فلسفۀ «اسلاوی ژیژک»؛ فیلسوفی که در «توالت» مینشیند و دربارۀ «انحراف» حرف میزند
اسلاوی ژیژک (Slavoj Žižek) در آثار گستردهاش به موضوعات بسیار متنوعی در زمینههای فلسفه، روانکاوی، تاریخ، نظریه فیلم و موضوعات دیگر پرداخته است. در اینجا قصد داریم در میان این همه آثار متنوع و ایدههای گوناگون، به چند ایدۀ اساسی و جذاب او اشاره کنیم.
فرادید| اسلاوی ژیژک را برخی به عنوان «سوپراستار دانشگاهی» و «خطرناکترین فیلسوف غرب» توصیف کردهاند. این فیلسوف 75 ساله، در لیوبلیانای جمهوری اسلوونی در یوگسلاوی سابق به دنیا آمد. مادرش حسابدار و پدرش اقتصاددان بود. اگرچه او ابتدا قصد داشت فیلمساز شود، اما در نهایت فلسفه را برگزید. ژیژک تا امروز بیش از ۵۰ کتاب نوشته است، اما «ابژۀ والای ایدئولوژی» (1989) به طور گستردهای به عنوان شاهکار او و بیانیه بنیانی فلسفهاش شناخته میشود.
به گزارش فرادید؛ ایدۀ این کتاب به طور بسیار خلاصه این است: «ایدئولوژی» چیزی نیست که بتوانیم از آن فرار کنیم، بلکه یک ساختار است که واقعیت اجتماعیای که در آن زندگی میکنیم را سازماندهی میکند.
ژیژک به خاطر سبک سرگرمکننده، خاص، شوخیهای گاه زشت و موضعگیریهای خاص سیاسیاش شناخته شده است. برخیها او را ترکیبی از نبوغ و بیحیایی میدانند و بسیاری او را به عنوان یکی از بزرگترین روشنفکران زمانه ما میشناسند. در اینجا به نحو بسیار خلاصه به چند ایدۀ اساسی در فلسفۀ ژیژک اشاره خواهیم کرد.
«دیگری بزرگ» کیست؟
اسلاوی ژیژک در روانکاوی بهویژه به آثار ژاک لکان و مفهوم او از «دیگری بزرگ» اهمیت زیادی میدهد. ایدههای لکان بسیار پیچیده و دشوار هستند و بنابراین جای تعجب نیست که بسیاری از تأثیرات معاصر آنها به تفسیرهای دسترسپذیرتر و قابل فهمتر ژیژک نسبت داده میشود.
ژاک لکان؛ روانکاو فرانسوی که ایدههایش بر آثار ژیژک تاثیر زیادی گذاشته است
برای لکان «دیگری بزرگ» نمایانگر اقتدار انتزاعی است؛ یعنی آن «نگاه» بیرونی که ما به خاطر آن دست به عمل میزنیم و به واقعیت اجتماعیمان انسجام، ساختار و معنا میدهد. ژیژک این ایده را اخذ کرده، آن را گسترش میدهد و به نقدی وسیعتر از جامعه تبدیل میکند. «دیگری بزرگ» در اصطلاح ژیژک به نوعی «فانتزی جمعی» اشاره دارد که ساختار ایدئولوژیک نظم اجتماعی را حفظ میکند.
گاهی ژیژک «دیگری بزرگ» را با شخصیت «برادر بزرگتر» در رمان «1984» جورج اورول معادل میسازد و استدلال میکند که بسیاری از رفتارهای انسانی تحت تأثیر این باور است که «دیگری بزرگ» واقعی است و در حال نظارت است. از نظر ژیژک این مفهوم میتواند در قالب «قانون» یا «بازار» تجسم مییابد؛ در هر حال «دیگری بزرگ» آن موجودی است که در نسبت با او باید ظاهر خود را حفظ کنیم و مراقب اعمالمان باشیم.
خشونت واقعی کجاست؟
در کتاب «دربارۀ خشونت» (2008) اسلاوی ژیژک تمرکز خود را از «خشونتهای سوبژکتیو» (خشونتهای بیرونی و واقعی که انسانها مرتکب میشوند) مانند اعمال جنایی، تروریسم و جنگ، به شرایط زیرساختی که این اعمال شنیع را ممکن میسازند، منتقل میکند. نگرانی اصلی او در مورد خشونتهای «سیستماتیک» و «نمادین» است که نابرابری اجتماعی در جهان را تداوم میبخشند.
بر اساس گفتههای ژیژک، برای درک واقعی خشونت، باید از جذابیت درونی خشونتهای سوبژکتیو (یعنی همان نوع خشونتی که رسانهها و گفتمان عمومی را تسخیر کرده است) فراتر برویم و به جای آن، شرایطی را که این اعمال خشن را تولید میکنند و به آنها معنا میدهند، مورد پرسش قرار دهیم.
اولین بُعدی که باید بررسی شود «خشونت نمادین» است که از نظر ژیژک در «زبان و اشکال آن» نهفته است. ساختارهای ایدئولوژیکِ غالب، نحوۀ درک ما از جهان را شکل میدهند و تعیین میکنند که چه چیزی به عنوان یک عمل خشونتآمیز شناخته شود. خشونت نمادین به عنوان یک لنز عمل میکند که بهطور ظریف و پنهانی هنجارهای عقلانی ما را تنظیم میکند و به این ترتیب تعیین میکند که ما چگونه خودمان و دیگران را درک کنیم.
بعد دوم یا «خشونت سیستماتیک»، خشونتی است که ذاتاً در خود نظم اجتماعی و اقتصادی نهفته است: بهرهکشی از نیروی کار، فقر و نابرابری که توسط سرمایهداری نئولیبرال حفظ و نرمالسازی شدهاند. خوانش ژیژک این است که تمرکز معاصر ما بر خشونتهای سوبژکتیو، خشونت سیستماتیکی را که به عنوان پایهای برای آنها عمل میکند، پنهان میسازد. در حالی که جامعه بر اعمال دراماتیک و قابل مشاهده متمرکز است، بیعدالتیهای سیستماتیک دنیای مدرن بدون تغییر و بدون وقفه ادامه مییابند.
سینما بزرگترین انحراف است
در فیلم مستند «راهنمای منحرفان به سینما» (2006) اسلاوی ژیژک زبان پنهان سینمای غرب را کاوش میکند تا نشان دهد که فیلمهای محبوب چه چیزهایی درباره خودمان به ما میگویند. این مستند که توسط سوفی فینز کارگردانی شده، با حضور ژیژک به عنوان راوی، یک ماجراجویی جذاب و پرهیجان از ایدههای روانتحلیلی ژیژک را ارائه میدهد. فیلمهای نمادینی مانند «سرگیجه» آلفرد هیچکاک و کلاسیکهای مدرنی همچون «راننده تاکسی»، «تایتانیک» و «ماتریکس» با بینشهای شگفتآوری دوباره مورد بررسی قرار میگیرند.
ژیژک در صحنهای از مستند «راهنمای منحرفان به سینما»
این مستند ژیژک را در دکورهای فیلمهای بازسازیشده نشان میدهد، طوری که به نظر میرسد او از درون خود فیلمها (از جمله در صحنههای مربوط به توالت) صحبت میکند. موضوع اصلی در سراسر فیلم این است که «سینما بزرگترین هنر "منحرفکننده" است. سینما آنچه شما میخواهید به شما نمیدهد، بلکه به شما میآموزد که چه چیز را و چگونه بخواهید». ادعای ژیژک در اینجا این است که بزرگترین مسئلۀ ما این نیست که آیا امیال ما برآورده میشوند یا نه؛ بلکه مسئله فهمیدن این است که ما اصلا چگونه چنین امیال و خواستههایی پیدا کردیم. پاسخ این سوال در این فیلم در طول دو ساعت و نیم تماشای تصاویر سینمایی و شنیدن اندیشههای روانتحلیلی به تدریج آشکار میشود: سینما مانند نوعی بوم نقاشی عمل میکند که انسانیت عمیقترین و تاریکترین خواستههای خود را بر آن میافکند.