بهترین فیلم های کالت؛ از بلید رانر تا پیر پسر
در این مقاله نگاهی بهدنیای فیلم های کالت داشتهایم و فهرستی از بهترین فیلمهای کالت تاریخ سینما را چه برای کالتپرستان و چه سینمادوستان آماده کردهایم. همچنین به تعریف فیلم کالت و ویژگیهای آن نیز برای آشنایی هرچه بیشتر شما پرداختهایم.
فیلمهای کالت که با عنوان فیلمهای «کلاسیک کالت» نیز شناخته میشوند، با گذشت زمان طرفداران خاص و پرشور خود را پیدا میکنند؛ فیلمهایی که اغلب روایتهای نامتعارفی دارند، خالقان آنها سبکهای منحصربهفردی در شیوهٔ ساختشان بهخرج دادهاند، یا دست روی مضامینی که فراتر از زمان اکران اولیهشان بوده گذاشتهاند و گذشت زمان چون پاشش خاکهای از طلا، سال بهسال قطورترشده، آنها را بهنماد زری بیهمتا تبدیل کرده است.
یک فیلم کالت جدای از جذابیتهای غیرمتعارفش، با وجود طرافدارانش کالت میشود. میراثی ماندگار میشود. در نگاهی کلی، بسیاری از طرفداران فیلمهای کالت عقیده دارند که با یک نگاه میتوان فهمید چه فیلمی کالت است و البته همین عقیده که چیزی جز حقیقت امر نیست، کار را برای تعریف «کالت» سخت میکند.
بااینحال، بهبرخی از ویژگیهای فیلمهای کالت اشاره میکنیم و سپس فهرستی از برترین کالتهای تاریخ سینما را خواهیم داشت.
فیلم کالت چیست؟
پیروان کالت: فیلمهای کالت و جریانساز با طرفداران دوآتشهای که دارند و البته خرده فرهنگی تا حدودی پیچیده که این فیلمها با خود بههمراه میآورند، یاد میشوند. طرفداران با تماشای مکرر و سیریناپذیر و تکرار دیالوگهای بهیادماندنی و البته شرکت و عضویت در هر کالتی/ فرقهای که بهاین فیلمها مربوط میشود و حتی برگزاری جشنواره سالیانه، اثر را بهسوی کالتشدن سوق میدهند؛ در توصیفی کوتاه و ناقص، عاشقان فیلمهایی که معمولاً در گیشه شکست خوردهاند و در دنیای متعارفها جایی ندارند، اما مگر اهمیت دارد؟
فیلمهای کالت طی سالها یا حتی دههها مخاطب خود را پیدا کردهاند و فراتر از آن، جریانسازی کردهاند و نهتنها مخاطب را در چنگال گرفتهاند که فیلمسازانْ در هر ردهای که تعریف میشوند را مسخ کردهاند و بیاندازه فیلم و اشارات فیلمی از فیلمی کالت در آثار دیگران و در مدیومهای متفاوت برجای مانده است.
جواهرات غیرمتعارف: فیلمهای کالت سنتهای رایج را بهچالش میکشند. گاه نه از ژانر بهره که ژانر را خلق میکنند، در استفاده از تکنیکهای داستانسرایی آزمونوخطا کرده و البته هنر و شجاعت نابودی «هنجارهای اجتماعی» را دارند.
بهعنوان مثال شاهکار دیستوپیایی استنلی کوبریک، فیلم A Clockwork Orange (پرتقال کوکی)، غیرعامهپسند، جناییِ غیرخطی کوئنتین تارانتینو، Pulp Fiction (داستان عامهپسند) و دیوید فینچری که بهبرداشت از رمان جانی دوباره بخشید و Fight Club (باشگاه مشتزنی) را ساخت.
هر کدام از این فیلمها، اثری پاکنشدنی بر فرهنگ پاپ برجای گذاشتهاند و نه فقط این سه فیلمی که مثال زدیم و این فهرستی که در ادامه از تعدادی محدود نام بردهایم که فیلمها و فیلمسازان بسیاری را میتوان کالت و کالتساز خواند.
میراث ماندگار: فیلمهای کالت ماندگار هستند، چون مخاطب را از سطح جدا کرده و پله پله بهاعماق میبرند و در عمیقترین جای ممکن، بهجسموجان مخاطب میتازند. بیشمار شخصیتهای عجیبوغریب دارند، موسیقی متن آنها تا همیشه در ذهن مخاطب زنگ میزند و از داستانی میگویند که بگوییم داستانی چنین هم مگر وجود دارد.
مدتها پس از اکران اولیهشان همچنان تماشاچیان را مجذوب خود میکنند. اگر در حالوهوای تماشا و تجربهٔ چیزی غیرمعمول هستید، دنیای فیلمهای کالت را کاوش کنید؛ گنجینهای بیانتها از جواهرات سینمایی.
مضامین و روایتهای غیرمتعارف: فیلمهای کلاسیک کالت اغلب ژانری خاص و متفاوت با موضوعات تابوشکن و داستانسرایی نامتعارف دارند. سازندگان آثار کالت، وضعیت موجود و عادیشده/ عادتشده را بهچالش میکشند و ساختارهای طرحی و تعریفی قابل پیشبینی را غیرقابل پیشبینی میکنند.
شخصیتهای بهیادماندنی: این فیلمها شخصیتهای عجیبوغریب و بسیار ناآشنا، همزمان بسیار آشنا و با دنیایی بزرگتر و غنیتر از شخصیتهای معمول که در زندگی روزمره و با تماشای فیلمهای غیرکالتی بهتصویر کشیده میشوند را بهتماشاچی معرفی میکنند که همیشه در یاد چه تماشاچی چه طرفدار، باقی میمانند؛ آنتاگونیستی درکنشده، شخصیتِ شرورِ غریبِ معمایی یا پروتاگونیستی ضدقهرمان را تنها در فیلمهای کالت پیدا میکنیم.
موسیقی متن و تصاویر نمادین: فیلمهای کالت دارای موسیقی متنهای بهیادماندنی و زیبایی بصری چشمگیر هستند. فیلم The Rocky Horror Picture Show (فیلم راکی هارور) که اقتباسی سینمایی از نمایش راکی هارور ساخته ریچارد اوبراین است را با آهنگهای جذابش یا خیابانهای آغشته بهنئون Blade Runner (بلید رانر) ریدلی اسکات را مثال بزنیم. این عناصر که موسیقی و تصاویر متحرک باشند، تأثیر بهسزایی در ماندگاری فیلمهای کالت دارند.
خارج از جریان اصلی: اگر بتوانیم بگوییم روایت داستانی، روایت داستانی در فیلمهای کالت همواره در حاشیهٔ فرهنگ عامه حرکت کرده است. گفتیم که ممکن است درابتدا بهموفقیت بزرگی در گیشه دست پیدا نکنند و نقطهٔ مقابل بلاکباسترها باشند، اما در طول زمان بهرسمیتی محترمانه شناخته میشوند.
منحصربهفرد بودن فیلمی کالت در تمامی سازههای فیلمسازی، سبب جذابیت آن میشود و کالت شدنش جذابیت بهدنبال دارد. فراموش نکنیم فیلمهای کالت چون دانههای غیرمتعارفی هستند که زیر سایهٔ درک و حمایت پرشور طرفداران خود در مدت زمانی کوتاه یا طولانی رشد میکنند.
کلاسیک کالتها، الهامبخش پیروان فداکاری شدهاند که با تماشای مکرر و کشف در پی کشف، اثر را جاودانه میکنند. طرفداران برای بزرگداشت فیلمهای کالتی که دوست دارند، رویدادهای متنوعی برگزار میکنند و زمانیکه دربارهٔ فیلم کالتِ خود شروع بهصحبت کنند، دیگر آتش اشتیاق بیان آنها را هیچ آبی خاموشگر نیست. درواقع حس اجتماعی که توسط طرفداران در اطراف این فیلمها بهوجود میآید، بخشی از همان چیزی است که آنها را خاص میکند، کالت میکند.
هر عاشق دنیای فیلمی، یک «کلاسیک کالت» مورد علاقه هم دارد. گاهی اوقات برخی از «فیلمهای کالت»، هیچکدام از تعاریفی که برای کالتبودن فیلمی نام بردیم را ندارند، اما فیلمهایی هستند که هواداران اختصاصی یا درواقع پیروان فرقهای دارند و همین کافی است تا فیلمی در دستهٔ فیلمهای کالت قرار بگیرد.
فیلمهای کالت از دهه ۱۹۴۰ میلادی تا حال دستهبندی میشوند، اما اصطلاح «فیلم کالت» در دهه ۱۹۷۰ برای توصیف فیلمهای محبوب نیمهشب (معمولاً فیلمهایی که اواخر شب از تلویزیون پخش میشدند یا فیلمهایی که در سینماها در سانسهای بعد از نیمهشب بازپخش میشدند) ابداع شد.
کلاسیک کالتها شامل هر ژانری میشوند، از اکشن گرفته تا برخی از بهترین فیلمهای مستند، بااینحال، فیلمهای کمدی، ترسناک و علمی-تخیلی معمولاً شانس بالاتری در کالتشدن دارند. در ادامه برخی از برترین فیلمهای کالت تاریخ سینما را با هم مرور میکنیم و درانتهای مطلب برای عاشقان سینمای کالت، فیلمهایی بیشتری را نام بردهایم که همگی میتوانستند در این فهرست باشند و درواقع آنقدر فیلم کالت فوقالعاده زیاد داریم که معرفی آنها در یک مقاله که هیچ، در چندین مقاله هم نمیگنجد.
بهترین فیلم های کالت
۲۰. فیلم آنها زندگی میکنند
فیلم They Live
- کارگردان: جان کارپنتر
- نویسنده: جان کارپنتر
- بازیگران: کیث دیوید، مگ فاستر، ریموند سنت ژاکوس و جرج باک فلاور
- سال انتشار: ۱۹۸۸
- کشور: ایالات متحده آمریکا
- فیلم They Live در IMDb: امتیاز ۷.۲
یکی از فیلمهای کالت جان کارپنتر که وی را میتوان یکی از کالتسازهای بیحرفوحدیث تاریخ سینما خواند و در ادامه از وی بیشتر هم خواهیم گفت. فیلم They Live (آنها زندگی میکنند) در ژانر ترسناک، علمی–تخیلی و اکشن ساخته شد که در تمامی این ژانرها جان کارپنتر استادی است و فیلمهای کالت زیادی با درهمآمیزی ترس از آینده و موجودات بیگانه و همچنین قاتلین سرشناسی چون «مایکل مایزر» ساخته است. در فیلم They Live بازیگرانی چون کیث دیوید، مگ فاستر، ریموند سنت ژاکوس و جرج باک فلاور حضور داشتند و بهایفای نقش پرداختند.
این ساختهٔ جنجالی جان کارپنتر، درواقع فیلمی اعتراضی و سیاسی با محوریت اعتراض بهزیادهخواهیها و جاهطلبیهای دوران رونالد ریگان، رئیس جمهور وقت ایالات متحده بود.
فیلمی که بسیار ساده و روراست حرف خود را میزند و سازندگانش آنقدر عیان و واضح قصهسرایی میکنند که هر کسی با تماشای آن، متوجه منظور سازندگان میشود و بهراحتی کدگشایی میکند و یکی از دلایل محبوبیت آن در میان کالتدوستان، همین سادگی در بیان موضوعاتی است که گاه بهتصویر کشیدن آنها در سینما تبدیل بهامری محال میشود و البته همزمان تماشاچی همگام با شخصیت اصلی داستان، برخی از حقیقتهای پنهانشده در پسِ تمدن امروزی را بهزبانی سینمایی و جذاب، درک میکند.
همچون بسیاری از آثار کالت سینما، ساختهٔ جان کارپنتر در زمان خود و از سوی منتقدان اصلاً مورد توجه قرار نگرفت، اما حداقل در گیشه ضرر زیادی نکرد و با بودجهٔ ساخت ۳ میلیون دلاری، حدود ۱۳.۵ میلیون دلار فروش داشت.
داستان فیلم They Live دربارهٔ آدمی بیخانمان است که هیچچیزی برای از دست دادن ندارد و بهطور ناگهانی عینکی بهظاهر ساده را پیدا میکند. او که فکر میکرد پس از یافتن جعبهای بستهبندیشده و مخفیشده در کلیسا بهچیزی بیشتر از یکمشت عینک آفتابی دست پیدا خواهد کرد، ناامیدانه یکی از آنها را برمیدارد و موقع حرکت در خیابان، آن را بهچشم میزند و اینجا همان آرک داستانی معروف رخ میدهد. جرج شخصیت اصلی فیلم، بعد از زدن عینک، دنیا را دیگر رنگی نمیبیند و همهچیز برایش سیاهوسفید میشود و نگاه جرج، نگاه تماشاچی میشود که بهحقیقت هر چیزِ هر اندازه ساده و پیشپاافتادهای پی میبرد.
بهتابلوی تبلیغ یک تکنولوژی جدید نگاه میکند و بهجای پوستر رنگارنگ و مملو از دروغ، تنها جملهٔ «اطاعت کن» را میبیند یا بهپولهای حاضر در دستان آدمها نگاه میاندازد و کاغذهایی سفید با نوشتههای سیاهرنگ با مضمون «این خدای تو است» را بهچشم میبیند.
۱۹. فیلم ترس و نفرت در لاس وگاس
فیلم Fear and Loathing in Las Vegas
- کارگردان: تری گیلیام
- نویسندگان: تری گیلیام، تونی گریسونی، الکس کاکس و تاد دیویس
- بازیگران: جانی دپ، بنیسیو دل تورو، کریستینا ریچی، توبی مگوایر و کامرون دیاز
- سال انتشار: ۱۹۹۸
- کشور: ایالات متحده آمریکا
- فیلم Fear and Loathing in Las Vegas در IMDb: امتیاز ۷.۵
تری گیلیام، کارگردان، فیلمنامهنویس، انیماتور و بازیگر اصالتاً بریتانیایی است. وی کارگردانی فیلمهای معروفی چون Monty Python and the Holy Grail (مانتی پایتون و جام مقدس)، فیلم علمی-تخیلی و نئو نوآر 12 Monkeys (دوازده میمون)، فیلم ماجراجویی و فانتزی The Brothers Grimm (برادران گریم) و فیلم فانتزی The Imaginarium of Doctor Parnassus (تخیلات دکتر پارناسوس) را برعهده داشته است.
تری گیلیام کارگردانی بهواقع کالتساز است و بیشتر آثار وی را میتوان بهنوعی در دستهبندی فیلمهای کالت قرار داد. وی کارگردانی فیلم شکستخورده در گیشه Fear and Loathing in Las Vegas (ترس و نفرت در لاس وگاس) را برعهده داشت.
منتقدان خیلی از این فیلم کمدی استقبال نکردند و نظرات مختلفی را درباره آن داشتند، اما حالا در میان طرفداران، «ترس و نفرت در لاس وگاس» یک اثر کلاسیک کالت محسوب میشود و در میان بهترین فیلمهایی که جانی دپ محبوب و دوستداشتنی در آنها ایفای نقش کرده است قرار دارد.
داستان فیلم Fear and Loathing in Las Vegas، بهسفر خطرناک و پرشده از عیاشی یک ژورنالیست و وکیل از لسآنجلس به لاس وگاس سوار بر یک اتومبیل میپردازد؛ تری گیلیام در ساختهٔ خود با، همچون بسیاری از ساختههای وی، خط قرمزی ندارد و تعداد قابل توجهی از سیستمهای مرسومشده در کشور و آدمهای بالارفته از دل همین سیستمها را بهباد انتقاد میگیرند و رؤیای آمریکایی را در زشتترین و عریانترین فرم ممکن بهتصویر میکشد که همین موضوع هم یکی از دلایل کالتشدن فیلم «ترس و نفرت در لاس وگاس» است که بسیاری از فیلم اصلاً خوششان نمیآید و از طرفی طرفدارانی دوآتشه دارد.
ماجرای داستان از جایی جذابتر میشود که بفهمید این دو شخصیت اصلی داستان در حقیقت مشغول انجام یک خلاف ظاهری بزرگ برای پنهان کردن قانونشکنی گستردهٔ دیگری هستند و در همین حین بیشتر از حد انتظارشان نیز در دنیای آلودهٔ تصورات پوچ غرق میشوند و سفر دیوانهوار آنها از جایی بهبعد راهی جز گریختن مستقیم از دست مأمورهای پلیس را ندارد.
۱۸. فیلم هزارتو
فیلم Labyrinth
- کارگردان: جیم هنسن
- نویسنده: تری جونز
- بازیگران: جنیفر کانلی و دیوید بویی
- سال انتشار: ۱۹۸۶
- کشور: ایالات متحده آمریکا و انگلستان
- فیلم Labyrinth در IMDb: امتیاز ۷.۳
جیم هنسن، کارگردان، تهیهکننده و عروسکگردان آمریکایی و برندهٔ جایزه اِمی است. او خالق شخصیتهای محبوب و فراموشنشدنی مجموعه Sesame Street و ماپت شو است؛ این برنامهٔ محبوب تلویزیونی با محتوای آموزشی، انیمیشن، فیلمهای کوتاه، طنز و اشارات فرهنگی را شامل میشود و جیم هنسن، ماپتهای جذاب این مجموعه را که همگی با آنها خاطره داریم ساخته است.
استاد عروسکها، فیلم عروسکی The Dark Crystal (بلور تاریک) را در سال ۱۹۸۲ ساخت و صداپیشگانی چون اِستفان گارلیک و لیزا مکسول در این انیمیشن ایفای نقش کردند. عروسکهای ساختهشده توسط جیم منسن در فیلم معروف Star Wars: Episode VI – Return of the Jedi (جنگ ستارگان: اپیزود ششم – بازگشت جدای) نیز حضور داشتند و همکاری وی با جرج لوکاس از اینجا بهشکلی جدی شروع شد تا در فیلم Labyrinth (هزارتو)، جرج لوکاس تهیهکنندگی اجرایی اثر را برعهده گرفت.
فیلم Labyrinth، فیلمی موزیکال و فانتزی، محصول سال ۱۹۸۶ بهکارگردانی جیم هنسن است و جرج لوکاس تهیهکننده اجرایی فیلم دوست قدیمی خود بود. این فیلم براساس طرحهای مفهومی برایان فرود ساخته شد و جنیفر کانلی در نقش سارا و دیوید بویی افسانهای در نقش جرث، پادشاه گابلین در آن حضور داشتند و بهایفای نقش پرداختند.
شخصیت سارا برای نجات برادر ناتنی، توبی، مأموریتی سخت و عجیبی را از پادشاه گابلین قبول میکند و باید هزارتویی دگرجهانی، غیرمادی و بسیار بزرگی چون پازلی بیسروته را در کمتر از ۱۳ ساعت حل کند تا جلوی تبدیلشدن توبی بهگابلین را بگیرد.
بسیاری از عروسکهایی که در فیلم میبینیم را شخص کارگردان در فروشگاه تولیدی مخلوقات عجیبالخلقهاش ساخته است. با وجود واکنشهای متفاوت منتقدان، Labyrinth طرفداران زیادی پیدا کرده و الهامبخش اقتباسهایی مختلف در مدیومهایی مختلف شده است.
جیم هنسن و تیم کاری او، مرزهای جلوههای عملی و میدانی را با ساخت فیلم Labyrinth بسیار وسعت بخشیدند؛ فیلمی که بسیار در دل طرفداران، چه بزرگسالان و چه کودکان، جای گرفت و خالقان این فیلم دنیایی جادویی خلق کردند که همچنان مخاطبانْ مجذوب دنیای فانتزی، عروسکی و موسیقی مسحورکننده آن هستند. هنر جیم منسن داستانسرایی در دنیایی ساختهشده با عروسکهای خود و جانبخشی بهآنها با حرکت و بیان دقیق هر شخصیت و عروسک است.
۱۷. فیلم مانتی پایتون و جام مقدس
فیلم Monty Python and the Holy Grails
- کارگردان: تری گیلیام و تری جونز
- نویسندگان: گراهام چپمن، جان کلیز، تری گیلیام، اریک آیدل، تری جونز و مایکل پیلین
- بازیگران: گراهام چپمن، جان کلیز، تری گیلیام، اریک آیدل، تری جونز و مایکل پیلین
- سال انتشار: ۱۹۷۵
- کشور: انگلستان
- فیلم Monty Python and the Holy Grails در IMDb: امتیاز ۸.۲
بار دیگر تری گیلیام و این مرتبه اولین ساختهٔ سینمایی وی با عنوان Monty Python and the Holy Grail (مانتی پایتون و جام مقدس) که در سال ۱۹۷۵ اکران شد و تری گیلیام با همین فیلم نشان داد کارگردانی است که برای همه فیلم نمیسازد و آن دستهای که عاشق فیلمهای وی میشوند، دیوانهٔ سینمای کالت هستند.
وی این فیلم را با همکاری تری جونز ساخت و ساختهٔ ماندگار این دو تنها با ۲۰۰ هزار دلار ساخته شد و بیش از ۲ میلیون دلار فروش داشت که برای فیلم این چنین بحثبرانگیز، عدد کمی نیست. داستان فیلم Monty Python and the Holy Grail روایت پادشاه آرتور و افراد باوفایِ همیشه حاضر درکنار او را بهتصویر میکشد؛ روایتی که مرزهای هجو را جابهجا میکند و داستان افرادی است که برای پیدا کردن جام مقدس با شاه خود همراه میشوند و بههدف کسب موفقیت در انجام این کار، موانع ابلهانهی زیادی را پشت سر میگذارند.
روایتی طنز از روایتی تاریخی که استعارهپردازیهای بینظیر سازندگان، آن را خیلی زود در دل مخاطبان قرار داد و حال دیگر طرفداران سینمای کالت، یکی از کمدی کالتهای تاریخ سینما را «مانتی پایتون و جام مقدس» میدانند.
تماشاگر سخت میتواند در لحظات ابتدایی فیلم متوجه شود در چه دنیایی وارد شده است، اما کمکم نوع خاصی از هجو در سینما و البته شهامت در روایتسازی شخصی را تجربه میکند که حداقل در آثاری با تِمی تاریخی، مانند آن را پیدا نخواهد کرد.
این فیلم درواقع توسط گراهام چپمن، جان کلیز، تری گیلیام، اریک آیدل، تری جونز و مایکل پالین نوشته و اجرا شده است؛ تری گیلیام و تری جونز در اولین کارگردانی بلندشان، با کمک بازیگران و بداههپردازی آنها، کار را جلو بردهاند.
در فیلم Monty Python and the Holy Grail، طنز سر هر موضوع و خط قرمزی را از دم تیغ میگذراند و خرافات قرون وسطایی یکی از موضوعاتی است که سازندگان رحمی در نابودی آن با طنزی مدرن نداشتهاند. استفاده تری گیلیام و تری جونز از انیمیشن در «مانتی پایتون و جام مقدس» متمایز و جالبتوجه است و سازندگان فیلم برای خلق لحظات انیمیشنی از ترکیبی از انیمیشنهای قدیمی بریدهشده و فیلمهای لایو اکشن استفاده کردند و همین صحنهها بیشتر بار هجو فیلم را بهدوش میکشند.
مانتی پایتان، گروهی طنزساز و سوررئالیست انگلیسی بودند و این فیلم تنها یکی از آثار این گروه طنزساز محسوب میشود؛ مجموعهای که اولینبار در سال ۱۹۶۹ در شبکه BBC پخش شد و ۴ فصل و در مجموع ۴۵ قسمت داشت. ایدهپردازی، نویسندگی و اجرای آن در مدیومهای متفاوت توسط شش عضو مانتی پایتان، گراهام چپمن، جان کلیز، تری گیلیام، اریک آیدل، تری جونز و مایکل پیلین انجام شد.
۱۶. فیلم برادران بلوز
فیلم The Blues Brothers
- کارگردان: جان لندیس
- نویسندگان: دن آیکرود و جان لندیس
- بازیگران: جان بلوشی و دن آیکرود
- سال انتشار: ۱۹۸۰
- کشور: ایالات متحده آمریکا
- فیلم The Blues Brothers در IMDb: امتیاز ۷.۹
جان لندیس، کارگردان، هنرپیشه، فیلمنامهنویس و تهیهکننده آمریکایی است و وی را با فیلمهای کمدی، موزیکال و البته ترسناک و همچنین کارگردانی ویدئوکلیپهای مایکل جکسون فقید، خواننده بسیار محبوب پاپ، میشناسیم.
وی با ساخت فیلم کمدی The Kentucky Fried Movie (فیلم کنتاکی فراید) محصول سال ۱۹۷۷، جای پای خود را در هالیوود محکم کرد و نشان داد چه راهی را در فیلمسازی در پیش گرفته است. یک سال بعد فیلم National Lampoon's Animal House (معروف بهخانهٔ حیوانات) را با بازی جان بلوشی ساخت؛ جان بلوشی که یکی از دو ستارهٔ فیلم سوم وی و یکی از جذابترین و سرگرمکنندهترین فیلمهای کالت تاریخ، فیلم The Blues Brothers (برادران بلوز) بود.
فیلمنامه توسط آیکرود و لندیس نوشته شده و شامل آهنگهای ریتم و بلوز، سول و بلوز از خوانندههایی نظیر جیمز براون، کب کلووی، آرتا فلورین، ری چارلز و جان لی هوکر است. فیلم «برادران بلوز» را میتوان نمادِ سینمای نیمهشب خواند که بسیاری از تماشاچیان و طرفداران برای تماشای مجدد فیلم در سانسهای نیمهشب بهسینما میرفتند.
نکتهٔ جالب اینجا است که جان لندیس از سینماییها و طرفدارانی که در نمایش ۱۰ سالگی فیلم بهتماشای آن رفته بودند، با تماس تلفنی تقدیر کرد و برخی از آنها را در نقشهای کوتاه در دنباله فیلم بازی داد؛ دنبالهای که اصلاً بهموفقیتهای فیلم ابتدایی نرسید و نظر هیچکس را جلب نکرد، نه منتقد و نه تماشاچی و نه حتی طرفداران دوآتشهٔ فیلم اول.
در فیلم The Blues Brothers، جان بلوشی و دن آیکرود در نقش شخصیتهای ژولیت جیک و الوود بلوز ایفای نقش کردهاند که شخصیتهایی براساس «برادران بلوز» در مجموعهٔ طنز تلویزیونی پخش زنده شنبهشب بودند.
داستان فیلم در شیکاگو و حوالی آن میگذرد. ساختهٔ جان لندیس یکی از فیلمهای کالت دهه ۸۰ میلادی است که نهتنها درمیان اهالی سینما که درمیان عاشقان موسیقی R&B طرفداران زیادی داشت و دارد. این فیلم براساس داستان یک گروه موسیقی نمایشی ساخته شده است.
فیلم The Blues Brothers یک کمدی موزیکال است که روایتی پر زدوخورد دارد و در بین بهترین آثار کمدی و موزیکال و میتوان گفت اکشن قرار میگیرد. از معدود فیلمهای کالتی که در زمان خودش جز فیلمهای بسیار موفق و پرفروش بوده و نقدهای مثبت زیادی را هم دریافت کرد.
داستان فیلم که گفتیم در شیکاگو و حوالی آن میگذرد، در مورد دو شخصیت جیک و الوود است که دوستان بسیار نزدیکی هستند و پس از آزادی از زندان تصمیم میگیرند تا مأموریتی جدید، این مرتبه تنها برای رضایت پروردگار خود، انجام دهند و مانع از تعطیلی یک پرورشگاه کاتولیک شوند.
برای این کار آنها باید گروه موسیقی R&B قدیمی خودشان را دوباره راه بیاندازند و ازطریق اجراهای زنده، ۵ هزار دلار بهدست آورند تا بتوانند مالیات پرورشگاه را پرداخت کنند. جالب است بدانید در حین مراحل فیلمبرداری در شیکاگو، مهمانیهایی که جان بلوشی میرفت و برگزار میکرد، پایانی نداشت و استفاده وی از مواد مخدر در این مهمانیها باعث وقفههای طولانی و هزینهبر در کل پروژهٔ ساخت فیلم جان لندیس میشد که بر هزینههای بالای تصادفهای ماشینها افزوده شده و درنهایت فیلم «برادران بلوز» تبدیل بهیکی از پرخرجترین فیلمهای طنز تاریخ شد.
۱۵. فیلم روانی آمریکایی
فیلم American Psycho
- کارگردان: ماری هرون
- نویسندگان: گوینویر ترنر و ماری هرون
- بازیگران: کریستین بیل، جاستین ثرو و جرد لتو
- سال انتشار: ۲۰۰۰
- کشور: ایالات متحده آمریکا و کانادا
- فیلم American Psycho در IMDb: امتیاز ۷.۶
ماری هرون، کارگردان و تهیهکننده کانادایی است که از سال ۱۹۸۷ میلادی تاکنون مشغول فعالیت بوده است و بسیاری وی را با همین فیلم فوقالعادهٔ American Psycho (روانی آمریکایی) که در سال ۲۰۰۰ ساخت میشناسند؛ فیلمی که کریستین بیل را دوباره بهسینما بخشید و البته نقشی که وی ایفا کرد و شخصیت پاتریک بیتمن که یکی از متفاوتترین و بینظیرترین شخصیتهای تاریخ سینمای مدرن است. فیلم American Psycho، یک فیلم کمدی سیاه و اسلشر آمریکایی بهکارگردانی و نویسندگی ماری هرون است و این فیلم براساس رمانی با همین عنوان، اثر برت ایستون الیس ساخته شده است.
کریستین بیل، ویلم دفو، جرد لتو، جاش لوکاس، کلویی سونی، سامانتا ماتیس، کارا سیمور، جاستین ثرو و ریس ویترسپون از جمله بازیگرانی هستند که در فیلم «روانی آمریکایی» بهایفای نقش پرداختند.
گفتنی است نویسنده رمان، برت ایستون الیس، چندان علاقهای بهاقتباس سینمایی ماری هرون از رمانش نداشته است و اعلام کرده بود باوجود اینکه بهنظر او این فیلم اثری خوب است، اما تطابق چندانی با موضوع کتاب ندارد.
او معتقد بود این اثر در مورد آگاهی است و خب نمیتوان این مسئله را با حساسیت فراوان بهتصویر کشید. همچنین او ترجیح میداد کارگردانی مرد فیلم را بسازد، چون عقیده داشت بیان احساسات میتواند پاشنهٔ آشیل کارگردانان زن باشد و هرچه بود، مشخص نشد وی با اقتباس مشکل داشته یا با این موضوع که کارگردانی زن آن را ساخته است.
کریستین بیل نقش پاتریک بیتمن، یک سرمایهگذار وال استریت در شهر نیویورک که زندگی دوگانهای را بهعنوان یک قاتل زنجیرهای دارد، ایفا کرد و این ایفای نقش، دنیای بازیگری وی را تغییر داد، نقشی که دستمزد ناچیزی، بسیار ناچیزی برای وی داشت و تنها برای امرار معاش و استقلال از خانواده آن را قبول کرد، اما ماری هرون میدانست از این بازیگر چه میخواهد و بازی فوقالعادهای از وی گرفت که سرنوشت بیل را در هالیوود تغییر داد.
پاتریک بیتمن، مرد جوانی اهل نیویورک و معقول و خوشاندام و بسیار خوشپوش و بهروز است، اما در پشت این چهره هیولایی را خواب کرده است. بیتمن شبها کار واقعیاش را شروع میکند و بهشکار و کشتن ولگردها، زنان خیابانی و البته دوستانش میپردازد. فیلم American Psycho برای اولین مرتبه در جشنواره فیلم ساندس روی پرده رفت و نظر بیشتر تماشاچیان بهآن بسیار متفاوت با هم بود و برخی عاشق فیلم و برخی از آن متنفر بودند و برخلاف بسیاری از آثاری که حال بهکلاسیک کالتهای محبوب طرفداران تبدیل شدهاند، فیلم «روانی آمریکایی» با نظر مثبت منتقدان در زمان اکران همراه بود و با گذشت زمان و تعاریف دهان بهدهان، در دل طرفداران جای باز کرد و حال دیگر یکی از فیلمهایی است که در فهرست تماشای حداقل سالی یکبار قرار دارد.
۱۴. فیلم مردی که بهزمین سقوط کرد
فیلم The Man Who Fell to Earth
- کارگردان: نیکولاس روگ
- نویسنده: پاول مایرزبرگ
- بازیگران: دیوید بویی، ریپ تورن، کندی کلارک و باک هنری
- سال انتشار: ۱۹۷۶
- کشور: انگلستان
- فیلم The Man Who Fell to Earth در IMDb: امتیاز ۶.۶
نیکولاس روگ، فیلمبردار مشهور بریتانیایی است که بعدها بهکارگردانی روی آورد و فیلمهای معروف و شاخصی چون The Man Who Fell to Earth (مردی که بهزمین سقوط کرد) و Don't Look Now (حالا نگاه نکن) را ساخت. وی فیلم علمی-تخیلی، درام و فانتزی «مردی که بهزمین سقوط کرد» را در سال ۱۹۷۶ و با بازی دیوید بویی افسانهای، خواننده و آهنگساز و بعدتر بازیگر جریانساز بریتانیایی ساخت.
نیکولاس روگ دوران کاری حرفهای خود را در ۲۰ سالگی آغاز کرد و در آن موقع در یک استودیو فیلمبرداری مشغول بهکار شد و هر کاری انجام میداد تا اینکه پس از تلاش و پشتکار فراوان شانس هم برای وی دستی تکان داد و نوبت بهرفتن بهپشت دوربین رسید؛ از اولین آثاری که وی فیلمبرداری آنها را برعهده داشت میتوان به Tarzan's Greatest Adventure (بزرگترین ماجراجوییهای تارزان) و The Trials of Oscar Wilde (محاکمات اسکار وایلد) اشاره داشت.
وی همچنین همکاری نزدیکی با سِر دیوید لین، کارگردان، تهیهکننده، فیلمنامهنویس و تدوینگر مشهور انگلیسی و در دو فیلم مهم Lawrence of Arabia (لورنس عربستان) و Doctor Zhivago (دکتر ژیواگو) داشت.
این فیلم براساس رمانی با همین عنوان، اثر والتر تیویس، ساخته شد و داستان یک موجود فرازمینی بهنام توماس جروم نیوتن (با بازی دیوید بویی) را روایت میکند که از سیارهای دور بهسیاره زمین آمده و بهدنبال راهی برای انتقال آب بهسیارهاش که از خشکسالی شدید رنج میبرد است.
بااینحال، این فرازمینی خیلی زود رذایل و فسادهای زمینی را بهچشم میبیند و بهجان لمس میکند. ساختهٔ نیکولاس روگ بهعنوان یک اثر مالیخولیایی در ژانر علمی-تخیلیِ اکسپرسیونیسم یاد میشود و وی دست روی برخی از شکلدهندهترین و مهمترین داستانهای اساطیری و دینی یهودی-مسیحی مانند سقوط لوسیفر از بهشت، اخراج آدم و حوا از باغ عدن و خیانت و آزارواذیت عیسی مسیح گذاشت و در اقتباسی متفاوت این روایات را بهتصویر کشید.
دیوید بویی در اولین تجربهٔ بازیگری خود، گویی نقشی که پیشتر در جهان خارج از فیلم داشت، دوباره و بهزیباترین شکل ممکن ایفا میکند و بازی وی درکنار کندی کلارک، باک هنری و ریپ تورن، نتیجهای فوقالعاده برای کالتدوستان سینما بههمراه داشت. از منتقدان که بگذریم، ساختهٔ نیکولاس روگ در آمریکا با سانسور همراه شد و نزدیک بهبیست دقیقه از صحنهها و جزئیات مهم با این توضیح که توهمی و توهینی است، حذف شد.
فیلم با بودجهٔ ۱.۵ میلیون دلاری، فروش ۳ میلیون دلاری در گیشه داشت، اما مگر میتوان چنین اثر شجاعانه و قدرتمندی که نیکولاس روگ از رمان والتر تیویس با بازی شخصی چون دیوید بویی داشته را برای همیشه ضعیف جلوه داد؟ نه و همچون بسیاری از کلاسیک کالتها، این فیلم نیز با گذشت زمان، احترامی که لایق آن بود را چه از طرفداران و چه از سینمادوستان و البته عاشقان دنیای موسیقی و شخص دیوید بویی، بهدست آورد.
۱۳. فیلم پینک فلوید - دیوار
فیلم Pink Floyd – The Wall
- کارگردان: آلن پارکر
- نویسنده: راجر واترز
- بازیگران: باب گلداف، النور دیوید و کوین مککیان
- سال انتشار: ۱۹۸۲
- کشور: انگلستان
- فیلم Pink Floyd – The Wall در IMDb: امتیاز ۸
سِر آلن ویلیام پارکر، کارگردان، تهیهکننده و فیلمنامهنویس انگلیسی، کارگردانی فیلم موزیکالی فوقالعاده با عنوان Pink Floyd – The Wall (پینک فلوید - دیوار) که براساس آلبوم سال ۱۹۷۹ ابرگروه پینک فلوید با عنوان The Wall (دیوار) بود را برعهده داشت؛ فیلمی که فیلمنامهاش را راجر واترز، خواننده و نوازندهٔ گیتار بیس پینک فلوید و شخصیت تکرارنشدنی و خاص در دنیای موسیقی و البته میتوان گاه واژهٔ سیاست از نوع حقطلبی و مبارزهگری را در توصیف شخصیت وی بهکار برد، بهرشتهٔ تحریر درآورده بود.
آلن پارکر در طول زندگی هنری پربارش، در ژانرهای گوناگونی فیلمسازی کرد و کالتترین اثر وی را میتوان همین فیلم Pink Floyd – The Wall، محصول سال ۱۹۸۲ نامید که فیلمی لایواکشن، انیمهای بزرگسالانه، سوررئالی موزیکال و درامی میخکوبکننده بود و تمامی ویژگیهای فیلمی کلاسیک کالت را بههمراه داشت و یکی از بهترینهای دنیای فیلمهای کالت شد و طرفداران بسیاری چه بهواسطهٔ علاقه بهموسیقی و پینک فلوید و آلبوم «دیوار» و چه عاشقان سینمایی که اثر سمعی و بصری بینظیری را مشاهده کردند و عاشق ساختهٔ آلن پارکر شدند و عاشق آن ماندند، دور هم جمع کرد.
آلن پارکر هچون آلبوم The Wall، فیلمی مملو از استعارات ساخت و در آن از نمادهای دیداری و شنیداری فراوانی برای بهتصویر کشیدن آلبومی بینظیر استفاده کرد. تِم اصلی داستانِ آلبوم و فیلم پیرامون ساخت و تخریب نهایی یک دیوار استعاری که منعکسکننده انزوا و بیگانگی است میچرخد و در اجراهای قدیم گروه پینک فلوید و اجراهای قدیم و جدید راجر واترز، این دیوار را که عنوان تورهای جهانی آنها است، میبینیم.
آلن پارکر گفتوگوی حداقلی و بهجای آن موسیقیمحوری را سرلوحهٔ ساخت اثر خود کرد و فیلم Pink Floyd – The Wall دیالوگهای کمی دارد، اما با همراهی موسیقی آلبوم «دیوار»، بهزیبایی و بسیار منسجم هدایت میشود. گویی بیشتر زمان فیلم، مجموعهای از موزیک ویدئوها است که برای شکل دادن روایتی یکدست بههم چسبیدهاند.
باب گلداف، خواننده، ترانهسرا، بازیگر، نویسنده و فعال سیاسی ایرلندی، بهترین انتخاب برای ایفای نقش شخصیت اصلی فیلم Pink Floyd – The Wall بود. او درکنار فعالیتهای هنریاش، بهشکل جدی بهامور بشردوستانه بهخصوص در زمینهٔ فقرزدایی و کمک بهقحطیزدگان کشورهای آفریقایی میپرداخت و ستارهٔ راک فیلم آلن پارکر، خوانندهٔ اصلی گروه The Boomtown Rats بود و بهواقع ستارهای در زندگی خارج از استیج.
در فیلم میبینیم که باب گلداف در نقش شخصیت پینک، دیواری عاطفی و ذهنی میسازد تا از فشارهای ستارهشدن خود را در امان بدارد. بااینحال، این مکانیسم مقابلهای درنهایت نتیجه معکوس میدهد و پینک میخواهد آزاد شود و آزاد زندگی کند.
پیش از تماشای فیلم، بد نیست بار دیگر آلبوم شاهکار پینک فلوید را گوش دهید و درواقع روایت داستانی در آلبوم است و سپس با آمادگی کامل بهسراغ تماشای شاهکار سینمایی آلن پارکر بروید. آلن پارکر شخصاً برنده جایزهٔ اسکار نشد، اما آثار او برنده ۱۰ جایزه گلدن گلوب و ۱۰ جایزهٔ اسکار در بخشهای مختلف شدند.
جالب است بدانید داریوش خنجی، فیلمبردار ایرانی-فرانسوی، در فیلم درام و موزیکال Evita (اویتا) با این کارگردان مشهور همکاری داشت و این فیلم موفق شد در ۵ بخش بهترین کارگردانی هنری، بهترین فیلمبرداری، بهترین ترانه، بهترین تدوین و بهترین صدابرداری نامزد جایزهٔ اسکار شود، البته از این میان فقط توانست جایزهٔ اسکار بهترین ترانه را از آن خود کند.
فیلم «اویتا» در جشنوارهٔ معتبر بفتا نیز نامزد دریافت جایزهٔ بهترین فیلمبرداری شد؛ هرچند از دستیابی بهآن بازماند. درواقع تنها نامزدی داریوش خنجی در اسکار، برای فیلم «اویتا» آلن پارکر بوده است.
۱۲. فیلم مرده شریر
فیلم The Evil Dead
- کارگردان: سم ریمی
- نویسنده: سم ریمی
- بازیگران: بروس کمپبل، الن سندویس، ریچارد دی مانینکور، بتسی بیکر و ترزا تیلی
- سال انتشار: ۱۹۸۱
- کشور: ایالات متحده آمریکا
- فیلم The Evil Dead در IMDb: امتیاز ۷.۴
سم ریمی با ساخت فیلم The Evil Dead (مرده شریر)، راه را برای فیلمهای ترسناک، اسلشر و البته کمدی هموار کرد. فیلم The Evil Dead، فیلمی ترسناک از سینمای مستقل، محصول سال ۱۹۸۱ بهکارگردانی سم ریمی معروف است که البته شهرت وی با ساخت این فیلم بود. در این فیلم بروس کمپبل، الن سندویس، ریچارد دی مانینکور، بتسی بیکر و ترزا تیلی در نقش پنج دانشجوی کالج حضور داشتند و ایفای نقش کردند.
سم ریمی با ساخت این کالت تماشایی، خود را بهعنوان یک فیلمساز مؤلف بهدنیا معرفی کرد و نشان داد چطور میتوان ترس و طنز را استادانه درکنار هم قرار داد؛ از حرکات نامتعارف دوربین گرفته تا زومهای سریع و ناگهانی تا مردگان متحرکی که هم ترسناک بودند، هم خندهدار و البته نقشآفرینی دیوانهوار بروس کمپبل، دوست همیشگی سم ریمی.
فیلم «مرده شریر» اولین تجربهٔ سم ریمی در قامت یک کارگردان و آن هم در سن ۲۲ سالگی است. ریمی همراهبا دوستان خود از جمله بروس کمپبل، قبل از ساخت این فیلم، یک فیلم کوتاه با نام Within the Woods را تولید کرد تا آن را بهسرمایهگذاران نشان بدهد و در صورت علاقهمندی طرف سرمایهگذار، کمک هزینه تولید The Evil Dead را بهدست بیاورد و البته که موفق میشوند درابتدا مبلغ ۹۰ هزار دلار را بهعنوان بودجه دریافت کنند و باتوجهبهشرایط سختی که تولید فیلم داشت و بههر طریقی سم ریمی و تیم سازنده سعی کردند بودجه را پایین نگه دارند، درنهایت بودجهٔ ساخت فیلم تا ۳۷۵ هزار دلار هم رسید، اما فروش ۳۰ میلیون دلاری، چیزی فراتر از جبران بودجه بود.
داستان فیلم در مورد شخصیت اش ویلیامز با هنرنمایی بروس کمپبل است که همراه دوستان خود تصمیم میگیرد تا در کابینی چوبی در جنگلی، بهتعطیلات بروند و خوش بگذرانند غافل از کتاب باستانی معروف این فیلم و فیلمهای بعدی این مجموعه که نباید باز و خوانده میشد که هم باز شد و هم خوانده شد و هر موجود ترسناک زمینی و فرازمینی را بدانجا فراخواند.
موجودی شیطانی تا صبح دست از سر اش ویلیامز و دوستان درماندهاش برنمیدارد و این شب پرماجرا را طولانیترین و ترسناکترین شب زندگی آنها میکند.
فیلم «مرده شریر»، یک کلاسیک کالت بهمعنای واقعی کلمه است و موفقیت آن در گیشه، سبب ساخت دنبالهها و اقتباسهایی متفاوت از فیلم ابتدایی شد و شاید یکی از بهترین دنبالهها، فیلم آخر این مجموعه با عنوان Evil Dead Rise (مرده شریر برمیخیزد) است که در این فیلم آلیسا سادرلند، لیلی سالیوان، گابریل اکولز، مورگان دیویس، نل فیشر و میا چالیس ایفای نقش کردند و کارگردانی قسمت پنجم مجموعهٔ کمدی و ترسناکی که سم ریمی استارت آن را زد، لی کورنین برعهده داشت و علاوهبر نقدهای مثبت، با استقبال بسیار خوب تماشاچیان همراه شد و با بودجهای نزدیک به ۲۰ میلیون دلار، فروشی ۱۴۷ میلیون دلاری در گیشه داشت.
تمام اعتبار این مجموعه بهشخص سم ریمی بازمیگردد که با اولین ساختهٔ خود، یکی از بهترینهای کالتهای تاریخ سینما را بهطرفداران کالت از نوع ترسناکِ کمدی هدیه داد.
۱۱. فیلم دانی دارکو
فیلم Donnie Darko
- کارگردان: ریچارد کلی
- نویسنده: ریچارد کلی
- بازیگران: جیک جیلنهال، جنا ملون، درو بریمور و مگی جیلنهال
- سال انتشار: ۲۰۰۱
- کشور: ایالات متحده آمریکا
- فیلم Donnie Darko در IMDb: امتیاز ۸
ریچارد کلی با ساخت فیلم متفاوت و تحسینشدهٔ Donnie Darko (دانی دارکو) در سینمای هالیوود نامی برای خود دستوپا کرد. باز هم کارگردانی با اولین فیلم بلند سینمایی خود در هالیوود جادو کرد و وی در سن ۲۴ سالگی این فیلم بینظیر دنیای سینمای کالت را ساخت.
ریچارد کلی فیلمی عجیب در میان حتی فیلمهایی که در دستهٔ عجیب قرار میگیرند ساخت. فیلمی که در گیشه اصلاً موفق نبود و مورد توجه منتقدان و حتی تماشاچیان قرار نگرفت و تنها گذر زمانی نه خیلی طولانی نشان داد این کارگردان چه اثری در ژانرهای درام، تریلر و علمی-تخیلی ساخته بود و حال نهتنها در فهرست بهترین فیلمهای کالت تاریخ سینما که همواره در فهرست بهترینهای تاریخ سینما جای میگیرد.
یکی از نظرات جالب در مورد استعداد ریچارد کلی و هنر فیلمسازی وی را کوین اسمیت در سال ۲۰۱۶ داشت که این کارگردان درباره کلی گفت: «او بهشکلی دیوانهوار خلاق است و بیشباهت به کریستوفر نولان نیست، اما نولان در سیستم برادران وارنر جای پای خود را محکم کرد، شرکتی که دست وی برای فیلمسازی در آنجا بسیار باز بود و بودجهٔ زیادی برای ساخت فیلمهای هنری بزرگی چون Inception (تلقین) بهدست آورد. ریچارد میتواند یکی از بزرگترین فیلمسازان ما باشد و هست، اما بسیاری از مردم این را نمیدانند. و معتقدم شخصی باید وی را بهمسیر نولانشدن سوق دهد».
جاودانهٔ «دانی دارکو» وقتی در سال ۲۰۰۱ روی پردهٔ سینما رفت، چندان مورد استقبال قرار نگرفت و فیلم فقط در باکس آفیس بهاندازهای فروخت که سرمایه اولیهاش را بازگرداند، اما تبلیغ دهان بهدهان تماشاچیانی که در همان زمان عاشق فیلم شده بودند، تأثیر خود را گذاشت و فیلم بهصورت محدود اما طولانیمدت روی پردهٔ سینما رفت و نوارهای VHS و DVDهای آن هم با استقبال زیادی روبهرو شدند و درواقع خیلی زود جایگاهی که لایق آن بود را بهدست آورد و کلاسیک کالتی یکتا شد.
موسیقی متن فیلم شامل کاور آهنگ بینظیر Mad World از Tears for Fears است که توسط نوازندگان آمریکایی، گری جولز و مایکل اندروز اجرا شد و این کاور بهمدت سه هفته در رتبهٔ اول جدول تک آهنگهای برتر بریتانیا جای گرفت و چه کاور فوقالعادهای از چه آهنگ فوقالعادهای را ریچارد کلی روی فیلمش گذاشت.
نوجوانی که از بیماری روانی رنج میبرد و دچار پارانویا و اسکیزوفرنی است، خودش را بهعنوان قهرمان انتخابی هستی برای نجات دنیا میبیند. فیلمی علمی-تخیلی که تمام اِلمانهای کالتشدن را داشت؛ تِم دهه هشتادی با محوریت سفر در زمان و وجود عناصر فراطبیعی و باز کردن پای علم بهاین دنیا و اشاره بهدنیاهای موازی و وجود شخصیتی فراموشنشدنی که لباس خرگوش بهتن دارد و موی بر تن تماشاچی سیخ میکند و دوست خیالی شخصیت اصلی داستان است و استفادهٔ بجا از عنصر ترس و همچنین رؤیاپردازی از نوعی که در آثار دیوید لینچِ رؤیاپرداز شاهد هستیم.
شخصیت دانی یک روز صبح بعد از صحبت کردن با یک خرگوشِ عظیمالجثه از خواب بیدار میشود و از شدت اتفاقاتِ عجیبوغریبی که اطرافش روی داده، در رؤیا یا جهانی موازی یا تنها در سر نوجوانی که بیمار است، سرگیجه میگیرد و تماشاچی نیز چون وی، با درک حال وی که این هنر ریچارد کلی بود، دچار سرگیجهای یکسان میشود و گویی تمام اتفاقات فیلم با تمام درهایی که درانتها برای تماشاچی بسته میماند، آشنا است.
ریچارد کلی با Donnie Darko، هم شخصیتهای داستانی، هم تماشاچی را با هم در دنیایی که خلق کرد، غرق میکند و عجیب آنکه لذت تماشای چندباره را بهجان تماشاچی میاندازد. تماشای دوباره و دوبارهٔ «دانی دارکو» را بهخود هدیه بدهید.
۱۰. فیلم سگهای انباری
فیلم Reservoir Dogs
- کارگردان: کوئنتین تارانتینو
- نویسنده: کوئنتین تارانتینو
- بازیگران: هاروی کایتل، تیم راث، استیو بوشمی و مایکل مدسن
- سال انتشار: ۱۹۹۲
- کشور: ایالات متحده آمریکا
- فیلم Reservoir Dogs در IMDb: امتیاز ۸.۳
آخرین فیلم کوئنتین تارانتینو، درامِ تاریخی، اسرارآمیز، دلهرهآور، کمدی و جنایی Once Upon a Time in Hollywood (روزی روزگاری در هالیوود) شرکت کلمبیا پیکچرز بود و او هنوز تصمیمی برای ساخت شاید آخرین و دهمین فیلم سینمایی خود نگرفته است؛ کارگردانی که وی را باید جزو آن دسته از کارگردانان تاریخ سینما برشمرد که فیلم بد در کارنامهٔ کاری خود ندارند.
وی سازندهٔ آثار ماندگاری چون فیلم The Hateful Eight (هشت نفرت انگیز)، فیلم Django Unchained (جنگوی زنجیرگسسته)، فیلم Grindhouse (گرایند هاوس)، فیلم Death Proof (ضد مرگ)، فیلم Kill Bill: Volume 1 (بیل را بکش: بخش ۱) و فیلم Kill Bill: Volume 2 (بیل را بکش: بخش ۲) است و البته فیلم Pulp Fiction (پالپ فیکشن) که اگر اولین ساختهٔ سینمایی وی را در این فهرست معرفی نمیکردیم، قطعاً دومین ساختهاش که همین «پالپ فیکشن» باشد را در فهرست قرار میدادیم.
کوئنتین تارانتینو خود تعریف سینمای کالت است و از منظری تمام آثار وی را میتوان اثری کالت خواند، بااینحال، با اولین ساختهاش که Reservoir Dogs (سگهای انباری) بود، همچون سم ریمی و ریچارد کلی که با اولین فیلم بلندی که ساختند گل کاشتند، وی نیز اثری منحصربهفرد ساخت که نهتنها امضاء و سبک فیلمسازی این کارگردان را بهتماشاچی و منتقد شناساند، که نشان داد وی چه کالتباز قهاری است.
مجلهٔ امپایر فیلم Reservoir Dogs را «برترین فیلم مستقل تاریخ» خوانده است؛ فیلمی مملو از صحنههای خشن، چه عملی و چه بیانی، با داستانی غیرخطی و ارجاعات فراوان بهدنیای موسیقی و سینما و بازیگرانی کاردرست که دیالوگهای بینظیری که تارانتینو مینوشت را بهجذابترین شکل ممکن ادا میکردند و تبدیل بهشخصیتهای ماندگار تاریخ سینما شدهاند.
«سگهای انباری» داستان گروهی خلافکار را تعریف میکند که بهدنبال الماس هستند و در این بین مشکلات عجیب و زیادی برای اعضای گروه پیش میآید و آغاز و پایان داستان فیلم، تفاوتی زمین تا آسمان دارد؛ شخصیتهای کدگذاریشده با رنگ این فیلم تا بهامروز از معروفترین شخصیتهای فیلمهای جنایی هستند.
هاروی کایتل، تیم راث، کریس پن، استیو بوشمی، لارنس تیرنی، مایکل مدسن، شخص تارانتینو و ادوارد بانکر، بازیگران کالتی متفاوت از کارگردانی متفاوت بودند. همچون بسیاری از کلاسیک کالتها، فیلم Reservoir Dogs نیز درابتدا فروش فوقالعادهای در گیشه نداشت و چندان بهآن توجه نشد، اما با ساخت فیلم بعدی که Pulp Fiction بود، نگاهها خیلی زود بهساختهٔ ابتدایی تارانتینو برگشت و درکنار طرفداران، منتقدان نیز بهکالتشدن این فیلم کمک کردند.
تأثیر کوئنتین تارانتینو بر سینمای مستقل و فیلمسازان مستقل و همچنین سینمایی که کالت نامیده میشود با ساخت این فیلم غیرقابل انکار است. فیلم Reservoir Dogs قرار بود با بودجهای ۳۰ هزار دلاری ساخته شود ولی فیلمنامهٔ فوقالعاده تارانتینو درنهایت یک و نیم میلیون دلار بودجه جمع کرد که بیشتر آن صرف دستمزد بازیگران معروف این فیلم شد و درنهایت هم ۳ میلیون دلار در گیشه فروش داشت. تماشای چندبارهٔ این فیلم، جدای از آشنایی با سینمای مستقل و البته کالت، آشنایی با سیر خط ذهنی تارانتینو در ساخت آثار بعدی این کارگردان مؤلف است.
۹. فیلم عجیبتر از بهشت
فیلم Stranger Than Paradise
- کارگردان: جیم جارموش
- نویسندگان: جیم جارموش و جان لوری
- بازیگران: استر بالینت، جان لوری و ریچارد ادسن
- سال انتشار: ۱۹۸۴
- کشور: ایالات متحده آمریکا
- فیلم Stranger Than Paradise در IMDb: امتیاز ۷.۴
جیم جارموش، نمایشنامهنویس، بازیگر، تهیهکننده، تدوینگر، آهنگساز و فیلمساز مستقل آمریکایی است که در سال ۲۰۰۵ برندهٔ جایزه بهترین کارگردانی از جشنواره فیلم کن شد. از معروفترین فیلمهای این کارگردان صاحب سبک و خوشنام میتوان بهآثاری چون Ghost Dog: The Way of the Samurai (گوست داگ: سلوک سامورایی)، Down by Law (مغلوب قانون)، Mystery Train (قطار مرموز)، Only Lovers Left Alive (تنها عشاق زنده ماندند)، Coffee and Cigarettes (قهوه و سیگار) و Broken Flowers (گلهای پژمرده) اشاره داشت.
اینجا از دومین ساختهٔ بلند سینمایی جیم جارموش مینویسیم با عنوان Stranger Than Paradise (عجیبتر از بهشت) که زمینهساز بسیاری از فیلمهای بعدی این کارگردان کالتسازِ کالتبلد شد؛ فیلمی کلاسیک کالت و پدر معنوی تمامی فیلمهای این کارگردانی که چون کوئنتین تارانتینو، میتوان تمامی فیلمهای وی را بهنوعی کالت خواند.
جیم جارموش سمبل سینمای مستقل معاصر آمریکا است. کارگردانی که با روایتپردازی مینیمالیستی، تأکید بر ریتم و ساختار، سوررئالیستی چون فدریکو فلینی و دیوید لینچ، تِم شاعرانگی که همراهشده با طنزی تلخ است از روایت زندگی انسان معاصری که با تنهایی، سفر، رهایی و مرگ تعریف میشود، شناخته شده است.
فیلم Permanent Vacation (تعطیلات همیشگی) بهنویسندگی، تهیهکنندگی و کارگردانی جیم جارموش در سال ۱۹۸۰ روی پرده رفت و این فیلم اولین تجربهٔ جارموش در مقام کارگردانی بود و اندک زمانی پس از رها کردن تحصیلاتش در مدرسه فیلمسازی، ساخت آن را بهاتمام رساند و دومین تجربهٔ سینمایی وی، شاهکاری از سینمای مستقل و صدالبته کالت بود و بهمعنای واقعی «عجیبتر از بهشت».
فیلم «عجیبتر از بهشت» در سال ۱۹۸۴ جایزهٔ دوربین طلایی جشنواره فیلم کن و جایزهٔ یوزپلنگ طلایی جشنواره فیلم لوکارنو را بهدست آورد. فیلم سه اپیزودی Stranger Than Paradise روایت داستانی مینیمالیستی، پیرامون شخصیت ویلی، مهاجر مجارستانی است که در نیویورک زندگی میکند.
شخصیت ویلی قماربازی مهجور با اصالت مجارستانی است که در ناحیه بروکلین شهر نیویورک زندگی میکند. دختر عموی او، شخصیت اوا از مجارستان میآید و ده روز پیش از رفتن به کلیولند، پیش ویلی میماند. شخصیت ادی، دوست ویلی است و ویلی و ادی با شرطبندی در بازی پوکر و با تقلب پول زیادی برنده میشوند و تصمیم میگیرند برای دیدن اوا به کلیولند بروند. در اپیزود آخر هم این سه شخصیت در هتلی اقامت میکنند.
ویلی و ادی بیشتر پولهای خود را سر شرطبندی بر جنگ سگها از دست میدهند و برای جبران پولهای از دست رفته، دوباره قمار میکنند و این مرتبه در مسابقات اسبسواری. بازیگران این فیلم، استر بالینت و ریچارد ادسن بودند و آغاز همکاری جیم جارموش با جان لوری فقید، هنرپیشه دوستداشتنی بریتانیایی که در فیلم سه شخصیتی بعدی جارموش نیز که Down by Law بود، درکنار تام ویتس و روبرتو بنینی، دو اسطورهٔ دنیای موسیقی و سینما، نقش اصلی را برعهده داشت.
جالب اینجا است که جیم جارموش تمام این فیلم را با تک شاتی طولانی گرفته است و همین امر یک تجربه سینمایی منحصربهفرد برای تماشاچی بهوجود آورده است. جارموش استاد خلق شیمی بین شخصیتهای خیالی فیلمهایش است و در این فیلم استارت این هنر خود را زد و تعامل سه شخصیت ویلی، اوا و ادی، سنگبنای اثر میشود.
فیلم «عجیبتر از بهشت» با داستانسرایی مینیمالیستی، فیلمبرداری سیاهوسفید و لحن روایی کمرمق، اما پرحرارتش، در جان تماشاچی مینشیند. جارموش در فیلم جادهای خود که شخصیت ویلی، قماربازی کم سنوسال، دختر عموی او اوا که از مجارستان میآید و دوستش ادی که این سه با یکدیگر سفری عجیب از نیویورک به فلوریدا آغاز میکنند، شخصیتها را هنرمندانه بهتصویر میکشد. «عجیبتر از بهشت»، جواهری در بهشت فیلمهای کالت است و همچون تمامی کلاسیک کالتها، ارزش تکرار تماشای بیاندازهای دارد.
۸. فیلم نمایش ترسناک راکی
فیلم The Rocky Horror Picture Show
- کارگردان: جیم شارمن
- نویسندگان: جیم شارمن و ریچارد اوبراین
- بازیگران: تیم کوری، نل کمپبل، پیتر هینوود و بری باستویک
- سال انتشار: ۱۹۷۵
- کشور: ایالات متحده آمریکا و انگلستان
- فیلم The Rocky Horror Picture Show در IMDb: امتیاز ۷.۴
فیلم The Rocky Horror Picture Show (نمایش ترسناک راکی)، تعریف سینمای کالت است و جیم شارمن این فیلم کمدی و ترسناک را در سال ۱۹۷۵ و براساس تئاتر موزیکالی با همین عنوان، اثر ریچارد اوبراین ساخت؛ ریچارد اوبراینی که هم در نگارش فیلمنامه بهکارگردان کمک کرد و هم یکی از بازیگران اصلی این فیلم عجیب، حتی عجیب و خاص برای سینمای کالت بود.
جیم شارمن، کارگردان و نویسنده استرالیایی است که بیشتر بهخاطر آثار بسیاری که در تئاتر کارگردانی کرد، شهرت دارد. شارمن متولد ۱۹۴۵ در سیدنی استرالیا است و در خانوادهای بزرگ شد که تمامی اعضای آن بهنحوی با دنیای هنر و صنعت سرگرمی مرتبط میشدند. او نمایشهای تجربی متعددی از جمله موزیکالهای راک برجستهای چون Hair و Jesus Christ Superstar را کارگردانی کرد.
شارمن «نمایش ترسناک راکی» را در سال ۱۹۷۳ روی استیج تئاتر برد و اقتباس سینمایی آن را در سال ۱۹۷۵ ساخت. در این فیلم بازیگرانی چون تیم کوری، نل کمپبل، پیتر هینوود، بری باستویک، چارلز گری، جاناتان آدامز و سوزان ساراندون حضور داشتند و بهایفای نقش پرداختند.
داستان فیلم The Rocky Horror Picture Show در مورد زوج جوانی است که بهتازگی با یکدیگر نامزد کردهاند و این دو شخصیت با نامهای برد و جانت در فیلم معرفی میشوند که پس از خراب شدن ماشینشان در جاده، حال در یک قلعهٔ مرموز بهدنبال سرپناهی برای خود میگردند.
آنها با شخصیت دکتر فرانک-ان-فورتر، دانشمند دیوانهٔ مبدلپوشی کاملاً غریب و بیگانه از لحاظ تایپ شخصیتی روبهرو میشوند که در حال پردهبرداری از آخرین ساختهٔ دست خود، مردی عضلانی بهنام راکی است؛ شاید برداشتی آزاد از فرانکنشتاینی بسیار غریب، مدرن و بیحدومرز حتی برای مری شلی که اگر زنده بود و این فیلم را تماشا میکرد، او هم بر دنیای عجیب فیلمهای کالت و این فیلم صحه میگذاشت و آزادی عمل در خلق یک اثر را بهنوعی دیگر تجربه میکرد.
این فیلم در طول سالها طرفداران زیادی پیدا کرده است که دلیل اصلی آن، نمایشهای تعاملی نیمهشبانهاش بود که در آن تماشاگران با لباس پوشیدن، فریاد زدن دیالوگها بههمراه بازیگران و اجرای همراهبا فیلم، حس مشارکتی متفاوت در اجرای تئاتری که فیلم شد و فیلمی که آنها را دعوت بهاجرا میکرد داشتند.
از موسیقیهای فوقالعادهٔ فیلم نیز غافل نشویم، آهنگهایی چون Time Warp و Sweet Transvestite که خیلی زود جای خود را در دل تماشاچیان و طرفداران ساختهٔ جیم شارمن باز کردند و تبدیل بهنمادی در فرهنگ عامه شدند.
شخصیتهای جذاب و فراموشنشدنی چون دکتر فرانک-ان-فورتر در این فیلم معرفی شدند و باز هم بهموسیقی متن فیلم اشاره کنیم که مملو از آهنگهای دیوانهکننده است و احتمالاً مدتها پس از پایان فیلم در حال زمزمه کردن آنها خواهید بود. این فیلمی است که مورد استقبال طرفداران در سرتاسر جهان قرار گرفت و حسی از جامعه و تجربهای مشترک ایجاد کرد و کالت چیزی جز این است؟
۷. فیلم مات و مبهوت
فیلم Dazed and Confused
- کارگردان: ریچارد لینکلیتر
- نویسنده: ریچارد لینکلیتر
- بازیگران: جیسون لاندن، متیو مککانهی، میلا یوویچ و بن افلک
- سال انتشار: ۱۹۹۳
- کشور: ایالات متحده آمریکا
- فیلم Dazed and Confused در IMDb: امتیاز ۷.۶
بله، عنوان فیلم برگرفته از آهنگ جاودانهٔ گروه افسانهای لد زپلین است؛ Dazed and Confused، کالت کمدی آمریکایی محصول سال ۱۹۹۳ بهنویسندگی و کارگردانی ریچارد لینکلیتر محبوب و دوستداشتنی است؛ کارگردان، بازیگر و فیلمنامهنویس آمریکایی که وی را با کارگردانی سهگانهٔ درام و عاشقانهاش میشناسیم، «پیش از طلوع، غروب و نیمهشب». فیلم «مات و مبهوت» آمار جالبی دارد و در رأیگیری مجلهٔ معتبر سینمایی «سایت اند ساوند»، کوئنتین تارانتینو و دارن آرنوفسکی این فیلم را جزء ۱۰ فیلم محبوب خود قرار دادند.
ریچارد لینکلیتر در سومین ساختهٔ خود، گروهی از بازیگران جوان آن زمان و معروف حال را دورهم جمع کرد و نتیجه کلاسیک کالتی بهیادماندنی با تِم دبیرستانی شد و این کارگردان ۱۰ سال بعد با ساخت فیلم School of Rock (مدرسه راک) نشان داد چه علاقهای بهاین تَم داشته و البته چه تبحری در انتخاب موسیقی دارد و البته انتخاب جک بلکی که خود خواننده و آهنگساز است و گروه دونفرهای را میگرداند برای ایفای نقش اصلی فیلم «مدرسه راک» که علاقمندان دنیای موسیقی میدانند جک بلک چه ارادتی بهگروه لد زپلین دارد، نشان داد که ریچارد لینکلیتر علاقهٔ فراوانی بهگروه لد زپلین دارد و این علاقه منجر بهساخت فیلمی چون Dazed and Confused شد که موسیقی متنی بینظیری هم دارد.
داستان فیلم در آخرین روز دبیرستانی در سال ۱۹۷۶ در آستین تگزاس اتفاق میافتد و روایت گروهی از نوجوانان را دنبال میکند که چالشهای زندگی دبیرستانی را هر یک در آخرین روز بهنحوی از سر خالی میکنند. در این فیلم گروهی از بازیگران ازجمله جیسون لاندن، روری کاکرین، وایلی ویگینز، آدام گلدبرگ، متیو مککانهی، میلا یوویچ و بن افلک حضور داشتند و بهایفای نقش پرداختند که هر یک حال ابرستارهای در هالیوود هستند.
فیلم در گیشه موفق نبود و همچون بسیاری از فیلمهای کالت در زمان خود شکست خورد، اما منتقدان نگاه مثبتی بهآن داشتند و ساختهٔ ریچارد لینکلیتر را روایتی دقیق و جذاب از زندگی نوجوانان در دهه ۷۰ میلادی خواندند و البته ساوندتراکهای انتخابی ریچارد لینکلیتر نیز که فیلم را پر از آهنگهای کلاسیک راک دهه ۷۰ میلادی کرده بود، بهمحبوبیت دهان بهدهان فیلم کمک فراوانی کرد و خیلی زود کسانی که فرصت تماشای فیلم روی پرده را از دست دادند، جواهر خود را پیدا کردند و بسیاری از این طرفداران، عاشقان دنیای موسیقی بودند.
موسیقی متن و ساوندتراکهای فیلم بینظیر بودند و از Sweet Emotion ابرگروه Aerosmith گرفته تا School’s Out آلیس کوپر و Paranoid ابرگروه Black Sabbath و بسیاری دیگر. این فیلم بودجهٔ متوسطی در حدود ۶.۹ میلیون دلار داشت که کافی نبود و نیاز بهراهحلهای خلاقانه برای پایین نگه داشتن هزینهها بود و با وجود مشکلات اولیه، با حمایتهای بعدی استودیویِ سازنده، و بهکمک اشتیاق بالای تیم بازیگران و عوامل سازنده فیلم، پروژه بهسرانجام رسید؛ پروژهای که درابتدا فیلمنامه آن را چندین استودیو رد کردند، اما پشتکار ریچارد لینکلیتر، درنهایت یونیورسال پیکچرز را متقاعد کرد.
ساخت فیلم Dazed and Confused گواهی بر تلاش ریچارد لینکلیتر و فداکاری بازیگران و گروه سازنده است. فیلم Dazed and Confused که بهخاطر نمایش تصویری واقعی از زندگی دبیرستانی دهه ۱۹۷۰ و موسیقی متن راک نمادیناش شناخته میشود، حال بهیک کلاسیک کالت تبدیل شده است که حالوهوایی نوستالژیک و مرتبط با تجربههای نوجوانی دارد و زمینهساز ظهور کارگردانی بینظیری چون لینکلیتر در عصر ما.
۶. فیلم موجود
فیلم The Thing
- کارگردان: جان کارپنتر
- نویسنده: بیل لنکستر
- بازیگران: کرت راسل، ویلفورد بریملی، تی کی کارتر و کیث دیوید
- سال انتشار: ۱۹۸۲
- کشور: ایالات متحده آمریکا
- فیلم The Thing در IMDb: امتیاز ۸.۲
جان هاوارد کارپنتر، کارگردان، فیلمنامهنویس، تهیهکننده و تدوینگر سرشناس هالیوود است که با ساختههای خود در ژانر وحشت شناخته میشود و این کارگردان را نیز میتوان جزو دسته کارگردانهایی قرار داد که هنر ساخت Bموویها را بهخوبی بلد است و البته کلاسیک کالتساز بسیار کاربلدی که استعداد فوقالعادهای در ساخت فیلمهای ترسناک دارد و ترسناکهای اسلشر وی، همیشه جزو بهترینهای این ژانر بودهاند و معمولاً هم ساختههایش درابتدا چندان مورد توجه منتقدان قرار نمیگیرد تا زمانی بگذرد و فیلمهای درجه چند از ساختههای کمنظیر وی ساخته شود.
پدر جان کارپنتر موسیقیدان بود و جان کارپنتر در جوانی و پیش از آغاز حرفهٔ فیلمسازی بهصورت حرفهای، علاقهٔ فراوانی بهتماشای فیلمهای وسترن و فیلمهای علمی-تخیلی دهه ۱۹۵۰ داشت و فیلمهایی که چندان مطرح نبودند و بودجهٔ ساخت پایین داشتند و درواقع اصلاً جایی نامی از این فیلمهای برده نمیشد، جز همان عاشقان سانسهای نیمهشب و میتوان گفت وی پیش از آنکه خود بداند روزی یکی از نمادهای فیلمهای کالت نیمهشب خواهد شد، از عاشقان کلاسیک کالتها بود.
جان کارپنتر در سال ۱۹۷۴، اولین فیلم بلند سینمایی خود با عنوان Dark Star (ستارهٔ تاریک) را ساخت که فیلمی علمی-تخیلی بود و با همان فیلم نشان داد چه ایدههای بکری در سر دارد. وی تدوین و ساخت موسیقی متن اولین ساخته خود را نیز برعهده داشت.
وی خالق مجموعه فیلمهای «هالووین» است و اولین فیلم این مجموعه با عنوان Halloween (هالووین) را در سال ۱۹۷۸ ساخت و کارگردانی، نویسندگی و آهنگسازی این فیلم را انجام داد، فیلمی که بهیکی از پرفروشترین و سودآورترین فیلمهای مستقل تاریخ تبدیل شد و بهترین فیلم این مجموعهٔ بیش از ده قسمتی است.
اما این فیلم The Thing (موجود) بود که نشان داد جان کارپنتر در ژانر علمی-تخیلی و ترسناک چه هنرمندی است و فیلمی که تبدیل بهیکی از نمادهای کالت در تاریخ سینما شد، علیالخصوص در ژانر ترسناک.
فیلم The Thing در زمان اکران با بیتوجهی منتقدان روبهرو شد و بسیاری آن را تقلیدی ناشیانه و مبتدیانه از شاهکار ریدلی اسکات، فیلم Alien (بیگانه) خواندند، اما پس از سالها نظر منتقدان و تماشاچیان عوض شد و حال دیگر این اثر را یکی از شاهکارهای زیرژانر اسلشر میدانیم و از فیلمهایی است که در شب هالووین، در فهرست تماشای هرساله طرفداران قرار دارد.
داستان فیلم «موجود» در مورد کارکنان یک پایگاه تحقیقاتی آمریکایی در قطب جنوب است که با گونهای موجود فضایی روبهرو میشوند که مانند انگل، میزبان ترسناک کالبد موجودات دیگر میشود و در بدن قربانیان باقی میماند تا زمانیکه این انگل/ بیگانهٔ هوشمند متوجه میشود که سایرین از وجود آن باخبر شدهاند و سپس کالبد قربانیان خود را بهشکلی ترسناک و معجونی از موجودی فضایی و انسانی زمینی تغییر شکل میدهد.
گفتنی است فیلم The Thing بهخاطر جلوههای عملی پیشگامانهاش که توسط راب بوتین ساخته شد، در همان زمان نیز بسیار مورد تحسین قرار گرفت و وی برخی از بهیادماندنیترین و ترسناکترین طرحهای موجود در تاریخ فیلمهای ترسناک را خلق کرد و بعدتر سازندگان در فیلمها، سریالها و البته بازیهای ویدئویی خود، از بسیاری از این طرحوارههای نیمهفضایی-نیمهزمینی اقتباس کردند.
ساختهٔ جان کارپنتر اتمسفری پرتنش و کلاستروفوبیک دارد و داستانسرایی پرتعلیقی که بعدها بسیار مورد ستایش قرار گرفت. ساخت موسیقی متن این فیلم را انیو موریکونه فقید، آهنگساز، تنظیمکننده، رهبر ارکستر و نوازنده ترومپت ایتالیایی انجام داد و وی در خلق محیطی وهمآور در لحظه لحظهٔ فیلم و هماهنگ با دنیای یخزدهٔ آن، همچون همیشه فوقالعاده عمل کرد.
فیلم The Thing با بودجهٔ ۱۵ میلیون دلاری، تنها ۲۰ میلیون دلار در گیشه فروش داشت. کرت راسل، بازیگر محبوب و خوشنام آمریکایی، در این فیلم آخرالزمانی نقش اصلی را ایفا کرد.
۵. فیلم باشگاه مشتزنی
فیلم Fight Club
- کارگردان: دیوید فینچر
- نویسنده: جیم اوهلز
- بازیگران: ادوارد نورتن، برد پیت و هلنا بونهام کارتر
- سال انتشار: ۱۹۹۹
- کشور: ایالات متحده آمریکا
- فیلم Fight Club در IMDb: امتیاز ۸.۸
کارگردانی فیلم Fight Club (باشگاه مشتزنی) را دیوید فینچر، کارگردان معروف سینمای هالیوود که کارگردانی آثاری چون The Game (بازی)، Alien 3 (بیگانه ۳)، Se7en (هفت)، Panic Room (اتاق وحشت)، The Curious Case of Benjamin Button (مورد عجیب بنجامین باتن) و The Girl with the Dragon Tattoo (دختری با تاتوی اژدها) را در کارنامه دارد، انجام داده است؛ کارگردانی مؤلف که همواره سطح کیفی بالای استاندارد خود را چه در تلویزیون و چه در سینما و چه در دنیای تبلیغات و چه در دنیای ساخت ویدئو کلیپ که در آغاز کارش تجربهٔ ساخت اثر در دو مدیوم آخری را بهدست آورد، از خود بهجای گذاشته است.
حدود ربع قرن از اکران فیلم Fight Club میگذرد و هرچه بیشتر زمان گذشت، تحسینها از فیلم بیشتر شد و طرفداران آن بیشتر و بیشتر عاشق این کالت فوقالعادهٔ اواخر دهه ۹۰ میلادی شدند؛ فیلمی که امروز میدانیم چه شاهکاری است، اما در زمان اکران اینطور نبود و تماشاگری که در این دوران فیلم را تماشا میکند، باور نخواهد کرد بدون گرفتن حتی یک اسکار و با نگاه و نقدهای گاه بسیار تمسخرآمیز منتقدان حتی در جشنوارههای معتبر سینمایی روبهرو شد.
از فیلمهای برتر و محبوب قرن بیستم که در زمان اکرانش همانند بعضی دیگر از آثار مهم تاریخ سینما و برخی آثاری که در این فهرست پیشتر نام بردیم، مورد استقبال تماشاچیان و منتقدان قرار نگرفت که شاید چون بسیاری فیلمهای ماندگار کلاسیک کالت، ساختهٔ دیوید فینچر بسیار جلوتر از زمانهٔ خود بود. اقتباس دیوید فینچر از کتاب چاک پالانیوک، تریلری روانشناسانه، اجتماعی و فلسفی و نمایشی دردناک و همزمان بسیار جذاب از تروماهای بیپایان نسل کنونی است.
داستان فیلم Fight Club روایت شخصیت جک است که نقش این شخصیت را ادوارد نورتن بازی میکند. شخصیت جک یک کارمند بروکراتیک بیحوصلهٔ مبتلا بهبیخوابی شدید است که برای خلاصی از وضعیتاش در گروههای حمایتی شرکت میکند.
او با مارلا (با بازی هلنا بونهام کارتر) و تیلر دردن (با بازی درخشان برد پیت) آشنا میشود، دو شخصیتی که تضادی آشکار با وی دارند. تیلر یک طغیانگر تمام عیار است که صابون میفروشد و زرقوبرقی خیرهکننده دارد و مارلا نیز یک انسان باری بههر جهت است.
درنهایت دو شخصیت تیلر و جک با یکدیگر دوست میشوند و در زیرزمینهای پنهان شهر، پروژهٔ آشوب خود را آغاز میکنند. در مورد شاهکار بودن این اقتباس سینمایی همین اندازه بگوییم که چاک پالانیوک، نویسندهٔ رمان آن در جایی گفته است فیلمی که دیوید فینچر ساخت، بهتر از رمان او است.
گفتنی است یکی از دلایل شکست فیلم در گیشه، روزی اودانل، مجری و کمدین سرشناس NBC بود که در همان اولین هفتهٔ نمایش فیلم در آمریکا آن را تماشا کرد و در شوی تلویزیونی خود گفت که پس از گذشت چند روز از تماشای فیلم Fight Club، هنوز موفق بهخوابیدن نشده و در ادامه با لو دادن موضوع فیلم و پایان آن، از مخاطبانش خواست تا با نرفتن بهسینما در هزینههای خود صرفهجویی کنند.
پس از این اتفاق، ادوارد نورتون، برد پیت و دیوید فینچر ضمن انتقاد شدید از اودانل، حرکت وی را کاملاً نابخشودنی قلمداد کردند. شاید گفتههای روزی اودانل بهفروش فیلم در گیشه ضربه زد، اما درنهایت بهجاودانگی این فیلم نیز کمک کرد. فیلم «باشگاه مشتزنی» با بودجهٔ ۶۵ میلیون دلاری، فروشی ۱۰۱ میلیون دلاری در گیشه داشت.
۴. فیلم اولدبوی
فیلم Oldboy
- کارگردان: پارک چان-ووک
- نویسندگان: هوانگ جو-یون، ایم جون-هیونگ و پارک چان-ووک
- بازیگران: چوی مین-شیک، یو جی-ته و کانگ هه جونگ
- سال انتشار: ۲۰۰۳
- کشور: کره جنوبی
- فیلم Oldboy در IMDb: امتیاز ۸.۳
آن زمان که چارهای برای در هم شکستن کلیشههای ژانرهای معمایی و رازآلود نیست، باید دست بهکار شد و قوانین خود را نوشت. پارک چان-ووک چنین کارگردانی پستمدرنسازی است که با فیلم Oldboy (اولدبوی) هنر خود را در شکستن هر نوع کلیشهای بهنمایش گذاشت.
سینمای پارک چان-ووک، سینمای جزئیات، دقت، وسواس، پیچیدگی و البته ظرافت است؛ سینمای مملو از شوک و تکانههای داستانی فلجکننده. وسواس فکری پارک چان-ووک در ساخت فیلمی که پر از ترفندهای سینمایی است و دائم بهتماشاچی رودستی میزند، ستودنی است. پارک چان-ووک، فیلمنامهنویس، کارگردان و تهیهکننده اهل کره جنوبی است.
وی از سال ۱۹۹۲ میلادی تاکنون مشغول فعالیت بوده است و سهگانهٔ «انتقام» او را میتوان معروفترین فیلمهای وی دانست که فیلم اول Sympathy for Mr. Vengeance (همدردی با آقای انتقام) بود و در سال ۲۰۰۲ اکران شد، «اولدبوی»، دومین فیلم از این سهگانه، جایزهٔ بزرگ جشنواره فیلم کن در سال ۲۰۰۴ را از آن خود کرد و مورد تحسین رئیس هیئت داوران جشنواره، کوئنتین تارانتینو، قرار گرفت و فیلم سوم نیز Lady Vengeance (بانوی انتقام) بود که در سال ۲۰۰۵ اکران شد.
فیلم Oldboy را میتوان آغازگرِ موج ساخت فیلمهای انتقاممحور که بهموضوعات تابو و گاه بسیار بیرحمانه و غریب که بسیاری جرئت فکر کردن بهآنها را در تنهایی خود نیز ندارند، خواند؛ یکی از بهترین فیلمهای کالت تاریخ که درابتدا همه را شوکه کرد، عصبانی کرد، بسیاری را دلزده کرد، اما کمکم جوهرهٔ آن بهبیرون تراوش شد، درواقع طرفداران جوهرهٔ آن را بیرون کشیدند و منتقدان نیز خیلی زود متوجه شدند که در برخورد با چه شاهکاری، عجله بهخرج دادند و البته که فیلمهای بعدی پارک چان-ووک نیز بهدرک مخاطب و منتقد بهآنچه وی از سینما میخواهد و با داستانسرایی غریبش و پیچهای روایتی درهمشکنندهاش و درکلامی بهزبان پارک چان-ووکی بهتصویر میکشد، کمک بسیاری کرد.
از The Handmaiden (ندیمه)، محصول سال ۲۰۱۶ این کارگردان که در سه قسمت روایت میشود و قسمت اول و دوم انعکاس یکدیگر هستند و یک داستان مشابه را از دو زاویهٔ دید متفاوت روایت میکنند و قسمت سوم هم هر دو زاویهٔ دید را با هم ترکیب میکند و با اضافه کردن یکی دیگر، داستان را بهسوی جمعبندی هدایت میکند گرفته تا آخرین ساختهاش که فیلم Decision to Leave (تصمیم جدایی) بود و برای رقابت نخل طلا در جشنواره فیلم کن ۲۰۲۲ انتخاب شد و پارک چان-ووک جایزهٔ بهترین کارگردان را برای ساخت این شاهکار معمایی با بازی تانگ وی و پارک هه ایل دریافت کرد.
داستان فیلم «اولدبوی» حول محور شخصیتی با نام اوتهسا جریان دارد که پس از بازداشتشدن یا دزدیدهشدن توسط افرادی مرموز، بهمدت ۱۵ سال در یک اتاق زندانی میشود. در طول این ۱۵ سال هیچکس اثری از او پیدا نمیکند و آن افراد غریبه نیز اجازه خودکشی بهاو نمیدهند و او را برای هدفی تکاندهنده زنده نگه میدارند.
شخصیت اوتهسا پس از ۱۵ سال بدون هیچ توضیحی توسط آن افراد آزاد میشود و تنها قصد دارد جواب این سؤال را پیدا کند که چرا این بلا سرش آمده است و بهدنبال انتقام است و حمامی از خون بهراه میاندازد. این فیلم که دومین قسمت از سهگانهٔ «انتقام» پارک چان-ووک است، بهانتخاب رسانه CNN یکی از ۱۰ فیلم برتر تاریخ صنعت سینما در قاره آسیا است.
پارک چان-ووک در Oldboy، با استفاده از هنر اجراهای فراتر از انتظار بازیگران و علیالخصوص چوی مین شیک که یکی از بهترین بازیگرهای سینمای کره و آسیا است، درکنار خلق صحنههایی گاه بسیار نامأنوس و مملو از خشونت و همزمان همیشه تازه برای تماشاچیِ حتی عاشق فیلم که چندین و چندبار آن را تماشا کرده، موفق بهخلق اثری در دنیای فیلمهای کالت شده که نهتنها کلیشههای رایج را درهم میشکند، که ذهنِ در تعاریفْ گیرکردهٔ تماشاچی را بهشکلی تکاندهنده میشکند. تماشای چندینبارهٔ این فیلم، هدیهٔ شما بهخود شما است.
۳. فیلم لبوفسکی بزرگ
فیلم The Big Lebowski
- کارگردان: جوئل کوئن
- نویسندگان: ایتن و جوئل کوئن
- بازیگران: جف بریجز، جان گودمن، جولین مور، استیو بوشمی و جان تورتورو
- سال انتشار: ۱۹۹۸
- کشور: ایالات متحده آمریکا و انگلستان
- فیلم The Big Lebowski در IMDb: امتیاز ۸.۱
ایتن و جوئل کوئن، معروف بهبرادران کوئن، دو فیلمساز آمریکایی با سبکی خاص و جذاب هستند که بهخوبی میدانند چطور عناصر کمدی، درام، نوآر و جنایی را درهمآمیخته و درمجموع ژانرآمیزی کنند و با همین فرمول کم فیلم کالت نساختهاند. اما شاید معروفترین و محبوبترین کالتی که ساختهاند، فیلم The Big Lebowski (لبوفسکی بزرگ) باشد.
این دو برادر در دهه ۱۹۵۰ در سنت لوئیس پارکِ مینه سوتا بهدنیا آمدند و از همان سنین پایین علاقه بهفیلمسازی داشتند. این دو کار خود را با نوشتن فیلمنامه برای تهیهکنندگان مستقل آغاز کردند و اولین کارگردانی خود را با ساخت Blood Simple (خون ساده) در سال ۱۹۸۴ انجام دادند؛ فیلمی هیجانانگیز و نئو-نوآر که مورد تحسین منتقدان قرار گرفت.
از آن زمان، آنها بیش از ۲۰ فیلم سینمایی را نویسندگی، کارگردانی، تهیهکنندگی و البته با شیطنت تدوینگری کردند که بسیاری از آنها نامزد یا برنده جوایز مختلفی شدند، از فیلم Fargo (فارگو) و فیلم Barton Fink (بارتون فینک) گرفته تا شاهکارهایی چون No Country for Old Men (جایی برای پیرمردها نیست) و فیلم True Grit (شهامت واقعی) یا فیلمی چون The Ballad of Buster Scruggs (چریکهٔ باستر اسکراگز) که منتقدان و تماشاچیان، یا بسیار دوست داشتند یا ضعیفترین فیلم این برادر خواندند.
از The Big Lebowski بگوییم که فیلمبرداری فوقالعادهٔ آن را سِر راجر دیکینز، مدیر فیلمبرداری انگلیسی و یکی از بهترین فیلمبرداران تاریخ سینما و استاد نور و سایه برعهده داشت. راجر دیکینز، همکاری طولانیمدتی با برادران کوئن دارد و درواقع آنقدر فیلم با برادران کوئن ساخته که وی را برادر سوم کوئنها بخوانیم. جالب است بدانید عاشقان این کالت بیهمتای تاریخ سینما، جشنوارهٔ لبوفسکی را برای بزرگداشت آن برگزار میکنند و معمولاً این جشنواره که هر سال برگزار میشود، دو روز طول میکشد و با پخش فیلم، اجرای موسیقی زنده و بازی بولینگ همراه است و شرکتکنندگان نیز در لباس شخصیتهای فیلم در جشنواره حضور پیدا میکنند.
داستان فیلم The Big Lebowski روایت زندگی شخصی بینهایت بیخیال است که بهخاطر تشابه اسمی با یک فرد ثروتمند، با او اشتباه گرفته میشود و این تشابه اسمی داستانهای زیادی برای شخصیت محبوب داستان بهوجود میآورد و این شخصیت که چیزی هم ندارد، همان ناچیز داشتههایش را از دست میدهد.
دیالوگهای شخصیتهای اصلی و فرعی بینظیر هستند و خلق این شخصیتها تنها از کوئنهایی برمیآید که این فیلم بلوغ نیمهٔ اول فیلمسازی آنها است و البته همچنان و پس از ساخت بسیاری فیلم دیگر، بهعقیدهٔ بسیاری، بهترین ساختهٔ این دو برادر؛ جف بریجز در نقش جف لبافسکی/ لبوفسکی یا همان Dude که تصویری از اوج بیکاری و بیخیالی است و بهباشگاه بولینگ میرود و روی قالیچهٔ خود دراز میکشد و موسیقی گوش میدهد و بهعالم دیگری میرود و جان گودمن دوستداشتنی که نقش والتر را ایفا میکند که سربازی ازجنگبرگشته است که هر مسئلهای را بهجنگ ربط میدهد و تنها این شخصیت میتواند شخصیت بیخیال از دنیایی چون Dude را با کارهایش عصبی کند و نقش سوم اصلی که استیو بوشمی ایفا میکند و دانی نام دارد، کمی کندذهن و بسیار مظلوم است و وجه اشتراکش با دو شخصیت دیگر، در زندگی پوچ و سرراستی است که انتخاب کرده تا جولین مور که نقش یک نقاش فمنیست را ایفا میکند و چندین و چند شخصیت بهیادماندنی دیگر.
شخصیت Dude آنقدر محبوب دل طرفداران شد که مکتب Dudeism را براساس وی پایهگذاری کردند که آمیزهای از سنت قدیمی تائوئیسم و فلسفهٔ لذتگرایی اپیکور است. ساختهٔ برادران کوئن دقیقاً همان چیزی است که یک فیلم کالت باید باشد و اصلاً همهپسند نیست و خیلیها از پراکندگی روایت کوئنها که بیشباهت بهشخصیت اصلی و بیخیالی وی نیست را دوست ندارند و از طرفی دستهای را داریم که با تماشای چندین باره و هربارهٔ فیلم، جان میگیرند.
فیلم The Big Lebowski در زمان اکران فروش کمی داشت و البته با واکنش سرد منتقدان روبهرو شد، اما کمکم موقعیتش بهعنوان یک فیلم کالت تثبیت شد؛ فیلمی جدای از جریان اصلی سینما و یکی از نمادهای سینمای کالت و با طرفدارانی خوشذوق و بسیار وفادار.
۲. فیلم بلید رانر
فیلم Blade Runner
- کارگردان: ریدلی اسکات
- نویسندگان: فیلیپ کی. دیک و همپتن فنچر
- بازیگران: هریسون فورد، روتخر هاور و شان یانگ
- سال انتشار: ۱۹۸۲
- کشور: ایالات متحده آمریکا و هنگ کنگ
- فیلم Blade Runner در IMDb: امتیاز ۸.۱
شاهکار دههٔ ۸۰ ریدلی اسکات، فیلم Blade Runner (بلید رانر) بود و چیزی نزدیک به ۴۲ سال از اکران این فیلم با بازی هریسون فورد در نقش ریک دِکارد میگذرد؛ فیلم «بلید رانر» در زمان اکران خود بسیار پرسروصدا بود و از این نظر در دستهٔ کالتهای بیسروصدا نمیتوان آن را جای داد و واقعبین باشیم، کارگردان آن ریدلی اسکات بود و کدام فیلم این کارگردان صاحب سبک و کمنظیر سینما، بیسروصدا بوده است تا «بلید رانر» با بازیگری چون هریسون فورد در نقش اصلی باشد.
اما چون بسیاری کلاسیک کالتهای دیگر، درابتدا منتقدان چندان روی خوشی بهآن نشان ندادند، ولی بعد از گذشت مدت زمانی، بهکیفیت مثالزدنی این فیلم پی برده و حتی مؤسسه فیلم آمریکا آن را در بین ۱۰۰ فیلم برتر تاریخ سینما قرار داد و برخلاف منتقدان، تماشاچیان و سینمادوستان از همان ابتدا عاشق فیلم اسکات شدند و این عاشقان همچنان و بعد از حدود ۳۵ سال که دنبالهٔ آن ساخته شد و اتفاقاً فیلم بسیار باکیفیتی هم از کار درآمد، دیوانهٔ فیلم ابتدایی و دهه هشتادی هستند که اسکات با وسواسی عجیب ساخت.
روتخر هاور، هنرپیشهٔ هلندی و بازیگر نقش شخصیت روی بَتی، دیگر بازیگر اصلی این فیلم درکنار هریسون فورد بود و دیالوگ وی زیر بارش باران، از یاد کسی که فیلم را یکبار هم تماشا کرده باشد نخواهد رفت و مارک رولندز، استاد فلسفه دانشگاه میامی، در مورد این دیالوگ چنین گفته است: «شاید تکاندهندهترین تکگویی مرگ در تاریخ سینما».
داستان فیلم Blade Runner در مورد شخصیتی با نام دِکارد (با بازی هریسون فورد) است که از طرف نیروهای پلیس لس آنجلس در سال ۲۰۱۹ مأموریت دارد که آدم مصنوعیها (موسوم بهرپلیکانت) را که حضورشان روی سیاره زمین ممنوع است، شناسایی و تعقیب و خطرشان را از جامعهٔ زمینی رفع کند. بااینحال، چند رپلیکانت متواریشده، مخفیانه وارد لس آنجلس میشوند و سعی در نفوذ بهداخل شرکت تایرل کورپوریشن دارند؛ همان شرکتی که آنها را بهوجود آورده است.
ریدلی اسکات در ساختهٔ خود موضوعاتی چون هویت، انسانیت و دراساس معنای زنده بودن را بررسی میکند و درنهایت این سؤال را مطرح میکند که آیا رپلیکنتها، با وجود مصنوعی بودن، بخوانید ربات بودن، دارای روح و حق زندگی آزاد هستند یا خیر. فیلم کلاسیک کالت وی حال بهعنوان یکی از بهترین فیلمهای علمی-تخیلیِ کالت تمام دوران شناخته میشود و تأثیر آن بر مدیومهای مختلف ازجمله همین سینما، بازیهای ویدئویی و دنیای انیمه، انکارنشدنی است.
دنیایی که ریدلی اسکات بهتصویر کشید، برخلاف برخوردهای اولیه نه چندان مهربانانه از سوی منتقدان، دنیایی غنی بود و در مجموع فیلمی فوقالعاده باکیفیت و خوشساخت را تماشاچیان شاهد بودند؛ نقشآفرینی عالی تک تک بازیگران فیلم، تیم سازندهٔ جلوههای ویژه که تصاویری خیرهکننده نسبت بهآنچه در دههٔ ۸۰ میلادی شاهد بودیم را برای تماشاچیان خلق کردند، وجود کارگردان صاحب سبکی همچون ریدلی اسکات در پشت صحنه و موسیقی متن بینظیر اسطورهٔ ژانر الکترونیک، امبینت، نیو اِیج، پراگرسیو راک، یعنی ونجلیس، همگی دست بهدست هم دادند تا اثری متفاوت و عالی را شاهد باشیم.
در سال ۱۹۹۱ نیز نسخهٔ مخصوص کارگردان فیلم Blade Runner اکران شد و بسیاری از مواردی که جزو ایرادات نسخهٔ اولیه اکرانشده بودند را برطرف کرد و با دیدن این نسخه، منتقدان متوجه شدند که نه ریدلی اسکات، بلکه تهیهکنندگان فیلم مسببان مشکلات و برخی نقاط گنگ داستانی نسخهٔ ۱۹۸۲ بودند.
ریدلی اسکات، تصورات ذهنی فیلیپ کیندرد دیک، خالق رمان علمی-تخیلی Do Androids Dream of Electric Sheep (آیا آدممصنوعیها خواب گوسفند برقی میبینند) که شخصیتها و داستان فیلم Blade Runner برگرفته از آن بود را بینظیر بهتصویر کشید و فیلمی ساخت که از نظر کیفی بسیار بالاتر از بسیاری از فیلمهای معروف دنیای فیلمهای کالت و بهکل سینما است و درواقع نهتنها این فیلم طرفداران ابدی و کالتی خود را دارد که بسیار در میان سینمادوستان و کسانی که شیفتهٔ ژانرهای علمی-تخیلی و پادآرمانشهری، نئو نوآر هستند، محبوب است.
فیلم ابتدایی و ساختهٔ ریدلی اسکات، براساس رمان علمی-تخیلی Do Androids Dream of Electric Sheep فیلیپ کیندرد دیک ساخته شده است که این رمان در سال ۱۹۶۸ منتشر شد. اما جالب است بدانید که کوین وین جیتر، نویسندهٔ آمریکایی آثار علمی-تخیلی و ترسناک که رمانهای وی معروف بهداشتن فضایی تاریک، پارانویایی و سرد هستند، سه رمان با محوریت دنیای بلید رانر نوشته است؛ عناوین این سه رمان Blade Runner 2: The Edge of Human (بلید رانر ۲: لبهٔ انسانیت)، Blade Runner 3: Replicant Night (بلید رانر ۳: شب رپلیکانت) و Blade Runner 4: Eye and Talon (بلید رانر ۴: چشم و پنجه) است و بهترتیب در سالهای ۱۹۹۵، ۱۹۹۶ و ۲۰۰۰ منتشر شدند و اگر روزی اسکات تصمیم بهاستفاده از خط سیر داستانی رمانهای کوین وین جیتر داشته باشد، دست وی برای ساخت فیلمهای بعدی بسیار باز خواهد بود.
۱. فیلم کلهپاککن
فیلم Eraserhead
- کارگردان: دیوید لینچ
- نویسنده: دیوید لینچ
- بازیگران: جک نانس، شارلوت استوارت، جین بیتس و جک فیسک
- سال انتشار: ۱۹۷۷
- کشور: ایالات متحده آمریکا
- فیلم Eraserhead در IMDb: امتیاز ۷.۳
دیوید لینچ، متولد ایالت مونتانا، در سال ۱۹۷۷ و با ساخت فیلم Eraserhead (کلهپاککن) وارد حیطهٔ کارگردانی شد؛ فیلمی سوررئال که در کالبد ژانر وحشت قرار گرفته بود و نام لینچ را بر سر زبانها انداخت. دیوید لینچ علاوهبر کارگردانی این فیلم، تهیهکنندگی، نویسندگی و تدوین آن را نیز خود برعهده داشت.
حتی کسانی که بهندرت فیلمهای رازآلود، ترسناک، دارای روایت آروینی و آمیختهشده با سوررئال را دنبال میکنند، حتماً نام این کارگردان شهیر را شنیدهاند. این فیلم، نخستین فیلم بلند دیوید لینچ محسوب میشد و در آن بازیگرانی همچون جک نانس، شارلوت استوارت، جین بیتس، جودیت آنا رابرتس، لارل نیر و جک فیسک ایفای نقش کردند.
درابتدا، جمعیت محدودی فیلم را تماشا کردند و توجه چندانی بدان نشد، شد، ولی جدی گرفته نشد؛ ولی «کلهپاککن» پس از چندین پخش طولانی، سرانجام بهعنوان فیلم اکرانی نیمهشب مورد توجه قرار گرفت. فیلمی از دلِ شب، سانس نیمهشب را از آن خود کرد و هواداران کالتی نهتنها عاشق این فیلم، که تمامی آثاری که لینچ دستی در ساخت آنها داشته است و البته شخصِ دیوید لینچ شدند.
فیلمهای بسیاری پیش از Eraserhead ساخته شدند که میتوانستند نمایندهٔ سینمای کالت باشند، همچنین فیلمهایی که بعد از فیلم لینچ ساخته شدند، اما درنهایت ساختهٔ دیوید لینچ تمامی آنچه از فیلمی کالت و هوادارانی دیوانهٔ کالت میخوانیم را نماینده است.
فیلم Eraserhead دربارهٔ مردی به نام هِنری اسپنسر (با بازی جک نانس) است که در یک محوطه صنعتی متروکه زندگی میکند که باید بهتنهایی با بچهٔ عجیبوغریب و رؤیاها و کابوسهایش سر کند.
فضای وهمآلود، هنر صدابرداری و خلق اصوات پیچیده و همراهی تصاویر سوررئال با گیجی شخصیت اصلی از جهانی که در آن گیر افتاده است و نگاه خیرهٔ او بهدنیایش و تماشاچی بهدنیای لینچ، دستبهدست هم دادند تا کلاسیک کالتی بیهمتا خلق شود.
فیلمبرداری سیاهوسفید تماشاچی را بهدلِ تاریکی میبرد و در آن تاریکی با اصواتی دیوانهوار و گاه سکوتی خفهکننده مسخ میکند و نقشآفرینی معمایی جک نانس، دوست همیشگی دیوید لینچ که در بسیاری از آثار وی نقشی کوتاه و بلند ایفا کرده است، عجیب خیرهکننده و شبیه هیچ نقشآفرینی دیگری از بازیگر دیگری در هیچ مدیوم دیگری نیست.
دیوید لینچ علاوهبر کارگردانی این فیلم، تهیهکنندگی، نویسندگی و تدوین آن را نیز خود برعهده داشت. وی در قسمت موسیقی فیلم هم با فتس والر و پیتر آیورز همکاری کرد. از کدام استودیوی بزرگ هالیوودی یا اصلاً جهانی و غیرهالیوودی، برای کالتترین کالتِ تاریخ سینما انتظار سرمایهگذاری میشد داشت که اگر هم چنین میشد، آیا باز هم با فیلمی چون Eraserhead مواجه میبودیم؟ بعید است.
بعید است چون از همان ابتدا دیوید لینچ زیر بار فروش نبوغ خود نمیرفت و یکبار رفت و همچنان پشیمانی ساخت آن بههمراه وی است؛ از Dune (تلماسه) میگوییم. فیلم «کلهپاککن» فیلمی نیست که بعد از گذشت زمان توانسته باشد همه را طرفدار خود کند، کالت است و در دنیای ذهنی کارگردانی ساخته شده که برای بسیاری، ارتباط با آثارش ترسناکْ سخت است.
اولین ساختهٔ سینمایی دیوید لینچ، سوررئالی است که حتی سوررئالیستها را متعجب میکند، سوررئالی لینچی است. فیلمی که لینچ فیلمنامه آن را با تاثیر از رمان «مسخ» نوشته فرانتس کافکا و داستان کوتاه «دماغ» نوشته نیکلای گوگول بهرشته تحریر درآورد و بهگفتهٔ خود وی، این فیلم «معنویترین» فیلم او است.
فیلمبرداری «کلهپاککن» چیزی نزدیک بهسال ۵ سال طول کشید و مشکلات مالی بارها پروژه را متوقف کرد. جالب است بدانید دیوید لینچ برای حل مشکلات مالی و تزریق پول بهکارش، بهاستخدام وال استریت جرنال درآمد، البته نه برای نگارش اخبار یا مقالات، بلکه برای پخش روزنامهها در سطح شهر با دستمز هفتگی ۵۰ دلار. دیوید لینچ با پسانداز بخشی از حقوق خود توانست فیلمبرداری فیلم «کلهپاککن» را بهپایان برساند.
البته در منابع مختلف آمده است که او از دوستان و آشنایان خود هم مبالغی را بهعنوان قرض گرفته است. درنهایت فیلم «کلهپاککن» در سال ۱۹۷۷ روی پرده رفت. بن بارنهولتر، رئیس وقت شرکت پخش فیلم لیبرا، سینماداران محلی را مجبور کرد که «کلهپاککن» را بهعنوان یک فیلم نیمهشب پخش کنند و این وضعیت تا حدود یک سال ادامه داشت.
«کلهپاککن» در مجموع تا سال ۱۹۸۱ روی پرده بود و این چهار سال روی پرده بودن، فروشی ۷ میلیون دلاری در ایالات متحده بههمراه داشت و در نوع خود موفقیتی تجاری بود و البته آغازی خوشیمن بر آشنایی جهان با دنیای دیگر بهنام «دنیایِ لینچ».
نسخه VHS فیلم در سال ۱۹۸۲ منتشر و نسخهٔ Bluray «کلهپاککن» در سال ۲۰۰۹ از سوی مجموعه ارزشمند کرایتریون عرضه شد. سپس در سال ۲۰۱۲ نسخهای دیگر از فیلم شامل ویدئویی ۸۵ دقیقهای از ماجراهای ساختن «کلهپاککن» نیز عرضه شد. در طول سالها نسخههای دیگری از Eraserhead از سوی شرکتهای پخشکننده عرضه شده است.
«کلهپاککن» چون دیگر فیلمهای کالت، سالها بعد از اکران مورد توجه و تمجید منتقدان قرار گرفت. برای نمونه «کلهپاککن» در سال ۲۰۰۴ از سوی کتابخانه ملی کنگره آمریکا برای نگهداری در فهرست ملی ثبت فیلم این کشور انتخاب شد.
در سال ۲۰۱۰ نیز جامعه آنلاین منتقدان فیلم دست بهانتخاب بهترین فیلمهای اول کارگردانهای سرشناس زدند که «کلهپاککن» پس از فیلم Citizen Kane (همشهری کین) ساختهٔ اورسن ولز در رتبه دوم ایستاد. استنلی کوبریک، فیلمساز صاحب سبک و نامآشنا نیز از «کلهپاککن» بهعنوان یکی از فیلمهای دلخواه خود یاد کرده است. کوبریک حین ساخت فیلم سینمایی The Shining (درخشش)، «کلهپاککن» را برای تیم بازیگران خود پخش کرده تا آنها را در حالوهوایی که میخواهد قرار دهد.
عاشقان فیلمهای کالت، فیلمهای زیر را هم در فهرست تماشای خود قرار دهند، یا برای اولین مرتبه یا برای تماشای چندباره که هر کدام میتوانستند در این فهرست قرار بگیرند و از برترینهای دنیای فیلمهای کلاسیک کالت هستند.
- فیلم A Clockwork Orange | کارگردان: استنلی کوبریک | محصول سال ۱۹۷۱
- فیلم Night of the Hunter | کارگردان: چارلز لاتن | محصول سال ۱۹۵۵
- فیلم Showgirls | کارگردان: پل ورهوفن | محصول سال ۱۹۹۵
- فیلم Escape from New York | کارگردان: جان کارپنتر | محصول سال ۱۹۸۱
- فیلم The Wicker Man | کارگردان: رابین هاردی | محصول سال ۱۹۷۳
- فیلم La Haine | کارگردان: متیو کاسوویتس | محصول سال ۱۹۹۵
- فیلم Harold and Maude | کارگردان: هال اشبی | محصول سال ۱۹۷۱
- فیلم Fire Walk With Me | کارگردان: دیوید لینچ | محصول سال ۱۹۹۲
- فیلم Clue | کارگردان: جاناتان لین | محصول سال ۱۹۸۵
- فیلم Carnival of Souls | کارگردان: هرک هاروی | محصول سال ۱۹۶۲
منبع: زومجی