«زیبایی» چه تفاوتی با «شکوه» دارد؟
آیا تا به حال در حین وقوع یک طوفان رعد و برق هیجانزده شدهاید؟ آیا در برابر یک رشتهکوه مرتفع و مهآلود، احساس شگفتی کردهاید؟ در این صورت، شما تجربهای را داشتهاید که فیلسوف ادموند برک (Edmund Burke) آن را تجربۀ امر «باشکوه» یا «والا» (The Sublime) مینامید.
فرادید| شب در خانه نشستهاید؛ وقتی ناگهان رعد و برق آسمان را به دو نیم میکند، به سوی پنجره میروید و باران را میبینید که از تاریکی بالای سر به صورتی سیلآسا میبارد و درختان در باد شدید خم میشوند. یک برق جهان را در سفیدی خیرهکنندهای روشن میکند و سپس صدای بلند دیگری همراه با فرو رفتن به تاریکی عمیقتر به گوش میرسد. در امنیت و گرمای خانهتان، با نوعی هیجان و وحشت «خوشایند» به عظمت و قدرت طوفان مینگرید.
به گزارش فرادید؛ این همان احساسی است که ممکن است در مقابل یک اقیانوس خروشان، در پای یک آبشار عظیم یا در برابر عظمت کوههای مهآلود که به درون ابرها فرو میروند نیز تجربه کنید.
اگر تا به حال ترکیب خوشایندی از هیجان، شگفتی و ترس را در چنین لحظاتی حس کردهاید، شما آنچه را که فیلسوف قرن هجدهم ادموند برک امر باشکوه یا والا مینامد، تجربه کردهاید.
«باشکوه» به چه معناست؟
شکوه برای برک یک تجربه زیباییشناختی است که زمانی رخ میدهد که با پدیدههایی مواجه میشویم که به دلیل «بزرگی یا قدرت» خود، حواس ما را مغلوب و شگفتزده میکنند. در رساله خود به نام «تحقیقی فلسفی درباره منشأ ایدههای ما از باشکوه و زیبا» برک مینویسد:
«احساسی که توسط عظمت و شکوه طبیعت ایجاد میشود (هنگامی که این علل به قویترین شکل عمل میکنند) احساس «شگفتی» است؛ و شگفتی حالتی از روح است که در آن تمام حرکاتش متوقف میشود، همراه با درجهای از وحشت. در این حالت، ذهن به طور کامل از شیئی که در مقابلش قرار گرفته لبریز شده است، به طوری که نمیتواند هیچ چیز دیگری را درک کند، و بنابراین نمیتواند حتی در مورد آنچه در مقابلش قرار گرفته استدلال کند. شگفتی، همانطور که گفتم، اثر شکوه در بالاترین درجه آن است؛ اثرات پایینتر آن تحسین، احترام و ارادت هستند».
تفاوت زیبایی و شکوه
تجربۀ شکوه تجربهای فراتر از زیبایی صرف ایجاد میکند. برک معتقد است که امر باشکوه میتواند «قویترین احساسات» ما را برانگیزد و دارای قدرت متحولکنندهای است که آن را از زیبایی صرف متمایز میکند.
برک مینویسد که زیبایی معمولاً شامل پدیدههای کوچک، ظریف و لذتبخش است؛ مانند یک ارکیده یا یک گلدان چینی خمیده. اما در مقابل، شکوه از چیزهای عظیم، قدرتمند و تهدیدآمیز برمیخیزد؛ چیزهایی که میتوانند به ما آسیب واقعی بزنند.
اما نکته کلیدی این است که با وجود اینکه باشکوه شامل چیزهای خطرناک است، برای این که ما بتوانیم شکوه آنها را احساس کنیم نباید در آن لحظه هیچ احساس ترسی داشته باشیم. مثلا لذت بردن ما از طوفان به عنوان یک امر باشکوه فقط زمانی ممکن است که خودمان در یک خانۀ گرم و امن نشسته باشیم.
به تعبیر دیگر احساس شکوه زمانی رخ میدهد که ما کوچکی خود را در برابر یک امر نیرومند احساس میکنیم اما واقعا تحت تاثیر نیروی خردکننده و نابودگر آن قرار نمیگیریم.
در حقیقت، برخلاف زیبایی که به ما یک احساس لذت خالص میبخشد، شکوه با آمیختهای از وحشت و لذت، چیزی عمیق را درون ما را فعال میکند؛ نوعی «احساس شدید عصبی» که از نظر برک از نیازی ابتدایی به بقا ناشی میشود.
به تعبیر دیگر، زیبایی چیزی است که با جسمانیت ما کاملا سازگار است و به همین دلیل برای ما خوشایند به نظر میرسد؛ اما شکوه حاصل مواجهه با چیزی است که انگار در تضاد با شکنندگی بدن ماست و به همین دلیل بخشهای خفتۀ ذهن ما را بیدار میکند.
امانوئل کانت و مسئلۀ شکوه
بعد از ادموند برک، امانوئل کانت نیز شرح و تفسیر مفصلی از تفاوتهای میان زیبایی و شکوه ارائه کرد. مهمترین حرف کانت این بود که چیزهای باشکوه در واقع با نشان دادن ضعف و شکنندگی جسمانی ما، توجه ما را به عظمت عقل و نیروی اخلاقی درون خودمان معطوف میکنند.
بنابراین به تعبیر کانت، وقتی ما در برابر یک طوفان قرار میگیریم و از شکوه آن لذت میبریم، در حقیقت داریم از عظمت روح انسانی و شکوه عقل انسانی لذت میبریم.