ساختار هلالاحمر باید مردمی باشد نه سیاسی
باید ببینیم ظرفیت سیاسی کشور این اجازه را میدهد که این تغییرات در ساختار سازمانی مردم نهاد مثل هلالاحمر بیفتد یا خیر. اما باید توجه داشته باشیم که بازسازی ساختار هلالاحمر و نیروهای اجرایی آن میتواند اعتماد اجتماعی را دوباره به سمت این نهاد بازگرداند.
کد خبر :
۴۶۱۹۷
بازدید :
۱۳۶۴
سیامک زندرضوی، جامعه شناس | در مورد بیاعتمادی مردم در جریان زلزله کرمانشاه نسبت به نهادهای متولی امدادرسانی به مناطق زلزلهزده نخستین نکته این است که ما یک سازمان مردم نهاد به نام هلالاحمر داریم که مورد حمایت دولت قرار گرفته، اما ساختارش را اصلاح نکرده و هیاتمدیره آن شفاف و علنی انتخاب نمیشوند و پایدار نیستند و با تغییر هر دولت شاهد تغییر مدیران این نهاد هم هستیم.
افرادی هم که به عنوان هیاتمدیره این سازمان انتخاب میشوند عموما فاقد سرمایه اجتماعی لازم هستند که بتوانند سازمانی را با این مشخصات مدیریت کنند، البته برخی از مدیریتهای درون هلالاحمر در غالب مواقع تخصصی هستند و نیاز به مدیران متخصص دارند.
اما در مجموع ساختار رهبری این سازمان باید بیرونی باشد و از نظر شهروندان پایداری لازم را داشته باشد. نخستین اصل برای جلب اعتماد عمومی این است که باید بلافاصله بعد ازدریافت کمکهای نقدی وغیرنقدی، مرحله به مرحله گزارش شفاف ارایه کنند.
اما ما امروز میبینیم که متولی اصلی امر امدادرسانی از جذب کمکهای شهروندان در یک بحران ناتوان است. آنچه از سازمانهای اجتماعی برای امدادرسانی باقی میماند، دو دسته است اول سازمانهای مردمنهادی که سابقه فعالیت و امدادرسانی در بحرانهای پس از حوادث طبیعی مختلف را دارند؛ و بعد اصناف و بازاریان به درجات مختلف در میان گروههایی ازشهروندان و به ویژه درون صنف خود جایگاه لازم و اعتماد عمومی را داشته و دارند.
کمکهایی را که این دسته جمعآوری میکنند، کمحاشیهتر است و کمتر دیده میشود نکتهای در خصوص کمکرسانی اصناف مطرح شود. علت هم این است که دارای سرمایه و پایگاه اجتماعی هستند. این گروه برخلاف هلالاحمر میتوانند موفقتر باشند.
علاوه برآن، سازمانهای مردمنهادی هم در فرآیند امدادرسانی و جمعآوری کمک حضور پیدا میکنند. از آن جمله گروههای ورزشی مختلف که به واسطه فعالیت حرفهای ورزشی میتوانند مفید و موثر باشند، در زلزله بم شاهد حضور موثر گروههای کوهنوردی بودیم که به علت ماهیت رشته ورزشیشان وارد پروسه امدادرسانی شدند و تجربه موفقی هم داشتیم.
علاوه بر اینها سازمانهای مردمنهادی که در حوزه کودکان فعالیت میکنند و دارای شبکههای سراسری مانند شبکه مهدهای خصوصی که سرمایههای اجتماعی بین خودشان را به کار میگیرند. نهادهایی که در حوزه زنان فعالیت میکنند و گروههای مشابه دیگر هم عملا به موضوع کمکرسانی ورود کنند.
اما در زلزله کرمانشاه با اتکا به شبکههای اجتماعی فضای وب، چهرههای تازهای وارد جریان کمکرسانی شدند. آن هم افرادی که خودشان را خواسته و ناخواسته به داوری عمومی گذاشتند. فراخوان عمومی دادند و برای جمعآوری کمکهای مردمی اعلام آمادگی کردند.
یکی از این افراد که شاید تصور میکرد که سرمایهاش در جامعه ١٠ میلیون تومان باشد، با تعجب خبر جمعآوری ١٠٠ میلیون تومان را به مردم میدهد و بعد این مبلغ به چند میلیارد تومان میرسد. اینکه این افراد گزارش ساعت به ساعت اعلام میکنند و شفاف هستند باعث میشود این ظرفیت اجتماعی به صورت تصاعدی افزایش پیدا کند.
کسانی که در چنین مواردی به موضوعات ورود میکنند به نوعی خودشان را محک میزنند و البته خطر این است، که اگر از منظر شهروندان محل هزینه این کمکها را نادرست انتخاب کنند...
به سرعت اعتماد عمومی را از دست میدهند. پس قدم به قدم باید شفافتر عمل کنند. که این به نفع جامعه است. اما در طرف دیگر ماجرای کمکرسانی شهروندانی هستند که که پسانداز خود را به صورت نقدی و اشیا و وسایل خود را به شکل غیرنقدی در اختیار این افراد یا سازمانهای مردم نهاد قرار میدهند.
به سرعت اعتماد عمومی را از دست میدهند. پس قدم به قدم باید شفافتر عمل کنند. که این به نفع جامعه است. اما در طرف دیگر ماجرای کمکرسانی شهروندانی هستند که که پسانداز خود را به صورت نقدی و اشیا و وسایل خود را به شکل غیرنقدی در اختیار این افراد یا سازمانهای مردم نهاد قرار میدهند.
این گروه سرمایه اجتماعی بسیار بزرگی محسوب میشوند. چنین حضوری را شاید تنها در ماههایی از سال ٥٧ میشد در جامعه دید. این سرمایه اجتماعی بیننسلی است و محدود به متولدین دهه خاصی نمیشود و نسل به نسل تکرار میشود و بسیار هم با ارزش است.
این همبستگی اجتماعی در واقع برای همسرنوشتی شکل میگیرد. اینکه چرا نهاد رسمی (هلالاحمر) که متولی این کار است در کشورمان تبدیل میشوند به بخشی وابسته به حاکمیت آسیب مهمی است و راهحل سادهای هم دارد.
آن هم این است که رهبری این سازمان را از فرآیندهای سیاسی جدا کنیم و آن را تبدیل به یک سرمایه شهروندی کنیم؛ و مدیریت آن را به کسانی بسپاریم که در آزمونهای اجتماعی در مقاطع مختلف نمره قبولی گرفتهاند، کسانی که مردم و شهروندان به آنها نمره قبولی میدهند.
البته باید ببینیم ظرفیت سیاسی کشور این اجازه را میدهد که این تغییرات در ساختار سازمانی مردم نهاد مثل هلالاحمر بیفتد یا خیر. اما باید توجه داشته باشیم که بازسازی ساختار هلالاحمر و نیروهای اجرایی آن میتواند اعتماد اجتماعی را دوباره به سمت این نهاد بازگرداند.
واین فرآیند از مرکز تا استانها باید امتداد یابد. نکته بعدی در مورد فعالیت هلالاحمر این است که فعالیت این نهاد تنها برای ٤٠ روز اول بعد از حادثه تعریف شده است.
در حالی که ما در تجربهای که در زلزله بم داشتیم، دیدیم که مردم در دو سال اول نیاز به حمایتهای این نهاد داشتند. ضمن اینکه قبل از بروز بحران هم مردم نیاز به آموزشهایی که این نهاد باید به آنها ارایه بدهد دارند. آموزشهایی که در راستای توانمندسازی جوامع محلی و محلهای صورت میگیرد و بسیار ضروری است.
۰