دولت بایدن و ایران
با حفظِ ساختارِ تحریم ها، آمریکا آنقدر صبر کند تا نمایندگانِ حاکمیت ایران، چه فعلی و چه در شهریور ۱۴۰۰، راضی به مذاکره شده و با توجه به اجماع حاصل شده، مفاد برجامِ جدید را بحث کند.
کد خبر :
۹۱۰۰۵
بازدید :
۵۲۱۴
محمود سریع القلم | نه فقط در دولت بایدن بلکه در مجموعۀ حاکمیتِ آمریکا، اجماع جدیدی در رابطه با چین و روسیه شکل گرفته است: تنظیم سیاست گذاریها از رقابت به تقابل محاسبه شده (Measured Confrontation). مدتهاست روسیه و چین، فضای «همکاری و تقابل هم زمان» را با آمریکا پیش گرفته اند.
ولی مماشاتِ دولتهای بوش پسر و بخصوص اوباما باعث شده بود تا آمریکاییها عمدتاً همکاری کنند تا تقابل. شاید بتوان تقابلِ محاسبه شده را اینگونه جمع بندی کرد: آمریکا هر رفتار منفی را پاسخ خواهد داد. به عبارتی، سیاست خارجی آمریکا مجموعهای از سیاست گذاریها و واکنشهای تشویق و تنبیه هم زمان خواهد بود.
به نظر میرسد این اجماع جدید نه استراتژی است و نه تاکتیک بلکه نوعی انطباق با نظامِ بین المللی سه قطبی است که آمریکا میخواهد میدانِ عملِ دو قطب دیگر را حتی المقدور محدود کند.
این نظام سه قطبی چند دهه ادامه خواهد داشت و توأم با ابهام، فرصت و رفتارهای متناقض کشورها خواهد بود. آمریکا در این رهیافت، شش شریک نسبتاً قابلِ اتکا دارد: انگلستان، کانادا، ژاپن، استرالیا، کره جنوبی و هند. شواهد نشان میدهد آمریکا تصمیم گرفته با ترکیه، عربستان، عراق و افغانستان نیز روش تشویق و تنبیه هم زمان را پیش گیرد.
این نظام سه قطبی چند دهه ادامه خواهد داشت و توأم با ابهام، فرصت و رفتارهای متناقض کشورها خواهد بود. آمریکا در این رهیافت، شش شریک نسبتاً قابلِ اتکا دارد: انگلستان، کانادا، ژاپن، استرالیا، کره جنوبی و هند. شواهد نشان میدهد آمریکا تصمیم گرفته با ترکیه، عربستان، عراق و افغانستان نیز روش تشویق و تنبیه هم زمان را پیش گیرد.
قابل توجه این که آلمان و فرانسه بدون آنکه تبلیغ کنند به صورت خزنده و آرام، روابط اقتصادی/سیاسی مهمی را با روسیه و چین تدارک دیده اند و میخواهند در نظام بین الملل سه قطبی با هر سه قطب همکاری دوجانبه داشته باشند.
همانگونه که در یادداشت اول دولت بایدن و ایران ذکر شد (لینک مطلب)، متدلوژی دولت بایدن، سنجیده و قدم قدم جلو رفتن است (Navigation and Piecemeal). تیم سیاست خارجی و امنیت ملی بایدن نه تئوریسین هستند (مانند برژینسکی) و نه ایدئولوگ (مانند بولتون). بلکه با اجماع، شبکه سازی و روش پلکانی (Cascading) عمل خواهند کرد.
همانگونه که در یادداشت اول دولت بایدن و ایران ذکر شد (لینک مطلب)، متدلوژی دولت بایدن، سنجیده و قدم قدم جلو رفتن است (Navigation and Piecemeal). تیم سیاست خارجی و امنیت ملی بایدن نه تئوریسین هستند (مانند برژینسکی) و نه ایدئولوگ (مانند بولتون). بلکه با اجماع، شبکه سازی و روش پلکانی (Cascading) عمل خواهند کرد.
این متدلوژی با تقابلِ محاسبه شده سازگاری دارد، زیرا در شرایطِ ابهام و تناقض، اصولاً نمیتوان استراتژی داشت، اما میتوان افقهایی را هدف گذاری کرد. با توجه به کلیت «تقابل محاسبه شده» و متدلوژی پلکانی، چه نوع تصوراتی نسبت به رهیافتِ دولتِ جُو بایدن با ایران را میتوان مطرح کرد؟
گاهی اوقات از یک واژه میتوان به عمقِ تئوریک آنچه در جلساتِ محرمانۀ کشورها گفته میشود پی برد. در حالی که دولتِ ترامپ با افزایشِ تحریمها در پی برجامِ جدید بود، اخیراً یکی از مقاماتِ دولت بایدن، از عبارت (Boxing them In) در جعبه گذاشتن و یا محصور کردن ایران برای برجامِ جدید سخن گفته است.
بدون آنکه بخواهیم پیرامونِ صحت و سُقمِ آنها قضاوت کنیم، ابتدا ضروری است فرضهای تیمِ سیاستِ خارجی بایدن در مورد ایران را بر اساس روشِ تحلیل محتوا، وبینارها و نجواها بیان کنیم:
۱. فشار بر ایران جواب میدهد؛
۲. وضعیت مالی، اقتصادی و فروش نفت ایران در نامساعدترین شرایط خود است؛
۳. سیاست گذاری هستهای و اصولاً سیاست خارجی ایران فراتر از نهادِ دولت است. تفاوتی نمیکند آن طرف میز مذاکره، کدام جریان سیاسی نشسته باشد؛
۴. توقفِ کاملِ برنامۀ هستهای ایران محتاجِ برجام جدید است؛
۵. جبهۀ واحد آمریکا، اتحادیه اروپا، اسراییل و عربستان، انتخابهای ایران را فوق العاده محدود خواهند کرد.
با توجه به این فرض ها، به نظر میرسد مراحلِ تدریجی و پلکانی دولت بایدن در فرایند و تحولات آتی به شرح زیر باشند و آمریکا تلاش خواهد کرد موضوع هستهای و ایران را به صورت رهیافت تشویق و تنبیه به پیش ببرد:ایجادِ یک جبهۀ متحد و منسجم میان آمریکا، اتحادیۀ اروپا، اسراییل و عربستان.
تشویق و تنبیه روسیه و چین که از کارت ایران در تعاملات آتی خود با آمریکا استفاده نکنند و حتی اگر اعلام هم نمیکنند در عمل همراه جبهۀ آمریکا باشند.
با حفظِ ساختارِ تحریم ها، آمریکا آنقدر صبر کند تا نمایندگانِ حاکمیت ایران، چه فعلی و چه در شهریور ۱۴۰۰، راضی به مذاکره شده و با توجه به اجماع حاصل شده، مفاد برجامِ جدید را بحث کند. به ازای هر قدمِ مثبتِ ایران در همکاری با آژانس و قبول تدریجی مفاد برجام جدید، به صورت قطره چکانی تعدادی از تحریمهای اولیه و مربوط به هسته ای، مورد تخفیف، تعلیق و شاید حذف قرار گیرند.
به ازای هر قدم مثبت ایران در همکاری با آژانس و قبول تدریجی مفاد برجام جدید، آمریکا به صورت بسیار تدریجی، منابع مالی مسدود ایران را با شرایط ویژه آزاد کند، دخالتِ سیستمهای امنیتی خارجی در ایران محدود شود، ولی فشار حقوق بشری حفظ شود.
انسداد روابط ایران با کشورهای عربی حوزه خلیج فارس حفظ شود و بازگشایی روابط اقتصادی اروپا با ایران به میزانِ پیشرفتِ مذاکراتِ برجام جدید مشروط گردد. اطمینان بخشی به اسراییل که با مذاکرات برجامِ جدید، تمایلات عربستان، مصر و ترکیه در ایجاد برنامه هستهای و درنتیجه اشاعه تسلیحات هستهای در منطقه خاورمیانه به حداقل و حتی صفر برسد.
در فرایندِ مذاکرات، هرگونه رفتار «غیر قابل قبول» ایران در منطقه میتواند مشمول رهیافت «تشویق و تنبیه» باشد.
از آنجا که دولتِ بایدن، کنگرۀ آمریکا، اتحادیۀ اروپا و کشورهای منطقه، برجام ۲۰۱۵ را قبول ندارند، برجامِ جدید باید ابهاماتِ غیر هستهای را رفع کند، نقش آژانس را همیشگی کند و حتی المقدور اهرمهای ایران برای بازگشت و فعال شدن برنامۀ هستهای را به حداقل برساند.
کانون تئوریک «تقابل محاسبه شده و رهیافت تشویق و تنبیه هم زمان» نسبت به ایران شاید بدین صورت قابل خلاصه باشد: رشد و توسعۀ اقتصادی و کاهشِ بحرانهای اجتماعی در ایران تابع بازبینی در برنامۀ هستهای و سیاست خارجی ایران خواهد بود. آن سوی برخوردهای آمریکا، واقعیتهای فکری و سیاسی ایران است.
گاهی اوقات از یک واژه میتوان به عمقِ تئوریک آنچه در جلساتِ محرمانۀ کشورها گفته میشود پی برد. در حالی که دولتِ ترامپ با افزایشِ تحریمها در پی برجامِ جدید بود، اخیراً یکی از مقاماتِ دولت بایدن، از عبارت (Boxing them In) در جعبه گذاشتن و یا محصور کردن ایران برای برجامِ جدید سخن گفته است.
بدون آنکه بخواهیم پیرامونِ صحت و سُقمِ آنها قضاوت کنیم، ابتدا ضروری است فرضهای تیمِ سیاستِ خارجی بایدن در مورد ایران را بر اساس روشِ تحلیل محتوا، وبینارها و نجواها بیان کنیم:
۱. فشار بر ایران جواب میدهد؛
۲. وضعیت مالی، اقتصادی و فروش نفت ایران در نامساعدترین شرایط خود است؛
۳. سیاست گذاری هستهای و اصولاً سیاست خارجی ایران فراتر از نهادِ دولت است. تفاوتی نمیکند آن طرف میز مذاکره، کدام جریان سیاسی نشسته باشد؛
۴. توقفِ کاملِ برنامۀ هستهای ایران محتاجِ برجام جدید است؛
۵. جبهۀ واحد آمریکا، اتحادیه اروپا، اسراییل و عربستان، انتخابهای ایران را فوق العاده محدود خواهند کرد.
با توجه به این فرض ها، به نظر میرسد مراحلِ تدریجی و پلکانی دولت بایدن در فرایند و تحولات آتی به شرح زیر باشند و آمریکا تلاش خواهد کرد موضوع هستهای و ایران را به صورت رهیافت تشویق و تنبیه به پیش ببرد:ایجادِ یک جبهۀ متحد و منسجم میان آمریکا، اتحادیۀ اروپا، اسراییل و عربستان.
تشویق و تنبیه روسیه و چین که از کارت ایران در تعاملات آتی خود با آمریکا استفاده نکنند و حتی اگر اعلام هم نمیکنند در عمل همراه جبهۀ آمریکا باشند.
با حفظِ ساختارِ تحریم ها، آمریکا آنقدر صبر کند تا نمایندگانِ حاکمیت ایران، چه فعلی و چه در شهریور ۱۴۰۰، راضی به مذاکره شده و با توجه به اجماع حاصل شده، مفاد برجامِ جدید را بحث کند. به ازای هر قدمِ مثبتِ ایران در همکاری با آژانس و قبول تدریجی مفاد برجام جدید، به صورت قطره چکانی تعدادی از تحریمهای اولیه و مربوط به هسته ای، مورد تخفیف، تعلیق و شاید حذف قرار گیرند.
به ازای هر قدم مثبت ایران در همکاری با آژانس و قبول تدریجی مفاد برجام جدید، آمریکا به صورت بسیار تدریجی، منابع مالی مسدود ایران را با شرایط ویژه آزاد کند، دخالتِ سیستمهای امنیتی خارجی در ایران محدود شود، ولی فشار حقوق بشری حفظ شود.
انسداد روابط ایران با کشورهای عربی حوزه خلیج فارس حفظ شود و بازگشایی روابط اقتصادی اروپا با ایران به میزانِ پیشرفتِ مذاکراتِ برجام جدید مشروط گردد. اطمینان بخشی به اسراییل که با مذاکرات برجامِ جدید، تمایلات عربستان، مصر و ترکیه در ایجاد برنامه هستهای و درنتیجه اشاعه تسلیحات هستهای در منطقه خاورمیانه به حداقل و حتی صفر برسد.
در فرایندِ مذاکرات، هرگونه رفتار «غیر قابل قبول» ایران در منطقه میتواند مشمول رهیافت «تشویق و تنبیه» باشد.
از آنجا که دولتِ بایدن، کنگرۀ آمریکا، اتحادیۀ اروپا و کشورهای منطقه، برجام ۲۰۱۵ را قبول ندارند، برجامِ جدید باید ابهاماتِ غیر هستهای را رفع کند، نقش آژانس را همیشگی کند و حتی المقدور اهرمهای ایران برای بازگشت و فعال شدن برنامۀ هستهای را به حداقل برساند.
کانون تئوریک «تقابل محاسبه شده و رهیافت تشویق و تنبیه هم زمان» نسبت به ایران شاید بدین صورت قابل خلاصه باشد: رشد و توسعۀ اقتصادی و کاهشِ بحرانهای اجتماعی در ایران تابع بازبینی در برنامۀ هستهای و سیاست خارجی ایران خواهد بود. آن سوی برخوردهای آمریکا، واقعیتهای فکری و سیاسی ایران است.
مواضع و اندیشههای موجود کشور، هم پوشانی محدودی با این برخوردهای خارجی دارد (Opposing Inertia). حداقل نتیجهای که میتوان گرفت این است که این پروسۀ کش و قوس، زمان بر خواهد بود. هرچند احتمالِ ظهورِاجماعِ داخلی بعد از شهریور ۱۴۰۰ وجود دارد، در عین حال، انسداد رشد و توسعه اقتصادی از یک طرف و تداومِ فقدانِ سرمایه گذاری و همکاری بانکی و تجاری خارجی از طرف دیگر ادامه خواهد داشت.
بیش از صد و پنجاه سال است که زندگی ایرانیان درگیرروابط خارجی است. امید است که ایرانیان بتوانند خود را از مدارهای سیاسی قدرتهای بزرگ خارج کنند و به سوی تنوع سازی در روابط بین الملل خود بروند. اندونزی که خود از بنیان گذاران نهضتِ غیرمتعهدها بوده از دو طریق به این هدف دست یافته است: انسجامِ فکری پایدارِ میان جامعه وحاکمیت در داخل و تفسیرِاقتصادی از ماهیتِ نظام بین الملل.
بیش از صد و پنجاه سال است که زندگی ایرانیان درگیرروابط خارجی است. امید است که ایرانیان بتوانند خود را از مدارهای سیاسی قدرتهای بزرگ خارج کنند و به سوی تنوع سازی در روابط بین الملل خود بروند. اندونزی که خود از بنیان گذاران نهضتِ غیرمتعهدها بوده از دو طریق به این هدف دست یافته است: انسجامِ فکری پایدارِ میان جامعه وحاکمیت در داخل و تفسیرِاقتصادی از ماهیتِ نظام بین الملل.
۰