یک کاسه آش داغ زمستانی در دربند چقدر آب می خورد؟

یک کاسه آش داغ زمستانی در دربند چقدر آب می خورد؟

پاتوقی که هر فصل از سال چه گرما، جانکاه باشد و چه سرما، استخوان‌سوز، گردشگرانش پر شمارند و مشتریِ خوراکی‌های مناسب هر فصلش نیز فراوان. این میان، بیش از هر خوراکی‌ای که با پسوندِ «دربند» تهران شهرت یافته، این خوراکی‌های داغ و گرم ویژه زمستان‌های سرد آن است که طرفداران ثابت دارد.

کد خبر : ۱۷۵۶۹۸
بازدید : ۴۷

دربندِ تهران از دیرباز تاکنون برای آنها که کوهپیمایی، کارشان و طبیعت‌دوستی، عُلقه‌یشان است یا برای عشاقی که تازه بهم رسیده‌اند و رشته‌های حرفشان بلند، پاتوقی دلچسب و شیک محسوب می‌شده و همچنان هم می‌شود.

پاتوقی که هر فصل از سال چه گرما، جانکاه باشد و چه سرما، استخوان‌سوز، گردشگرانش پر شمارند و مشتریِ خوراکی‌های مناسب هر فصلش نیز فراوان. این میان، بیش از هر خوراکی‌ای که با پسوندِ «دربند» تهران شهرت یافته، این خوراکی‌های داغ و گرم ویژه زمستان‌های سرد آن است که طرفداران ثابت دارد.

از کاسه‌های چینی یا استیلِ پُر شده از انواع آش، سوپ و عدسی‌های‌ داغ، دیزی‌های سنگی، ظروفِ یکبار مصرف و لبریز از باقالی‌های درشتِ فلفلی یا آغشته به گلپر تازه گرفته تا لبوهای سرخی که به ترتیبِ سایز به سیخ‌های باریک چوبی کشیده شده‌اند و بلال‌های مکزیکی تنوری که از غلافشان به درآمده‌اند. این تضاد سرمای هوای تفرجگاه دربند با داغیِ خوراکی‌های ساده‌اش شاید یکی از خوشمزه‌ترین تضادهای ملموس دنیا باشد که طرفداران بسیار دارد.

آش و عدسی به جای لواشک و فال گردو

میدان سربند را نیم دور زده و نزده؛ بخارِ انواع خوراکی‌های داغ مغازه‌داران و چرخی‌های طوافیِ دربند که حالا مسیرِ معوجِ آسفالت و سنگ‌فرش شده و یا در بخش‌هایی هنوز خاکی آن، از سرمای شب گذشته، یخ زده، به خوبی دیده می‌شود. گردشگران و مشتریان در گروه‌هایی ۲ تا چند نفره، یکی پس از دیگری از راه می‌رسند؛ همان آنها که یا دوستانی خندانند و یا عاشقانی خلوت‌پسند. همین که از ورودی دربند سوی بالا، روان می‌شوند کارگران دادزن‌ مغازه‌ها و رستوران‌ها به دعوت فرامی‌خوانندشان.

«محمد»، یکی از همین کارگران دادزن، افغان است و پرانرژی. او با دیدن هر گردشگر که چشمش به بساط آش رشته و دوغ مقابل مغازه‌یشان باشد، به صدا درمی‌آید و بلند بلند با کمترین مکث و وقفه می‌گوید: «بفرمایید، آشِ داغ... آش رشته و آش دوغِ خوشمزه که هم گرم‌تان می‌کند و هم بخت‌تان را باز...» گردشگران نیز لبخندی می‌زنند و اگر مشتری باشند، جلو می‌روند.

هر کاسه آش از ۶۰ تا ۸۰ هزار تومان و هر ظرف باقالی از ۵۰ تا ۷۰ هزار تومان. فال گردو و انواع لواشک هم مثل همیشه لابه‌لای بساط خوراکی‌های داغ که بخارشان به هوا رفته، یافت می‌شود ولی حالا در این فصل و هوای به قولِ گردشگران، دو نفره (!) هوسِ کمتر مشتری‌ای را می‌جنبانند!

سفارش آنلاین آش و سوپ‌های داغ دربند

هر چه پیش می‌رویم، راه تنگ‌تر اما بر تعدادِ چرخی‌های آش‌فروش و فروشندگان دوره‌گردِ بلال‌های تنوری و باقالی‌های خوش عطر افزوده می‌شود؛ همان‌ها که به هر جمله تبلیغاتی سعی در ترغیبِ گردشگران به خرید یک کاسه آش یا عدسی و بلالی فویل شده دارند. «ولی‌الله»، حدود ۷ سالی‌ست که آن حوالی دست‌فروشی‌ می‌کند. دیگ کوچک آش رشته و سوپ جو را هر روز صبح زود، «گلاب خانم» (همسر ولی‌الله) بار می‌گذارد تا با فروش هر کاسه از آن، رزقشان تامین شود. ولی‌الله هم، دیگ‌ها و چرخ طوافی‌اش را می‌نشاند پشت وانتِ درب و داغانش و از روستایی در غرب تهران رانندگی می‌کند تا دربند.

او می‌گوید: «آخر هفته‌ها و روزهای تعطیل اینجا به برکت مشتری‌های زیاد، رزق و روزی فراوان است اما وسط هفته که بیایی نه از مشتری خبر چندانی هست و نه از فروشندگان دوره‌گرد. اینجا ارزان‌ترین و خوشمزه‌ترین آش و سوپ (آش و سوپ ترکی) را من دارم که خدا را شکر؛ همه آنهایی که برای کوهنوردی و گردش می‌آیند، من را می‌شناسند.» ملاقه مسی را آرام به دیگ آش فرو می‌برد و ادامه می‌دهد: «نشان به آن نشان که حتی سفارش آنلاین هم دارم!»

این را که می‌گوید، یکی از مشتری‌هایش در حالی که کف دستهایش را بهم می‌مالد تا گرمایی مطبوع از حرکتِ رفت و برگشت آنها، احساس کند به سخن می‌آید و می‌گوید: «ولی قبول کنید که آش داغ یا باقالی نرم خوردن توی این سرما و این هوا، کنار دوست و آشنایت، لذتی هر چند ساده و دمِ‌دستی اما خیلی دلپذیرتر از سفارش آنلاین و کُنجِ خانه است!»

دیزی هم هست از ۱۸۰ تا ۲۵۰ هزار تومان

دختر و پسر جوانی، کنار سفره‌خانه‌ای آراسته به انواع گلدان و گل‌های مصنوعی ایستاده‌اند تا پیش از سوار شدن به تله‌سیژ، از قیمت دیزی‌های سنگی برای ناهار مطلع شوند. قیمت‌هایی از ۱۸۰ تا ۲۵۰ هزار تومان که دورچین هر کدام‌شان متفاوت از دیگری‌ست. دختر جوان برای اینکه از همین روزهای نخست زندگی مشترک، قناعت و کم‌خرج بودن خود را به همسرش ثابت کند، می‌گوید: «خیلی گران است؛ با آش هم سیر می‌شویم.» بعد، به دیگ‌های چدنیِ یکی از مغازه‌های اطراف اشاره می‌کند و ادامه می‌دهد: «ببین؛ آش‌های آن مغازه، هم جا افتاده است و هم به نظر، تَر و تمیز می‌آید! بیا، برویم آنجا.» پسر هم برای اینکه کم نیاورده باشد، پایش را می‌کند توی یک کفش که باید این‌بار، مزه دیزی‌های دربند را امتحان کنیم! گروه دیگری از گردشگران اما قصد صعود به قله توچال از مسیر روستای پس‌قلعه دارند.

راهنمایشان، مردی میان‌سال با هیکلی تنومند و لباس و تجهیزات کامل کوهنوردی‌ست که برای شروع، به هم‌گروهی‌هایش توصیه می‌کند، بدن خود را با خوردن یک میان‌وعده گرم و سبک، آماده درنوردیدنِ بخش‌های پایین دستِ رشته کوه البرز مرکزی کنند.

هم‌گروهی‌ها هم خیلی زود، کاسه آش و عدسی به دست، روی نیمکت‌های فلزیِ حاشیه مسیر رو به بالای دربند می‌نشینند. یکی با داغی کاسه، دستهایش را گرم می‌کند و دیگری هم بیش از طعمِ عدسی از داغی هر قاشق آن در دهانش، لذت می‌برد. بازارِ عکس یادگاری و سلفی هم به اندازه همان خوراکی‌های گرم، داغ است و دوست‌داشتنی.

منبع: همشهری

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید