زندگی عاشقانه پرتلاطم ناپلئون بناپارت با همسری که از هفته های اول به او خیانت می کرد
ژوزفین بوهارنه، همسر اول ناپلئون بناپارت، تنها چند هفته پس از ازدواجشان به او خیانت کرد، اما ناپلئون حاضر نشد او را رها کند.
ناپلئون بناپارت در کلیسای نوتردام تاجگذاری و خود را امپراتور فرانسه اعلام کرد. اما همانطور که به زودی در فیلم جدید ریدلی اسکات، کارگردان «گلادیاتور»، به نمایش درخواهد آمد، این فرمانروای «عاشق، خودکامه و افسانهای» که الهام بخش پیروزی های چشمگیری در سرتاسر اروپا بود، وقتی نوبت به زنی که عاشقش بود رسید، درنهایت شکست خورد.
ژوزفین بوهارنه، همسر اول دیکتاتور دیوانه قدرت، تنها چند هفته پس از ازدواجشان به او خیانت کرد، اما ناپلئون حاضر نشد او را رها کند.
شهوتی که ناپلئون نسبت به ژوزفین داشت، حتی زمانی که سربازانش را به جنگ میبرد، به سختی از بین میرفت و «نامههای کثیفی» برای همسرش مینوشت.
ونسا کربی ۳۵ ساله که نقش ژوزفین را در این عاشقانه مستهجن بازی میکند میگوید که او «قدرت پشت تاج و تخت» و «نیروی باورنکردنی غریزه» بود.
او توضیح میدهد که این زوج «عمیقا به یکدیگر وابسته بودند.» و میگوید به خاطر اینکه «زمانهای بیرحمانه و ناپلئون بیرحم بود» نسبت به ژوزفین احساس «دلسوزی و همدردی» داشت.
این فیلم از به تصویر کشیدن رابطه عاشقانه پرهیاهو این دو اِبایی ندارد و برخی صحنههای آن جنجال برانگیز شده است.
پس از آنکه مشخص شد خواکین فینیکس ۴۹ ساله، بازیگر نقش اول، در یک صحنه دعوا بهطور فیالبداهه به ونسا سیلی زده، مورد انتقادهای شدید قرار گرفت. خواکین ادعا کرد که این کار را برای غافلگیر کردن او انجام داده و ونسا اصرار دارد که احساس «امنیت» کرده و اشتیاق بین ناپلئون و همسرش به این معنی است که «بازیگران با هم به مکانهای تاریکی میروند».
ژوزفین شش سال از ناپلئون بزرگتر و قبلا ازدواج کرده بود و به گفته بازیگر «ماموریت غیرممکن» کسی نبود که شخصی بخواهد با او ازدواج کند. اما این بیوه با دو فرزند در نهایت ناپلئون را مجذوب خود کرد زیرا به گفته ونسا «یک چیز مشترک بین آنها وجود داشت: آنها همدیگر را به عنوان افرادی جداییخواه پذیرفته بودند.»
پروفسور مایکل برورز که زندگینامه ناپلئون را نوشته میگوید: «ژوزفین در سالهای اولیه با او تحقیرآمیز رفتار میکرد. درست بیخ گوشش روابط عاشقانه داشت. و ناپلئون برخلاف جمله معروفش که ظاهراً پیشنهادات همسرش را با جمله «امشب نه ژوزفین» رد میکند، شیفته او باقی ماند.»
با وجود روابط خارج از ازدواج هردویشان، ناپلئون به ژوزفین نامه مینوشت که برخی از آنها بسیار مستهجن بودند. ریدلی اسکات میگوید: «نامههایش بهطرز خندهداری بیادبانه، نوجوانانه، بیش از حد رمانتیک و حتی کاملا کثیف است.»
به عقیده کارگردان، ژوزفین تحت تاثیر نوشتههای عاشقانه ناپلئون قرار نمیگرفت: «او حتی آنها را نمیخواند.»
با این حال پروفسور برورز تصور میکند که برخی از این نامهها جعلیاند.
درنهایت چیزی که در آن شکی نیست این است که عشق ناپلئون به ژوزفین تا چه اندازه پیچیده بود.
او که در سال ۱۸۰۴ خود را به عنوان امپراتور فرانسه تاجگذاری کرد، از داشتن وارث برای ادامه یافتن خاندانش ناامید بود زیرا همسرش نمیتوانست برای او فرزندی به دنیا بیاورد.
با این حال ناپلئون از پایان دادن به ازدواجش طفره میرفت. تا زمانی که در جریان شکست نیروهای اتریشی در سال ۱۸۰۹ مرگ را به چشم دید. این امر او را مصمم کرد تا همسر جدیدی پیدا کند تا بتواند قبل از مرگ پسری به او بدهد.
پروفسور برورز توضیح میدهد: «او قادر است سربازان را در جنگ رهبری کند، زخمی میشود، یکی میخواهد او را بکشد، همه اینها را تاب میآورد. اما نمیتواند به همسرش بگوید که میخواهد از او طلاق بگیرد.»
هنگامی که سرانجام در دسامبر ۱۸۰۹ به ژوزفین گفته شد ناپلئون قصد جدایی دارد، فریادهای او در سرتاسر کاخ تویلری شنیده شد.
حتی در طول مراحل طلاق در ژانویه ۱۸۱۰، ناپلئون تقریباً منصرف شده بود. درنهایت اما ناپلئون برای یافتن یک عروس جدید وقت تلف نکرد و سه ماه بعد با مری لوئیز، دختر ۱۸ ساله امپراتور اتریش ازدواج کرد و سال بعد آنها صاحب پسری به نام ناپلئون دوم شدند.
بعد از جدایی به ژوزفین سکونتگاهی سخاوتمندانه داده شد که تا زمان مرگش در ۵۰ سالگی در سال ۱۸۱۴ در آن زندگی کرد.
ریدلی اسکات میگوید: «ناپلئون همیشه مرا مجذوب خود کرده است. از ناکجاآباد پیدا شد تا بر همه حکومت کند و در این بین با همسر خیانتکارش جنگی عاشقانه داشت. او دنیا را فتح کرد تا عشق او را به دست آورد و وقتی نتوانست، بر او غلبه کرد تا نابودش کند. و خود نیز در این راه نابود شد.»
گفته میشود وقتی به ناپلئون گفتند که ژوزفین به خاطر دلشکستگی مرده است او راضی و خوشحال شد و گفت: «واقعا عاشقم بود، نه؟»
منبع: روزیاتو