۸ سکانس دردناک فیلمهای سینمایی که جرأت تماشای آنها را ندارید

فرض کنید شما خانه اید و دارید یک فیلم را تماشا میکنید. شاید فیلم فوق العادهای باشد یا شاید یک فیلم معمولی یا ضعیف را به تماشا نشسته باشید. اما بدون شک صحنهای یا سکانسی در فیلم وجود دارد که نمیتوانید آن را تماشا کنید. شاید این سکانس خیلی دردناک، ترسناک، احمقانه و یا حتی مشمئز کننده باشد. در این موارد معمولاً کنترل تلویزیون را برداشته و دکمه جلو رفتن را خواهید فشرد. همه ما در بسیاری از موارد دست به چنین کاری زده ایم.
آیا تاکنون پیش آمده که به هر دلیلی از تماشای سکانسهای دردناک فیلمها یا سریالها اجتناب کنید و مانند بسیاری از تماشاگران دیگر، این صحنهها را با فشار دادن یک دکمه یا کلیک کردن رد کرده باشید؟ مطمئناً کمتر کسی هست که به این سوال جواب منفی بدهد.
فرض کنید شما خانه اید و دارید یک فیلم را تماشا میکنید. شاید فیلم فوق العادهای باشد یا شاید یک فیلم معمولی یا ضعیف را به تماشا نشسته باشید. اما بدون شک صحنهای یا سکانسی در فیلم وجود دارد که نمیتوانید آن را تماشا کنید.
شاید این سکانس خیلی دردناک، ترسناک، احمقانه و یا حتی مشمئز کننده باشد. در این موارد معمولاً کنترل تلویزیون را برداشته و دکمه جلو رفتن را خواهید فشرد. همه ما در بسیاری از موارد دست به چنین کاری زده ایم. در ادامه این مطلب میخواهیم شما را با سکانسهای دردناک یا ترسناکی در برخی از فیلمهای مشهور آشنا کنیم که همه ما از دیدن آنها طفره رفته ایم.
۱- سکانس آغازین فیلم «آرواره ها»
فیلم کلاسیک و ماندگار «آرواره ها» (Jaws) ساخته استیون اسپیلبرگ با آن کوسه خوفناک و غول پیکر خود بسیاری از ما را با کابوس دریا و کوسه آشنا کرد و این ترس از همان سکانس ابتدایی در تماشاگران این فیلم شکل میگیرد. شخصیت نگون بخت کریسی پس از یک آتش بازی بزرگ در ساحل جزیره امیتی برای یک آب تنی شبانه در زیر مهتاب به درون آب میرود. همانطور که موسیقی بی نقص و البته خوفناک جان ویلیامز آشنا میشود، تماشاگر متوجه چیزی میشود که در حال نزدیک شدن به کریسی است و ناگهان بَنگ! چیزی از زیر با خشونت تمام کریسی را به زیر آب میکشد.
با ترسی که در چشم هایش موج میزند، کریسی بیچاره جیغ میزند و فریاد میکشد:" داره منو میکشه". جیغ زدنهای بی پایان و دست و پا زدنهای او که نشان از درد و شکنجهای غیرقابل تحمل دارد با پایین کشیده شدن کریسی به پایان میرسد. ما نیز مانند شما این سکانس ترسناک را رد کردیم! اگر چه این فیلم سکانسهای دردناک زیادی دارد، اما هیچ کدام به اندازه این سکانس دردناک نیست. در سکانسهای پایانی نیز خرد شدن بدن شخصیت کوینت (رابرت شاو) در زیر آروارههای کوسه برای بسیاری غیرقابل تحمل بود.
۲- سکانس بچه مرده در فیلم «رگ یابی»
در واقع اگر شما نیز فیلم «رگ گیری» (Trainspotting) اثر دنی بویل را دیده باشید مطمئناً در بیش از یک مورد دست به کنترل تلویزیون برده و دکمه رد کردن به سمت جلو را زده اید. داستان این فیلم تاریک و دردناک، دنیای مواد مخدر در شهر ادینبرو و در دهه ۹۰ قرن بیستم را بیان میکند و تمرکز آن بر روی یک معتاد به مواد مخدر به نام رنتون (ایوان مک گرگور) است که قصد دارد اعتیادش به هروئین را کنار بگذارد، اما نمیتواند از دوستهای هروئینی اش فاصله بگیرد. سکانس دستشویی عمومی بسیار خشن و دردناک است که در آن رنتون دست خود را در درون کثیفترین و مشمئز کنندهترین دستشویی تاریخ بشریت، شاید، فرو میبرد تا مقداری مواد که از دستش افتاده را پیدا کند.
اما ترسناکترین و دردناکترین سکانس این فیلم همان سکانسی است که جنازه بی جان کودک یکی دیگر از شخصیتهای معتاد فیلم (جان لی میلر) که از بی توجهی جان داده است در درون تختخوابش پیدا میشود. شاید اگر میدانستید این فیلم حاوی چنین سکانسهای دردناک و ناراحت کنندهای است هرگز آن را تماشا نمیکردید. این سکانس خوفناک تا مدتی، حتی در خواب نیز، شما را رها نخواهد کرد؛ همان تجربه دردناکی که در ادامه فیلم گریبانگیر شخصیت رنتون میشود.
۳- سکانس قتل با اره برقی در «صورت زخمی»
داستان رسیدن از هیچ به همه چیز برای یک مهاجر کوبایی که به سلطان مواد مخدر تبدیل میشود و خیلی زود و به شیوهای خونین و مرگبار شاهد فروپاشی امپراطوری خود میشود، داستان بسیار خوفناکی است که در فیلم «صورت زخمی» (Scarface) با خشونت تمام به تصویر کشیده میشود. اگر چه سکانسهای دردناک و ترسناک زیادی در این فیلم وجود دارد که پر از کشتار و خونریزی است، اما ترسناکترین سکانس این فیلم سکانس مربوط به قتل با اره برقی است.
در یکی از سکانسهای ترسناک فیلم، گروهی قاچاقچی کلمبیایی در برابر چشمان شخصیت تونی مونتانا (آل پاچینو) دوستش را با اره برقی سلاخی میکنند و تونی نیز چارهای جز تماشا کردن این صحنه دردناک ندارد. البته فیلمهای ترسناک بسیاری وجود دارند که از نسخهای مشابه برای ترساندن تماشاگران خود استفاده کرده اند، اما شاید این سکانس برای فیلم «صورت زخمی» زیاده روی بود. تماشای این سکانس ترسناک از عهده هر کسی برنمی آید.
۴- صحنه پابند زدن در فیلم «میزری»
اصلاً انتظار چنین صحنهای را ندارید مگر این که کتابهای استفن کینگ را خوانده باشید. در یکی از ترسناکترین و غیرمنتظرهترین سکانسهای دردناک فیلمهایی که از روی داستانهای استفن کینگ ساخته شده و در فیلم «میزری» (Misery)، شخصیت دیوانه آنی ویلکس (کیتی بیتس) پس از این که میفهمد نویسنده مورد علاقه اش قوانین او را زیر پا گذاشته، دست به کاری وحشتناک میزند. نویسنده محبوب او، پل شلدون (جیمز کان) وقتی پس از خوردن یک داروی مُسکن قوی از خواب بیدار میشود خود را با دست و پای بسته در رختخواب میبیند در حالی که وسط پاهای او یک الوار چوبی قرار گرفته است.
آنی شروع به حرف زدن در مورد این که چطور فهمیده شلدون اتاق را ترک کرده و یک چاقو زیر ملافه قایم کرده است میکند و در ادامه میگوید که قصد دارد چنان به پای او پابند بزند که بقهمد هیچ وقت نمیتواند او را ترک کند. سپس او یک پتک برداشته و با ضرباتی به هر دو زانوی شلدون آنها را خرد میکند. تماشای این صحنه بسیار دردناک است.
البته در رمان استفن کینگ، آنی کارهای بسیار وحشتناک تری با شلدون انجام میداد که از آن جمله میتوان به قطع عضو اشاره کرد، اما این مورد یکی از سکانسهای دردناک فیلمهای برگرفته از رمانهای استفن کینگ بود که کمتر کسی انتظار آن را داشت.
۵- صحنه شکنجه در فیلم «دونده ماراتن»
حتی فکر کردن به این سکانس نیز باعث درد در دندان خواهد شد! فیلم «دونده ماراتن» (Marathon Man) به کارگردانی جان شلزینجر داستان یک دانشجوی تازه فارغ التحصیل شده به نام بیب (داستین هافمن) را روایت میکند که در بازی جاسوسی برادر بزرگتر خود و ماجرای سرقت الماس گرفتار شده و ناگهان خود را اسیر یک جنایتکار جنگی نازی (لارنس اولیویه) میبیند که یک دندانپزشک ماهر بوده و در شکنجه دادن زندانیان در کمپهای مرگ تخصص داشته است.
وی شخصیت بیب را روی صندلی نشانده و با ابزارهای دندانپزشکی و ور رفتن با دندانهای بیب او را شکنجه میدهد و همزمان از او در مورد الماسهای دزدیده شده سوال میکند. این سکانس بدون شک سهم زیادی در ارتقای فیلم به عنوان یک تریلر جنایی تماشایی داشت، اما برای کسانی که از دندانپزشکی ترس دارند یکی از سکانسهای دردناک و غیرقابل تحملی است که در یک فیلم میتوانید ببینید.
۶- سکانس پایانی فیلم «کَری»
در سکانس پایانی فیلم کلاسیک «کَری» (Carrie) به کارگردانی برایان دی پالما، شخصیت کری از قدرتهای ماورایی خود برای کشتن تمامی همکلاسیهای خود در داخل سالن کنفرانس استفاده میکند در حالی که تمام بدن او از خون خوک آغشته شده است. سپس وی به خانه باز میگردد و با ضربات چاقوی مادر روانی اش مواجه میشود. کری مجروح قبل از این که باعث ویرانی و آتش گرفتن خانه شود چند چاقو را به سمت مادرش روانه میکند. اما همه اینها به اندازه کافی ترسناک نیست.
در سکانس پایانی فیلم، تنها همکلاسی کری که زنده مانده و سو نام دارد به سمت قبر او میرود تا شاخه گلی را روی قبر کری بگذارد. ناگهان دستی از قبر بیرون میآید و بازوی او را میگیرد. او جیغ میزند و ما میبینیم که سو ناگهان با دیدن کابوس از خواب بیدار میشود و همه میدانیم که این دختر تا پایان عمر از این کابوس ترسناک رهایی نخواهد یافت. شما نیز به عنوان تماشاگر این فیلم برای مدتی دچار کابوس خواهید شد.
۷-سکانس بازی رولت روسی در فیلم «شکارچی گوزن»
درام جنگ جهانی دوم «شکارچی گوزن» (The Deer Hunter) ساخته بی نظیر مایکل چیمینو دارای دو سکانس ترسناک است که هر دو حول محور بازی خطرناک رولت روسی میچرخد. در اولین مورد دو دوست به نامهای مایکل (رابرت دنیرو) و نیکی (کریستوفر واکن) را به عنوان اسیر جنگی میبینیم که برای سرگرمی زندانبانان خود مجبور به انجام بازی رولت روسی میشوند. در نهایت این سکانس نفس گیر، این دو سربازان ویتنامی را کشته و فرار میکنند، اما نیکی، به مانند بسیاری از تماشاگران فیلم، این تجربه تلخ را فراموش نکرده و برای همیشه با وی میماند.
تماشای سکانس دوم مربوط به بازی رولت روسی بسیار دردناک است و هر کسی توان تماشای آن را ندارد. نیک بعد از اتمام جنگ در ویتنام به ایالات متحده باز نمیگردد و در ویتنام میماند. وقتی که مایکل برای بازگرداندن او به خانه به ویتنام سفر میکند در مییابد که نیکی با وضعیتی شوکه کننده برای بدست آوردن پول دست به بازی حرفهای رولت روسی زده است.
مایکل مجبور میشود یک بار دیگر با نیک رولت روسی بازی کند و در برابر چشمان او شانس آوردن دوستش به پایان رسیده و او مغز خود را منفجر میکند. تماشای این صحنه برای مایکل و تماشاگران بسیار دردناک بوده و به یکی از دردناکترین و ترسناکترین سکانسهای فیلمهای جنگی تبدیل شد.
۸- سکانس قطع کردن دست در فیلم «۱۲۷ ساعت»
اگر داستان واقعی آرون رالستون را شنیده باشید بدون شک درماندگی و درد شدیدی که وی برای زنده ماندن تحمل کرد را درک خواهید کرد. وی یک کوهنورد آمریکایی بود که در یک سفر تنها به کوههای یوتا سقوط کرده و دستش زیر یک تکه سنگ بزرگ گیر افتاد و در نهایت مجبور شد برای زنده ماندن دست خود را قطع کند.
جیمز فرانکو در فیلم «۱۲۷ ساعت» (۱۲۷ Hours) نقش او را بازی میکند و وقتی که زمان قطع کردن دست فرا میرسد فکر میکنید برای دیدن این صحنه آماده اید، اما خیلی زود متوجه میشوید که اشتباه کرده اید. در حالی که وقتی آرون دست خود را قطع کرده و در مییابد که میتواند از این همه درد و رنج رهایی یابد، موجی از شادی در چهره او، علیرغم درد و رنجی که برای قطع کردن دست خود متحمل شده، موج میزند، اما این چهره شاد نیز کمکی به تماشاگر نمیکند وقتی که خود را جای شخصیت آرون میگذارد.
اگر شما نیز این سکانس را دیده باشید بدون شک توان تماشای آن را نداشته اید یا دستکم در اولین فرصت خود را جای او گذاشته و از دردی که در درونتان احساس میکنید چشم هایتان را بسته اید. تصور جرأت و شجاعتی که رالستون برای این کار داشته قابل تصور نیست. دنی بویل بار دیگر با مهارت تمام یکی از بهترین سکانسهای دردناک تاریخ سینما را به تصویر کشید.
بازی خیره کننده جیمز فرانکو نیز در این فیلم و به خصوص در این سکانس بی نظیر بود، به همین دلیل هم او و هم بویل به شدت مورد تمجید منتقدان قرار گرفتند، اما تماشای سکانس دردناک مذکور چنان دردی در شما ایجاد خواهد کرد که دیگر رغبتی به تماشای دوباره آن نخواهید داشت حتی اگر برای بار اول تماشای آن را تحمل کرده باشید.
منبع: روزیاتو