چه کسانی فرزندان افسرده تربیت میکنند؟
تغییرات هورمونی و اختلال در خلقیات که در دورههای خاصی خانمها ایجاد میشود، میتواند زمینه ابتلا به افسردگی در زنان شود. تفاوتهای فردی و تفاوتهای جنسیتی نیز میتواند در بروز افسردگی در زنان موثر باشد، چرا که زنان نسبت به پدیدههای محیطی حساسیت بیشتری دارند و به همین علت میتوان گفت که میزان ابتلا به افسردگی در زنان بیشتر از مردان است.
کد خبر :
۶۴۳۸۱
بازدید :
۲۸۱۸
میزان ابتلا به افسردگی در میان زنان بسیار بیشتر از مردان است که این خود میتواند ناشی از وجود تبعیضهای جنسیتی حاکم بر جامعه یا باورهای نادرست باشد.
هر چند نمیتوان تاثیر عوامل دیگر را در ابتلا به افسردگی نایده گرفت، اما به طور کلی باید اذعان کرد که درمان افسردگی زنان یا مساعد کردن شرایط برای ابتلا نشدن به آن میتواند آثار مثبت فراوانی در جامعه و خانواده برجای بگذارد.
از اینرو برای بررسی دلایل و راهکارهای درمان افسردگی در زنان اقدام به تهیه گزارشی از «مریم رامشت»، مدرس دانشگاه و روانشناس، «مجتبی نورانی» روانشناس و «عطا ا... محمدی» روانشناس کرده است که در ادامه آن را میخوانیم:
یک مدرس دانشگاه در ارتباط با افزایش افسردگی در زنان میگوید: افسردگی در زنان و مردان وجود دارد، اما در برخی از جوامع افسردگی در میان زنان بسیار بیشتر از مردان است. به عنوان مثال در کلانشهرها میزان افسردگی خانمها به نسبت کمتر از میزان افسردگی در زنان ساکن در روستاها یا شهرهای که آن رشد اقتصادی و اجتماعی لازم را ندارند و زنان از آن جایگاه و نقش اجتماعی پررنگ برخوردار نیستند.
مریم رامشت در با اشاره به مطلب فوق میافزاید: باید در نظر داشت در هر جایی که زنان نقش اجتماعی پررنگ تری را داشته باشند و فعالتر باشند، به طور طبیعی میزان افسردگی آنها به مراتب کمتر خواهد بود. او در ادامه بیان میکند: تحقیقات نشان میدهد که زنان خانه دار بیش از زنان شاغل دچار افسردگی و اضطراب هستند، علت اصلی آن هم کمبود یا نبود فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی است.
هر چند نمیتوان تاثیر عوامل دیگر را در ابتلا به افسردگی نایده گرفت، اما به طور کلی باید اذعان کرد که درمان افسردگی زنان یا مساعد کردن شرایط برای ابتلا نشدن به آن میتواند آثار مثبت فراوانی در جامعه و خانواده برجای بگذارد.
از اینرو برای بررسی دلایل و راهکارهای درمان افسردگی در زنان اقدام به تهیه گزارشی از «مریم رامشت»، مدرس دانشگاه و روانشناس، «مجتبی نورانی» روانشناس و «عطا ا... محمدی» روانشناس کرده است که در ادامه آن را میخوانیم:
یک مدرس دانشگاه در ارتباط با افزایش افسردگی در زنان میگوید: افسردگی در زنان و مردان وجود دارد، اما در برخی از جوامع افسردگی در میان زنان بسیار بیشتر از مردان است. به عنوان مثال در کلانشهرها میزان افسردگی خانمها به نسبت کمتر از میزان افسردگی در زنان ساکن در روستاها یا شهرهای که آن رشد اقتصادی و اجتماعی لازم را ندارند و زنان از آن جایگاه و نقش اجتماعی پررنگ برخوردار نیستند.
مریم رامشت در با اشاره به مطلب فوق میافزاید: باید در نظر داشت در هر جایی که زنان نقش اجتماعی پررنگ تری را داشته باشند و فعالتر باشند، به طور طبیعی میزان افسردگی آنها به مراتب کمتر خواهد بود. او در ادامه بیان میکند: تحقیقات نشان میدهد که زنان خانه دار بیش از زنان شاغل دچار افسردگی و اضطراب هستند، علت اصلی آن هم کمبود یا نبود فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی است.
این روانشناس در پاسخ به این سوال که چرا زنان بیشتر از مردان مبتلا به افسردگی میشوند، میگوید: ریشه اصلی این قضیه به جنبههای جسمانی زنان و مردان ارتباط دارد. به عنوان مثال خانمها در طول ماه تغییرات هورمونی را در زمان قاعدگی خود تجربه میکنند که این خود درصدی از اضطراب و افسردگی را به همراه دارد. همچنین این مساله باعث میشود که آمار افسردگی در میان زنان بیشتر باشد. بنا بر آمار موجود نزدیک به ۳۰ - ۴۰ درصد از خانمهایی که زایمان میکنند، نیز به افسردگی مبتلا میشوند که این مورد هم به دلیل تغییرات هورمونی است که در بدن خانمها به وجود میآید.
او ادامه میدهد: مهمترین دلیل افسردگی زنان را میتوان در نقش اجتماعی آنها جستوجو کرد. اگر خانمها بتوانند از وضعیت یا موقعیتی که دارند استفاده بهینه داشته باشند و نقش اجتماعی یا اقتصادی تاثیرگذاری داشته باشند، کمتر به افسردگی مبتلا میشوند. بهطور کلی احساس مثبت بودن، موثر بودن و احساس مفید بودن برای خود یا اطرافیان میتواند در کاهش ابتلا به افسردگی در میان زنان تاثیرگذار باشد.
رامشت کم رنگ بودن نقش زنان نسبت به مردان را در جامعه یکی دیگر از دلایل افسردگی زنان عنوان و اذعان میکند: بر اساس نظرسنجیهای به عمل آمده هرگاه زنان در جامعه از نقش کم رنگ تری برخوردار باشند، میزان ابتلا به افسردگی در میان آنها نیز به طرز عجیبی افزایش مییابد.
او نقش خشونت را در ابتلا به افسردگی در زنان بسیار تاثیرگذار میداند و ادامه میدهد: زنان و کودکان از نظر دفاعی در موقعیت ضعیف تری نسبت به آقایان قرار دارند و خشونتی که نسبت به زنان چه در ایران و چه در سایر جوامع دیگر اعمال میشود، دلیل سرخوردگی، ناکامی و افسردگی زنان را فراهم میکند.
در همین رابطه باید به بحث حمایتهای قانونی نیز اشاره کنیم، هر جا که زنان از لحاظ قانونی و حقوق فردی خود مورد حمایت قرار نگیرند، احساس سرخوردگی و احساس افسردگی در میان آنها افزایش مییابد و در جوامعی که در رعایت حقوق زنان شائبهای وجود دارد، در آن جامعه درصد افسردگی زنان بیشتر است.
چرا که نمیتوانند نسبت به قوانین موجود اعتراض کنند، شما اگر خشم خود را نشان دهید، پرخاشگر میشوید و اگر خشم خود را درونی کنید به یک آدم افسرده تبدیل میشوید.
او در ادامه میافزاید: آقایان اگر نسبت به قوانین، موقعیتهای فردی یا شرایط موجود خشمی داشته باشند، آن را بیشتر ابراز میکنند، اما خانمها به لحاظ فرهنگی و آموزهها یا به لحاظ موقعیتهای اجتماعی خشم خود را کمتر بروز میدهند و فرو خوردن خشم باعث میشود که درصد افسردگی بیشتری را هم تحمل کنند.
خانمها اگر احساس کنند حقوق فردی آنها در نظر گرفته نشده است، احساس خشم زیادی را تجربه میکنند و اگر نتوانند این خشم را ابراز بکنند به طور طبیعی افسرده خواهند شد.
رامشت در ارتباط با نقش جامعه و باورهای سنتی حاکم بر آن در ابتلای زنان به افسردگی میگوید: در حال حاضر شرایط موجود در جامعه بهتر شده است، اما خانمها از نظر ابراز احساسات، ابراز مخالفت و پافشاری روی حقوق خود که به طور معمول در جوامع سنتی و به ویژه جامعه ما و در مناطق دورافتاده کمتر دیده میشود که این خود دلیل افزایش افسردگی و سرخوردگی در زنان شده است.
اگر که در جامعه حقوق برابر میان زن و مرد قائل نشویم، بهطور حتم این مساله باعث میشود که زنان احساس کهتری، احساس حقارت و احساس افسردگی بکنند.
او در خصوص میزان ابتلا به افسردگی در خانمهای مجرد میگوید: خیلی از نیازها مانند عشق، روابط احساسی روابط زناشویی یا نیازهای اقتصادی میتواند از طریق یک ازدواج مطلوب تامین شود، حال خانم یا آقا اگر نتواند ازدواج کند که البته این پدیده به شدت در جامعه ما رو به افزایش است.
به طور طبیعی نیازهای اجتماعی و اقتصادی، نیاز به مورد محبت واقع شدن یا محبت کردن در این افراد تامین نمیشود که این خود میتواند به سرخوردگی و در نهایت افسردگی منجر شود. ما باید ببینم نهادهایی که متولی تامین امنیت اجتماعی و مسائلی از این دست هستند، برای این دسته از خانمها چه تمهیداتی را در نظر گرفتهاند.
این مدرس دانشگاه در ارتباط با خانمهایی که در اوایل ازدواج مبتلا به افسردگی میشوند، اظهار میکند: در بیشتر موارد زنان در اوایل زندگی مشترک خود به افسردگی مبتلا میشوند، اما به مرور زمان یا با تولد کودک شرایط کمی بهبود خواهد یافت، چرا که دیدن رشد کودک خود میتواند بسیار لذت بخش باشد.
روابط اجتماعی مناسب راهی برای مقابله با افسردگی
یک روانشناس در ارتباط با دلایل افزایش ابتلا به افسردگی در زنان میگوید: علت اصلی این مهم را میتوان در تفاوتهای جنسیتی جستوجو کرد.
مجتبی نورانی با تایید مطلب فوق اذعان میدارد: تغییرات هورمونی و اختلال در خلقیات که در دورههای خاصی خانمها ایجاد میشود، میتواند زمینه ابتلا به افسردگی در زنان شود. او در ادامه تاکید میکند: تفاوتهای فردی و تفاوتهای جنسیتی نیز میتواند در بروز افسردگی در زنان موثر باشد، چرا که زنان نسبت به پدیدههای محیطی حساسیت بیشتری دارند و به همین علت میتوان گفت که میزان ابتلا به افسردگی در زنان بیشتر از مردان است.
نورانی درباره نقش تبعیضهای جنسیتی که در جامعه وجود دارد و تاثیر آن در ابتلای زنان به افسردگی میگوید: برای بررسی این موضوع از این دیدگاه نیاز به آمار موثق وجود دارد، بیشتر این ایدئولوژیها بر اساس یک گفتمان به وجود میآید و تا به امروز کار تخصصی چندانی در این خصوص صورت نگرفته است، اما بهطور کلی تبعیضهای جنسیتی میتواند آثار منفی را روی افراد به جای بگذارد.
تبعیض باعث ایجاد ناراحتی در افراد میشود که این مساله میتواند خود باعث بروز افسردگی در میان زنان شود.
او میافزاید: یکی دیگر از عواملی که میتواند اثر بگذارد، بر شکلگیری افسردگی احساس افراد نسبت به خود است، یعنی افراد زمانی که احساس بیکفایتی میکنند، این خود تولید غم میکند که این احساس میتواند منجر به افسردگی شود.
نورانی نقش ثروت یا طبقه اجتماعی را در میزان ابتلا به افسردگی این گونه میداند: طبق شواهد موجود امروزه ثروت یا برخورداری از طبقه عالی اجتماعی نمیتواند مانعی برای ابتلا به افسردگی در زنان شود، چرا که ظهور و ابتلا به افسردگی در افراد متفاوت است
این روانشناس در ارتباط با راهکارهای موجود برای مقابله با افسردگی در زنان میگوید: آن چیزی که به صورت کلی میتواند به حل این مساله کمک کند بحث مشارکتهای اجتماعی است، چرا که این مهم میتواند احساس کارآمدی، باکفایتی و موثر بودن را افزایش دهد که این خود میتواند به کاهش ابتلا به افسردگی نیز تاثیرگذار باشد.
او ادامه میدهد: از سوی دیگر باید خاطر نشان کرد که موفقیت بهطور حتم نمیتواند مانع ابتلا به افسردگی شود، چرا که طبق آمار موجود امروزه در سرتاسر دنیا افرادی وجود دارند که علاوه بر موفقیتهای چشمگیری که به دست آورده اند باز هم به افسردگی مبتلا میشوند که شاید در این موارد بتوان مشکل در برقرار کردن رابطه مناسب را بسیار موثر دانست.
نورانی در خصوص نقش روابط اجتماعی و فردی افراد میگوید: تقویت یا بهبود روابط اجتماعی یا روابط فردی میتواند در کاهش ابتلا به افسردگی نیز موثر باشد، از اینرو توصیه میشود، افراد مبتلا به افسردگی نیز در بهبود روابط اجتماعی یا فردی خود کوشا باشند.
او در ارتباط با نقش ازدواج در ابتلا به افسردگی بیان میکند: در بسیاری از مواقع ازدواج بدون شناخت از خود یا طرف مقابل صورت میگیرد که این عامل نیز بسیار در ابتلا به افسردگی موثر است که البته برای جلوگیری از این مهم توصیه میشود، افراد با شناخت بهتر یا عاقلانهتر طرف مقابل خود را انتخاب کنند و از انتخابهای آرمان گرایانه تا حد امکان دوری کنند.
مجتبی نورانی در پایان متذکر میشود که آن عاملی تاثیرگذار در مقوله شادکامی است، هنر برقراری رابطه خوب و سالم است. همچنین عدم تحقق نیازهای اجتماعی نیز میتواند در ابتلا به افسردگی تاثیرگذار باشد.
مادران افسرده فرزندان افسرده تربیت میکنند
در ادامه یک روانشناس در ارتباط با دلایل افزایش ابتلا به افسردگی در زنان میگوید: طبق آمار موجود امروزه تعداد زنان مبتلا به افسردگی به مراتب بالاتر از مردان است که این خود جای بسی تامل دارد.
عطا ا... محمدی با اشاره به مطلب فوق اذعان میدارد: مسائل فرهنگی و تبعیضهای موجود در جامعه میتواند نقش بسزایی را در افسردگی زنان ایفا کند که البته شاید این مهم بیشتر مختص جوامع توسعه نیافته باشد، چرا که در جوامع پیشرفته این تبعیضها کمتر به چشم میخورد.
او میافزاید: اختلالات هورمونی یا زایمان نیز میتواند در ابتلای زنان به افسردگی بسیار موثر باشد، چرا که تحقیقات ثابت کرده است، موارد مذکور تاثیر بسزایی در خلقیات زن برجای میگذارد.
محمدی در خصوص آسیب پذیر بودن زنان نسبت به مساله طلاق میگوید: تا به امروز مطالعه دقیقی روی این موضوع صورت نگرفته است، از اینرو نمیتوان با قاطعیت گفت که زنان آسیب پذیری بیشتری نسبت به مردان در مساله طلاق دارند، اما بهطور کلی، چون زنان از حمایتهای اجتماعی و خانوادگی لازم برخوردار نیستند، به طور حتم آسیبهای بیشتری را نیز متحمل خواهند شد؛ که این خود میتواند منجر به افسردگی در زنان شود. او ادامه میدهد: تبعیضهای جنسیتی نیز در افسردگی زنان تاثیرگذار است، چرا که باید در نظر داشت، دلایل افسردگی در مردان هم اندک است و هم اینکه مردان به خاطر شرایط و امکاناتی که در جامعه دارند به راحتی مشکلات پیش روی خود را حل میکنند و در موارد نادر به افسردگی مبتلا میشوند.
اما زنان به هنگام مواجه با هرگونه تنشی، چون از اختیارات یک مرد برخوردار نیستند، بنابراین بیشتر احتمال بروز افسردگی در آنها وجود دارد.
این روانشناس در ارتباط با نقش برخورداری از تحصیلات عالیه یا داشتن رتبه اجتماعی بالا در افسردگی زنان میگوید: به طور حتم زنانی که از رتبه و یا مقام اجتماعی بالایی برخوردار هستند، کمتر به افسردگی مبتلا میشوند، اما زمینههای ژنتیکی و فیزلوژیکی نیز در ابتلا به افسردگی موثر خواهد بود.
از این رو با قاطعیت نمیتوان گفت که زنان تحصیلکرده به افسردگی دچار نمیشوند. او میافزاید: مشکلات خانوادگی، اجتماعی، اقتصادی، تعارضات فردی و مسائلی از این دست نیز در ابتلا به افسردگی تاثیرگذار است. چرا که جایگاه زنان از نظر اجتماعی در جامعه با مردان به هیچ وجه قابل مقایسه نیست.
محمدی در ارتباط با باورهای سنتی حاکم بر جامعه و نقش آن در افزایش ابتلا به افسردگی در زنان اذعان میدارد: شرایط موجود خود دلیلی بر ابتلا به افسردگی در میان زنان است، از اینرو برای جلوگیری از آن باید به حقوق زنان در جامعه توجه ویژهای به عمل آید. عطا ا... محمدی در پایان خاطر نشان میکند: مادران افسرده فرزندان افسردهای را نیز تربیت میکنند که این خود میتواند تاثیرات بر جامعه تحمیل کند.
منبع: روزنامه آرمان
۰