چگونگی شناخت وجود خدا با مثالهای ساده از زندگی روزمره
اکثریت جهان به خدا ایمان دارند. شواهد وجود او ما را احاطه کرده است از حس بینایی که ما بدیهی میدانیم تا قوانین دنیای شگفت انگیزمان. ما با یکدیگر و جهان وحدتی داریم که صرفا از یک خالق قادر مطلق میتواند حاصل شود. باطن نگری و مشاهده خلقت پرفیض خداوند تنها چیزی است که برای یافتن او لازم است.
تمام فرهنگها صرفنظر از زبان، نژاد یا مذهب به نوعی به ماوراء طبیعه ایمان دارند. مردم در سراسر جهان به طور مستقل منبعی منحصر به فرد و متعالی را متصور شده اند. ارسطو آن را علت اول نامیده است هندوها آن را به عنوان برهمن و مسلمانان آن را الله میدانند.
بسیاری از بومیان آمریکا از آن به عنوان روح بزرگ یاد میکنند. دیگران آن را پدر، پروردگار، روح، منبع، جهان و هوش عالی مینامند. در آوریل ۲۰۲۲ میلادی نتیجه یک نظرسنجی نشان داد که بیش از دو سوم جمعیت جهان به خدا، زندگی پس از مرگ و بهشت و جهنم اعتقاد دارند. حدود ۹۰ درصد از جمعیت ایالات متحده باورمند هستند. این نشان میدهد که خدا وجود دارد و ما در برابر او مسئول اعمال خود هستیم. یعنی هر کدام باید مسئولیت پذیر باشیم و عاقلانه عمل کنیم. با دانستن این حقیقت ما در جهانی سالمتر و صلح آمیزتر پیشرفت خواهیم کرد.
آیا میتوانید پیوند بین خدا و عدالت را ببینید؟
با این وجود، هستند افرادی که هنوز نسبت به وجود خداوند شک و تردید دارند. این افراد از خدا دوری میکنند و فکر میکنند چنین مفهومی با علم در تضاد است. برعکس ایمان به او علم را تقویت میکند و نتایج علمی را به سوی اهداف خیر هدایت میکند. آیزاک نیوتن که بسیاری او را پدر فیزیک کلاسیک میدانند یک خداباور بود. او در کتاب خود به نام "اصول ریاضی فلسفه طبیعی" مینویسد: "این زیباترین منظومه خورشید، سیارات و دنباله دارها تنها میتواند از مشورت و فرمانروایی یک موجود هوشمند و قدرتمند سرچشمه بگیرد".
"مایکل فارادی" که نخستین مفاهیم میدان الکترومغناطیسی را در فیزیک بنیان نهاد معتقد بود که "همه چیز توسط خدا به روشی یکپارچه خلق شده که اگر قسمت کوچکی از آن را باز کنید میتوانید ببینید که چگونه همه چیز به هم متصل است".
"ماکس پلانک" که مفهوم فیزیک کوانتومی را مطرح کرد بر این باور بود که فروتنی در برابر یک قدرت ماوراء طبیعه "ثروت و فلاکت ما را کنترل میکند".
خدا ما را به هم پیوند میدهد
انسان مدرن خود را منحصر به فرد، باهوش و جدا از هر چیز دیگری میبیند. او متعصبانه تلاش میکند تا دنیا را تابع هوس خود سازد. او با گستاخی نظریه "انفجار بزرگ" را مطرح میکند و اصرار میورزند که جهان ۱۴ میلیارد سال پیش به طور خود به خودی بدون علت پدید آمده است. او برای توضیح سرنوشت انسان به نظریه داروینی اجتماعی "هربرت اسپنسر" در مورد "بقای شایسته ترین" پایبند است. او هرگز به ذهن اش خطور نمیکند که مکثی بی صدا، رها کردن تمام حواس اش از پیش فرضیات و اجازه دادن به خود برای احساس آرامش درونی به او نشان میدهد که با کل هستی یکی است.
به علاوه، نقش انسان در این جهان تسلط بر جهان نیست بلکه خدمت به آن است. این واقعیت با دانستن این که اقدامات او مستلزم پاسخگویی است قابل دستیابی میباشد. مانند تحقق خود هستی ادراک یگانگی جهانی که در خدا به اوج میرسد نشان دهنده آگاهی عمیقی است که نه نیاز به استدلال دارد و نه عقلانی شدن. شناختن خود یا خدا احساسی است که در اعماق وجود ما نهفته است.
علم به ما میگوید که ماده انرژی است که میتواند مرئی یا نامرئی باشد. انرژی مرز محدودی ندارد. یک مثال در مورد یک لامپ است که از رشتههای داخلی خود نور ساطع میکند. نور آن به سطح لامپ محدود نمیشود. مردم روی زمین میتوانند نور ساطع شده از ستارگان را در فاصله میلیونها سال نوری ببینند. همه اشکال ماده چه از انسان چه گیاهان، حیوانات، سیارات، ستارگان یا بقیه جهان مشتق شده باشند اَشکالی از تشعشعات انرژی هستند. میدانهای تشعشعی شخصی که همه ما در اختیار داریم با یکدیگر و هم چنین موضوعات دیگر به گونهای ترکیب میشوند که گویی فقط یک موجود هستیم. به عبارت دیگر، ما با یکدیگر یکی هستیم با هر چیز دور یا نزدیک و با جهان تا آنجا که امتداد دارد یکی هستیم؛ و قدرتی که همه ما را کاملا به هم متصل میسازد مفهوم خدا را تعریف میکند.
مخلوقات خالقی دارند
عقل حکم میکند که اگر من این واقعیت را تصدیق کنم که اکثر جمعیت جهان به خدا اعتقاد دارند باید بیشتر به این فکر کنیم. با نگاهی به جهانی که در آن زندگی میکنیم و مشاهداتی انجام داده ایم نمیتوانیم از این فکر فرار کنیم که همه اینها به وجود خالق توانا اشاره دارد.
فرض کنید در یک پارک قدم میزنید. یک نفر با احتمال ۱۰ درصد، ۵ درصد یا حتی ۱ درصد به شما میگوید که اگر یک قدم دیگر به جلو بردارید زمین زیر پای شما باز خواهد شد و شما را در لانهای از مارهای سمی فرو میبرد. شما به سرعت جهت را تغییر میدهید تا از هشدار داده شده دوری کنید. انجام این کار عاقلانه است. به طور مشابه بسیاری از افراد مذهبی میگویند که انتخابهای غیر خدایی منجر به فرو افتادن فرد به جهنم میشود. آیا این باعث نمیشود که برخی افراد بخواهند به خدا ایمان داشته باشند؟ حالا فرض کنید پارک را ترک کرده و در شهر قدم میزنید. شما یک ساختمان را میبینید و فورا به یک سازنده میرسید. شما یک خودرو را میبینید و یک خودروساز پیدا میکنید سپس یک قطعه تجهیزات و سازنده آن را پیدا میکنید. کائنات هم همین طور است. چگونه میتوانید وسعت فضا را ببینید و فکر نکنید که خالقی دارد؟
سپس از یک مرکز خرید، میدان ورزشی یا بازار زیبا عبور میکنید. شما فورا میدانید که هیچ یک از آنها بدون معمار، برنامه ریز یا طراح باهوش نمیتوانند وجود داشته باشند. پس چگونه میتوانید به ظرافت کیهانی که شما را احاطه کرده نگاه کنید و این ایده را که این کار یک طراح کامل است رد کنید؟
بعد وارد رستوران میشوید و یک غذای خوشمزه میل میکنید. بلافاصله میدانید که یک سرآشپز با تجربه دستور پخت درست را انتخاب کرده و از نزدیک اجاق گاز را زیر نظر داشته و دائما دما، مایع و گرما را بررسی میکند. این دستور شامل بسیاری از مواد تشکیل دهنده مانند گیاهان و سبزیجات است و با ظرافت ترکیب شده اند. چرا نمیتوانید نتیجه بگیرید که یک استاد هر یک از آن عناصر را فراهم ساخته است؟
اگر استدلال فوق بیش از حد دست و پا گیر به نظر میرسد فقط به بدن انسان خود نگاه کنید. بدن مان از و آب و فضای خالی تشکیل شده که دائما در حال تغییر است، اما همه چیزهایی که به نظر شما میرسد به صورت یکپارچه و بدون اختلال کار میکنند. چرا نمیتوانید قبول کنید که یک اپراتور کامل وجود دارد؟
باور بدون دیدن
تصور کنید جایی گم شده اید، تنها هستید و راه بازگشت را هم نمیدانید یا روی تخت بیمارستان هستید و پزشکان میگویند دیگر کاری نمیتوانند برای شما انجام دهند. یا در هواپیما هستید که با طوفان وحشتناکی روبرو میشوید و احساس میکنید مرگ نزدیک است. در تمام این سختیها زمانی برای فکر کردن به پول، موقعیت، خانواده یا دوستان ندارید. در عوض، چیزی عمیق درون شما را امیدوار میکند. چرا نمیتوانید بپذیرید که وقتی از دنیای مادی رها هستید حضور خدا در روح تان میدرخشد و آرامش درونی به شما میبخشد؟
مانند آسایش تسکین دهنده، پدیدههایی در طبیعت وجود دارند که شما نمیتوانید آنها را ببینید، اما با قطعیت میدانید که تاثیرات آنها بر محیط زیست وجود دارند. شما نور را نمیبینید، اما از انعکاس آن میدانید که وجود دارد. ستاره شناسان ماده تاریک را در فضا نمیبینند، اما از جاذبههای آن میدانند که در آنجا وجود دارد. وقتی با این زیبایی و شکوه به جهان در حال حرکت نگاه میکنید چرا نمیتوانید بپذیرید که توسط خدای دانای کل اداره میشود؟
چشم و مغز الوهیت را آشکار میسازد
با نگاهی دقیقتر به چشم انسان میتوانیم شواهد بیش تری از الوهیت پیدا کنیم. ما بینایی داریم، زیرا نور از قرنیه، مردمک، عنبیه و عدسی ما به شبکیه میگذرد. گیرندههای نوری آن نور را به سیگنالهای الکتریکی تبدیل میکنند و آنها را به عصب بینایی و سپس به مغز میفرستند. برای این که همه اینها کار کنند باید اشک داشته باشیم تا چشم را مرطوب نگه دارد. این فرآیند شامل ۴ تا ۶ میلیارد نورون است که به شیوهای پیچیده سازماندهی شده اند. از قرنیه گرفته تا مغز اگر هر جزء وظایف خود را به درستی و به موقع انجام ندهد چیزی نمیبینیم. برای همه این موارد که به طور مکرر، مداوم و بدون نقص کار کند به یک نگهبان کامل نیاز دارد.
در میان بیش از هشت میلیارد انسان روی زمین هیچ دو نفری دارای چشمهای یکسان نیستند. به عنوان معیاری از امنیت چشمان ما ممکن است برای شناسایی استفاده شوند. این به معنای یک طراح و متنوع کننده کامل است. چشمها هم چنین بیانگر وضعیت سلامتی ما هستند. یک پزشک خوب میتواند به چشمان بیمار نگاه کند و بگوید که بیمار است. شواهد نشان میدهد که برخی از بیماریها در بدن ما با حدود ۳۰ تریلیون سلول از طریق چشم قابل مشاهده است. این به معنای طراحی انجام شده توسط یک تکمیل کننده است.
مغز یکی دیگر از اعضای شگفت انگیز بدن است که خداوند به ما عنوان نعمت عطا کرده است. مغز نه تنها افکار آگاهانه را برای ما فراهم میکند بلکه افکار ناخودآگاه را نیز در اختیار ما قرار میدهد. رویاها در هنگام خواب ایجاد میشوند که ما را سرگرم میکنند، خطرات را به ما گوشزد میکنند و به ما کمک میکنند مشکلاتی را که در طول روز داریم حل کنیم. این به معنای وجود یک خالق مبتکر است.
مغز از حدود ۸۶ میلیارد نورون ساخته شده است. هر کدام حدود ۱۰۰۰۰ سیناپس در ثانیه دریافت میکنند. احتمال آزادسازی انتقال دهنده عصبی مناسب توسط سیناپس ۱۰ تا ۵۰ درصد است. بنابراین، احتمال هر سیناپسی که انتقال دهندههای عصبی مناسب را آزاد کند در بهترین حالت ۵۰ درصد است. انجام صحیح آن هر بار حتی برای ده ثانیه از نظر ریاضی تقریبا غیرممکن است. بنابراین، باید نظم بالاتری برای حفظ میلیاردها نورون و تریلیون سیناپس وجود داشته باشد تا مغز بتواند کار کند. آن قدرت باید یک نگهدارنده قادر مطلق و دانای کل باشد.
سخنان پایانی
این آزمایش را امتحان کنید. فقط به پشت دراز بکشید، استراحت کنید و در یک شب صاف به آسمان نگاه کنید. ذهن خود را از تمام افکار پیش پا افتاده پاک کنید. آسمانی را خواهید دید که با ستارگان درخشان تزئین شده و همه در مسیرهای سازمان یافته حرکت میکنند. در حالی که شما این کار را انجام میدهید زمین زیر شما حدود ۳۰ کیلومتر در ثانیه به دور خورشید میچرخد. خورشید با سرعت ۲۳۰ کیلومتر در ثانیه به دور کهکشان راه شیری حرکت میکند. ماه که زمین را قابل زندگی میکند دائما در حال چرخش است و تقریبا هر ۲۸ روز یک بار در گردش است. شما به گونهای مبتکرانه خلق شده اید که تاثیر همه این حرکات را احساس نمیکنید. با این وجود، همه از قوانین گرانشی، گریز از مرکز و کوانتومی پیروی میکنند. هر فرد با استدلال به این نتیجه میرسد که باید یک خالق و قانونگذار قادر مطلق وجود داشته باشد. تنها با خدا میتوانیم رفاه و آرامش جهانی داشته باشیم. حضور او به قدری غافلگیر کننده است که برای از دست دادن آن باید از واقعیت جدا شد. یافتن او نیازی به آموزش ندارد صرفا به درون نگری عمیق نیاز دارد.
منبع: فرارو