25 دیالوگ ماندگار انیمیشن درون بیرون (Inside Out)

25 دیالوگ ماندگار انیمیشن درون بیرون (Inside Out)

داستان این انیمیشن ظاهرا حول محور دختری به نام رایلی می‌چرخد، اما تمرکز اصلی بر روی احساساتی است که درون او وجود دارند. احساساتی مانند شادی، غم و خشم، که به او کمک می‌کنند تا با تجربیات بزرگ شدن کنار بیاید.

کد خبر : ۲۰۳۴۷۰
بازدید : ۴۸۸

بهترین دیالوگ‌های انیمیشن درون و بیرون (Inside Out)، طنز، احساس و بینشی را ارائه می‌دهند که این اثر را به یکی از بهترین فیلم‌های پیکسار تبدیل کرده است. این انیمیشن داستان‌های هوشمندانه و تامل‌برانگیزی دارد که با مخاطبان ارتباط عمیقی برقرار می‌کنند.

«درون و بیرون 2» داستان را ادامه می‌دهد و احساسات جدید و چالش‌برانگیزی را برای رایلی به عنوان یک نوجوان معرفی می‌کند. با این حال، فیلم اول به خودی خود اثری فوق‌العاده و جذاب است که بارها می‌توان آن را تماشا کرد.

دیالوگ‌های «درون و بیرون» اهمیت پذیرش همه احساسات، از جمله غم و اندوه و اینکه چگونه می‌توانند منجر به رشد و درک عمیق‌تر از خود شوند را نشان می‌دهند.

داستان این انیمیشن ظاهرا حول محور دختری به نام رایلی می‌چرخد، اما تمرکز اصلی بر روی احساساتی است که درون او وجود دارند. احساساتی مانند شادی، غم و خشم، که به او کمک می‌کنند تا با تجربیات بزرگ شدن کنار بیاید.

این اثر به یاد ماندنی جایزه‌ی اسکار بهترین انیمیشن بلند را دریافت کرد و به یکی از پرفروش‌ترین ساخته‌های پیکسار تا به امروز تبدیل شده است.

این انیمیشن شامل داستان‌های خنده‌دار، هوشمندانه و تامل‌برانگیزی است که این استودیوی انیمیشن‌سازی آن‌ها را در بهترین حالت خود خلق کرده و دیالوگ‌های «درون و بیرون» همه‌ی این جنبه‌ها را به خوبی برجسته می‌کنند.

«درون و بیرون 2» پیکسار ایده‌ی فیلم اول را ادامه می‌دهد و با اضافه کردن احساسات جدید و چالش‌برانگیز به ذهن رایلی، او را در مواجهه با مشکلات نوجوانی به تصویر می‌کشد.

در حالی که دیدن مرحله‌ی بعدی رشد عاطفی رایلی می‌تواند جذاب و لذت‌بخش باشد (و هست!)، اما «درون و بیرون» به خودی خود هنوز هم به عنوان یک انیمیشن فوق‌العاده مطرح است که هر بار می‌شود از تماشای مجدد آن لذت برد.

به یاد ماندنی‌ترین دیالوگ‌های «درون و بیرون» نشان می‌دهند که چگونه یک ایده‌ی نو و مبتکرانه به اثری تامل‌برانگیز و مهم درباره احساسات انسانی تبدیل شده است.

نقل قول‌هایی که ما را به سفری در درون ذهن و احساساتمان می‌برند و کمکمان می‌کنند تا درک عمیق‌تری از خودمان و دیگران پیدا کنیم.

25. ترس: «شادی، واقعا خوشحالم که بهم گفتی زلزله یه افسانه‌ست»

57

دیالوگ انگلیسی: I Sure Am Glad You Told Me Earthquakes Are A Myth, Joy

نقل مکان خانواده‌ی رایلی به سان‌فرانسیسکو برای تمام احساسات او چالش‌برانگیز است. اما در این میان، قطعا ترس (با صدای بیل هیدر) بیش از دیگران از این تغییر و جابه‌جایی به شهری جدید با عناصر ناشناخته‌ی فراوان مضطرب و نگران است.

در حالی که سایر احساسات به شادی تکیه می‌کنند تا اوضاع را آرام کند، ترس نگرانی‌های زیادی در مورد کل این موقعیت جدید دارد. با این حال، او از این واقعیت که زلزله یک پدیده‌ی واقعی نیست آرامش می‌یابد؛ یا حداقل به او چنین گفته شده است.

همانطور که شادی نقش طبیعی رهبری خود را بر عهده می‌گیرد، به نظر می‌رسد به این نتیجه رسیده است که پنهان کردن حقیقت برخی چیزها از ترس به همه کمک می‌کند. لحن آسوده‌ی بیل هیدر هنگام بیان این جمله‌ خنده‌دار است و تصور واکنش او هنگام تجربه‌ی اولین زلزله در سان‌فرانسیسکو بسیار جالب خواهد بود.

24. انزجار: «شادی، برای آخرین بار میگم، اون نمی‌تونه توی یه کوکی زندگی کنه»

58

دیالوگ انگلیسی: .”Joy, For The Last Time, She Cannot Live In A Cookie”

شادی یک شخصیت دوست‌ داشتنی است، اما یکی از درس‌های کلیدی که او در انیمیشن «درون و بیرون» می‌آموزد این است که نیت‌های خوب او همیشه بهترین راه حل برای انجام کارها نیست.

او دیدگاه بسیار روشن و خوش‌بینانه‌ای نسبت به همه چیز دارد و این موضوع تا حدیست که گاهی از واقعیت دور می‌شود. شادی، با این امید که حواس همه را با چیزهای سرگرم‌ کننده در زمانی که تحت فشار هستند منحرف کند، به سراغ بررسی تمام ایده‌های خیالی آن‌ها درباره‌ی اینکه خانه‌ی جدیدشان چگونه می‌تواند باشد می‌رود. یک خانه با سرسره، خانه‌ای با خانه‌ی درختی در حیاطش و چیزهای دیگر.

شادی خانه‌ی مورد علاقه‌‌ی خودش را هم توصیف می‌کند؛ یک خانه‌ی افسانه‌ای که از دسرهای مختلف ساخته شده و دیوارهایی از نان زنجبیلی دارد و …، که انزجار به درستی اشاره می‌کند که این ایده‌ی خوبی نیست. این دیالوگ در «درون و بیرون» یک نشانه اولیه از این است که با وجود اشتیاق شادی، او همیشه احساسی نیست که باید همه چیز را هدایت کند و گاهی نیاز است کار را به احساسات دیگر بسپارد.

23. خشم پدر رایلی: «آیا روز بیرون گذاشتن سطل زبالست؟»

59

دیالوگ انگلیسی: “?Is It Garbage Day”

در حالی که بخش عمده‌ای از اتفاقات انیمیشن «درون و بیرون» در درون ذهن رایلی رخ می‌دهد، برخی از خنده‌دارترین لحظات زمانی است که تماشاگر نگاهی گذرا به درون ذهن برخی از شخصیت‌های دیگر می‌اندازد. یکی از آن‌ها زمانی رخ می‌دهد که والدین رایلی سعی می‌کنند با غم و اندوه او کنار بیایند.

هنگام شام، مادر رایلی به پدرش اشاره می‌کند تا حواسش به رفتار رایلی باشد. با این حال، نگاهی اجمالی به درون ذهن پدر رایلی نشان می‌دهد که هیچ یک از احساسات او توجهی به موضوع ندارند، زیرا آن‌ها در حال بازبینی خاطره‌ی یک بازی خوب هستند و ناامیدانه سعی می‌کنند حدس بزنند که همسرش چه چیزی از او می‌خواهد.

هر یک از احساسات، حدس خود را درباره‌‌ی آنچه مادر رایلی ممکن است به شخصی که آن‌ها درون ذهنش هستند گفته باشد دارند و خشم مستقیما به سراغ چیزی می‌رود که به نظر او معمولا مادر رایلی را عصبانی می‌کند – فراموش کردن بیرون گذاشتن سطل زباله – . این همان طنزی است که ثابت می‌کند فیلم‌های پیکسار به همان اندازه که برای مخاطبان جوان جذاب هستند، برای بزرگسالان نیز سرگرم‌ کننده‌اند.

22. انزجار: «از یک تا ده، به این روز نمره‌ی F میدم»

60

دیالوگ انگلیسی: .”On A Scale Of 1 To 10, I Give This Day An F”

انزجار نقش جالبی در انیمیشن «درون و بیرون» ایفا می‌کند. البته که او وظیفه دارد در درجه‌ی اول میزان ناخوشایند بودن غذایی که رایلی می‌خواهد بخورد را ارزیابی کند، اما از آنجا که احساسات رایلی هنوز به اندازه‌ی آنچه در «درون و بیرون 2» نشان داده می‌شود توسعه نیافته‌اند، آنجاست تا لایه‌ای از قضاوت را هم به همه چیز اضافه کند. از بین احساسات، او بیشترین علاقه را به «جزیره‌ی مُد» (Fashion Island) دارد و اوست که تعیین می‌کند آیا رایلی باید به بچه‌های محبوب مدرسه نزدیک شود یا نه.

همچنین، انزجار احساسی است که این نقل قول فوق‌العاده را ارائه می‌دهد. در حالی که رتبه‌بندی از 1 تا 10 را همه کاملا می‌شناسیم و 1 بدترین و 10 بهترین نمره است، انزجار هم تصمیم می‌گیرد از این مقیاس به عنوان چارچوبی برای امتیازدهی به روز رایلی استفاده ‌کند، اما ناگهان همه‌چیز را کنار می‌گذارد و با دادن یک F بزرگ نظر خود را بیان می‌کند. این نکته‌ای است که هم بزرگسالان و هم کودکان حاضر در بین تماشاگران قطعا با خنده متوجه آن خواهند شد.

21. ترس: «اون چی بود؟ فکر کنم گفتی قراره عادی رفتار کنیم»

61

دیالوگ انگلیسی: “.’What Was That? I Though You Said We Were Gonna ’Act Casual”

هنگامی که شادی و غم در بانک حافظه‌ی رایلی ناپدید می‌شوند، خشم، ترس و انزجار کنترل رایلی را به دست می‌گیرند. با توجه به تخصص‌های آن‌ها، این امر قطعا باعث می‌شود رایلی رفتاری متفاوت از زمانی که شادی هدایت همه‌ چیز را بر عهده داشت، داشته باشد.

ترس اغلب کنترل را به دست نمی‌گیرد و ترجیح می‌دهد اجازه دهد خشم و انزجار این کار را انجام دهند، اما او همچنان در پس‌زمینه‌ی ذهن رایلی حضور دارد و به مشاهده می‌پردازد. مانند زمانی که انزجار در روز اول مدرسه‌ی رایلی، زمانی که همه چیز اشتباه پیش می‌رود، کنترل را به دست می‌گیرد.

اگرچه انزجار ادعا می‌کند که آن‌ها فقط به رایلی کمک می‌کنند تا عادی رفتار کند و والدینش متوجه وخامت اوضاع نشوند، اما سبک انزجار واقعا اینگونه نیست و باعث می‌شود رایلی بسیار کنایه‌آمیز و ناراضی باشد، با والدینش تند برخورد کند و ترس را شگفت‌زده کند. از آنجایی که رایلی هرگز واقعا چنین رفتاری با والدینش نداشته است، منطقی است که در حین تسلط انزجار، نشانه‌ای از ترس نیز در آنجا وجود داشته باشد.

20. غم: «من مطمئنم که تو اونجا گم میشی!»

62

دیالوگ انگلیسی: “!I’m Positive You’ll Get Lost In There”

بخشی از جادویی که انیمیشن «درون و بیرون» را به یکی از فیلم‌های با قابلیت تماشای مجدد پیکسار تبدیل می‌کند، مشاهده‌ی چگونگی شکل‌گیری پایان تاثیرگذار آن است.

در ابتدا غم به عنوان یک شخصیت دردسرساز دیده می‌شود که همه چیز را برای شادی دشوارتر می‌کند و همیشه بدبین است. او خاطرات ساخته شده توسط شادی را لمس می‌کند و آن‌ها را غمگین می‌سازد، بدون اینکه بفهمد چرا این کار را می‌کند.

او زمانی که هر دو در خارج از مرکز فرماندهی احساسات گیر افتاده‌اند، شادی را کُند می‌کند و در حین انجام این کار، خاطرات بلندمدت را نیز با غم می‌آمیزد.

با این حال، وقتی به فیلم نگاه می‌کنیم، مشخص می‌شود که غم اغلب درست می‌گفت و آنچه در ابتدا به عنوان بدبینی تلقی می‌شد، در واقع رویکردی منطقی‌تر از آنچه شادی در ذهن داشت بود.

گاهی اوقات، رایلی خاطرات غم‌انگیز خواهد ساخت، حتی اگر شادی این را نخواهد. وقتی غم به او توصیه می‌کند که از میانبر استفاده نکنند، شادی به او می‌گوید که مثبت باشد که همین جمله‌ی او منجر به دریافت این پاسخ فوق‌العاده از سوی غم می‌شود.

19. شادی: «اون‌ها اومدن کمک… به خاطر غم»

63

دیالوگ انگلیسی: .”They Came To Help… Because Of Sadness”

انیمیشن «درون و بیرون» تنها به دلیل اتمسفر پر از رنگ و پتانسیل بالای سرگرم ‌کنندگی‌اش یک فیلم کودکانه‌ی عالی نیست، بلکه به خاطر پیام‌های ارزشمند نهفته در آن نیز مورد توجه است.

در حالی که فیلم‌های انیمیشنی گاها به موضوعات جدی می‌پردازند، «درون و بیرون» ممکن است این کار را بهتر از هر فیلم دیگری انجام داده باشد. نقطه‌ی عطف بزرگ این انیمیشن زمانی است که شادی درمی‌یابد، غم نه تنها چیزی نیست که رایلی باید از آن دوری کند، بلکه می‌تواند گاهی آن را در آغوش بگیرد تا عشق خانواده و دوستانش را عمیق‌تر احساس کند.

این پیام برای تماشاگران جوان بسیار ارزشمند است زیرا به آن‌ها می‌آموزد که نباید احساسات خود را سرکوب کنند، بلکه در آغوشش بگیرند تا بتوانند آن‌ها را درک کرده و به طور موثرتری با آن‌ها کنار بیایند.

اشکالی ندارد که خاطرات رایلی گاهی با غم همراه باشند. همانطور که شادی می‌بیند، وقتی او و غم در نهایت با هم همکاری می‌کنند، خاطرات رایلی و احساسات مرتبط با آنها پیچیده‌تر می‌شوند و شادی و غم هر دو به یک خاطره مرتبط می‌شوند.

18. بینگ بونگ: «ازش مراقبت کن و خوشحالش کن. باشه؟»

دیالوگ انگلیسی: “?Take Her To The Moon For Me. Okay”

«درون و بیرون» به نوعی یکی از غم‌انگیزترین فیلم‌های پیکسار است و بخش زیادی از این غم به شخصیت بینگ بونگ مربوط می‌شود. او به عنوان دوست خیالی دوران کودکی رایلی، حالا به بخشی از گذشته‌ی او تبدیل شده، چیزی که به طور مبهم در خاطرش مانده. در نهایت، بینگ بونگ وجود خود را فدا می‌کند تا شادی بتواند از «زباله‌دان خاطرات» فرار کند. کلماتی که او هنگام خداحافظی با شادی به زبان می‌آورد، یادآور این است که چقدر رایلی را دوست دارد.

اگرچه بینگ بونگ یک شخصیت خیالی است، اما در پذیرش این واقعیت که زمان او در زندگی رایلی به پایان رسیده چیزی زیبا و دلخراش وجود دارد.

 این شخصیت دوست داشتنی با این امید خداحافظی می‌کند که رایلی حداقل کمی از تخیل کودکانه‌ی خود را حفظ کند، حتی اگر او دیگر بخشی از آن نباشد. رایلی در حال بزرگ شدن است و ممکن است دیگر نیازی به یک دوست خیالی برای سرگرمی نداشته باشد، اما این لزوما بدان معنا نیست که باید از تمام تخیل خود دست بکشد. چیزی که بخش غیرقابل انکاری از زندگی همه‌ی ما را تشکیل می‌دهد.

توجه: اصطلاح «اون رو به ماه ببر» بیانی ساده از عشق و محبت بی اندازه است.

17. ترس: «گفتم که همین میشه!» یا «بهت گفتم!»

دیالوگ انگلیسی: “!Called It”

یکی از جالب‌ترین بخش‌های انیمیشن «درون و بیرون»، مشاهده‌ی نقش‌های مختلفی است که احساسات در زندگی رایلی ایفا می‌کنند. ترس در اکثر موارد زندگی رایلی را کنترل نمی‌کند.

در عوض نقش این احساس به تماشای رویاهای رایلی، یا به عبارت دقیق‌تر، کابوس‌های او و حمایت از سایر احساسات به روش‌های کوچک تنزل می‌یابد. با این حال تماشای رویاها توسط ترس، یکی از بهترین بخش‌های فیلم است که نشان می‌دهد احساسات رایلی حتی زمانی که او خواب است چگونه کار می کنند.

ترس، رویاهای رایلی را مانند کسی که شب‌ها به تماشای سریال‌های پخش آنلاین می‌پردازد تماشا می‌کند. او رویاهای مورد علاقه‌اش را دارد، اما همچنین رویاهایی هم وجود دارند که او را به وحشت می‌اندازند.

واضح است که او تمایلی ندارد که رایلی را از رویاهای خاصی که برایش عادی شده بترساند، مثل رویایی که در آن بدون لباس مناسب در مدرسه حاضر می‌شود.

  • ترس: بذار حدس بزنم، ما شلوار نپوشیدیم.
  • دختر در رویا: هی نگاه کن! اون بدون شلوار اومده مدرسه!
  • ترس: بهت گفتم!

این نوع رویا برای انسان‌ها بسیار رایج است، راهی برای آشکارسازی ترس توسط ضمیر ناخودآگاه (یا حتی اضطراب، احساسی که تا قبل از «درون و بیرون 2» دیده نشده بود). کاملا منطقی است که ترس این رویای خاص را مانند یک تکرار تلویزیونی بارها دیده باشد.

16. غم: «اشک ریختن بهم فرصت میده تا آروم بشم و به عمق مشکلات زندگی فکر کنم»

دیالوگ انگلیسی: “.Crying Helps Me Slow Down And Obsess Over The Weight Of Life’s Problems”

با وجود اینکه شادی – با صدای فوق‌العاده‌ی امی پولر و جذابیت‌های مسری‌اش – به وضوح شخصیت اصلی فیلم محسوب می‌شود، غم نیز ثابت می‌کند که یک شخصیت قابل توجه است.

غم همچنین منبع بسیاری از بهترین دیالوگ‌های انیمیشن «درون و بیرون» به حساب می‌آید. از آنجایی که او غرق در احساسات منفی است، بسیاری از دیالوگ‌هایش به گونه‌ای طنزآمیز بیان می‌شوند، اما هنوز هم شادی او را به عنوان مانعی برای خوشبختی رایلی می‌بیند.

با این حال، او (شخصیت غم) ایده‌های تامل‌برانگیزی در مورد غم و اندوه ارائه می‌دهد، مانند این نقل قول که در مورد فواید غرق شدن در احساس غم صحبت می‌کند.

این جمله به ما یادآوری می‌کند که گریه، هرچقدر هم که گاهی اوقات پذیرش آن دشوار باشد، ابزاری مفید برای فرد است تا لحظاتی از روز خود را برای تفکر، حتی درباره‌ی جنبه‌های تاریک‌تر وجود خودش اختصاص دهد.

15. خشم: «کی تبلیغ آدامس خواست؟!» یا «اصلا کی از این تبلیغ آدامس خوشش میاد؟!»

دیالوگ انگلیسی: “?DID I ASK FOR THE GUM COMMERCIAL”

تبلیغات آدامس «تریپل‌دنت» یک شوخی تکرار شونده در سراسر «درون و بیرون» است که صدای آهنگ آزار دهنده‌ی آن در دقایق مختلف فیلم پخش می‌شود. همانطور که شادی، زمانی که او و غم سعی در عبور از منطقه‌ی ذخیره‌سازی حافظه بلندمدت دارند، کشف می‌کند، گاهی اوقات کارگران حافظه این تبلیغ را فقط برای تفریح و سرگرمی به مرکز فرماندهی می‌فرستند. آن‌ها این تبلیغ را با خاطرات دیگر مخلوط می‌کنند.

این یک بازی سرگرم‌ کننده با تمام آهنگ‌های تبلیغاتی است که با پخش از تلویزیون در ذهن مردم گیر می‌کنند و واکنش خشم در این‌جا دقیقا همانی است که اکثر مردم وقتی این آهنگ‌ها ناگهان در ذهنشان ظاهر می‌شود نشان می‌دهند.

هر بار که این تبلیغ ظاهر می‌شود، باعث ناامیدی است، اما بهترین لحظه‌ی پخش آن زمانی است که خشم برای فرار رایلی برنامه‌ریزی می‌کند. در میان این همه جنون، ناگهان تبلیغ ظاهر می‌شود و خشم با گفتن این جمله واقعا نام خود را زنده می‌کند زیرا چنین چیز کم‌اهمیتی هم او را به مرز انفجار می‌رساند.

14. غم: «اون فیلم خنده‌داری که سگه توش مرد رو یادت میاد؟»

دیالوگ انگلیسی: “?Remember The Funny Movie Where The Dog Died”

در حالی که فیلم‌های پیکسار در بیشتر موارد قادرند با طنزی که اغلب تند و تیز هم نیست بزرگسالان را سرگرم کنند، اما این نمونه‌ی نادری از کمدی سیاه در یکی از فیلم‌های انیمیشن آن‌هاست.

ایده‌ی اینکه غم با علاقه به فیلمی که در آن یک سگ می‌میرد نگاه می‌کند، به طرز خنده‌داری بیمارگونه است. در حالی که اکثر مردم این مدل مرگ‌ها را در فیلم‌ها کمی سخت تحمل می‌کنند، سخنان غم در اینجا نشان می‌دهد که در واقع راه‌هایی وجود دارد که می‌توان از اندوه لذت برد.

در واقع، همانطور که انیمیشن «درون و بیرون» بارها و بارها روشن می‌کند، اندوه بخش ضروری از وضعیت انسانی است.

غم، به عنوان احساسی که مسئول آن جنبه از احساسات رایلی است، در ابتدا تنها کسی است که از آن (غم و اندوه) قدردانی می‌کند. به همین دلیل است که او از فیلم و روزهای بارانی که باعث لرزیدن رایلی می‌شوند لذت می‌برد.

13. خشم: «تبریک می‌گم سان‌فرانسیسکو، پیتزا رو هم نابود کردین!»

دیالوگ انگلیسی: “!Congratulations San Francisco, You’ve Ruined Pizza”

خشم، با صدای لوییس بلک – مردی که خشم شدید را بخشی از پرسونای کمدی خود قرار داده است – و با آن طغیان‌ها و تمایلش به شعله‌ور شدن واقعی هنگامی که ناامید می‌شود، یکی از خنده‌دارترین شخصیت‌های پیکسار است.

خشم اغلب نمی‌تواند امور را در مرکز فرماندهی احساسات اداره کند و حتی وقتی شادی و غم ناپدید می‌شوند، زمان کنترل را با ترس و انزجار تقسیم می‌کند. شادی معمولا تمام تلاش خود را می‌کند تا خشم رایلی را خنثی کند.

در حالی که لحظاتی در زندگی رایلی وجود دارد که خشم او به جا و حتی قابل درک است، اما او در برابر مسائل کوچک نیز خونسردی خود را از دست می‌دهد که همین مسئله نشان از عدم تسلط او برای اداره امور در غیاب شادی است.

وقتی خانواده‌ی رایلی به خانه‌ی جدیدشان در سان‌فرانسیسکو می‌رسند، همه‌ی احساسات برانگیخته می‌شوند، اما بزرگترین واکنش خشم این است که در این شهر روی پیتزا کلم بروکلی می‌ریزند.

12. ترس: «کسی می‌دونه «شهاب سنگ» رو چجوری هجی می‌کنن؟»

دیالوگ انگلیسی: “?‘Does Anyone Know How To Spell ‘Meteor”

با وجود اینکه شادی و غم ماجراجویی بزرگی را تجربه می‌کنند و خشم و انزجار در غیاب آنها کنترل را به دست می‌گیرند، ترس فرصت زیادی برای درخشش در «درون و بیرون» ندارد. با این حال اگر مخاطب دقت کند، این احساس چندین جمله‌ی کوتاه و بامزه را به زبان می‌آورد.

هنگامی که رایلی می‌خواهد اولین روز مدرسه‌ی خود را شروع کند، شادی هنوز مسئول کنترل است و سایر احساسات را مدیریت می‌کند. او به هر یک از آن‌ها کاری سازنده می‌دهد و از ترس هم می‌خواهد فهرستی از تمام چیزهایی که ممکن است در اولین روز مدرسه رایلی اشتباه پیش برود تهیه کند.

این یک واکنش طبیعی برای کودکان (و بزرگسالان در یک شغل جدید) است که در روز اول احساس اضطراب کنند. شادی می‌خواهد تمام ترس‌های بالقوه را بررسی کند تا آن‌هایی که مهم نیستند یا آن‌هایی که احتمال کمتری برای وقوعشان وجود دارد را حذف کند.

پاسخ ترس به این درخواست شادی که می‌گوید: «من همین الان هم درگیرشم» و نیاز به دانستن املای شهاب‌ سنگ دارد، نشان می‌دهد که یک فهرست طولانی از ترس‌ها وجود دارد که احتمال برخی از آن‌ها بیشتر از بقیه است.

11. انزجار: «خب، مواظب باشین، یه بوی خطرناک میاد، مردم!»

دیالوگ انگلیسی: .”Okay, Caution, There Is A Dangerous Smell, People”

انزجار یکی از احساسات انیمیشن «درون و بیرون» به شمار می‌رود که از بقیه قابل درک‌تر است، چرا؟ چون دیدگاهی منطقی نسبت به مسائل دارد، حتی اگر گاهی کمی متکبرانه باشد.

با این حال، شوک و وحشت شدید او نسبت به کلم بروکلی یکی از بهترین لحظاتش در فیلم است. این چیزی است که همه می‌توانند با آن ارتباط برقرار کنند، زیرا والدین برای تغذیه‌ی کودکان خود با سبزیجات مختلف مشکل دارند و اکثر کودکان نیز از سبزیجات خاصی بیزارند.

نحوه‌ی واکنش انزجار به گونه‌ای که انگار با مسئله‌ای بسیار جدی مواجه است، باعث می‌شود که صحنه به خوبی اجرا شود.

او به شدت معتقد است که کلم بروکلی فقط نفرت‌انگیز نیست، بلکه برای رایلی خطرناک نیز هست. وقتی رایلی برای اولین بار آن را در کودکی امتحان می‌کند، انزجار مطمئن است که با به دست گرفتن کنترل در آن زمان، جان همه را نجات داده است.

این نمونه‌ای از بهترین کارهای پیکسار در جلب نظر طیف گسترده‌ای از مخاطبان است و به همین دلیل است که این جمله یکی از بهترین دیالوگ‌های انیمیشن «درون و بیرون» محسوب می‌شود.

10. شادی: «وای نه! این حقایق و نظرات خیلی شبیه همدیگه هستن!» یا «اوه اوه! نمی‌تونم فرق بین واقعیت‌ها و نظرات رو تشخیص بدم!»

دیالوگ انگلیسی: “!Oh No! These Facts And Opinions Look So Similar”

یکی از ویژگی‌های متمایز استودیوی انیمیشن‌سازی پیکسار این است که با صراحت تمام برخی از پرسش‌های فلسفی کلیدی زمانه را در فیلم‌هایش مطرح می‌کند. در انیمیشن «درون و بیرون»، وقتی شادی، غم و بینگ بونگ در حال سفر در ذهن رایلی هستند، ناخواسته باعث آشفتگی در «قطار تفکر» می‌شوند.

آنها دو جعبه‌ی کاشی را که از واقعیت‌ها و نظرات ساخته شده‌اند واژگون می‌کنند. شادی اشاره می‌کند که آن‌ها با این کارشان واقعیت‌ها و نظرات را با هم مخلوط کرده‌اند و تشخیص آن‌ها را دشوار ساخته‌اند. در انتها هم بینگ بونگ آن‌ها را به صورت تصادفی به جعبه‌ها برمی‌گرداند.

مسلما، تشخیص تفاوت بین واقعیت و نظر، به ویژه در عصر رسانه‌های اجتماعی گاهی بسیار دشوار است.

این دیالوگ کوتاه و هوشمندانه در «درون و بیرون»، یادآوری قدرتمندی است که بین این دو تفاوت وجود دارد و مهم است که یاد بگیرید آن‌ها را از هم تمیز دهید.

9. ترس: «جزیره‌ی گروه موسیقی پسرانه؟ امیدوارم که فقط یه فاز باشه»

دیالوگ انگلیسی: .”Boy Band Island? Hope That’s Just A Phase”

در اواخر انیمیشن «درون و بیرون»، هنگامی که دنیای ذهن رایلی با جزایر جدید گسترش می‌یابد، احساسات شاهد ماجرا هستند. تمام جزایر جهان او که اصول اصلی شخصیتش را تشکیل می‌دادند، در اثر آشفتگی ناشی از جابه‌جایی و فقدان شادی نابود شدند. اگرچه برخی از آن‌ها، مانند جزیره‌ی خانواده بازسازی شدند، اما برخی دیگر کاملا جدید هستند.

تکامل ذهن یک فرد جوان با احساسات و علایق متغیر، موضوعی است که «درون و بیرون 2» به آن می‌پردازد، هرچند که جزایر را به نفع تمرکز بر احساسات تازه‌ی معرفی شده کتار می‌گذارد.

نظر ترس در اینجا شاید خنده‌دارترین واکنش به  جزایر در حال شکل‌گیری در فیلم اول باشد، جایی که او کنایه‌ای به دنیای گروه‌های موسیقی پسرانه می‌زند. این نظر توهین‌آمیز نیست و احتمالا بسیاری از والدین می‌توانند با آن ارتباط برقرار کنند، زیرا در طول سال‌ها مجبور بوده‌اند به موسیقی تینیجری گروه‌های پسرانه‌ی مختلف گوش دهند.

8. غم: «خیلی ناراحتم، نمی‌تونم راه برم. فقط چند… ساعت به من فرصت بده»

دیالوگ انگلیسی: “.I’m Too Sad To Walk. Just Give Me A Few… Hours”

در انیمیشن «درون و بیرون»، فقط این نیست که غم برخی از سرگرم کننده‌ترین دیالوگ‌ها را دارد، بلکه طراحان انیمیشن، شخصیت او را از نظر فیزیکی نیز بامزه طراحی کرده‌اند. مثل زمانی که نشان می‌دهد آنقدر تحت تاثیر احساسات خاص خودش قرار گرفته که حتی نمی تواند راه برود.

شادی مجبور می‌شود او را کشان کشان از میان هزارتوی حافظه‌ی بلندمدت عبور دهد، در حالی که غم تمام خاطراتی را که می‌تواند لمس می‌کند. او همچنین باید غم را در سفرشان در تخیل رایلی، جایی که سازه‌های مختلف در حال تخریب هستند به جلو هل دهد.

یک بار دیگر، اگرچه غم می‌تواند باعث کمتر شدن سرعت کارها شود، اما همچنان رفتار او در نحوه‌ی برخورد با این لحظات بسیار قابل درک است.

تمایل به گوشه‌گیری و فرار از دنیا یک میل رایج در همه‌ی ما هنگام غلبه‌ی غم است. این ایده که شادی وجود دارد تا او را به جلو هل دهد، یک اظهار نظر ظریف خوب در مورد چگونگی همکاری این احساسات با یکدیگر است.

7. رایلی: «می‌دونم… می‌دونم که نمی‌خوای، ولی… دلم برای خونه تنگ شده…»

دیالوگ انگلیسی: “…I… I Know You Don’t Want Me To, But… I Miss Home”

مفهوم ناراضی بودن کودکی از اینکه مجبور است به شهر جدیدی نقل مکان کند و همه چیز را پشت سر بگذارد، برای بسیاری از ما قابل همذات پنداری است. رایلی دلتنگ دوستان، تیم هاکی و برکه‌ای است که خانواده‌اش در مینه سوتا در آن اسکیت می‌کردند، اما وقتی مادرش از او درخواست می‌کند که هر دو به پدر رایلی نشان دهند که چقدر از رفتن خوشحال هستند، سعی می‌کند همه را کنار بگذارد.

با این حال، تماشای انیمیشن «درون و بیرون» ممکن است به بچه‌ها کمک کند تا با این دوران سخت کنار بیایند، زیرا رایلی ابتدا سعی می‌کند خوشحال باشد، سپس عصبانی می‌شود و در نهایت به خودش و والدینش اعتراف می‌کند که تمام این تجربه فقط او را غمگین کرده است.

اگرچه رایلی در مورد احساساتش صادق است، اما آن‌ها را به شیوه‌ای کاملا قابل درک و محترمانه به والدینش ابراز می‌کند و آن‌ها نیز متقابلا به او احترام می‌گذارند. هرچند رایلی به اندازه‌ی احساسات تجسم یافته‌ی درون ذهنش سرگرم‌ کننده نیست، اما لحظاتی مانند این او را به یکی از ملموس‌ترین شخصیت‌های پیکسار تبدیل می‌کند.

6. بینگ بونگ: «اون دوستت که اهل بازیه کیه؟»

76

دیالوگ انگلیسی: “?Who’s Your Friend Who Likes To Play”

بینگ بونگ به واقع یکی از بهترین شخصیت‌های فرعی در تاریخ انیمیشن‌های پیکسار است و به خاطر شخصیت شاد و پرانرژی‌اش به شکل شگفت‌انگیزی در یادها می‌ماند.

طرفداران از هیجان او درباره‌ی جنبه‌های مختلف سرزمین خیالی در ذهن رایلی لذت می‌برند. او عاشق شهر ابری و خانه‌ی واقعی کارت‌هاست که بارها و بارها خراب می‌شود. در حالی که جنبه‌ی احساسی داستان او به خوبی شناخته شده است، شکی نیست که آهنگ جذاب او نیز یکی از بهترین دیالوگ‌های انیمیشن «درون و بیرون» است (بینگ بونگ یک آهنگ خاص و جذاب دارد که در طول فیلم چندین بار تکرار می‌شود.

این آهنگ به دلیل ملودی ساده و کلمات کودکانه‌اش به راحتی در ذهن مخاطب می‌ماند و به یکی از نمادهای این شخصیت تبدیل می‌شود).

روشی که او مدت‌ها پس از اینکه تقریبا از حافظه‌ی رایلی محو شده اما همچنان به خواندن آهنگ برای خودش ادامه می‌دهد، لحظه‌ای سرگرم‌ کننده از تلاش او برای مرتبط ماندن است و در عین حال، به جنبه‌ی دلخراش شخصیت او می‌افزاید. این واقعیت که شادی نیز آهنگ او را از حفظ می‌داند و برای خودش می‌خواند، ممکن است به این معنی باشد که حتی اگر او رفته باشد، خاطره‌اش همچنان باقیست.

5. خشم: «باید در رو قفل کنیم و اون فحش لعنتی که بلدیم رو فریاد بزنیم»

77

دیالوگ انگلیسی: .”We Should Lock The Door And Scream That Curse Word We Know”

یکی دیگر از جنبه‌های درخشان بینش عمیق انیمیشن «درون و بیرون» درباره‌ی احساسات، شخصیت‌پردازی خشم است. خشم برخی از بامزه‌ترین دیالوگ‌های فیلم را به زبان می‌آورد، زیرا حرکات و نحوه‌ی بیانش برای تماشاگران بسیار اغراق‌آمیز به نظر می‌رسد.

او با اظهارنظرهای ناامیدانه‌اش، شخصیتی بسیار عجیب است، اما این واقعیت که وقتی او کنترل را به دست می‌گیرد اوضاع همیشه بدتر می‌شود، درس بزرگ دیگری است که فیلم به طور ظریفی به آن اشاره می‌کند.

با این حال، این دیالوگ خشم در «درون و بیرون» نه تنها خنده‌دار است، بلکه نمایانگر واکنشی است که احتمالا بسیاری از مردم آن را از دوران کودکی خود به یاد دارند.

خشم، که به طور فزاینده‌ای از وضعیت جدید عصبانی می‌شود، پیشنهاد می‌کند که تنها راه چاره برای رایلی این است که خود را در اتاقش حبس کند و اجازه دهد کلمات رکیک از دهانش به پرواز دربیایند.

او حتی وقتی سعی می‌کند کنترل را به دست بگیرد، اشاره می‌کند که رایلی به طور قطع  فقط یک کلمه‌ی رکیک بلد است، اما این بدان معنا نیست که او رایلی را به استفاده از آن کلمه‌ای که می‌داند تشویق نخواهد کرد.

4. شادی: «تا حالا شده به کسی نگاه کنی و با خودت فکر کنی…»

78

  • دیالوگ انگلیسی: “…Do You Ever Look At Someone And Wonder”

فیلم‌های پیکسار به خاطر پیش‌فرض‌های هوشمندانه‌شان شناخته می‌شوند و «درون و بیرون» نیز با اولین جمله‌ی شادی در فیلم، مستقیما به سراغ  معرفی این ایده به مخاطبان می‌رود که: «احساسات از کجا می‌آیند و چگونه در ذهن فرد عمل می‌کنند». شادی به طور مستقیم با مخاطب صحبت می‌کند و توضیح می‌دهد که او و سایر احساسات برای کمک به شکل‌گیری نوع نگاه رایلی نسبت به جهان حضور دارند و این کار را بسیار مهم می‌دانند.

شادی، خوشحال نگه داشتن رایلی را بهترین و مهم‌ترین چیز در جهان می‌بیند، و با توجه به اینکه دنیای او از ذهن رایلی تشکیل شده است، در این کار واقعا ثابت‌قدم است.

از همان جمله‌ی اول انیمیشن «درون و بیرون» داستانی را ارائه می‌دهد که حتی در مفهوم خنده‌دار است، اما در عین حال احتمالات زیادی را برای جایی که داستان می‌تواند به آن سو پیش برود مطرح می‌کند. با توجه به همه چیزهایی که می‌توان کشف کرد، جای تعجب نیست که پیکسار می‌خواست این سفر را در «درون و بیرون 2» ادامه دهد.

3. ترس پدر رایلی: «دیگه کوتاه نمیام. دیگه کوتاه نمیام. هورا!»

79

دیالوگ انگلیسی: “!The Foot Is Down. The Foot Is Down. Whoo”

در صحنه‌ای که رایلی و والدینش در خانه مشغول صرف غذا هستند و او دچار عصبانیت می‌شود، می‌بینیم که احساسات مادر و پدرش به طور کامل نمایان می‌شوند.

با گم شدن شادی و غم در انبار حافظه‌ی بلندمدت رایلی، خشم، انزجار و ترس کنترل واکنش‌های او به همه تغییرات زندگی‌اش را به دست می‌گیرند که همین مسئله منجر به طغیان او می‌شود . همین اتفاق فرصتی را برای مخاطب فراهم می‌کند تا شاهد واکنش‌های احساسی والدین او باشد.

این صحنه نشان می‌دهد که چگونه احساسات می‌توانند تغییر کنند و بالغ شوند، موضوعی که پیکسار در قسمت دوم خیلی مفصل‌تر آن را پیگیری کرده است. با این حال، این صحنه یک شوخی عالی را نشان می‌دهد زیرا پدر کمی از زور استفاده می‌کند و این دقیقا همان چیزی است که همسرش نمی‌خواهد.

دیدن اعتماد به نفسی که احساسات پدر با آن تصمیم می‌گیرند، که رویکرد قاطعانه بهترین انتخاب است و غروری که با وجود عدم حل هیچ مشکلی دارند، یک کنایه‌ی خنده‌دار به همین رفتاری است که بسیاری از پدران در پیش می‌گیرند. به همین خاطر جوابی که رایلی می‌د‌هد یکی از بهترین دیالوگ‌های «درون و بیرون» است که از بیرون از سر او آمده..

2. انزجار: «هی بچه‌ها، بلوغ یعنی چی؟»

80

دیالوگ انگلیسی: “?Hey, Guys? What’s Pub-er-ty”

انزجار یکی از آخرین دیالوگ‌های انیمیشن «درون و بیرون» را بیان می‌کند که یکی از بهترین نقل قول‌های فیلم است.

احساسات رایلی ممکن است برای مخاطب کاملا توسعه ‌یافته به نظر برسند، اما در واقع، آنها احساسات اولیه‌ی او هستند. آن‌ها هنوز بالغ نشده‌اند زیرا رایلی هنوز در حال رشد و تکامل است.

به همین دلیل است که انزجار باید یاد بگیرد که با خشم کنار بیاید و شادی باید تلاش کند که نقش غم را در زندگی رایلی درک کند. با این حال، آن‌ها هیچ ایده‌ای ندارند که در چند سال آینده چه چیزی در انتظار رایلی است.

وقتی انزجار دکمه‌ای با برچسب «بلوغ» را روی کنترل‌های احساسی تازه گسترش‌ یافته‌ی رایلی می‌بیند، این سوال را مطرح می‌کند.

این تمهید فیلم برای اشاره به این است که اگرچه ممکن است احساسات در پایان این داستان خاص در جای خوبی قرار داشته باشند، اما چیزهای بیشتری در راه است.

این جمله به طور خلاصه مسیری که «درون و بیرون 2» در آن قدم خواهد گذاشت را معرفی می‌کند و راه را برای ورود احساسات جدید به ذهن رایلی هموار می‌سازد.

1. شادی: «فقط می‌خواستم رایلی خوشحال باشه…»

81

دیالوگ انگلیسی: “…I Just Wanted Riley To Be Happy”

طبیعتا یکی از تضادهای اصلی موجود در انیمیشن «درون و بیرون» بین شادی و غم است که اولی با شور و حرارت بسیار می‌خواهد رایلی را از تاثیر دومی محافظت کند. غریزه‌ی شادی این است که همه‌ی احساسات دیگر، به خصوص غم را مهار کند تا رایلی را همیشه شاد و سرزنده نگه دارد.

البته در نهایت، او باید با این واقعیت کنار بیاید که اگرچه غمِ بی‌حد و حصر می‌تواند خفه کننده و مخرب باشد، اما این احساس عامل اصلی به وجود آمدن چیزهای مهمی مانند همدلی و شفقت است و نمی‌شود به طور کامل آن را نادیده گرفت.

این دیالوگ در انیمیشن «درون و بیرون»، یکی از لحظاتی است که شادی واقعا شروع به بررسی خود و فرضیاتش درباره‌ی سایر احساسات می‌کند. همچنین لحظه‌ای است که نشان می‌دهد شادی چقدر به رایلی اهمیت می‌دهد و فقط بهترین‌ها را برای او می‌خواهد، حتی اگر همیشه مطمئن نباشد که بهترین به چه معناست. همین‌قدر خالص و مهربان.

منبع: مایکت

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید