسولهای دوار گذاشته میشدند به حال خودشان رها میشدند تا فاسد شوند. گزارشگرانی که سردابههای حاوی این کپسولها را از نزدیک دیدهاند، بوی تعفن وحشتناک آنها را گزارش کردهاند. صاحب امتیاز این کار شکست و تصمیمگیریهای بد خود را پذیرفت و ورشکسته شد.
بدترین سرنوشتها در یک سردابه زیرزمینی مشابه اتفاق افتاد که اجساد را در گورستانی در باتلِر نیوجرسی انبار میکرد. مخزن دوار بد طراحی شده بود و لولههای بدون عایق داشت. همین ایراد منجر به یک سری حوادث شد که دستکم یکی از آنها شکست ژاکت خلأ بود که درون را عایق میکرد. اجساد درون محفظه را که تا حدی آب شده بودند جابجا کردند و سپس دوباره منجمد کردند. در نهایت، بدنها را باید کاملاً آب میکردند تا آزاد شوند، سپس دوباره منجمد کنند و داخل کپسول بگذارند. یک سال بعد، دِوار دوباره شکست خورد و اجساد به شکل توپکی از مایعات ته کپسول تجزیه شدند. بالاخره تصمیم گرفتند کل کپسول را آب کنند، بقایا را بردارند و آنها را دفن کنند. مردانی که این کار تاسفآور را انجام دادند باید از دستگاه تنفسی استفاده میکردند.
وضعیت کنونی سرمازیستی
از تمام کسانی که پیش از سال ۱۹۷۳ منجمد شدند، تنها یک بدن حفظ شد. رابرت بِدفورد سال ۱۹۶۷ درون یک دوار مهروموم شد. خانواده بِدفورد به جای این که او را تحت مراقبت نلسون رها کنند تا به سرنوشت شوم بقیه دچار شود، خودشان مراقبت از آن را به عهده گرفتند و با هزینه خودشان با دقت زیاد از او مراقبت کردند. بدن بدفورد برای عملیات سرمازیستی حرفهای واگذار شد و در تسهیلات و تانکهای منجمد متعدد به مدت ۱۵ سال یا بیشتر قرار گرفت. سرانجام، سر از دستان بنیانگذاران Alcor (تجهیزات سردزیستی مدرن) درآورد.
آلکور (Alcor) نمونه برجسته وضعیت کنونی سرمازیستی است. با وجود داستانهای هولناکی که ابتدای مطلب نقل کردیم، حرفهای بودن شرکتهایی مانند آلکور، شانس حفظشدگی بلندمدت را بالا برده است. این سازمان میزبان محققانی است که روی روشهای بهبود فرایند منجمدسازی کار میکنند.
صنعت آمریکا حدود دو سازمان اصلی را ادغام کرده است. اگر انتخاب شما آلکور نباشد، انتخاب دیگر شما موسسه کرایانیکس است که بیش از ۲۰۰ جسد را درون تانکهای غولپیکر ذخیره کرده و هر سال دهها جسد دیگر را میپذیرد. ظاهراً ده سال پیش، ذخیره یک «سر» تنها در آلکور ۸۰۰۰۰ دلار هزینه بود، در حالی که ذخیره بدن به صورت کامل در موسسه کرایانیکس فقط ۳۰۰۰۰ دلار هزینه دارد. گزینههای بینالمللی هم وجود دارد. یک شرکت سرمازیستی روسی نه تنها انسانها بلکه حیوانات خانگی را هم ذخیره میکند.
آمادهسازیهای سرمازیستی مدرن در آلکور شامل یک فرایند چندمرحلهای برای آمادهسازی بدن برای ذخیره شدن میشود. نخست، آنها شروع به سرد کردن بدن میکنند در حالی که محلولهای حفاظت اندام و مواد ضدانعقاد به جریان خون تزریق میشوند و تحت CRP به گردش درمیآیند. سپس، بدن به تجهیزات اصلی شرکت منتقل میشود، جایی که مایع اصلی با مواد شیمیایی جایگزین میشود که اندامهای بدن را به صورت شیشه درمیآورند. این عمل، امید کاستن از آسیبهای ساختاری در جریان سردسازی و ذخیره متعاقب را بالا میبرد. سپس بدن در کپسول دوار خودش گذاشته میشود.
سردزیستی علم است یا تبدیل کردن انسانها به یخ؟
تمام چیزهایی که گفتیم علمی و دقیق به نظر میرسند، اما آیا این فرایند واقعاً علمی است یا به کار بردن ابزار علمی برای یک پیشنهاد خیالی است؟ آیا ممکن است بدن انسان را منجمد کرد و چند دهه بعد آن را دوباره زنده کرد؟ در حال حاضر، این هدف به اندازۀ یک سرسوزن هم شدنی نیست. آیا ممکن است روزی شدنی شود؟ این پرسشی است که پاسخش را نمیدانیم. چیزی که در حال حاضر میدانیم این است که سرمازیستی یک جور میانبر زدن تفکر علمی و در حقیقت خیال واهی است.
آمادهسازی برای سرمازیستی اکنون پیشرفتهتر شده است، اما طبق قوانین فیزیک، ساختار بدن پس از مرگ، به سرعت تجزیه میشود، حتی با یخزدگی به مرور زمان. اگر تکنولوژی پزشکی در آینده به قدر کافی پیشرفته شود، شاید بتوان این جنازهها را زنده کرد. اما این اگر یک «اگر» بزرگ است. فعلاً میتوانیم فرض کنیم بدنتان را میتوانند تا قرن بیست و پنجم منجمد نگه دارند، شاید آن موقع پزشکانی باشند که به زنده کردن شما علاقه پیدا کنند. پس از آب کردن شما، چقدر باید روی شما کار کنند؟ پاسخ این پرسش به شرایط بدن شما پس از آب شدن بستگی دارد. تعجبآور است اما ما تا حدی پاسخ را میدانیم.
سال ۱۹۸۳، آلکور نیاز به سبک کردن سه سرمازیست داشت تا بدن آنها را صرفاً به سرهایشان کاهش دهد. (در یک دریافت ترابشری از آینده، علم پزشکی قادر به احیای مغز خواهد بود و سپس ساخت یک بدن یا ربات جدید که مغز به آن متصل شود.) سه جنازه از کپسول دوارشان بیرون آورده شدند تا سرهایشان جدا شود، سرهایی که هنوز یخزده هستند و برای بریدن آنها باید از اره برقی استفاده کرد و آنها را جداگانه ذخیره کرد. زمانی که سرها بریده و کنار گذاشته شدند، کارمندان آلکور باید وضعیت بدن را از نظر پزشکی بررسی کنند. آنها یافتههایشان را با جزئیات دقیق نوشتهاند.
در آغاز، همه چیز منطقی به نظر میرسید. در حالی که بدنها هنوز یخزده بودند، پوست آنها تا حدودی در چند جا ترک خورده بود. اما زمانی که بدنها آب شدند، اوضاع بهم ریخت.
روی بدنهای در حال گرم شدن، ترک پدیدار شد، ترکهایی که پوست و چربی زیرپوستی را شکافته بود و تا دیوارهی بدنی یا زیر سطح ماهیچه ادامه یافته بود. در یک بیمار، آثار قرمز رنگ در سراسر پوست و در مسیر رگهای خونی که پاره شده بودند، پدیدار شد. دو بیمار پارگیهای پوستی زیادی روی ناحیه شرمگاهی خود داشتند. پوست نازک این نواحی ظاهراً بسیار مستعد ترکخوردگی بودند.
آسیب خارجی وسیع بود، اما آسیب داخلی بدتر بود. تقریباً هر سیستم اندام داخلی بدن شکسته شده بود. در یک بیمار، هر رگ خونی اصلی نزدیک قلب شکسته شده بود، ریهها و طحال دونیم شده بودند و رودهها نیز بطور گسترده شکسته شده بودند. تنها کبد و کلیهها به طور کامل نابود نشده بودند.
بدن سوم که بسیار آهسته آب شده بود، شرایط خارجی بهتری داشت، تنها چند شکستگی داشت و هیچ رگ خونی پاره شدهای نداشت. با این حال، داخل بدنش از بقیه نابودتر شده بود. اندامها بدجور ترک خورده یا پاره شده بودند. مجرای ستون فقرات سه تکه شده بود و قلب شکسته شده بود. معاینهکنندگان رنگ را به شریان بازو تزریق کردند. بیشتر رنگ به جای اینکه از طریق رگهای خونی و به عضلات جریان پیدا کند، زیر سطح به شکل توده جمع شد و از شکستگیهای پوست به بیرون نشت کرد.
معاینهکنندگان پزشکی با دقت محتوای خون، بافت ماهیچهها و میزان آسیب را شرح دادند. سه تصویر را در توضیحاتشان گنجاندند و با جدیت نتیجهگیریشان را از پیش بیان کردند: درست کردن این خرابیهای عظیم به فناوری فوقالعاده پزشکی نیاز دارد. بدتر از همه اینکه، نابودی احتمالی در سطح سلولی ممکن است مستلزم بازسازی بدن در سطح مولکولی باشد. شاید پزشکی آینده قادر به تزریق انبوهی از ریزروباتها (نانوروباتها) به داخل بدن برای تعمیر بافتها شود، اما خیال نکنید این اتفاقی به این زودیها میافتد.
مراقب خویشاوندان دیوانه باشید
شیوههای مدرن سرمازیستی شاید جلوی شکستهای وحشتناک گذشته را بگیرد. ما نیز نمیتوانیم به طور کامل این احتمال را رد کنیم که پزشکی آینده به نوعی ممکن است راهحلهایی برای ترمیم آسیبهای وحشتناک متحمل شده توسط بدن در حالت یخزدگی و آبشدگی پیدا کند. اما یک مانع دیگر برای احیای شکل منجمد شما در آینده وجود دارد و این آخرین خطر بزرگ برای جادوانگی شماست: خویشاوندان دیوانه شما. چندین مورد این مشکل را ثابت کردهاند.
خانواده مردی که سال ۱۹۷۸ منجمد شده بود، بالاخره از پرداخت هزینه نگهداری او خسته شدند. مرکز نگهدارنده پیشنهاد داد سر او را قطع کنند و رایگان نگهداری از آن نگهداری کنند، اما خانواده نپذیرفتند. در عوض، بدن مرد را آب کردند و در خمرهای از فرمالدئید ماننده یک نمونه آزمایشگاهی غوطهور کردند و در همان شرایط دفنش کردند. دو مرد دیگر توسط پسرهایشان ذخیره شدند، یکی از آنها بدن منجمد پدرش را پس از آب شدن و جابجایی، دفن کرد. پسر دیگر، سرانجام کپسول پدرش را به طور کامل همراه با بقایای درونش، دفن کرد.
خویشاوندان میتوانند برای آنچه که بر سر جنازه شما آمده به دادگاه رفته و شکایت کنند. خانواده ریچارد اورویل او را بر خلاف میلش دفن کردند و سرانجام توسط دادگاه آیوا ناچار شدند جنازه او را برای حفاظت حفاری کنند. خانواده یک زن کلورادویی به دادگاه رفتند از آلکور برای سر مادرشان شکایت کنند. آلکور سرانجام سر زن را گرفت تا از آن به بهترین شکل ممکن حفاظت کند. برعکس، در وصیتنامه زن دیگری قید شده بود که او نمیخواهد منجمد شود. اما همسرش او را منجمد کرده بود و پس چهار سال دعوای حقوقی، ایالت کالیفرنیا دستور آب کردن و دفن زن را صادر کرد.
یک مسئله خانوادگی بسیار خاص، داستان یک مرد یخزده نروژی بود که در آغاز در یک مرکز کالیفرنیایی که با آلکور همکاری میکرد، ذخیره شده بود. جسد این مرد توسط دخترش جابجا شد. دخترش او را در یک اتاقک یخ پشت خانهاش در کلورادو ذخیره کرد. جسد زمانی کشف شد که دختر از آن خانه رفته بود. شهر کوچک ندرلند، کلورادو هر سال «روز مرده یخزده» را جشن میگیرد.
سرمازیستی تخیلی
شانس نامیرایی شاید اندک باشد، اما هنوز دهها نفر، هرساله بدن یا مغز خود را وقف سرمازیستی میکنند. اگر بقایای آنها سوءمدیریت نشود یا اجازه متلاشی شدن به آنها داده نشود و اگر بستگان آنها بر سر جسد به دادگاه مراجعه نکنند، این احتمال وجود دارد که چندین دهه یخزده باقی بمانند. متأسفانه، آنها از این فرآیند ترکخورده بیرون میآیند و دورنمای سرهمبندی مجدد آنها، صرفاً علمی تخیلی است. این یک تمرین تلخ با نتایج هولناک است که دستکم دستمایه داستانهای جذاب با کمی طنز تلخ است.
مترجم: زهرا ذوالقدر