کیهان: حمید فرخ نژاد یک لمپن چاله میدانی است!
حمید فرخنژاد به بهانه سال نو میلادی و دیدن فرزندش به کمک سازمان سینمایی و تعهد دادن، قوه قضائیه را مجاب کرد تا اجازه خروج او را از کشور صادر کند. او به قصد اقامت دائم از ایران فرار کرد تا با این احتساب زیر تعهد خود زده باشد. تعهدی که بر اساس اعتماد تنظیم شده بود. شاید بعد از این اتفاق دیگر زیبنده و مقبول نباشد که قوه قضائیه با این افراد نگاهی رافتآمیز داشته باشد. چرا که نتیجهاش میشود دزدیدن پول بیتالمال و بدتر از آن لگد مال کردن اعتماد مردم.
روزنامه کیهان نوشت: حمید فرخنژاد اسمی است که این روزها بارها در فضای مجازی تکرار شد.
شاید بد نباشد او را اولین جاهل/لمپن سینمای ایران خطاب کرد که تیزی خود را از پشت تا میانه ستون فقرات همکاراناش در سینما فرو کرد و بعد هم بیسروصدا صحنه جرم را به مقصد آمریکا ترک کرد.
او با بازی در سریالِ سقوط که توسط پلتفرم فیلیمو تولید شده است، نقش یک مامور امنیتی را بازی میکند. ماموری که در جنگ با داعش در عراق حضور دارد. تنها چند روز بعد از اتمام فیلمبرداری این سریال که به صورت مشترک توسط محمد حسین مهدویان و سجاد پهلوانزاده کارگردانی شده بود، آقای فرخنژاد که از قبل دستمزد میلیاردی بازیاش در این سریال را گرفته بود، از ایران خارج و با رفتاری به دور از اخلاق حرفهای به انتشار مطلبی علیه رهبر ایران پرداخت تا علاوهبر نشان دادن چهره واقعی خود، دست همکاران خود را که ماهها زندگی و حیثیت خود را صرف ساختن این سریال کرده بودند، درون پوست گردو قرار داده باشد.
در نامهای منتسب به گروه تولید سریال «سقوط» که خطاب به حمید فرخنژاد نوشته شده است، رفتار وی با این پروژه مورد انتقاد قرار گرفت. به بخشی از این نامه که بیشتر به زحمات و سختیهایی که در طول ساخت این سریال کشیده شده است دقت کنید؛ مگر میشود شبهای سرد سقز را که با مهماننوازی هموطنان عزیزِ کرد گرم شده بود، فراموش کرد؟ مگر میشود شببیداری عوامل تولید و علاقهِشان را به تولید سریالی متفاوت و جذاب برای مردم از یاد برد؟ چطور میشود که زحمتهای گروهی را که خود در میانشان بودید، نبینید و تصمیمی فردی بگیرید که پخش سریال به مخاطره بیفتد؟ چطور میشود وقتی یاد بیانیهنویسی بیفتید که کارتان تمام شده باشد و بیخبر بار سفرتان را هم بسته باشید، ولی برایتان مهم نباشد که بقیه اعضای گروه چه بلایی برسرشان میآید؟
البته این تمام ماجرا نبود. این جاهل لمپن علاوهبر بازی در سریال سقوط، بههاپولی کردنِ پول یک فیلم سینمایی دیگر هم دست زده است. او قرار بود در فیلم سینمایی پالایشگاه که یکی از تولیدات بنیاد سینمایی فارابی است به عنوان بازیگر نقشآفرینی کند.
ظاهراً شرط فرخنژاد برای حضور در یکی از نقشهای فرعی این فیلم، دستمزدی معادل ۱.۵ تا ۲ میلیارد تومان بوده که توسط تهیهکننده این پروژه به او پرداخت میشود، اما تا لحظه آخر حضورش در کشور حاضر به بازپرداخت این مبلغ نشده و در نهایت با خروج از کشور سرنوشت پولی که حق او نبوده معلوم نیست چه میشود.
علاوهبر این آثار، حمید فرخنژاد دو فیلم دیگر در نوبت اکران دارد که به احتمال قوی آن فیلمها هم وضعیتشان بهتر از سریال سقوط نباشد. فیلمهایی که هر کدام چندین میلیارد هزینه ساختشان بوده است.
پولهای کلانی که صرفاً به خاطر یک لمپنِ چالهمیدانی که به اشتباه از سینمای ایران سر در آورده بود، حالا به باد هوا میرود. جدای از این سریالها و فیلمها، این جاهل/لمپن یک تنه توانست با فرارشاندک اعتبار و مقبولیت بازیگران سینما را در بین مردم و قوه قضائیه خدشهدار کند. زیرا حمید فرخنژاد به همراه تعدادی از بازیگران سینما پیشتر به خاطر فعالیتهای سیاسیشان در فضای مجازی ممنوعالخروج شده بودند.
در این بین حمید فرخنژاد به بهانه سال نو میلادی و دیدن فرزندش به کمک سازمان سینمایی و تعهد دادن، قوه قضائیه را مجاب کرد تا اجازه خروج او را از کشور صادر کند. او به قصد اقامت دائم از ایران فرار کرد تا با این احتساب زیر تعهد خود زده باشد. تعهدی که بر اساس اعتماد تنظیم شده بود. شاید بعد از این اتفاق دیگر زیبنده و مقبول نباشد که قوه قضائیه با این افراد نگاهی رافتآمیز داشته باشد. چرا که نتیجهاش میشود دزدیدن پول بیتالمال و بدتر از آن لگد مال کردن اعتماد مردم.
حمید فرخنژاد در ادامه به رفتارهای خود ادامه داد. اول از شبکههای معاند تشکر کرد و بعد هم میهمان شبکه تروریستی سعودی ایران اینترنشنال شد. کارهایی که نشان میداد او دیگر قرار نیست به ایران بازگردد و به دروغ بگوید که صفحهام هک شده بود. او با این کارهای خود، چاقویی که بر پیکره سینما و همکارانش زده بود را چند بار درآورد و دوباره به تن آنها فرو کرد.
دقیقا مشابه رفتار اوباشی که در طول این آشوبهای اخیر مردم و بسیجیها را با چاقو تکه و پاره میکردند. این اشتراک رفتاری به خاطر آن است که حمید فرخنژاد هم خودش یکی از همان اوباش/لمپن چالهمیدانی بوده که به اشتباه از سینمای ایران سر در آورده بود.
البته این اتفاق را باید به فال نیک گرفت. چرا که حالا میتوان هوشیارتر بدنه سینما را تصفیه کرد. کاری که دیر یا زود باید رخ میداد. تمام جاهل لمپنهایی که اشتباهی وارد سینما شدهاند باید بروند و انسانهای شریف جای آنان را بگیرند...