نجوایی با ایران؛ تمدنی سرافراز در گذرِ هزاره ها

تاریخِ تو گواهی می دهد هر گاه تیغِ بداندیش بیگانه پیکرت را زخمی کرده، این "فرهنگ" و "زبان" کهنِ تو بوده که بسانِ زرهی پولادین، میراثِ گرانبهای ات را به دست آیندگان سپرده است.
کد خبر :
۲۴۸۲۴۱
بازدید :
۵
ایران عزیزم، ای دلداده ی تاریخ، ای قامتت استوار در برابر طوفان های روزگار! امروز نیز، همچون همیشه، ابرهای تهدید دشمنان بر آسمانت سایه انداخته؛ اما نیک می دانیم که بارانِ یکدلی و انسجام، این تهدیدها و تیرگی ها را خواهد شست.
جنگ، این مهمانِ ناخوانده ی تاریخ، بار دیگر بر در خانه ات کوبیده، اما تو، ای کهنسالِ خردمند، خوب میدانی که دشمن تنها زمانی پیروز میشود که امید از دلِ مردمانت رخت برببندد.
ما، فرزندانِ تو، با چشمانی پر از عشق و دست در دست هم، سوگند یاد میکنیم که اجازه نخواهیم داد ترکشِ کینه و نفاق، پیکرِ مقدس ات را زخمی کند. ما یکدلیم همچون موج های خروشان دریاهایت؛ استواریم همچون کوههای زاگرس و البرزت.
دشمنان پنداشته اند که با "موشک" و "پهپاد" میتوانند نورِ امید را در دل تو و مردمانت خاموش کنند، اما آنان نمی دانند که ایران نه یک قلمرو جغرافیایی صرف، بلکه یک "روح" است؛ روحی که در جان تک تکِ فرزندانش جاری است. این فرزندان، با قلبی پر از عشق به این خاک و با روحی که از تاریخ شکوه مندمان درس ایستادگی آموخته، همنوا با فردوسی بزرگ می گویند:
چو ایران نباشد تن من مباد
در این بوم و بر زنده یک تن مباد
همه روی یکسر به جنگ آوریم
جهان بر بداندیش به تنگ آوریم
همه سربه سر تن به کشتن دهیم
به از آنکه کشور به دشمن دهیم.
این سرزمین، قرنهاست که در آتشِ آزمون های سخت گداخته شده و هربار، فولادِ اراده اش، از قبل، محکم تر شده است. امروز نیز، اگر دشمن پندارد که با جنگ افروزی میتواند ایران را به زانو در آورد، باید به تاریخ نگاهی دوباره بیفکند.
تاریخِ تو گواهی می دهد هر گاه تیغِ بداندیش بیگانه پیکرت را زخمی کرده، این "فرهنگ" و "زبان" کهنِ تو بوده که بسانِ زرهی پولادین، میراثِ گرانبهای ات را به دست آیندگان سپرده است.
از فردوسی، سعدی، ابن سینا و هزاران فرزندِ خردمندت تا "شهدایِ دانشمندِ" این روزهایت، هر یک چراغی بودند که در تاریک ترین لحظات تاریخ، راه را نمایانده اند.
تو ای کهن دیار من، مطمنم هنوز هم با خردِ هزاران ساله فرزندانت و عشقِ بی پایان آنان به تو، هر تهدیدی را به فرصتی دوباره برای بالیدن بدل میکنی؛ تو در سخت ترین لحظاتِ تاریخ پر فراز و نشیبت، چون "ققنوس" از "خاکسترِ" خویش برخاسته ای و در هیبتی شکوه مندتر مسیرت را تداوم بخشیده ای؛ امروز نیز، به کوری چشم دشمنانت، از پسِ تاریکی و دلهره جنگ، "امید" و "روشنایی" را برای مردمانت به ارمغان میآوری. چنان که حافظ شیرین سخن سروده است:
بازآی که دوران غم به سر آمد
وان شوخِ چشمِ نرگسِ جادو به سرآمد.
منبع: عصر ایران
۰