چه جوامعی بیشتر به شایعات گوش میدهند؟
«دختران هم باید به سربازی بروند»، «پسر حسن روحانی سه تابعیتی است»، «رئیس خزانهداری امریکا اعلام کرد: ۵ هزار و ۴۳۲ آقازاده ایرانی از امریکا اخراج شدند و ۱۴۸ میلیارد دلار دارایی آنان توقیف شد»، «در جریان مذاکرات هستهای ایران و کشورهای ۱+۵ توافقی میان ایران و امریکا صورت گرفت تا دولت اوباما به ۲ هزار و ۵۰۰ نفر از اتباع ایران، تابعیت امریکایی بدهد» این جملات یک شیرازه مشترک دارند و آن متصف شدنشان به «شایعه» است.
کد خبر :
۶۱۴۳۳
بازدید :
۱۸۴۳
مهدیه بهارمست | «دختران هم باید به سربازی بروند»، «پسر حسن روحانی سه تابعیتی است»، «رئیس خزانهداری امریکا اعلام کرد: ۵ هزار و ۴۳۲ آقازاده ایرانی از امریکا اخراج شدند و ۱۴۸ میلیارد دلار دارایی آنان توقیف شد»، «در جریان مذاکرات هستهای ایران و کشورهای ۱+۵ توافقی میان ایران و امریکا صورت گرفت تا دولت اوباما به ۲ هزار و ۵۰۰ نفر از اتباع ایران، تابعیت امریکایی بدهد» این جملات یک شیرازه مشترک دارند و آن متصف شدنشان به «شایعه» است.
روزی نیست که شایعه مرگ یک سلبریتی با شایعه ازدواج یا طلاق دو چهره مشهور هنری یا ورزشی یا شایعه فرار و اختلاس فعالان اقتصادی و سیاسی را نشنویم.
البته با ظهور شبکههای اجتماعی، پدیده شایعهسازی و شایعهپراکنی بیش از پیش دامنگستر شده است چنان که تشخیص «خبر درست» از «دروغ» خود به یک تخصص رسانهای بدل شده که بخشی از توان و انرژی رسانههای رسمی و خبرنگاران حرفهای صرف این میشود که به مخاطبانشان توضیح دهند: کدام یک از اخباری که دیروز شنیدید، صادق نیست «شایعه است، باور نکنید!»، اما معمولاً «چه جوامعی بیشتر در گرداب شایعه غرق میشوند و چه جوامعی نسبت به اخبار دروغ آسیبپذیرتر هستند» این پرسش اساسی را با دکتر مهراب صادقنیا به بحث گذاشتیم.
او که دکترای جامعهشناسی فرهنگ دارد و اکنون عضو هیأت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب است، در این گفتگو دلایل، بسترها و نقش اخلاق و رسانهها در کنترل یا رواج این پدیده را برای ما تبیین کرده است.
جناب دکتر صادقنیا! معمولاً چه جوامعی شایعهخیزتر هستند؟ در نگاه تحلیلگران علوم اجتماعی «شایعهسازی» و «شایعهپراکنی» آیا یک رفتار اجتماعی عادی است؟
در میان اندیشمندان علوم اجتماعی افراد زیادی به موضوع «شایعه» پرداختهاند و نظریههای مختلفی درخصوص زمینه و خاستگاه شایعه وجود دارد. «آلپورت» و «پستمن» از جمله تحلیلگران رویکرد روانشناسی اجتماعی به شایعه هستند که بیشتر بر انگیزههای روانی برای شکلگیری شایعه تأکید دارند. از نگاه آنان «تمایل برای رفع ابهام» یکی از انگیزههای مهم برای رواج شایعه است.
جناب دکتر صادقنیا! معمولاً چه جوامعی شایعهخیزتر هستند؟ در نگاه تحلیلگران علوم اجتماعی «شایعهسازی» و «شایعهپراکنی» آیا یک رفتار اجتماعی عادی است؟
در میان اندیشمندان علوم اجتماعی افراد زیادی به موضوع «شایعه» پرداختهاند و نظریههای مختلفی درخصوص زمینه و خاستگاه شایعه وجود دارد. «آلپورت» و «پستمن» از جمله تحلیلگران رویکرد روانشناسی اجتماعی به شایعه هستند که بیشتر بر انگیزههای روانی برای شکلگیری شایعه تأکید دارند. از نگاه آنان «تمایل برای رفع ابهام» یکی از انگیزههای مهم برای رواج شایعه است.
«رابرت رنپ» و «فورستر» که با این تحلیل تا اندازه زیادی موافق هستند، این عامل را این گونه توضیح میدهند که فقدان اطلاعات در موضوعات مهم در بین گروههای به هم پیوسته مانند مردمان یک شهر، موجب رواج شایعه میشود. چون ابهام ناشی از فقدان اطلاعات چنان آزاردهنده است که مردم را به تکاپو برای رفع آن وادار میکند و در این میان گویا «شایعهسازی» مناسبترین یا سادهترین راه است.
در حقیقت مردم برای رهایی از «ابهام ناشی از فقدان اطلاعات» به شایعه پناه میبرند و جوامعی که به هر دلیل از داشتن رسانههای معتبری که اخبار مختلف را پوشش دهند بیبهرهاند، شانس بیشتری در پرورش شایعه دارند.
نقش رسانهها در «کنترل» یا «رواج» این پدیده چیست؟
بر اساس «منطق کارکردگرایی» پدیدههای فرهنگی به دلیل داشتن کارکرد وجود دارند و مادامی که کارکرد دارند نیز وجود خواهند داشت. شایعه نیز در جامعهای پدید میآید که کارکرد داشته باشد. طبیعی است که اگر در یک جامعه رسانههای فعالی وجود داشته باشند که رسالت خبررسانی خود را بخوبی انجام دهند و ابهام ناشی از فقدان اطلاعات را از بین ببرند، به صورت طبیعی شایعه بدون کارکرد خواهد بود و از بین خواهد رفت.
بر اساس «منطق کارکردگرایی» پدیدههای فرهنگی به دلیل داشتن کارکرد وجود دارند و مادامی که کارکرد دارند نیز وجود خواهند داشت. شایعه نیز در جامعهای پدید میآید که کارکرد داشته باشد. طبیعی است که اگر در یک جامعه رسانههای فعالی وجود داشته باشند که رسالت خبررسانی خود را بخوبی انجام دهند و ابهام ناشی از فقدان اطلاعات را از بین ببرند، به صورت طبیعی شایعه بدون کارکرد خواهد بود و از بین خواهد رفت.
چه شرایطی ممکن است یک جامعه را به «شایعهسازی» و «شایعهپذیری» مستعدتر کند؟
عمدتاً بیاعتمادی به رسانهها موجب رواج این پدیده میشود. اگر در جامعهای رسانههای فعال وجود دارند، اما به هر دلیل اعتماد کافی به آنها وجود نداشته باشد و مردم احساس کنند که آن رسانهها به هر دلیل، تمام یا بخشی از «واقعیت» را از آنان پنهان میکنند، در این صورت نیز پدیده شایعه جان میگیرد و رواج مییابد؛ بنابراین اگر در جامعهای «اعتماد عمومی» به رسانهها از بین برود، شهروندانش زود دست به کار شده و برای رفع ابهام و بیاطلاعی، شایعه خواهند ساخت.
توجه به اخلاق و اخلاقگرایی در جامعه آیا میتواند ابزاری برای مهار این پدیده باشد؟
شایعه خود بیماری یا دستکم نشانه بیماری یک جامعه است. بر این اساس در جامعهای که شایعه امکان رشد دارد، یک «بیماری اخلاقی» وجود دارد و یا دستکم ممکن است چنین بیماری اخلاقی پدید آید. اگر شهروندان جامعه بدانند که یک شایعه ممکن است زندگی یک فرد یا یک گروه اجتماعی را با چه تهدیدهایی مواجه کند و یا چه دشواریهایی را بر افراد تحمیل نماید، به صورت طبیعی از انتشار شنیدههای نامعتبر خود پرهیز خواهند کرد. در جامعه دینی نیز اگر شهروندان توجه داشته باشند که قرآن کریم، آنان را توصیه کرده است که قولوا قولاً سدیدا یعنی سخنان محکم و دقیق بگویید، از انتشار شایعه پرهیز خواهند کرد.
شایعه خود بیماری یا دستکم نشانه بیماری یک جامعه است. بر این اساس در جامعهای که شایعه امکان رشد دارد، یک «بیماری اخلاقی» وجود دارد و یا دستکم ممکن است چنین بیماری اخلاقی پدید آید. اگر شهروندان جامعه بدانند که یک شایعه ممکن است زندگی یک فرد یا یک گروه اجتماعی را با چه تهدیدهایی مواجه کند و یا چه دشواریهایی را بر افراد تحمیل نماید، به صورت طبیعی از انتشار شنیدههای نامعتبر خود پرهیز خواهند کرد. در جامعه دینی نیز اگر شهروندان توجه داشته باشند که قرآن کریم، آنان را توصیه کرده است که قولوا قولاً سدیدا یعنی سخنان محکم و دقیق بگویید، از انتشار شایعه پرهیز خواهند کرد.
وقتی شایعهسازی در یک جامعه اوج میگیرد و از آن مهمتر مورد پذیرش هم واقع میشود، آیا میتواند نشانهای باشد از اینکه ارزشهای اخلاقی در آن جامعه با چالشهایی مواجه است؟
نکته مهم در رابطه با نسبت معکوس اخلاق و شایعه در این است که شایعه باعث ایجاد وضعیتی در جامعه میشود که در جامعهشناسی اخلاق از آن به «هراس اخلاقی» تعبیر میشود. هراس اخلاقی که برای نخستین بار توسط «استنلی کوهن» مطرح شد، به معنای وضعیتی در جامعه است که نسبت به یک گروه یا شخص در جامعه نوعی بدگمانی و هراس به وجود میآید که آن شخص یا گروه را مستحق تحمل محرومیّت نسبی و یا خشونت مدنی میکند. به این معنا که وقتی درباره یک شخص یا یک گروه شایعه و اخبار نادرستی منتشر میشود، آن فرد و یا گروه در معرض خشونت و یا محرومیت قرار میگیرند.
نکته مهم در رابطه با نسبت معکوس اخلاق و شایعه در این است که شایعه باعث ایجاد وضعیتی در جامعه میشود که در جامعهشناسی اخلاق از آن به «هراس اخلاقی» تعبیر میشود. هراس اخلاقی که برای نخستین بار توسط «استنلی کوهن» مطرح شد، به معنای وضعیتی در جامعه است که نسبت به یک گروه یا شخص در جامعه نوعی بدگمانی و هراس به وجود میآید که آن شخص یا گروه را مستحق تحمل محرومیّت نسبی و یا خشونت مدنی میکند. به این معنا که وقتی درباره یک شخص یا یک گروه شایعه و اخبار نادرستی منتشر میشود، آن فرد و یا گروه در معرض خشونت و یا محرومیت قرار میگیرند.
از زاویه دیگر شایعه به «اضافهبار منفی» میانجامد. اضافه بار منفی و یا «فیلترینگ منفی» به دانستههایی اشاره دارد که سبب میشود انگیزه افراد برای تن دادن به قانون و اخلاق کاهش یابد. در جامعهای که هر روزه تعداد زیادی شایعه درباره سیاسیون و هنرمندان و سلبریتیهای هنری و ورزشی منتشر میشود و مردم نسبت به التزام این افراد به قانون و اخلاق تردید و تشکیک میکنند، به صورت طبیعی انگیزه افراد برای التزام به اخلاق و قانون کاهش مییابد.
وقتی هر روز شایعه شود که فلان رجل سیاسی اختلاس کرده است و یا فلان سازمان اجتماعی فلان تخلف را انجام داده است و یا فرزند فلان مسئول مملکت تابعیت کشور خاصی را گرفته است، به صورت طبیعی شهروندان آن جامعه انگیزه «زیست اخلاقی» و بر طبق قانون را از دست خواهند داد. بر این اساس شایعه هم عملی غیراخلاقی است و هم به شیوع امور غیراخلاقی دامن میزند.
آیا ساختار سیاست میتواند در «فربه» یا «کمرنگ شدن» این پدیده در جامعه مؤثر باشد؟
ساختار سیاسی یک جامعه و سیاستمداران از دو منظر میتوانند شایعه را توسعه دهند؛ نخست اینکه جریانهای سیاسی اگر در جریان رقابت خود دست به تخریب دیگری بزنند و بخواهند همدیگر را از صحنه خارج کنند به صورت طبیعی از «شایعه» بهره میبرند. البته این امر غیراخلاقی است، ولی گاهی احزاب تصور میکنند برای بیرون راندن حریف چارهای جز شایعه نیست و دوم اینکه اگر احزاب به اندازه کافی رسانه نداشته باشند و رسانهها به صورت ناعادلانه تقسیم شوند، شایعه توسط جریانی که حق خود را تضییع شده میبیند زیاد خواهد شد.
ساختار سیاسی یک جامعه و سیاستمداران از دو منظر میتوانند شایعه را توسعه دهند؛ نخست اینکه جریانهای سیاسی اگر در جریان رقابت خود دست به تخریب دیگری بزنند و بخواهند همدیگر را از صحنه خارج کنند به صورت طبیعی از «شایعه» بهره میبرند. البته این امر غیراخلاقی است، ولی گاهی احزاب تصور میکنند برای بیرون راندن حریف چارهای جز شایعه نیست و دوم اینکه اگر احزاب به اندازه کافی رسانه نداشته باشند و رسانهها به صورت ناعادلانه تقسیم شوند، شایعه توسط جریانی که حق خود را تضییع شده میبیند زیاد خواهد شد.
چطور میتوان شایعه و شایعهسازی را در یک جامعه عقیم و ناکارآمد کرد؟
بهترین راه کاهش شایعه از بین بردن کارکرد آن است. چون تا زمانی که شایعه کارکرد دارد هرگز از بین نخواهد رفت. اگر در یک جامعه «اطلاعات کافی» وجود داشته باشد و «اعتماد عمومی» به رسانهها آسیب ندیده باشد، طبیعی است که مردم سراغ شایعه نخواهند رفت.
بهترین راه کاهش شایعه از بین بردن کارکرد آن است. چون تا زمانی که شایعه کارکرد دارد هرگز از بین نخواهد رفت. اگر در یک جامعه «اطلاعات کافی» وجود داشته باشد و «اعتماد عمومی» به رسانهها آسیب ندیده باشد، طبیعی است که مردم سراغ شایعه نخواهند رفت.
منبع: روزنامه ایران
۰