به «دنیای شیرین دریا» خوش آمدید؛ آهنگسازی یک پروژه سخت در نوجوانی
ارکرد تیتراژ چیزی شبیه به جلد کتاب است که طراحش تلاش میکند با انتخاب عناصر، فرمها و چینشها با کمک گرافیک و موسیقی مخاطب یک اثر را در جریان موضوع قرار دهد. شرایطی که گاهی بسیار نکتهسنج، اندیشمندانه و حسابشده پیش روی مخاطبان قرار میگیرد و گاهی هم به قدری سردستانه و از روی ادای یک تکلیف اجباری ساخته میشود که بیننده را از اساس از یک اثر تصویری دور میکند.
آنچه بهانهای شد تا بار دیگر رجعتی به کلیدواژه «تیتراژ» داشته باشیم، مروری بر ماندگارترین و خاطرهسازترین موسیقیهای مربوط به برخی برنامهها و آثار سینمایی و تلویزیونی است که برای بسیاری از مخاطبان دربرگیرنده خاطرات تلخ و شیرینی است و رجوع دوباره به آنها برای ما در هر شرایطی میتواند یک دنیا خاطره به همراه داشته باشد. خاطرهبازی پس از آغاز و انتشار در نوروز ۱۴۰۰ و استقبال مخاطبان از آن، ما را بر آن داشت در قالب یک خاطرهبازی هفتگی در روزهای جمعه هر هفته، روح و ذهنمان را به آن بسپاریم و از معبر آن به سالهایی که حالمان بهتر از این روزهای پردردسر بود، برویم.
در صد و هفدهمین شماره از این روایت رسانه ای به سراغ موسیقی تیتراژ سریال تلویزیونی «دنیای شیرین دریا» به کارگردانی بهروز بقایی و آهنگسازی علی بیرنگ رفتیم که در دهه هفتاد توانست به عنوان یکی از موسیقی تیتراژهای ماندگار در ذهن شنیداری مخاطبان آن سال های تلویزیون جا خوش کند.
مجموعه تلویزیونی «دنیای شیرین دریا» به نویسندگی علی خودسیانی، کارگردانی بهروز بقایی، تهیه کنندگی بیژن بیرنگ و مسعود رسام و آهنگسازی علی بیرنگ است که در سال ۱۳۷۷ تولید و از برنامه کودک و نوجوان شبکه یک سیما پیش روی مخاطبان قرار گرفت و توانست به عنوان یکی از پربیننده ترین سریال های تلویزیونی مرتبط با گروه سنی نوجوان آن سال های تلویزیون لقب بگیرد. مسیری که در دهه هفتاد به دلیل تنوع فراوانی که در ساخت سریال ها و مجموعه های تلویزیونی وجود داشت، می تواند دستاورد بسیار مطلوبی برای یک گروه سریال سازی باشد. مجموعه ای که طبیعتا وقتی نام بیژن بیرنگ و مسعود رسام در آن دیده شود، طبیعتا شکست آن سریال به لحاظ مخاطب هم سخت خواهد بود.
فرآیندی که به واسطه داستان پردازی آن در طبیعت شمال ایران و استفاده از کاراکترهای مختلفی که برخی از آنها ریشه در جغرافیایی دیگری غیر از شمال کشور داشتند، توانست مجموعه پرمخاطبی را روانه آنتن کند. مجموعه ای سرشار از قصه های رنگارنگ از فانتزی کودک و نوجوانانی که با آن ته لهجه شمالی جذاب و شیرینی که داشتند قصه هایی را برای بینندگان به تصویر کشیدند که برای نسل آن سال های تلویزیون دریچه ورود به دنیایی جذاب و دریایی از شیرینی و شور بود و فضایی را فراهم می کرد که فارغ از اشکال و ایرادات فنی و اجتناب ناپذیرش می توانستیم به معنا و مفهوم مطلق کلمه آرامش و مفاهیم آموزشی زندگی یک خانواده ایرانی را با مرکزیت یک روستای زیبا تجربه کنیم.
داستان از این قرار است که در هر قسمت از این مجموعه ۲ خانواده که هفت شخصیت ثابت با بازی عطیه غبیشاوی، پوپک گلدره، فرهاد بشارتی، مینا نوروزی، مهسا ملاپور، امیرمحمدزاده و حمزه شیرعلی پور در آن به ایفای نقش می پرداختند، هربار با مشکل تازهای درگیر میشوند. مطابق معمول، هر بار بچههای خانواده مشکلی ایجاد میکنند و بزرگترها با هدایت و تدبیر خود، آن را حل میکنند. روایتی که با روایت و مرکزیت دختر بزرگ خانواده با بازی مرحوم پوپک گلدره شکل و رنگ متفاوتی در قصه پردازی ارائه داده بود که می توانست از منظر تماشاگر آن سال های تلویزیون فضای متفاوتی به حساب آید.
مسیری مملو از تصاویر رنگارنگ جنگل های شمال ایران با نمایش شیطنت های دردسرساز اما شیرینی که تماشایش دنیا دنیا به آنچه این سال ها از برخی سریال ها و مجموعه های داستانی می بینیم، می ارزید. البته در قسمت های مختلف این سریال تعدادی از هنرمندان از جمله فرخ لقا هوشمند، رحیم نوروزی، سحر زکریا، ساقی زینتی، فریده دریامج به عنوان بازیگر مهمان به قصه مجموعه اضافه می شدند تا مکمل روایت داستان هر قسمت باشند.
طبیعتا از پس مقدمه ای که برای این سریال توضیح داده شد، آنچه می تواند در ماندگاری، ثبات و خاطره سازی یک مجموعه داستانی مربوط به دهه هفتاد تلویزیون مورد توجه قرار گرفته و در کنار دیگر مولفه های نمایشی آن عنصری موثر تلقی شود، ملودی ها و موسیقی هایی است که برای این گونه سریال ها در نظر گرفته می شود، ملودی هایی که در آن روزگار به دلیل کمبود امکانات و صد البته فقدان انواع و اقسام تجهیزات استودیویی و الکترونیکی ساخت موسیقی این سال ها از شرایط بسیار دشواری برای طراحی و ساخت برخوردار بود و شرایطی را برای آهنگساز ایجاد می کرد که با دشواری و صرف وقت بیشتری روی ملودی سازی تمرکز کند. ملودی هایی که به نسبت به این روزگار حتی از حال و هوای حسی تر و متفاوت تری هم برخوردار می شد و چارچوبی را فراهم می کرد که ملودی مورد نظر در نهایت به دل و جان مخاطب ته نشین شود.
این فرآیند در مجموعه «دنیای شیرین دریا» هم تکرار شد و علی بیرنگ آهنگساز نوجوان آن سال ها به واسطه استعدادهای ذاتی خود در عرصه آهنگسازی و همچنین حمایت های پدرش بیژن بیرنگ شرایطی را فراهم کرد تا از هم نشینی سازهای ایرانی و کلاسیک، موسیقی پیش روی مخاطبان قرار داده شود که هم از درجه کیفی قابل قبولی برخوردار بود و هم توانست متناسب با حال و هوای مورد نظر فیلمنامه موسیقی در خدمت اثری را پیش روی بینندگان قرار دهد که اکنون می تواند به عنوان مولفه دارای اعتباری برای حفظ ماندگاری و شناخت این سریال معرفی شود.
علی بیرنگ از جمله هنرمندان فعال حوزه موسیقی است که فراگیری موسیقی را از هشت سالگی با ساز پیانو نزد محمدرضا احمدیان آغاز کرد، او از همان زمان با تشویق پدرش به آهنگسازی روی آورد و در ۱۳ سالگی بود که وارد هنرستان موسیقی شده و تحت تعلیم فرمان بهبود نوازندگی پیانو را فرا گرفت و با کمک پدرش اولین تجربه موسیقی فیلم را در سن ۱۳ سالگی با ساخت موسیقی سریال «دنیای شیرین» به کارگردانی بهروز بقایی رقم زد و از آن پس به صورت حرفه ای وارد جریان آهنگسازی شد که نتیجه آن تولید ده ها اثر سینمایی و تلویزیونی و آلبوم های مختلف بود.
این آهنگساز که پیش از ساخت موسیقی سریال «دنیای شیرین دریا»، آهنگساز سریال دیگری به نام «دنیای شیرین» بود، طی گفت و گویی رسانه ای با ارائه توضیحاتی از شروع فعالیت موسیقایی خود گفت: در سن پنج سالگی موسیقی تنها چیزی بود که مرا شگفت زده و از خود بیخود میکرد. در همان سن بود که یک ساز دهنی به من هدیه داده شد.
آن ساز تنها ابزار موسیقی بود که داشتیم و پدرم میتوانست یک آهنگ آذری را با آن سازدهنی بنوازد. من هم با اشتیاق تمرین میکردم تا اینکه بعد از مدتی، هرجا مینشستم از من درخواست میشد ساز دهنی بنوازم.
وی افزود: من تا ۸ سالگی نمیتوانستم ساز داشته باشم اما پدری داشتم که مدیونش هستم. او استعداد مرا تشخیص داد و بالاخره در سن ۸ سالگی یک ساز برایم خرید و معلم برایم گرفت اما من دوست نداشتم مطیع باشم و پیروی کنم.
در ۱۳ سالگی وارد هنرستان موسیقی شدم و دیپلم نوازندگی پیانوی کلاسیک گرفتم. در دانشگاه نیز همین رشته را ادامه دادم. قبل از رفتن به هنرستان وقتی ۱۲ ساله بودم، سریالی به تهیهکنندگی پدرم بیژن بیرنگ ساخته شد به نام «دنیای شیرین» و به پیشنهاد اطرافیان ساخت تیتراژش به من سپرده شد.
بیرنگ در بخش دیگری از این گفت و گوی رسانه ای بود که ضمن اشاره به این دوران کاری خود توضیح داد: دوران آکادمیک برایم آزار دهنده بود چون در آن دوره نه تنها نشویق نشدم بلکه مدام در حال جنگ با کسانی بودم که گمان میکردند موسیقی تیتراژی را که کار کردهام پدرم از آهنگساز دیگری خریده و به نام من منتشر کرده است.
البته شاید همین باعث شد من بتوانم بزرگتر فکر کنم. همیشه رویای انجام کاری را داشتم که هیچ ایرادی در آن نباشد. من مدیون رویاپردازیهایم هستم اما انگار با بزرگتر شدن، رویاپردازی از ما گرفته میشود.
به هر ترتیب موسیقی متن و تیتراژ سریال «دنیای شیرین دریا» به عنوان سومین تجربه آهنگسازی علی بیرنگ پس از سریال های «دنیای شیرین - ۱۳۷۶» و «سیب خنده - ۱۳۷۷» نشان داد که علی بیرنگ همچون پدرش به درستی ذوق شنیداری مخاطب ایرانی را می شناسد و سعی می کند تا بر اساس آنچه از این ذوق و قریحه ذاتی و هنری فرا گرفته، از خود آهنگسازی را به جامعه موسیقی معرفی کند که ورودش به واسطه حمایت های بیخود و بی جهت پدر از فرزندی بی استعداد نبوده، بلکه این مولفه توانمندی هنرمندی است که موسیقی و درام را خوب می شناسند و حالا می خواهد در اول کار به واسطه حمایت های پدر هنرمندش حرف های تازه ای برای موسیقی داشته باشد.