نقل‌قول‌هایی از «سِنِکا»؛ فیلسوفی که ظالم‌ترین امپراتور روم را تعلیم داد

نقل‌قول‌هایی از «سِنِکا»؛ فیلسوفی که ظالم‌ترین امپراتور روم را تعلیم داد

لوسیوس آنایوس سنکا حدود ۴ سال قبل از میلاد مسیح در کوردوبا در اسپانیای امروزی به دنیا آمد. نوشته‌های او در کنار آثار مارکوس اورلیوس و اپیکتتوس، مهم‌ترین متون فلسفۀ «رواقی» را شکل می‌دهند؛ مکتبی فلسفی که مهم‌ترین هدفش رساندن انسان به آرامش، رضایت و صلح بود.

کد خبر : ۱۹۵۸۲۲
بازدید : ۷۹۶

فرادید| نکتۀ طعنه‌آمیز دربارۀ زندگی سنکا این است که این آموزگار صلح و سعادت، در دربار یکی از ظالم‌ترین امپراتوران روم یعنی «نرون» می‌زیست و مسئولیت تعلیم او را بر عهده داشت؛ و البته شاید به دلیل همین تضاد عجیب و غریب بود که سنکا در نهایت به فرمان نرون به قتل رسید.

به گزارش فرادید؛ سنکا یکی از سه پسر خانواده‌ای سرشناس بود. او در حدود پنج سالگی برای تحصیل به رم فرستاده شد و خود را در ادبیات، دستور زبان و فن بیان غرق کرد؛ دانش‌هایی که در آن زمان جزء آموزش استاندارد در امپراتوری روم بودند.

سنکا وقتی بزرگتر شد علاقه خاصی به فلسفه رواقی پیدا کرد؛ مکتبی که بر عقلانیت و کنترل نفس تأکید می‌کرد. این علاقه او را به سمت مطالعه و تامل بیشتر در این مکتب فلسفی کشاند. نهایتا خود او با رسالاتی که در چارچوب این اندیشه نوشت، به یکی از مشهورترین فیلسوفان رواقی تاریخ تبدیل شد.

سنکا اصول فلسفۀ رواقی را در قالب آموزه‌هایی برای زندگی ارائه می‌کرد. برای مثال او می‌نویسد:

«اگر واقعاً می‌خواهید از چیزهایی که آزارتان می‌دهند فرار کنید، به مکان دیگری رفتن مهم نیست، بلکه باید به فرد دیگری تبدیل شوید».

سنکا در سال 41 پس از میلاد در دوران حکومت امپراتور کلودیوس به جزیره کورس تبعید شد؛ اتهام او داشتن ارتباطات مخفی با یکی از زنان خاندان امپراتوری بود.

او در دوران تبعید خود به نوشتن و مطالعات فلسفی ادامه داد و آثاری مانند «تسلی‌نامه‌ها» را خلق کرد که خطاب به خانواده و دوستانش بود و انعطاف‌پذیری و قوت فکری او را حتی در شرایط سخت نشان می‌داد.

سنکا حدود هشت سال را در تبعید گذراند و بازگشت او به رم در سال ۴۹ پس از میلاد توسط آگریپینای کوچک که همسر امپراتور کلودیوس شده بود، ترتیب داده شد. آگریپینا استعداد و نفوذ بالقوه‌ی سنکا را درک کرد و برای بازگشت او به رم به عنوان معلم و مشاور پسرش یعنی نرون جوان (که بعداً امپراتور می‌شد) برنامه‌ریزی کرد.

2

نقاشی «مرگ سنکا» اثر مانوئل دومینگوئز سانچز

این آغازگر مرحله‌ای جدید اما آشفته در زندگی سیاسی سنکا بود. دوره‌ای که در نهایت منجر به قتل اوشد. آنطور که گفته‌اند سنکا قصد داشت در برابر خوی استبدادی و جنون قدرت‌طلبی شاگردش بایستد و همین رویکرد بود که باعث شد نرون فرمان مرگ او را صادر کند.

نگاه سنکا به فلسفه

سنکا معتقد بود که فلسفه باید به عادتی تبدیل شود که در زندگی روزمره نهادینه شده باشد، نه اینکه فقط موضوعی برای مطالعه باشد. از نظر او از طریق تمرین روزمرۀ اصول فلسفۀ رواقی است که می‌توانیم به زندگی شاد و سعادتمندانه که رواقیون آن را «یودایمونیا» می‌نامند دست یابیم.

سنکا بر اهمیت «فضیلت» به عنوان تنها مسیر رسیدن به زندگی خوب تاکید می‌کند. او همچنین توضیح می‌دهد که فرد حکیم بر احساسات خود تسلط پیدا می‌کند، آنچه را که سرنوشت برای او رقم می‌زند می‌پذیرد و خودآگاهی و تعالی بخشیدن به خود را بر هر چیز دیگری اولویت می‌دهد.

سهم و بینش فلسفی سنکا او را به یکی از بزرگترین فیلسوفان روم تبدیل کرده و باعث شده که آثار او همین امروز هم شاید به همان اندازه که در دوران امپراتوری روم اهمیت داشتند، ارزشمند باشند. در اینجا نقل‌قول‌هایی برجسته از دل آثار سنکا را ملاحظه می‌کنید.

نقل قول‌های سنکا

«هر جا که انسانی حاضر باشد، فرصتی برای مهربانی وجود دارد».

«بیشتر اوقات ترس ما بیشتر از آسیبی که واقعا به ما می‌رسد؛ ما بیشتر از تخیل رنج می‌بریم تا از واقعیت».

«تمام ظلم‌ها از ضعف نشأت می‌گیرند».

«زندگی مانند یک داستان است؛ مهم نیست که چقدر طولانی است، مهم این است که چقدر خوب است».

«اگر کسی نداند که به کدام بندر می‌رود، هیچ بادی برایش مساعد نیست».

«کسی که بیش از حد لازم رنج می‌برد، کسی است که قبل از اینکه لازم شود رنج برده است».

«علت ترس نادانی است».

«مهم نیست چه چیزی را تحمل می‌کنید، مهم این است که چگونه آن را تحمل می‌کنید».

«اگر در هماهنگی با طبیعت زندگی کنید، هرگز فقیر نخواهید بود؛ اما اگر بر اساس نظر دیگران زندگی کنید، هرگز ثروتمند نخواهید شد».

«خوشبختی واقعی لذت بردن از حال حاضر است، بدون وابستگی مضطربانه به آینده. بزرگترین نعمت‌های بشری در درون ما و در دسترس ماست. انسان حکیم به هر وضعیتی که دارد راضی است، بدون اینکه آرزوی نداشته‌هایش را داشته باشد».

«بزرگترین مانع برای زندگی، انتظار کشیدن است؛ زیرا انتظار به فردا آویخته است و امروز را از دست ما می‌رباید. شما برای چیزی اندیشه می‌کنید که در کنترل سرنوشت است و آنچه را که در کنترل شماست رها می‌کنید. به چه چیزی نگاه می‌کنی؟ برای رسیدن به چه هدفی تلاش می‌کنی؟ کل آینده در عدم قطعیت قرار دارد: همین حالا زندگی کن».

«شما زندگی می‌کنید، گویی قرار است برای همیشه زنده بمانید؛ هیچ فکر و خیالی درباره‌ی شکنندگی خود ندارید، از اینکه چقدر زمان از دست داده‌اید غافلید. زمان را هدر می‌دهید، گویی از منبعی پر و فراوان برداشت می‌کنید، در حالی که همان روزی که به شخصی یا چیزی اختصاص می‌دهید شاید آخرین روز شما باشد.»

«بسیاری از چیزها غیرضروری هستند و تا وقتی شروع به زندگی کردن بدون آن‌ها نکنیم این را متوجه نمی‌شویم. ما از بسیار چیزها استفاده می‌کنیم نه به این دلیل که به آن‌ها نیاز داریم بلکه فقط به این دلیل که آن‌ها را داریم».

۷
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید