۱۸ عکسی که درد بدشانسی در آن‌ها را احساس می کنید!

۱۸ عکسی که درد بدشانسی در آن‌ها را احساس می کنید!

در ادامه عکس هایی را می بینید که درد بدشانسی افراد را حتی از طریق همین تصاویر هم می توانید احساس کنید.

کد خبر : ۱۵۲۷۰۵
بازدید : ۲۳۸۸

ر جریان زندگی، همه ما شاهد فراز و نشیب هایی بوده ایم. اما گاهی اوقات، به نظر می رسد که جهان علیه برخی افراد توطئه می کند و دردسر عظیمی را تجربه می کنند. ما حتی می‌توانیم دردی را که این افراد احساس می‌کنند از طریق عکس ها احساس کنیم. در ادامه عکس هایی را می بینید که درد بدشانسی افراد را حتی از طریق همین تصاویر هم می توانید احساس کنید.

۱.«من دچار آفتاب سوختگی شدم و پوستم در حال کنده شدن است، بنابراین می توانم یک کیسه کوچک برای سکه درست کنم.»

۲. «چرا خواستم با این مار که در جاده پیدا کردم عکس بگیرم؟»

۳. «اولین کاکتوس می سی سی پی را دیدم. درست از زیر لاستیک دوچرخه ام پرت شد و به پایم برخورد کرد. پای خونی و لاستیک پنچر شده.»

۴. «طرز ریختن ماکارونی»

۵. «خسارت تگرگ به صندلی پاسیو پدربزرگ و مادربزرگم»

۶. «وقتی اسپری برنزه می‌زنید و قسمت هایی که با لباس پوشیده شده است را فراموش می کنید»

«خسارت تگرگ به صندلی پاسیو پدربزرگ و مادربزرگم»

۷. «پله های جلویی خانه ما امروز به طور تصادفی فرو ریخت.»

۸. «دسته لیوان قهوه ونسان ون گوگ من که شکل گوش بود، شکست.»

۹. «وضعیت چتر تاشو خودکار جدید من وقتی سعی کردم آن را باز کنم.»

۱۰. «باد پنجره ام را از جا درآورد!»

۱۱. «فقط شیر معمولی یک لیوان را دو نیم کرد و همه جای آشپزخانه شیر ریخت.»

۱۲. «تکه سنگ پرتاب شده از دستگاه سنگ‌بری یک دایره شیشه از پنجره اتاقم بیرون کشید.»

«فقط شیر معمولی یک لیوان را دو نیم کرد و همه جای آشپزخانه شیر ریخت.»

۱۳. «من به پمپ بنزین رفتم و به اینجا برگشتم.»

۱۴. «هنگام تمیزکاری شیشه حرارتی نامزدم را شکستم. وقت آن است که چمدان هایم را ببندم. احتمالا دوباره مجرد می شوم.»

۱۵. «مامان، به خدا کار من نبود.»

«هنگام تمیزکاری شیشه حرارتی نامزدم را شکستم. وقت آن است که چمدان هایم را ببندم. احتمالا دوباره مجرد می شوم.»

۱۶. «تازه یک ماه است با دوست جدیدم آشنا شدم و در کابین حمامش را شکستم.»

۱۷. «هم اتاقی من اخیراً در یک ماراتن، با هدبند دوید که این طرح جالب را بوجود آورد.»

۱۸. «رفتم ماهیگیری، ۲ شاخه برداشتم و رفتم چای بنوشم که فهمیدم داخل شاخه ها یک زنبور بود.

«هم اتاقی من اخیراً در یک ماراتن، با هدبند دوید که این طرح جالب را بوجود آورد.»

منبع: روزیاتو

۷
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید