خماری تلگرام!
وقتی غریب و تنها هستم و فریادرسی نیست تا فکری به حال Connecting بکند و در خماری Telegram شدن ماندهام، از فرط عصبانیت میخواهم موبایلی که چند ماه پیش سه میلیون و ششصد پیاده شدم به دیوار بکوبم و بگم اصلا نخواستیم، گور بابای تلگرام و هرچی گروه است! گفتم که حسابی سر کاریم.
کد خبر :
۵۶۸۵۹
بازدید :
۱۳۹۶
جواد طوسی | در اوضاع و احوالی که بیکاری و تعدیل نیرو همچنان توی بورس است، فیلترینگ برنامه تلگرام باعث شده که عدهای درست و حسابی سرکار باشند. از این جهت، جا دارد مراتب امتنان خود را از بانیان این امر پرخیر و برکت اعلام کنم. راستش خود بنده که خیلی خوره فضای مجازی و تلگرامبازی نیستم، از وقتی که برای رفع همان کنجکاوی نصف و نیمه با مانع مواجه شدم، نتوانستم در برابر پیشنهادات بیشرمانه این و آن مبنی بر نصب فیلترشکنهای جورواجور مقاومت کنم. حالا شدم عین مرغ کُرچ! از این فیلترشکن به آن یکی. این یکی نشد، آن یکی.
آن ویپیاِن جواب نداد، آن یکی را که عکس خرگوش دارد نصب و خرگوش بازی میکنیم و هی سعی دوباره و از آخر بیخیال Retry میشویم و میرویم تو کار ویپی اِن دیگر و با پسربچه کلاه به سر و چکش به دستی که هی چشمانش را باز و بسته میکند همبازی میشویم و آنقدر با آن کلکل میکنیم تا چشمانش را ببندد و به سلامتی و میمنت تلگرام باز شود. خلاصه خیلی بچهبازی خوبی است!
گاهی هم این لابهلا پیغام هشداردهندهای در صفحه ظاهر میشود و این تذکر دوفوریتی را میدهد که نصب این برنامه ممکن است تمام دادههای شما را به خطر بیندازد و حفظ حریم خصوصیتان را مختل کند. وا خدا! همین یکی را کم داشتیم. نکند تمام دادههایمان با یک بیاحتیاطی بر باد رود! اما دیگر آب از سرمان گذشته...
دوران آموزشی خدمت سربازی، سرگروهبان سرمان داد میزد: «این اسلحهای که دست گرفتید، ناموستنونه، چهارچشمی حواستون بهش باشه که اگه غفلت کنید، دودمانتون به باد میره!» در دوران مدرن، این ناموس قدیمی و نوستالژیک را رفتهرفته از یاد بردیم و موبایل شد ناموس جدید این زمانهمان.
گاهی هم این لابهلا پیغام هشداردهندهای در صفحه ظاهر میشود و این تذکر دوفوریتی را میدهد که نصب این برنامه ممکن است تمام دادههای شما را به خطر بیندازد و حفظ حریم خصوصیتان را مختل کند. وا خدا! همین یکی را کم داشتیم. نکند تمام دادههایمان با یک بیاحتیاطی بر باد رود! اما دیگر آب از سرمان گذشته...
دوران آموزشی خدمت سربازی، سرگروهبان سرمان داد میزد: «این اسلحهای که دست گرفتید، ناموستنونه، چهارچشمی حواستون بهش باشه که اگه غفلت کنید، دودمانتون به باد میره!» در دوران مدرن، این ناموس قدیمی و نوستالژیک را رفتهرفته از یاد بردیم و موبایل شد ناموس جدید این زمانهمان.
با آنکه زیاد موبایلباز نبودم و اسرار پنهان در این دم و دستگاه نداشتم، اما به رسم و عادت قدیمی، خوشم نمیآمد برای بهروز شدن برنامهها و تخلیه حافظه گوشی و ریختن برنامههای جدید و از این قروقمیشها، موبایلم را دست هرکس و ناکس بدم.
ناخودآگاه یاد حرف سرگروهبانمان افتادم و ناموسپرست شدم. منتها از وقتی که فیلترشکنها هم جواب نمیدهند و راه به راه توزرد درمی آیند، حسابی بیغیرت شدم و موبایلم را در اوج انفعال و اَختگی، به دست هر ننهقمری میسپارم تا شاید با نصب فیلترشکن جدید پدرمادرداری، ما را از این تشویش و دلنگرانی بیرون آورد و بتوانیم برای خالی نبودن عریضه سری به این گروه و آن گروه بزنیم و ببینیم دنیا دست چه کسی است و از قافله عقب نمانیم.
اما از شما چه پنهان، وقتی غریب و تنها هستم و فریادرسی نیست تا فکری به حال Connecting بکند و در خماری Telegram شدن ماندهام، از فرط عصبانیت میخواهم موبایلی که چند ماه پیش سه میلیون و ششصد پیاده شدم به دیوار بکوبم و بگم اصلا نخواستیم، گور بابای تلگرام و هرچی گروه است! گفتم که حسابی سر کاریم.
اما از شما چه پنهان، وقتی غریب و تنها هستم و فریادرسی نیست تا فکری به حال Connecting بکند و در خماری Telegram شدن ماندهام، از فرط عصبانیت میخواهم موبایلی که چند ماه پیش سه میلیون و ششصد پیاده شدم به دیوار بکوبم و بگم اصلا نخواستیم، گور بابای تلگرام و هرچی گروه است! گفتم که حسابی سر کاریم.
۰