آیا سناریوی پهلوی در عربستان تکرار میشود؟
عربستان به تکرار سناریوی پهلوی دچار نخواهد شد، چرا که ریاض با شناخت مباحث در حوزههای مختلف و کمک گرفتن از هستههای فکری علوم انسانی سایر اندیشکدهها به فکر یک رشد همه جانبه در عربستان است و این گونه نیست که تنها با اعطای برخی آزادیها جامعه را سرگرم کنند بلکه در زمینه سیاسی و شکافهای اقتصادی هم به فکر تحولاتی اساسی است.
کد خبر :
۴۵۵۵۸
بازدید :
۱۸۲۴
در پس تمامی تحولات و اعطای برخی آزادیهای مدنی، جامعه زنان از بسیاری حقوق دیگر خود محروم هستند، اما موضوع دادن مجوز رانندگی به آنان یا پخش صدای آواز زنان در تلویزیون دولتی در جامعه به شدت سنتی عربستان در چند هفته گذشته آن چنان چشم گیر و شوک آور بود که نه تنها وقایع فوق را تحت الشعاع قرار داد، بلکه محمد بن سلمان را به عنوان طراح و معمار مدرنیزه کردن عربستان و قهرمان مقابله با تفکر محافظه کارانه سلفی جایگاهی تازه بخشید، خصوصا که با حکم ملک سلمان پادشاه عربستان اکنون محمد بن سلمان در جایگاه ریاست کمیته مبارزه با فساد، نبردی گسترده را علیه خاندان سعودی آغاز کرده و در اولین گام خود اقدام به دستگیریهای گسترده و بی سابقهای زده که میتواند محبوبیت او را در جامعه عربستان افزایش دهد.
اما در پشت این حرکت، دلایل راهبردی هم وجود دارد. برنامه بلندپروازانه محمد بن سلمان با عنوان سند چشم انداز ۲۰۳۰ که بر اساس تحقیقات و گزارشهای اندیشکده امریکایی بروکینگز از طرح مک کینزی الهام گرفته شده، برنامه مدرنیزه کردن عربستان تا سال ۲۰۳۰ است. سال گذشته بن سلمان در گفت و گویی با اکونومیست گفت که "مک کینزی در بسیاری از مطالعات همراه ماست".
طبق طرح چشم انداز ۲۰۳۰ وابستگی اقتصاد عربستان به نفت باید تا آن سال از میان برود و جامعهای مدرن در آن کشور شکل بگیرد. در چنین جامعهای نمیتوان از نیروی کار نیمی از جمعیت کشور یعنی زنان صرف نظر کرد. از طرفی در یک جامعه مدرن نمیتوان ابتداییترین حقوق را از زنان سلب کرد.
دادن مجوز رانندگی به زنان را باید در این چارچوب دید. با این تفاسیر سئوالی که ذهن را به خود مشغول میکند این است که آیا محمد بن سلمان در پیاده کردن پروژه مدرنیزاسیون عربستان موفق خواهد شد یا سرنوشتی مانند شاه در انتظار او و خاندان سعودی است؟
دیپلماسی ایرانی برای تحلیل دقیقتر تحولاتی اجتماعی - داخلی عربستان و تاثیرات آن بر شرایط این کشور گفت وگویی را با حسین صادقی، که در دوره ریاست جمهوری سید محمد خاتمی سفیر ایران در عربستان بود و دوباره در دوره ریاست جمهوری دولت یازدهم حسن روحانی به این سمت برگزیده شد و به نوعی آخرین سفیر ایران در عربستان است و همچنین سابقه سفارت در کویت و امارات متحده عربی و سه دوره مدیرکلی خلیج فارس وزارت امور خارجه را در کارنامه خود دارد انجام داده است که در ادامه میخوانید:
زمانی که محمد بن سلمان به ولیعهدی عربستان رسید در خوشبینانهترین حالت هم انتظار این سطح از تغییرات اجتماعی و اعطای آزادیهای مدنی آن هم در چنین مدت کوتاهی نمیرفت، اما در یک ماه اخیر به اندازه کل تاریخ عربستان، این کشور دست به اصلاحاتی در ساختار اجتماعی به خصوص در مورد حقوق زنان زده است، از حق حضور در ورزشگاهها گرفته تا رانندگی و حتی حضور در سیاست و ... که البته این اصلاحات در سایر حوزهها هم صورت گرفته است. از دید شما برنامه و استراتژی محمد بن سلمان در تعیین چنین برنامههای اجتماعی برای عربستان چیست؛ آیا اساسا این برنامه را باید ناشی از برنامه ریزی خود بن سلمان بدانیم یا هسته اندیشنده کلان تری در پشت این تحولات اجتماعی عربستان وجود دارد؟
برای پاسخ به این سوال به یک مقدمه نظری نیاز است. معمولا بین حاکمیت و دولتها با مردم و جامعه چهار نوع رابطه و شیوه تعامل وجود دارد که هر کدام پیامدهای خاص خود را دارد. در تعامل اول دولت که از سطح بالایی از توسعه برخوردار است تمایل دارد تا جامعه را به سمت پیشرفت و توسعه مدنی سوق دهد، اما جامعه دارای چنین ظرفیت و پتانسیلی نیست، لذا ممکن است دولت به صورت تصنعی به فکر رشد و توسعه جامعه باشد و در این راستا شاید حتی آن را به صورتی جبرگونه و فشار به جامعه حقنه کند که قطعا این شیوه تعامل به رویارویی دولت و جامعه میانجامد.
مثال بارز آن نظام شاهنشاهی ایران بود؛ چرا که یکی از مشکلات عمده پهلوی عدم شناخت واقعی جامعه ایران بود، یعنی شاه از درک درستی که مبتنی بر واقعیات جامعه باشد بی بهره بود که در نهایت این عدم درک به رویارویی منجر شد.
یعنی همان شعارهای حرکت به سوی دروازههای تمدن که شاید در ظاهر شعار بسیار مترقی بود، اما به واسطه عدم وجود ظرفیت در جامعه، نهایتا به تنش و تقابل انجامید؛ چرا که درآن زمان نزدیک به ۷۰ درصد جامعه روستایی بود و نرخ سواد پایین بود، لذا چنین جامعهای این دیدگاهها را پس خواهد زد. شیوه دوم دقیقا عکس شیوه اول است.
در این حالت جامعه در بستر خود دارای رشد و پیشرفت و توسعه مدنی است، اما حاکمیت از این درجه از توسعه برخوردار نیست، لذا در این شرایط حاکمیت برای عدم از دست رفتن قدرت در سایه این عدم توازن به دنبال ایجاد نوعی اختناق و بستن جامعه است. در این حالت هم دوباره شاهد یک رویارویی خواهیم بود، چرا که مطالبات جامعه به مراتب بالاتر از سطح درک حکومت است فلذا درگیری را اجتناب ناپذیر میکند.
در روش سوم حاکمیت دارای درک صحیح و مبتنی بر واقعیت از جامعه و جهان پیرامون خود است، لذا با توجه به این شناخت، حاکمیت متناسب با سطح توسعه جامعه به رشد جامعه و ایجاد فضای باز مدنی و اجتماعی میپردازد. در حالت چهارم هم حاکمیت و هم جامعه دارای توسعه یافتگی مدنی و اجتماعی است، لذا در این حالت حاکمیت برای توسعه هرچه بیشتر جامعه به فکر بسترسازی است، به بیان دیگر حاکمیت به دنبال ایجاد فضا و زمینهای است تا رشد جامعه مدنی با شتاب بیشتری همراه شود.
در سایه این مقدمه میتوان نوع تعامل جامعه و حاکمیت عربستان را بررسی کرد تا به دلایل این اصلاحات و اعطای آزادیهای مدنی جامعه این کشور رسید. ببینید عربستان سعودی از لحاظ محدودیتهای مدنی در مقایسه با سایر کشورهای عربی منطقه بستهتر است یا به لحاظ اجتماعی عقبتر از این کشورها است؛ لذا اگر بدنبال تقسیم بندی جوامع عربی حاشیه خلیج فارس از لحاظ آزادی اجتماعی باشیم باید ابتدا از کویت نام برد که جامعه بسیار مترقی و بازی است که زنان در آن نقش بسیار پررنگی در همه حوزههای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی دارند.
بعد از آن بحرین است که دارای یک پویایی و آزادی عمل خاص مدنی خود است. سوم امارات متحده عربی است، بعد هم کشور قطر و بعد از آن سلطنت عمان قرار دارد. پس میبینید که عربستان در میان این کشورها جامعه به مراتب بستهتر و محدودتر است. در راستای این مساله شاید بتوان ۴ عامل اساسی را در عقب ماندگی اجتماعی عربستان دخیل دانست.
اول به فرهنگ جاهلیت سنتی که ریشه در تاریخ عربستان دارد باز میگردد. دوم فرهنگ پررنگ عشیرهای و قبیلهای این کشور است. سوم برداشت خاص مبتنی بر دیدگاههای خود از دین مبین اسلام که نگاهی بسیار تنگ، محدود و متحجرانه است و چهارم مربوط به عملکرد علمای عربستان است، به ویژه علمای تندرویی که اکنون هم جریانات سیاسی این کشور را در دست دارند؛ لذا برآیند این ۴ عامل موجب کاش سرعت توسعه مدنی و اجتماعی در عربستان بوده است.
اول به فرهنگ جاهلیت سنتی که ریشه در تاریخ عربستان دارد باز میگردد. دوم فرهنگ پررنگ عشیرهای و قبیلهای این کشور است. سوم برداشت خاص مبتنی بر دیدگاههای خود از دین مبین اسلام که نگاهی بسیار تنگ، محدود و متحجرانه است و چهارم مربوط به عملکرد علمای عربستان است، به ویژه علمای تندرویی که اکنون هم جریانات سیاسی این کشور را در دست دارند؛ لذا برآیند این ۴ عامل موجب کاش سرعت توسعه مدنی و اجتماعی در عربستان بوده است.
اما در این بستر نقطه عطفی به نام انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹ میلادی شکل گرفت و موجب تحولات عظیمی در منطقه خاورمیانه و به خصوص در عربستان شد. یعنی انقلاب اسلامی نقطه عطفی بود که موجب شد عربستان سعودی نسبت به وقایع منطقه بیش از پیش حساس شود. چرا که جامعه عربستان به واسطه شباهت حکومتی (پادشاهی) به دنبال علل سقوط نظام شاهنشاهی پهلوی بودند تا از وقوع مجدد آن در عربستان جلوگیری کنند. بنابراین در بستر مطالعات بسیار به این نتیجه رسیدند که باید برای جلوگیری از سرنوشت پهلوی سه کار به صورت هم زمان و موازی در عربستان انجام شود؛
اول، توجه به نقاط ضعف حکومت پهلوی؛ دوم، پرکردن شکاف بین حاکیت و ملت در عربستان؛ سوم، تزریق اصلاحات مدنی و اجتماعی و در ادامه سیاسی و اقتصادی به مرور زمان و در مقاطع مختلف. البته متناسب با بستر و فضای جامعه این اصلاحات و آزادیهای مدنی باید به جامعه تزریق شود؛ لذا در سایه این مساله عربستان از روش سوم در تعامل با جامعه استفاده کرد. یعنی متناسب با رشد جامعه، فضای اجتماعی را باز کرد.
در این راستا من در یک دیدار غیر رسمی با یکی از مقامات عربستان در ۱۵ سال پیش صحبت هایی را در خصوص شرایط بسته سیاسی و آزادیهای مدنی به خصوص در مورد حقوق زنان مانند حق رای، رانندگی بانوان و امثال آن را مطرح کردم یکی از مقامات در پاسخ به این نکته من به صراحت اعلام کرد که ما هیچ تمایلی نداریم اشتباهات شاه ایران را تکرار کنیم، لذا به میزان رشد جامعه فضا را برای آزادیهای مدنی باز خواهیم کرد، یعنی متناسب با بستر و مطالبات آن به فکر توسعه و رشد اجتماع خواهیم بود.
در این راستا من در یک دیدار غیر رسمی با یکی از مقامات عربستان در ۱۵ سال پیش صحبت هایی را در خصوص شرایط بسته سیاسی و آزادیهای مدنی به خصوص در مورد حقوق زنان مانند حق رای، رانندگی بانوان و امثال آن را مطرح کردم یکی از مقامات در پاسخ به این نکته من به صراحت اعلام کرد که ما هیچ تمایلی نداریم اشتباهات شاه ایران را تکرار کنیم، لذا به میزان رشد جامعه فضا را برای آزادیهای مدنی باز خواهیم کرد، یعنی متناسب با بستر و مطالبات آن به فکر توسعه و رشد اجتماع خواهیم بود.
او در ادامه گفت که باید پذیرفت که بخش اعظم جامعه عربستان دارای باورهای سنتی و اندیشههای رادیکال دینی هستند و مضافا علما بر روی آنان تاثیرات و نفوذ پررنگی دارند. بنابراین اگر دولت به دنبال اعطای آزادی مدنی بیش از استطاعت جامعه باشد با دو چالش روبه رو خواهد شد.
اول چالش خود مردم که قطعا اجتماع و مردم آن (اصلاحات) را نخواهند پذیرفت و ممکن است باعث رویارویی شود و دوم چالش با علما است که دیدگاه هایی مخالف با چنین آزادیهای مدنی دارند. در همان جلسه یکی از مقامات سعودی اعلام کرد که بیش از دو دهه است که حکومت سعودی به دنبال اصلاحات و اعطای آزادی مدنی است، اما جامعه پتانسیل پذیرش آن را ندارد؛ در موازات این مساله در دیداری با وزیر کشور وقت، مرحوم نایف بن عبدالعزیز در خصوص رانندگی و اعطای آزادی به زنان گفت و گویی داشتیم.
او در جواب گفت که این مساله، نه باور دین اسلام است و نه باور ما که زنان از چنین آزادی هایی برخوردار نباشند، اما به واسطه فرهنگ حاکم بر جامعه عربستان که در دل باورهای سنتی مردم این کشور شکل گرفته اجازه اعطای چنین آزادی هایی را در این مقطع زمانی نمیدهد و شما نباید به اشتباه این ارزیابی را داشته باشید که با تبلیغات تنها چند زن در عربستان که چنین مطالباتی را دارند، آن را به کل جامعه عربستان به خصوص به جامعه زنان آن تعمیم داد و من هم به واسطه سالها حضور در عربستان شاهد بوده ام که اساسا جامعه عربستان به شدت سنتیتر از آن است که پذیرای چنین آزادی هایی باشد؛ لذا شرایط و اقتضائات جامعه بود که در آن دوران مانع از اعطای چنین آزادیهای مدنی و اصلاحات اجتماعی شده بود.
بنابراین عربستان از اصلاحات زود هنگام پرهیز کرد، چون هر اصلاحاتی، چه دیرهنگام و چه زود هنگام پیامدهای منفی بسیاری دارد، بلکه اصلاحات به هنگام اثر خود را دارد. پس برای چنین اصلاحاتی حاکمیت نه باید از جامعه خیلی عقب باشد و نه از آن هم جلو بزند، بلکه باید همراه مردم باشد.
بنابراین عربستان از اصلاحات زود هنگام پرهیز کرد، چون هر اصلاحاتی، چه دیرهنگام و چه زود هنگام پیامدهای منفی بسیاری دارد، بلکه اصلاحات به هنگام اثر خود را دارد. پس برای چنین اصلاحاتی حاکمیت نه باید از جامعه خیلی عقب باشد و نه از آن هم جلو بزند، بلکه باید همراه مردم باشد.
پس این دیدگاه حاکمیت سعودی نبود که اجازه توسعه اجتماعی را نمیداد بلکه توان و ظرفیت جامعه عربستان مانع از آن بود. بنابراین تمام مطالبی که در رسانهها در خصوص جامعه عربستان مطرح میشود ناشی از عدم شناخت این جامعه است. مثلا بارها گفته شده که عربستان تنها کشوری است که به زنان حق رانندگی نمیدهد، بله این مساله درست است، اما باید پرسید چرا این مساله روی داده است؟ لذا در بستر این نکات میبینید که این عدم توسعه ناشی از دید حاکمیت و دولت نیست بلکه شرایط اجتماعی جامعه عربستان است که چنین مطالباتی را قبول ندارد.
شما به تاثیر نظام شاهنشاهی ایران اشاره داشتید که اصلاحات اجتماعی اکنون عربستان میتواند یک مابه ازای البته پختهتر و برنامه ریزی شدهتر از تحولات و آزادیهای مدنی قبل از انقلاب و رفراندوم ۶ بهمن ۱۳۴۱ که شاه از آن به عنوان "انقلاب سفید شاه و مردم" یاد میکرد باشد، اما نکته اینجاست که شتاب اصلاحات و اعطای آزادی مدنی در عربستان بسیار بالاست، آیا همین شتاب در اصلاحات و اعطای آزادی مدنی باعث رشد انتظارات و مطالبات جامعه بیش از توانایی حاکمیت و دولت نخواهد شد؟
ببینید حاکمیت عربستان اکنون همین میزان از آزادیهای مدنی و اجتماعی را هم برنمی تابد. پس این طور نیست که بگوییم افزایش مطالبات با رشد آزادیهای مدنی بالا خواهد رفت تا جایی که دولت نتواند پاسخ گو باشد. ببینید اصلاحات در عربستان سعودی از زمان ملک فهد شروع شده است و مخنص به یک ماه اخیر نیست و در ادامه در دوره ملک عبدالله قدری بر سرعت آن افزوده شد، مسالهای مانند گفت و گوی بین مذاهب و حتی بین ادیان، آن هم در شرایطی که اهل تسنن و اهل تشیع عربستان هیچ تمایلی به ارتباط با یکدیگر نداشتند در زمان ملک عبدالله صورت پذیرفت و باعث تعامل ادیان و مذاهب شد.
شما به تاثیر نظام شاهنشاهی ایران اشاره داشتید که اصلاحات اجتماعی اکنون عربستان میتواند یک مابه ازای البته پختهتر و برنامه ریزی شدهتر از تحولات و آزادیهای مدنی قبل از انقلاب و رفراندوم ۶ بهمن ۱۳۴۱ که شاه از آن به عنوان "انقلاب سفید شاه و مردم" یاد میکرد باشد، اما نکته اینجاست که شتاب اصلاحات و اعطای آزادی مدنی در عربستان بسیار بالاست، آیا همین شتاب در اصلاحات و اعطای آزادی مدنی باعث رشد انتظارات و مطالبات جامعه بیش از توانایی حاکمیت و دولت نخواهد شد؟
ببینید حاکمیت عربستان اکنون همین میزان از آزادیهای مدنی و اجتماعی را هم برنمی تابد. پس این طور نیست که بگوییم افزایش مطالبات با رشد آزادیهای مدنی بالا خواهد رفت تا جایی که دولت نتواند پاسخ گو باشد. ببینید اصلاحات در عربستان سعودی از زمان ملک فهد شروع شده است و مخنص به یک ماه اخیر نیست و در ادامه در دوره ملک عبدالله قدری بر سرعت آن افزوده شد، مسالهای مانند گفت و گوی بین مذاهب و حتی بین ادیان، آن هم در شرایطی که اهل تسنن و اهل تشیع عربستان هیچ تمایلی به ارتباط با یکدیگر نداشتند در زمان ملک عبدالله صورت پذیرفت و باعث تعامل ادیان و مذاهب شد.
یا در ادامه برگزاری انتخابات شوراهای شهر در عربستان یا اصلاحاتی در زمینه مسایل دینی و اجتماعی؛ مثلا در زمان قبل از ملک عبدالله در فروشگاهها و رستورانها هیچ زن و دختری حق حضور به تناهی را نداشت و فقط خانوادهها میتوانستند در این مکانها ظاهر شوند، اما اکنون در مالهای بزرگ، فوت کورت ها، رستورانهای مدرن و مراکز تفریحی شاهد حضور زنان هستیم. بنابراین در دوره ملک عبدالله اصلاحات اجتماعی با افزایش شتاب ادامه یافت، اما در دوره ملک سلمان شتاب بسیار بیشتر شده است.
دلایل این رشد شتاب اصلاحات و اعطای آزادیهای اجتماعی و مدنی در دوره ملک سلمان ناشی از چه عواملی است؟ آیا این اصلاحات به دلیل فشار بیرونی است یا مطالبات داخلی چنین آزادی هایی را طلب میکند یا باور حکومت سعودی است؟
من روی این نکته تاکید دارم که پاسخ به این سوال ترکیبی از هر سه آیتم است. در راستای نقطه عطف اول که انقلاب ایران بود، نقطه عطف دوم حادثه ۱۱ سپتامبر و نقطه عطف سوم را سال ۲۰۱۱ و بهار عربی بود که برآیند آن موجب این تحولات در عربستان شد.
دلایل این رشد شتاب اصلاحات و اعطای آزادیهای اجتماعی و مدنی در دوره ملک سلمان ناشی از چه عواملی است؟ آیا این اصلاحات به دلیل فشار بیرونی است یا مطالبات داخلی چنین آزادی هایی را طلب میکند یا باور حکومت سعودی است؟
من روی این نکته تاکید دارم که پاسخ به این سوال ترکیبی از هر سه آیتم است. در راستای نقطه عطف اول که انقلاب ایران بود، نقطه عطف دوم حادثه ۱۱ سپتامبر و نقطه عطف سوم را سال ۲۰۱۱ و بهار عربی بود که برآیند آن موجب این تحولات در عربستان شد.
ببینید غرب و به خصوص آمریکاییها با مطالعه جامعه عربی با محوریت عربستان که بحران و حادثه تروریستی سال ۲۰۰۱ نیویورک را شکل داد به این نتیجه رسیدند که برای جلوگیری از تکرار این مساله باید تحولاتی را از لحاظ ساختار سیاسی و اجتماعی در این کشورها شکل دهند تا جامعه از حالت دینی و سنتی فاصله بگیرد که در سایه ایتن تفکر طرحی به نام خاورمیانه بزرگ شکل گرفت؛ لذا ایالات متحده به دنبال تعامل با این کشورها به خصوص عربستان برای ایجاد اصلاحات ساختاری از همه ابعاد در این منطقه بودند.
آمریکا بر این باور بود که برای کنترل بحران سیاسی - اجتماعی این جوامع که میتواند به حوزه امنیتی سرایت پیدا کند و نهایتا نیز دوباره دامنشان (آمریکا) را با وقوع حوادث تروریستی بگیرد به فکر اصلاحات اجتماعی در کشورهایی مانند عربستان باشد که ریاض در این راستا طی یک فرایند زمان بر و برنامه ریزی شده دست به اصلاحات قطرهای مناسب با برهههای زمانی و بسترهای جامعه زد. در موازات این مسئله نقطعه عطف سوم یعنی بهار عربی در سال ۲۰۱۱ موجب شد تا عربستان از ترس دامن گیر شدن سقوط حکومتهای شمال آفریقا رشد تحولات و اصلاحات را با سرعت بیشتری دنبال کند در این میان فضای تکنولوژیک و رشد چشم گیر رسانهها هم بی تاثیر نبوده است.
اکنون در عربستان جامعهای بیش از یک و نیم میلیون نفر تحصیل کرده در اروپا و آمریکا حضور دارند. همین جمعیت تحصیل کرده سبب ایجاد مطالباتی در چند سال اخیر در جامعه عربستان شد، از این رو حاکمیت عربستان با روی کار آمدن ملک سلمان با چند چالش جدی در سایه این مساله روبه رو شدند که اگر بتوانند این چالشها را پشت سر بگذارند میتوان گفتعربستان سعودی به یک رشد و ثبات بی سابقه دست خواهد یافت.
یکی از چالشها گذار از یک نسل که نسلی سنتی با باورهای واپس گرایانه متحجرانه است به نسل روشن فکر و تحصیل کرده آینده است، یعنی جامعه کنونی عربستان با یک زایش روبه رو است که هرچند حاکمین سعی کنند زایش طبیعی باشد باز درد خود را خواهد داشت، لذا عربستان به دنبال یک زایش طبیعی با کمترین درد و هزینه در این گذار بین نسلها است.
چالش دوم مدیریت همین تحولات اجتماعی در پس این گذار است، یعنی چالش حاکمیت این است که چگونه باید بستر را فراهم کند تا این گذار با کمترین خسارت روی دهد. بنابراین قدرت حاکمه این برنامه را در حل چالش پی گرفته است که متناسب با رشد و مطالبات عرصه و فضا را باز کند. چالش سوم حضور روحانیون تندروی دینی است که دولت عربستان برای این چالش به فکر کم رنگ کردن این علما در یک پروسه زمانی است.
در این باره از زمان ملک عبدالله ریاض دست به تغییراتی در ساختار علمای دینی خود زده که بیشترین تغییرات در ساختار "کبار العلماء" شکل گرفته و در سایه این تغییرات علمای بسیار تندرو را به تدریج از ساختار حذف کردند و نقش بیشتری را به روحانیون معتدل داده است. بنابراین عربستان سعی دارد با این اقدامات در یک روند طبیعی جامعه را به سوی یک اجتماع باز برساند. پس میبیند که ریاض برای هر کدام از چالشها تدابیر خود را دارد، اما این که تا چه اندازه در کنترل این چالشها موفق باشد بستگی به تحولات آینده عربستان دارد.
روندی که امروزعربستان سعودی در پیش گرفته است روندی منطبق با رشد جامعه، استطاعت و توان فضای اجتماعی آن است و متناسب با این بضاعت ریاض دست به اصلاحات و آزادیهای مدنی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و آموزشی میزند؛ لذا اگر روند مبتنی بر عقلانیت و شناخت صحیصح از جامعه در آیند تداوم داشته باشد ما باید شاهد عربستانی متفاوت باشیم.
اما این میزان از رشد و شتاب اصلاحات اجتماعی و آزادی مدنی تداعی کننده یک زایش طبیعی است یا سزارین؟
قطعا این مساله یک تحول طبیعی است. اما این زایش و نو شدن هر چقدر هم طبیعی باشد باز هم درد و عواقب خود را خواهد داشت.
اما حضور یک زن در مقام سخنگو، اجازه پخش آواز خواننده زن در شبکه تلویزیونی عربستان و یا حتی اجازه دادن فتوا به زنان از سوی مجلس عربستان را چگونه میتوان در قالب تحولی طبیعی تعبیر کرد؟
ببینید برای کسانی که جامعه عربستان را نمیشناسند یا از دور به آن نگاه میکنند فکر میکنند که این تحولات و آزادیهای مدنی بسیار تند و شتابان است. اما این گونه نیست، چون ما در بطن تحولات عربستان حضور نداریم نمیتوانیم درک درستی از آن داشته باشیم.
تا ۱۵ سال پیش هیچ خانمی اجازه نداشت حتی در شرکتهای خصوصی هم حضور داشته باشد و با شرکت هایی که به دنبال حضور زنان بودند برخوردهای تندی میشد. اما تقریبا از ۱۰ سال پیش ما شاهد حضور پررنگ زنان در اداره برخی دوایر و شرکتهای خصوصی و حتی دولتی بوده ایم.
پس این حرکتها و برخی آزادیها از قبل شروع شده بود. اما برخی دیگر از این آزادیها مانند رفع ممنوعیت رانندگی یا دادن مقام سیاسی به زن یا خوانندگی، حضور زنان در باشگاهها و ورزشگاهها بروز و ظهور بیشتری یافته است. پس این اتفاقات به صورت یک باره، دفعی و رادیکالی شکل نگرفته است چرا که اساسا جامعه اگر بسترش فرهم نشده باشد میتواند به تقابل و رویارویی بینجامد، اما ریاض آن قدر باهوش است که بداند در چه زمانی چه حرکتی را انجام دهد؛ لذا این مصادیق در بسترسازیهای قبلی اعطا شده است، مثلا در یک مقطعی زنان حق رای را در جامعه عربستان پیدا کردند و در مرحله بعد حق انتخاب شدن کسب کردند و اکنون میبینیم که زنان در مجلس مشورتی عربستان حضور دارند، به گونهای که تعداد آنان از زنان پارلمان ایران بیشتر است.
پس این روند که تدریجی بوده، امروز نمود بیشتری یافته است و البته محمد بن سلمان، ولیعهد با سن پایین میتواند نماینده مناسبی برای قشر جوان باشد و به این واسطه جامعه نسبت به بدنه حاکمیت مقداری سمپاتی پیدا کرده که این سمپاتی ناشی از این دست از اقدامات محمد بن سلمان است. اکنون او با کنار زدن انحصارگرایی شیوههای ستنی حکومت حکام سنتی و قدیمی و نیز اهمیت دادن به افکار عمومی محبوبیتش را در جامعه افزایش داده است.
آیا مساله تک همسر بودن محمد بن سلمان را میتوان در این راستا دید؟
بله این مساله هم یقینا باعث این افزایش محبوبیت خواهد شد. اساسا مساله چند همسری که در دین اسلام هم به آن اشاره شده ناشی از فرهنگ چند همسری در عربستان بوده، اما دین مبین برای عدم تقابل با جامعه این مساله را البته با یک طرح درست مطرح کرده است.
آیا مساله تک همسر بودن محمد بن سلمان را میتوان در این راستا دید؟
بله این مساله هم یقینا باعث این افزایش محبوبیت خواهد شد. اساسا مساله چند همسری که در دین اسلام هم به آن اشاره شده ناشی از فرهنگ چند همسری در عربستان بوده، اما دین مبین برای عدم تقابل با جامعه این مساله را البته با یک طرح درست مطرح کرده است.
ببینید مساله چند همسری به قدری در تاریخ اجتماعی عربستان ریشه دوانده است که همین مساله سبب شده بود در مقاطعی تا امروز در جامعه عربستان برخی از زنان خود برای همسرانشان به خواستگاری میرفتند. اما امروز قشر تحصیل کرده عربستان هیچ گاه این موضوع را نخواهد پذیرفت. پس باید به یک دید واقعی نسبت به عربستان نگاه کرد و یقینا با چنین دیدگاهی اکنون عربستان در مسیر درست خود قرار گرفته است و تک همسری ولیعهد میتواند سکوی پرتابی برای رشد محبوبیتش باشد.
اما با نگاهی به انقلاب ایران و مقایسه تحولات عربستان با آن میتوان دریافت که علت شکست این انقلاب در ایران به دلیل نپرداختن به ناکارآمدیهای واقعی جامعه و شکاف پررنگ اجتماعی - اقتصادی بود. اکنون هم برخی بر این باورند که تحولات داخلی عربستان را هم باید در راستای گمراه کردن جامعه این کشور دید که میتواند در آینده موجب تکرار سناریوی حکومت پهلوی ایران برای عربستان شود، چرا که شاه در آغاز دهه ۱۳۴۰ به توصیه و سفارش دولت جان کندی که ادامه اوضاع جاری در آن زمان را خطری برای ثبات ایران میدید، یک سلسله اصلاحات از بالا را در کشور آغاز کرد به خصوص که برخی از سخنان و اظهار نطرهای باراک اوباما، رئیس جمهوری سابق ایالات متحده نشان میداد که آمریکاییها همان نگرانی که کندی نسبت به حکومت شاه داشتند را امروز نسبت به حکومت عربستان دارند؟
عربستان به تکرار سناریوی پهلوی دچار نخواهد شد، چرا که ریاض با شناخت مباحث در حوزههای مختلف و کمک گرفتن از هستههای فکری علوم انسانی سایر اندیشکدهها به فکر یک رشد همه جانبه در عربستان است و این گونه نیست که تنها با اعطای برخی آزادیها جامعه را سرگرم کنند بلکه در زمینه سیاسی و شکافهای اقتصادی هم به فکر تحولاتی اساسی است.
اما با نگاهی به انقلاب ایران و مقایسه تحولات عربستان با آن میتوان دریافت که علت شکست این انقلاب در ایران به دلیل نپرداختن به ناکارآمدیهای واقعی جامعه و شکاف پررنگ اجتماعی - اقتصادی بود. اکنون هم برخی بر این باورند که تحولات داخلی عربستان را هم باید در راستای گمراه کردن جامعه این کشور دید که میتواند در آینده موجب تکرار سناریوی حکومت پهلوی ایران برای عربستان شود، چرا که شاه در آغاز دهه ۱۳۴۰ به توصیه و سفارش دولت جان کندی که ادامه اوضاع جاری در آن زمان را خطری برای ثبات ایران میدید، یک سلسله اصلاحات از بالا را در کشور آغاز کرد به خصوص که برخی از سخنان و اظهار نطرهای باراک اوباما، رئیس جمهوری سابق ایالات متحده نشان میداد که آمریکاییها همان نگرانی که کندی نسبت به حکومت شاه داشتند را امروز نسبت به حکومت عربستان دارند؟
عربستان به تکرار سناریوی پهلوی دچار نخواهد شد، چرا که ریاض با شناخت مباحث در حوزههای مختلف و کمک گرفتن از هستههای فکری علوم انسانی سایر اندیشکدهها به فکر یک رشد همه جانبه در عربستان است و این گونه نیست که تنها با اعطای برخی آزادیها جامعه را سرگرم کنند بلکه در زمینه سیاسی و شکافهای اقتصادی هم به فکر تحولاتی اساسی است.
اما نکته اینجا است که عربستانیها باید متناسب با ظرفیت عربستان آن را اجرایی کنند؛ لذا ریاض با این برنامه ریزی در پی آن است که عدم درک صحیح و غیر واقعی پهلوی از جامعه در عربستان تکرار نشود. در عربستان درست است که اقتصاد تک محصولی وجود دارد و فساد در آن وجود دارد، اما هیئت حاکمه به خصوص از زمان روی کار آمدن محمد به سلمان در جایگاه ولیعهدی برای سامان دادن به شرایط و توسعه کشور مشغول برنامه ریزیهای لازم هستند؛ لذا او بر اساس سند ۲۰۳۰ اصلاحات در همه عرصهها را شروع کرده است که این سند به برنامههای محمد بن سلمان تنها در قالب آزادیهای مدنی مقطعی اکتفا نمیکند، بلکه حوزه سیاست، اقتصاد، فرهنگ و حتی آموزش را هم در بردارد.
مثلا تحول و اصلاحات در بخش آموزش عربستان به مراتب سختتر از سایر بخشها است، اما این تحولات در حال وقوع است. مثلا ملک عبدالله برای اولین بار در عربستان در اطراف جده دانشکده فنی را تاسیس کرد که در آن دختران و پسران میتوانستند با هم در کلاسهای درس حضور داشته باشند. شاید این مسئله برای ما پیش پا افتاده تلقی شود، اما این اقدام در جامعه عربستانی که حتی یک استاد مرد حق حضور در کلاس خانمها برای تدریس را نداشت و تدریس از طریق ویدئو کنفرانس صورت میگرفت، شبیه به یک انقلاب است.
پس میبینید که با چه محیط و فضای بستهای در حوزه آموزشی عربستان مواجهیم؛ لذا تحول و اصلاحات در آن بسیار پیچیده و دشوار است. پس در سایه این نکات باید گفت که اقدامات ریاض مبتنی بر یک درک درست از واقعیتهای جامعه و عقلانیت صورت گرفته است.
حال اگر این عقلانیت بتواند با این روند تا آخر مسیر خود را طی کند میتواند عربستان را به یک جامعه مترقی تبدیل کند. در این راستا حتی ممکن است در آیندهای نزدیک به تدریج بدنه سیاسی عربستان به سمت تدوین قانون اساسی متفاوت و نظارت بر حاکمیت و پادشاهی قدم برداشته تا شیوه حکومت در این کشور از نظام پادشاهی مطلقه به مشروطه و پارلمانی تغییر کند در عین حال که نظام پادشاهی آن میتواند در موازاتش حفظ شود.
با توجه به تمام نکاتی که گفته شد آینده تحولات عربستان چه سمت وسویی پیدا خواهد کرد، آیا باید انتظار ظهور یک دموکراسی هر چند نسبی در عربستان باشیم یا در این گذار و تحول، عربستان با شکست برنامههای خود مواجه خواهد شد؟
زمانی که از دموکراسی و جامعه دموکراتیک سخن گفته میشود نباید آن را در یک قالب ثابت یا یک نسخه واحد برای تمامی کشورها دید. بلکه بر اساس شرایط هر کشور تعریف از دموکراسی با سایر کشورها متفاوت است. مضافا این که چنانی که مطرح شد برای رسیدن به دموکراسی باید حاکمیت درک درستی از شرایط اجتماعی و مردم خود داشته باشد.
با توجه به تمام نکاتی که گفته شد آینده تحولات عربستان چه سمت وسویی پیدا خواهد کرد، آیا باید انتظار ظهور یک دموکراسی هر چند نسبی در عربستان باشیم یا در این گذار و تحول، عربستان با شکست برنامههای خود مواجه خواهد شد؟
زمانی که از دموکراسی و جامعه دموکراتیک سخن گفته میشود نباید آن را در یک قالب ثابت یا یک نسخه واحد برای تمامی کشورها دید. بلکه بر اساس شرایط هر کشور تعریف از دموکراسی با سایر کشورها متفاوت است. مضافا این که چنانی که مطرح شد برای رسیدن به دموکراسی باید حاکمیت درک درستی از شرایط اجتماعی و مردم خود داشته باشد.
زیرا تجویز دموکراسی بر اساس اقتضائات هر کشوری صورت میگیرد. به بیان دیگر اگر ما به دنبال تعریف دموکراسی در کشورهای مدرن برای عربستان باشیم این نسخه در این کشور به شکست خواهد انجامید، چرا که اساسا نه جامعه و نه حاکمیت هیچ سنخیتی میان این دموکراسی را با شرایط خود نمیبینند.
زیرا که روزگاری که در عربستان کل زن را عورت میدانستند و حتی شبها آنان را جا به جا میکردند، امروز به شرایطی رسیده که نه تنها در بدنه خاندان آل سعود که حتی در جامعه زنان و دختران نواندیشی با تحصیلات بالا حضور دارند که میتوانند عرصه تحولات اجتماعی را سامان دهند، اما در این بستر هم باز نمیتوان آن را با جوامع دیگر توسعه یافته مقایسه کرد؛ لذا روندی که امروز عربستان سعودی در پیش گرفته روندی منطبق با رشد جامعه، استطاعت و توان فضای اجتماعی آن است و متناسب با این بضاعت ریاض دست به اصلاحات و آزادیهای مدنی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و آموزشی میزند؛ لذا اگر روند مبتنی بر عقلانیت و شناخت صحیصح از جامعه در آینده تداوم داشته باشد ما باید شاهد عربستانی متفاوت باشیم.
۰