بازیکن استقلال به دام زورگیرها افتاد
همانجا راننده و دو مرد دیگر با چاقو تهدیدم کردند. آنها چاقو را روی پهلویم گذاشتند و خواستند تا هرچه دارم بدهم. من فقط تلفن همراهم را داشتم که آن را گرفتند. آنها از من خواستند از عابربانک پول نقد بگیرم. من هم از هر چند کارتی که داشتم پول گرفتم و به آنها دادم.
جلسه محاکمه مردانی که متهم هستند بازیکن تیم لیگبرتری را ربوده و از او سرقت کردهاند، در دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد.
هرچند این فوتبالیست پیش از شروع جلسه دادگاه اعلام گذشت کرد، اما متهمان اتهام خود را انکار کردند و مدعی شدند به دروغ به سرقت اعتراف کرده بودند. رسیدگی به این پرونده چندیقبل با شکایت بازیکن فوتبال در دستور کار پلیس قرار گرفت. او در آخرین ساعات شب به مأموران گزارش داد مورد سرقت قرار گرفته است.
این فوتبالیست به پلیس گفت: چند جوان که سوار یک خودروی تیبا بودند، من را ربودند و مورد سرقت قرار دادند. آنها با چاقو من را تهدید کردند و گوشی تلفن همراهم را گرفتند و بعد وادارم کردند تا از عابربانک برایشان پول بگیرم. با این شکایت مأموران پلیس به ردیابی دزدان مسافربرنما پرداختند و از شاکی خواستند تا اگر مشخصاتی از متهمان دارد، به مأموران اعلام کند.
این بازیکن جوان گفت فقط توانسته چهره یکی از سارقان را ببیند و مشخصات همان فرد را نیز به مأموران داد. چند ماه از این ماجرا گذشته بود که گوشی موبایل مالباخته روشن شد و گره این سرقت را باز کرد. مأموران با همین سرنخ به ردیابی صاحب سیمکارت پرداختند و دو متهم به نامهای آرش و فرزاد را بازداشت کردند؛ اما آنها گفتند گوشی سرقتی دست دوستشان به نام صابر است که از کشور خارج شده است.
مأموران پلیس به ردیابی صابر پرداختند، اما مشخص شد وی به ترکیه گریخته است. با افشای این ماجرا برای سه متهم کیفرخواست صادر شد و آرش و فرزاد در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستادند. قبل از جلسه رسیدگی به این پرونده با درخواست وکیل متهمان فوتبالیست جوان اعلام گذشت کرد.
در ادامه نماینده دادستان در جایگاه قرار گرفت و برای متهمان درخواست اشد مجازات کرد. نماینده دادستان گفت هرچند جنبه خصوصی جرم منتفی شده و شاکی اعلام گذشت کرده است، اما با توجه به اینکه جرم متهمان سرقت با سلاح سرد و آدمربایی است، من درخواست اشد مجازات را دارم. سپس قاضی متینراسخ، رئیس دادگاه، از مالباخته خواست در جایگاه قرار بگیرد و آنچه را رخ داده است، توضیح دهد.
این مرد جوان گفت: من آنشب به عنوان مسافر از میدان جمهوری سوار یک ماشین تیبا شدم تا به سمت ستارخان بروم. من روی صندلی عقب و کنار دو مرد جوان نشسته بودم. چند دقیقه بعد یکی از مسافران از ماشین پیاده شد و راننده به سمت کوچهای تاریک رفت.
همانجا راننده و دو مرد دیگر با چاقو تهدیدم کردند. آنها چاقو را روی پهلویم گذاشتند و خواستند تا هرچه دارم بدهم. من فقط تلفن همراهم را داشتم که آن را گرفتند. آنها از من خواستند از عابربانک پول نقد بگیرم. من هم از هر چند کارتی که داشتم پول گرفتم و به آنها دادم.
مالباخته ادامه داد: بعد از چند ماه که متهمان شناسایی شدند من فقط آرش را شناختم، چون چهره او را دیده بودم؛ اما چهره دو متهم دیگر را ندیده بودم. در این هنگام قاضی متینراسخ به بازیکن جوان گفت: براساس پروتکلهای مربوط به کرونا شما نباید سوار ماشینی که دو سرنشین در عقب دارد، میشدید.
اگر پروتکل را رعایت کرده بودید حالا قربانی سرقت نمیشدید. سپس آرش که با قرار وثیقه آزاد بود در جایگاه قرار گرفت. او گفت: اتهام خفتگیری را قبول ندارم. من اشتباهی بازداشت شدم. این متهم گفت: سیمکارت متعلق به یکی از دوستانم به نام مرتضی بود که بهعنوان اولین متهم بازداشت شد، اما گفت سیمکارت را به دوستمان صابر فروخته است.
جرم من فقط این بود که سیمکارت را از مرتضی گرفتم تا آن را به صابر بدهم. من اصلا از ماجرای سرقتیبودن گوشی موبایل اطلاعی نداشتم و حالا هم صابر به ترکیه گریخته است و من گرفتار شدهام. سپس فرزاد که به جرم دیگری در زندان بود، در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: من ۲۵ روز در اداره آگاهی بودم و شب و روز را ندیدم. بههمینخاطر شرکت در این سرقت را گردن گرفتم، اما باور کنید من در این ماجرا دستی نداشتم.
سپس وکیل آرش در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: دو متهم با اینکه اتهامشان را قبول ندارند، اما جبران خسارت کردهاند. بههمینخاطر برای آنها درخواست آزادی دارم. در این هنگام نماینده دادستان گفت: من برای متهمان اشد مجازات را میخواهم. جرم آنها جرمی سبک نبوده که خسارتی به جامعه وارد نکند.
آنها شبانه با سلاح سرد یک شهروند را دزدیده و از او سرقت کردهاند. بههمینخاطر برایشان اشد مجازات را میخواهم. متهمان واقعیت را نمیگویند. من درخواست دارم مرتضی در جایگاه قرار بگیرد، چون بازداشت متهمان از طریق او صورت گرفته است.
سپس قاضی، مرتضی را که بهعنوان مطلع بیرون از دادگاه حضور داشت به جلسه احضار کرد. این فرد وقتی روبهروی قضات ایستاد، حرفهای آرش را تأیید کرد و گفت: من جگرکی داشتم. یک روز آرش به جگرکی من آمد و به او گفتم سیمکارت رندی دارم که میخواهم بفروشم.
آرش گفت صابر شماره رند میخواست، بعد که با صابر صحبت کردم سیمکارت را به آرش دادم تا به صابر بدهد و گمان میکنم واقعا آرش از این ماجرا اطلاعی نداشته است.
او همچنین گفت: من حتی پول سیمکارت را هنوز از صابر نگرفته بودم و صابر به من گفته بود پول را میدهد، اما نداد، چون بچهمحل بودیم چیزی نگفتم و منتظر شدم خودش پول را بدهد.
وقتی پلیس من را احضار کرد توضیح دادم که سیمکارتی که در گوشی تلفن همراه بازیکن فوتبال است مال من است، اما آن را فروختم. وقتی توضیح دادم که چطور آن را فروختم پلیس آرش را بازداشت کرد. در ادامه قضات از وکلا خواستند تا لایحه خود را ارائه دهند و با پایان جلسه دادگاه برای صدور رأی وارد شور شدند.