(تصاویر) این گاوها بیشتر به هیولا شباهت دارند؛ یک متر و ۴۰ سانتی متر قد و ۶۰۰ کیلوگرم وزن
این گاوهای اولیه که به گاوهای جنگی نیز شهرت دارند واقعاً هم موجودات وحشتناکی بودند، موجوداتی به ارتفاع ۱.۸۵ متر که تنها شاخهایشان ۸۰ سانتیمتر بود و در مقایسه با گاوهای اهلی امروزی بسیار سنگینوزن بوده و زیستگاههای آنها جنگلهای اولیهی آسیایی - اروپایی بود.
«آن غولهای وحشتناکی که در جنگلهای ژرمنها زندگی میکنند، تقریباً به بزرگی فیلها هستند، آنها به هیچکس و هیچ چیزی رحم نمیکنند.» ژولیوس سزار، این جملات را دربارهی گاوهایی گفت که در سرزمین آلمانها زندگی میکردند.
او مرد دنیا دیدهای بود، او همان جنگاوری است که بخشهای مهمی از اروپای امروزی را مطیع خود ساخته بود، بیتردید چنین فرمانروایی نمیتوانست آدمی ضعیف و ترسو باشد، پس این گاوها مطمئنا حیواناتی وحشتناک و مخوف بودند.
این گاوهای اولیه که به گاوهای جنگی نیز شهرت دارند واقعاً هم موجودات وحشتناکی بودند، موجوداتی به ارتفاع ۱.۸۵ متر که تنها شاخهایشان ۸۰ سانتیمتر بود و در مقایسه با گاوهای اهلی امروزی بسیار سنگینوزن بوده و زیستگاههای آنها جنگلهای اولیهی آسیایی - اروپایی بود.
تصاویری از این گاوها روی دیوارههای غارهای انسانهای اولیه در ۲۰ هزار سال پیش دیده میشود. در داستان اسطورهی آلمانی یعنی زیگفرید نیز از «چهارپایانی قدرتمند و عظیمالجثه» روایتهایی وجود دارد.
اما به دلایل نامشخصی این هیولاها نابود شدند، آخرین نمونههای این چهارپایان وحشتناک در قرن پانزدهم در منطقهی بایرن گزارش شد و پس از آن هرگز دیده نشد. با این حال شماری از آنها جان به در برده و در قلمرو لهستان زندگی میکردند که آنها هم در نیمههای قرن هفدهم توسط شکارچیان و دیگر حیوانات وحشی شکار شده و منقرض شدند، اما این پایان افسانه این گاوهای مخوف نبود، نازیها سعی کردند دوباره آنها را زنده کنند.
سلاخهایی که گاو پرورش دادند
با ظهور نازیها در آلمان، بار دیگر نام گاوهای جنگی بر سر زبانها افتاد، دلیلی که نازیها به دنبال این حیوان بودند آن بود که میخواستند بگویند قدمت نسل آریایی آنها بسیار بیشتر از آن چیزی است که در تاریخ دیده میشود، چون آنها خود را رام کننده این گاوها میدانستند.
در این میان «هرمان گورینگ»، موسس و بنیانگذار سازمان وحشتناک گشتاپو و فرمانده نیروی هوایی آلمان، از مهمترین کسانی بود که این پروژه را پیگیری میکرد، او علاوه بر ایدهی کلی نازیها، شخصا هم علاقهمند بود تا این گونه گاوهای منقرض شده را بار دیگر زنده کند تا از شکار و کشتن آنها لذت ببرد، او علاوه بر سمتهای دولتیای که داشت «میرشکار رایش» را نیز بر عهده داشت و از این طریق هم به هیتلر خدمت میکرد.
گورینگ عکسهای زیادی همراه با حیوانات وحشی که خودش شکار کرده بود داشت، این عکسها غالباً در منطقهی «رومینترهایده» گرفته شده بود؛ همان منطقهای که در سال ۱۹۳۶ به دستور گورینگ برای ساخت «شکارگاه رایش» در نظر گرفته شد.
از نظر او تنها مورد مناسب و در خور برای شکارچیان «اصیل ژرمن» همان گاوهای عظیمالجثه باستان بودند که البته نسلشان منقرض شده بود. اما دو جانورشناس سعی کردند این مشکل گورینگ را حل کنند، لوتز هک مدیر باغ وحش برلین بود، که به همراه برادر جوانترش هنیک از دهههای ابتدایی قرن بیستم تلاش برای زنده کردن گاو باستانی و منقرض شده ژرمنها را آغاز کردند. لوتز هک عقیده داشت: «هیچ موجود زندهای که صفات مادرزادی و زندهی آن هنوز وجود دارد منقرض نمیشود.»
طرح برادران هک بر این اساس استوار بود که وقتی هنوز گاوهای زندهای که نوادگان گاوهای اولیه محسوب میشوند وجود دارند و تولیدمثل میکنند، میتوان بار دیگر از طریق همین گاوها، یک گاو باستانی را تولید کرد.
برادران هک از سوی گورینگ مأموریت یافتند که به کمک تصاویر موجود از گاوهای اولیه اقدام به بازتولید این جانور کنند. به همین خاطر بود که برادران هک برای یافتن گاوی که تا اندازهای شبیه آن گاوهای نخستین و به ویژه برخوردار از صفات تهاجمی باشد دور دنیا را گشتند و بالاخره پس از سالها گاوهایی شبیه گاوهای باستانی مدیترانه را تولید کردند.
این گاوها در واقع از تلفیق گاوهای وحشی اسپانیایی، گاوهای مناطق استپی مجارستان و دیگر مناطق جهان تولید شدند و از نظر وحشیگری و خشم یادآور همان گاوهای اولیه ژرمن بودند. در نهایت لوتز هک اعلام کرد: «تلاشها به نتیجه رسید و ما موفق شدیم!»
در پاییز ۱۹۳۸ بود که برادران هک نمونههایی از گاوهایی را که امروزه به گاوهای هک شهرت دارند در شکارگاههای گورینگ در رومینترهایده و شروفهایده در نزدیکی برلین رها کردند. به گفتهی هک: «ما این گاو را بالاخره تولید کردیم، حداقل ظاهرش که همان است اگرچه از نظر ژنتیکی چندان به آن گاوها شبیه نیست.»
اما این گاوهای جدید حتی از نظر هیکل و ظاهر هم چندان به گاوهای نخستین شباهتی نداشتند. اگرچه از نظر رنگ و شاخ و قوز روی کمر به گاوهای نخستین شباهتهایی داشتند اما قد آنها ۱.۴۰ و وزنشان نهایتا به ۶۰۰ کیلوگرم میرسید که در مقایسه با نمونههای اصلی بسیار لاغرتر و ضعیفتر محسوب میشدند. اما گاوهای تولید شده توسط برادران هک به همان اندازه نیاکانشان تهاجمی بودند و این خصیصه چنان شدید بود که کارکنان مناطق حفاظت شده را به وحشت میانداخت.
اما گورینگ نقشههای زیادی برای این جانوران کشیده بود. در عکسی که در سال ۱۹۳۷ و در نمایشگاه شکار گرفته شده است، گورینگ و لوتز هک در برابر یک نقشهی جغرافیایی دیده میشوند. روی این نقشه مناطق پراکندگی این گاوهای جدید دیده میشود و به نوعی بخشهای مختلف برای یک شکار و کشتار ویژه مشخص شده است.
منطقه مشخص شده روی این نقشه «بیالوویتزا» نام دارد که یکی از آخرین جنگلهای بکر مناطق جنوبی اروپاست. منطقهای که بیش از ۱۰۰ کیلومترمربع مساحت داشته و در کنار مرزهای شرقی لهستان و روسیه سفید قرار دارد.
این منطقه در واقع شکارگاهی بود که اشرافزادگان لهستانی از قرنها پیش در آن به شکار مشغول بودند و اینک همان منطقه میتوانست آرزوهای گورینگ برای برپایی یک پارک ژوراسیک آلمانی را جامه عمل بپوشاند.
پس از حملهی نیروهای ارتش آلمان نازی به اتحاد جماهیر شوروی در ژوئن ۱۹۴۱ بود که گورینگ فوراً این جنگل را به عنوان منطقهی حفاظت شده اعلام کرد. شکاربان هیتلری قصد داشت افزون بر گاوهای وحشی که به نام «گاوهای هک» شناخته میشدند، شماری از گاومیشهای کوهاندار آمریکایی و اسبهای وحشی منقرض شده را نیز در این منطقه رها کند.
قرار بود که این دو گونهی اخیر نیز توسط برادران هک بازتولید و احیا شوند و بدین ترتیب هدف بزرگتر گورینگ یعنی تأسیس یک شکارگاه بکر که زیستگاه چهارپایان و گیاهان «ژرمن» باشد، عملی میشد.
برای نیل به این هدف ساکنان مزاحم این مناطق یعنی همان مردمی که از سالها پیش مالک واقعی این جنگلها به شمار میآمدند، باید از منطقه بیرون رانده میشدند.
در یکی از روزهای جولای ۱۹۴۱ بود که نیروهای گردان ۳۲۲ پلیس آلمان به آن جنگل هجوم آوردند. دستور این بود: «تخلیهی جنگل از همه ساکنان آن» و هر کس که مقاومت کرد، جان خود را از دست داد.
به اهالی نیم ساعت وقت داده شد تا لوازم ضروری خود را بردارند و سپس نیروهای آلمانی وارد عمل شده و خانههای ۱۱۶ روستا را به آتش کشیدند.
نازیها در عرض سه روز، مجموعاً ۲۰ هزار نفر را از خانه و آشیانهی خود در «بیالوویتزا» بیرون راندند و ۹۰۰ مرد را تیرباران کرده و همسران و فرزندان تیربارانشدگان را به گتوی کوبرین انتقال دادند. پس از آن بود که نازیها قانع شدند که منطقه برای سکونت گاوهایشان امن است زیرا قرار بر این بود که در آینده تنها چهارپایان بازآفرینی شده در این جنگل باشند؛ البته همراه با شکارچیان آلمانی.
اما تنها این حیوانات نبودند که در این جنگل شکار شدند. در همان زمان و به مدت سه سال جنگهای پارتیزانی علیه گروههای مقاومت در این منطقه جریان داشت و میرشکار پیشوا جنگلها را برای یافتن پارتیزانها زیرورو کرده بود.
جالب آنکه نیروهای آلمانی برای مقابله با پارتیزانها در این منطقه از همان روشهای شکار استفاده میکردند، از سوی دیگر برای شکار هم از همان روشها و وسایلی استفاده میشد که در یک جنگ واقعی کاربرد دارد.
«توبی تاکر» استاد تاریخ در دانشگاه کاردیف بر این باور است که انگیزهی برپایی آن پارک ژوراسیک عجیب و غریب تنها به دلیل عشق گورینگ به شکار نبود.
تاکر در مقالهای که در سال ۲۰۱۴ در نشریهی دیلیمیل چاپ شد اظهار عقیده کرده است: «پرورش و احیای جانوران نخستین در واقع تلاشی بود از سوی حزب نازی آلمان برای اثبات تاریخ بلند آلمان و مشروعیت دادن به ملتهای آلمانیزبان.» نازیها قصد داشتند به این وسیله ثابت کنند که فرهنگ ژرمنی قدمتی ۱۰ هزار ساله داشته و این قدمت به دوران گاوهای نخستین بازمیگردد.
اما پارک گورینگ هرگز آماده و کامل نشد و دلیل این مسئله تنها به خاطر شکست نیروهای نازی نبود. پیش از آن یعنی در اکتبر سال ۱۹۴۱ جنگ فاجعهبار بر سر تسخیر مسکو و پیشروی نیروهای ارتش سرخ از سمت غرب به هیتلر نشان داد که جنگ آلمان علیه شوروی نمیتواند به نفع آنها پایان یابد.
بر اثر بمبارانهای گستردهی برلین در سال ۱۹۴۳، نه تنها باغ وحش این شهر بلکه تاسیسات به اصطلاح دامپروری لوتز هک نیز ویران شد. اما اینکه چه بر سر آن گاوهای تولید شده آمد امری است که تنها حدس و گمانهایی در مورد آن وجود دارد.
به احتمال زیاد آن گاوها هم مانند بسیاری از حیوانات باغ وحش برلین پس از حملهی متفقین فرار کرده و پس از آن توسط نیروهای نظامی در خیابان با رگبار گلولهی مسلسلهای سنگین کشته شدند.
بر اساس برخی از شایعات، آخرین گاوهای باغ وحش برلین توسط مردم گرسنه شهر سلاخی و خورده شدند. از قرار معلوم آن تعداد گاوهایی که در شروفهایده نگهداری میشدند نیز توسط گورینگ و افرادش کشته شدند تا به دست نیروهای ارتش سرخ نیفتند.
کسی این گاوها را دوست دارد؟
سئوال این است که آیا این گاوها هنوز هم علاقهمندانی دارد؟ داستان این گاوها هنوز هم علاقهمندان زیادی دارد و هنوز هم به گزارشهای روزنامهها راه مییابند. بر اساس یکی از همین خبرها در سال ۲۰۰۹ یک بریتانیایی به نام «درک گو» ۱۳ رأس گاو موسوم به گاو هک را از یک پارک وحش در نزدیکی آمستردام خریداری کرد تا یک دامپروری کوچک راهاندازی کند.
آقای گو پیش از آن هم تلاشهایی برای احیای دیگر گونههای منقرض شده در انگلستان کرده بود و تجاربی در این زمینه داشت. اما خیلی زود متوجه شد که این مورد خاص به مراتب پیچیدهتر و دشوارتر از موارد پیشین است.
چیزی نگذشت که تیتر اول روزنامه و رسانهها به خبرها و گزارشها در مورد گاوهای غولپیکر اختصاص یافت.
به گزارش سایت «تاریخ ایرانی»، فاکسنیوز در سال ۲۰۰۹ هشدار داد: «پرسهزنی گاوهای نازی در مناطق روستایی انگلستان». نشریه دیلیمیل نیز از «نقشههای کثیف هیتلر برای احیای غولهای تاریخی و باستانی» نوشت و سایت AOL این خبر را چنین تکمیل کرد: «گلههای خونخوار و وحشی گاوهای گونهی هک نازیها توسط کشاورزان وحشتزده سلاخی شدند.»
از قرار معلوم آقای درک گو آن گاوهای خاص را دستکم گرفته بود. او در سال ۲۰۱۵ و در مصاحبه با نشریهی تایمز در این مورد گفت: «هر زمان که به این گاوها نزدیک میشدیم بلافاصله واکنش نشان میدادند و با شاخهایشان به سیمهای خاردار میکوبیدند و میخواستند ما را بکشند.
این گاوها بسیار تهاجمیتر و وحشیتر از حیواناتی بودند که تا به امروز با آنها سروکار داشتهام. برای حرکت دادن این گاوها سوار بر تراکتورهای اتاقدار میشدیم و حتی در این حالت هم به ما حمله میکردند.» و بدینصورت بود که پروژهی دامپروری آقای درک گو به شکست انجامید.
این درحالی بود که پارک وحش واقع در هلند هم از بازپسگرفتن این گاوها خودداری میکرد. به گفته آقای گو در نهایت این گاوهای دیوانه را به باغ وحش ادینبورگ تحویل دادند تا شاید در آنجا با شیرها و ببرها کنار بیایند اما: «آن باغ وحش هم گاوها را پس فرستاد.»
در نهایت چارهای برای آقای گو باقی نماند جز آنکه آن گاوهای وحشی و ناسازگار را ذبح کند و تنها چند رأس از خوشاخلاقترین آنها را نگه داشت.
اگرچه آقای گو پس از این کشمکشها خوشحال بود که دیگر مجبور نیست در شرایطی که جانش در خطر است کار کند اما این مسئله را فهمید: «آلمانیها با آن برنامهی پرورش دامشان واقعاً هم یک موجود اولیه ساخته بودند.»
منبع: همشهری