درباره قطبهای مثبت و منفی هفت سریال پلیسی تلویزیون، به بهانه آغاز پخش «الگوریتم»؛ تقابل خیر و شر

ژانر پلیسی همواره یکی از جذابترین ژانرهای روایتگری در قاب تصویر بوده و هم در مدیوم سینما و هم در مختصات تلویزیون، همواره داستانهای مربوط به تقابل میان نیروهای پلیس با اشرار و تبهکاران، مورد استقبال مخاطبان بودهاند. به رغم تجربههای محدودی که سریالسازان ایرانی در چند دهه گذاشته در این ژانر داشتهاند، به بهانه آغاز پخش سریال پلیسی «الگوریتم» سراغ خاطرات تلویزیونی خود رفتیم تا این بار از منظر قطببندیهای مثبت و منفی در روایت، آنها را مرور کنیم.
شاید در میان نسل جدید، کمی این هیجان کمرنگ شده باشد اما «پلیسبازی» در میان نوجوانان، همواره یکی از بازیهای جمعی جذاب به شمار میرفته و بهعنوان یکی از گزینههای پرطرفدار در دورهمیهای دوستانه و فامیلی، برای گذران اوقات فراغت پیش کشیده میشود! راز جذابیت داستانهای پلیسی هم در تقابل میان دو قطب مثبت و منفی است؛ تقابل میان گروه نیروهای پلیس با تبهکارانی که اتفاقا بار اصلی داستان را به دوش میکشند و غالبا وقتی با تبهکارانی تیزهوش طرفیم، خروجی جذابتر هم میشود؛ مانند «پروفسور» در سریال دوستداشتنی «مانی هیست».
سریالهای پلیسی در قاب تلویزیون خودمان هم همواره خوشاقبال بودهاند و معدود تجربههایی که در این ژانر به آنتن رسیدهاند، همواره حداقل استقبال مخاطب را هم داشتهاند. حالا سریال «الگوریتم» تازهترین نمونه است که همین قسمت اول آن نشانههایی امیدوارکننده در دل خود داشت و انتظارمان را برای یک داستان خوش رنگ و لعاب و یک کشمکش داغ میان پلیس و تبهکاران، بالا برد.
به بهانه آغاز پخش این سریال سراغ بازخوانی خاطرات تلویزیونی رفتیم و سریالهای پلیسی را از منظر قطب منفی و مثبت مرور کردیم؛ طبیعتا در این مرور تمرکزمان روی سریالهایی بود که وجه پلیسی در روایت آن غالب بود و سریالهای کارآگاهی مانند «کارآگاه علوی» و «سرنخ» و یا سریالهای امنیتی مانند «خانه امن»، «گاندو» و سایر نمونههایی از این دست را در بازخوانی لحاظ نکردیم. مورد استثنایی «دزدوپلیس» با آن کمدی خاص و شخصیتهای دوستداشتنیاش را هم به نفع مقتضیات ژانر پلیسی و تمرکز بر موقعیتهای جدیتر، نادیده گرفتیم.
شلیک نهایی | محسن شاهمحمدی| 1374
سیاوش طهمورث و سیروس گرجستانی نقش منفیهای جذابی در «شلیک نهایی» بودند.
هنوز هم یکی از خاطرهانگیزترین سریالهای پلیسی در قاب تلویزیون همین «شلیک نهایی» است؛ سریالی که محسن شاهمحمدی در همکاری با حسین پاکدل فیلمنامه آن را نوشت و خودش هم در میانه دهه هفتاد آن را کارگردانی کرد تا شاهد یک داستان پرکشش از تلاش پلیس برای نفوذ به یک باند قاچاق مواد مخدر باشیم.
قطب منفی ماجرا؛ هر چند کاراکتر جمشید با بازی به یاد ماندنی رضا کیانیان از همان ابتدا بهعنوان یکی از رفقای سرگرد کلانی پایش به ماجرا باز میشود و تا تبدیل به عامل نفوذی نیروهای پلیس به یک باند تبهکار شود اما او خودش در واقع سابقه خلاف داشته و یکی از نیروهای اصلی این باند هم بهشمار میرفت. باندی که نقش سرکرده آن و به تعبیری اصلیترین قطب منفی داستان را سیاوش طهمورث ایفا میکرد.
قطب مثبت ماجرا؛ سرگرد کلانی در کانون روایت «شلیک نهایی» قرار داشت، سرگردی با بازی داریوش فرهنگ که مأمور شده است تا یک باند فعال در حوزه مواد مخدر را به زانو درآورد. او ابتدا سراغ جمشید میرود تا از او کمک بگیرد اما سرانجام خودش مجبور به جعل هویت میشود و بهصورت مستقیم به نهانخانه خلافکاران نفوذ میکند. یکی از ویژگیهای بارز سرگرد کلانی، تیزهوشی و مهمتر از آن جسارتش در اجرای این مأموریت بود که باعث محبوبیت او در میان مخاطبان هم شد.
خواب و بیدار | مهدی فخیمزاده | 1381
«ناتاشا» با بازی رویا نونهالی یکی از ماندگارترین نقشهای منفی سریالهای پلیسی است.
مهدی فخیمزاده در جایی تعریف کرده بود که بعد از موفقیت سریال «ولایت عشق» از طرف محمدباقر قالیباف که آن زمان فرمانده نیروی انتظامی بود، از او دعوت میشود تا سریالی پلیسی بسازد و بعد از بررسیهای مفصل پروندههای موجود، او موفق به خلق شخصیت ناتاشا میشود و این نقطه آغاز تولد سریال محبوب «خواب و بیدار» بوده است. سریالی که بعد از گذشت بیش از دو دهه هنوز هم طرفداران پروپاقرصی دارد.
قطب منفی ماجرا؛ توران یا همان ناتاشا را میتوان بدون اغراق یکی از جذابترین و موفقترین بدمنهای خلق شده در سریالهای ایرانی به شمار آورد؛ کاراکتری که اشاره کردیم مهدی فخیمزاده بر پایه پژوهش در پروندههای واقعی به او رسید و رویا نونهالی در ایفای نقش آن سنگ تمام گذاشت. توران در واقع یک تبهکار باسابقه است که پس از سالها به ایران بازگشته و مترصد دیدار با پدرخوانده خود به نام اصغر است؛ بله همان اصغر کوپک که مهدی فخیمزاده نقش آن را بازی کرد و قطب منفی داستان «خواب و بیدار» را جذابتر کرد.
قطب مثبت ماجرا؛ مأموریت شکار ناتاشا را سروان حسینی و سرگرد جلالی برعهده دارند؛ یک زوج پلیس که اتفاقا بهدلیل زندگی مشترک در سایه پروندههای پلیسی، روابط و داستان متفاوت و جذابی هم داشتند. محمد صادقی و لادن طباطبایی ایفای نقش این زوج را برعهده داشتند و ضلع سوم مأموریتهای پلیسی آنها هم برادر سرگرد جلالی یعنی علی، با بازی دانیال حکیمی بود. در مقابل ناتاشا و اصغر کوپک بیراه نیست اگر این سه نفر را هم یکی از جذابترین تیمهای پلیسی در سریال های تلویزیونی بدانیم.
بیصدا فریاد کن | مهدی فخییمزاده | 1386
سارا خویینیها در «بی صدا فریاد کن» در نقش یک افسر پلیس در جبه خیر سریال حضور داشت.
قطعا وقتی نیروی انتظامی بازخوردها نسبت به سریال «خواب و بیدار» را دید، نمیتوانست بهراحتی چشم بر همکاری مجدد با فخیمزاده ببندد و در راستای همین همکاری هم ابتدا سریال «حس سوم» و بعدتر همین سریال «بیصدا فریاد کن» روانه آنتن تلویزیون شد که دومی حالوهوای پلیسی پررنگتری نسبت به اولی داشت.
قطب منفی ماجرا؛ اینبار هم مهدی فخیمزاده یکی از نقشهای منفی داستان با نام غلام فراری را خودش ایفا کرد تا همچنان چهره و بیان منحصربهفردش، یکی از امضاهای آثار پلیسیاش باشد. یکی از جابهجاییهای جذاب در چیدن مهرهها از سوی کارگردان اما سپردن اصلیترین نقش منفی داستان یعنی چنگیز تورانی به محمد صادقی بود که در تجربه قبلی، ایفای نقش پلیس را برعهده داشت. ماجرای سریال هم درباره فعالیت یک باند در قاچاق و توزیع قرصهای روانگردان بود.
قطب مثبت ماجرا؛ یکی از علاقهمندیهای مهدی فخیمزاده در ژانر پلیسی، توجه ویژه به زنان فعال در نیروی انتظامی است و اینبار و در «بیصدا فریاد کن» هم کاراکتر لیلا افخمی بهعنوان سرگرد نیروی انتظامی و با بازی سارا خوئینیها، سهم ویژهای در روایت داستان داشت. در واقع ماجرا از جایی آغاز میشود که همین سرگرد در بررسی موارد مشکوک در یک بیمارستان، متوجه روند تولید قرصهای اکس و برنج میشود و از سوی مقامات مافوق، خودش مأموریت پیگیری و بهسرانجام رساندن این پرونده را برعهده میگیرد.
هوش سیاه | مسعود آبپرور | 1389
جمشید کاظمی با بازی کیکاوس یاکیده در سریال «هوش سیاه» یک پرسونای جذاب از یک خلافکار ارائه داد.
در دورهای که بازار ساخت تلهفیلم یا همان فیلمهای ویدئویی در تلویزیون حسابی داغ بود، یکی از کارگردانان خوشاستعداد و پرکار در این عرصه مسعود آبپرور بود که بعدتر سراغ سریالسازی و حتی کارگردانی سینمایی هم رفت. یکی از موفقترین تجربههای این کارگردان در حوزه سریالهای پلیسی، همین مجموعه «هوش سیاه» بود که در اواخر دهه هشتاد به تولید رسید و بهپشتوانه توفیقی که در همراهی مخاطبان پیدا کرد در سال 92 فصل دوم آن هم ساخته شد.
قطب منفی ماجرا؛ تبهکار مرموزی که بهشدت تیزهوش است و بهخوبی میتواند نیروهای پلیس را به بازی بگیرد، همواره جذاب است و کاراکتر جمشید معروف به «هوش سیاه» هم همین ویژگیها را داشت. کاراکتری که کیکاوس یاکیده در یکی از بهترین نقشآفرینیهای خود در مقابل دوربین به آن جان بخشید و بهواسطه تبحری که در زمینه جرایم رایانهای داشت، پرونده خود را تبدیل به معمایی پیچیده برای پلیس کرده بود. همین شخصیت، هرچند در فصل اول به دام پلیس میافتد اما با یک طراحی دقیق، موفق به فرار از زندان در فصل دوم میشود.
قطب مثبت ماجرا؛ در نقطه مقابل هوش سیاه، سرگرد احمدی قرار داشت. یک نیروی زبده در نیروی انتظامی که حل معمای پیچیده این پرونده به او واگذار شده است. حسین یاری در نقش این سرگرد در سریال «هوش سیاه» خوش درخشید و بهقاعده دیگر سریالها و فیلمهای ژانر پلیسی، بخشی از روایت ماجرا بر زندگی شخصی او و روابط خانوادگیاش متمرکز بود. کمند امیرسلیمانی نقش همسر او را ایفا میکرد و در میان همکارانش، سودابه بیضایی در فصل اول و امیررضا دلاوری در فصل دوم، حضور پررنگی در داستان داشتند.
دیوار | سیروس مقدم | 1391
آتیلا پسیانی در سریال «دیوار» به عنوان یک پلیس در موقعیت خاصی قرار میگیرد.
وقتی یکی از سلاطین سریالسازی سراغ سوژهای پلیسی میرود، اصلا نباید انتظار کمی از خروجی کارش داشت؛ سیروس مقدم در سال 91 سریال «دیوار» را بر پایه فیلمنامهای از سعید نعمتاله و با سرمایهگذاری موسسه ناجیهنر، مقابل دوربین برد تا یکی از تماشاییترین قصههای پلیسی را روانه آنتن کند. سریالی که هم ماجراجویانه بود و هم سرشار از موقعیتها و چالشهای انسانی در دل کاراکترهای مثبت و منفی.
قطب منفی ماجرا؛ داستان «دیوار» با جمیل آغاز میشود. خلافکاری که پس از سالها از زندان آزاد شده و گویی به دنبال ترمیم روابط خانوادگی خود است اما در این میان ردپای یک کینه قدیمی، مسیر او را باردیگر به بیراهه میکشاند. مهدی سلطانی در دوران اوج نقشآفرینیهای تلویزیونیاش، نقش جمیل را مقابل دوربین مقدم ایفا کرد. کاراکتری که از سوی همسر خواهرش که یک فرمانده پلیس است، به زندان افتاده و حالا که از زندان آزاد شده باید در مراسم ازدواج دخترش با پسر همان خواهر، حاضر شود!
قطب مثبت ماجرا؛ سرهنگ یونس سبزی، سالها پیش چشم بر روابط فامیلی بسته و برادر همسر خود را به دلیل فعالیتهای تبهکارانه به زندان انداخته است. او حالا علاوهبر مواجه شدن با دلبستگی پسرش به دختر یک خلافکار، خود را آماده رویارویی با کینههای شخصی جلال هم کرده است. زندهیاد آتیلا پسیانی ایفای نقش سرهنگ سبزی را در سریال برعهده داشت و بازیگر نقش همسر او که در واقع خواهر جلال هم میشد، فریبا کوثری بود. چالش اصلی کاراکتر مثبت سریال، تصمیمگیری در دوراهی میان خانواده و پایبندی به اصول و باورهای حرفهاش بود.
نوار زرد | پوریا آذربایجانی، سروش محمدزاده | 1396
کاوه کیان در سریال «نوار زرد» یک پلیس باهوش و جذاب بود.
داستان «نوار زرد» را کریم لکزاده از فیلمسازان جوان و مستعد سینمای کوتاه تبدیل به فیلمنامه کرد و کارگردانی آن در فصل او را پوریا آذربایجانی برعهده گرفت. این سریال که مجموعهای از پروندههای متنوع را در قالب اپیزودیک و با اتکا بر یک نیروی زبده انتظامی روایت میکرد، بعدتر به فصل دوم هم رسید که این فصل را سروش محمدزاده کارگردانی کرد.
قطب منفی ماجرا؛ همانطور که اشاره کردیم، سریال «نوار زرد» روایتی اپیزودیک داشت و تنوع اتفاقات و ماجراهای آن هم ناشی از پروندههای مختلفی بود که در هر اپیزود روایت میشد. در هر پرونده هم طبیعتا پای یک خلافکار به میان کشیده میشد و آنچه در سریال شاهد بودیم، بیش از عملکرد قطب منفی، متمرکز بر تلاشهای قطب مثبت و قهرمان اصلی داستان یعنی سرگرد کاوه کیهان بود.
قطب مثبت ماجرا؛ به تصویر درآوردن نیروهای زبده انتظامی که توانمندی ویژهای در حل پروندههای پیچیده دارند، همواره از ایدههای جذاب در سریالهای پلیسی بوده و در هر دو فصل از «نوار زرد» هم این قهرمان کسی جز سرگرد کاوه کیهان نبود؛ در فصل اول ایفای این نقش را امیر آقایی برعهده داشت و در فصل دوم، بانیپال شومون ردای آن را بر تن کرد. هر دو بازیگر هم در جانبخشی به این کاراکتر سنگتمام گذاشتند و یک پلیس همهفنحریف و جذاب را در قاب تلویزیون به تصویر کشیدند.
الگوریتم | بیژن میرباقری | 1404
محسن قصابیان در «الگوریتم» در نقش یک فرمانده پلیس ظاهر شده است.
قریب به یک دهه میشود که بیژن میرباقری از دوران پرکاری که در کارگردانی فیلمهای سینمایی و سریالهای تلویزیونی داشت، فاصله گرفته و به همین دلیل از همان زمان انتشار اولین خبرها درباره سریال «الگوریتم» درج نام او در مقام کارگردان، کنجکاویبرانگیز بود. میرباقری سلیقهای خاص در انتخاب قصه و سبکی متفاوت در کارگردانی دارد و به همین دلیل ورودش به عرصه سریالسازی پلیسی میتواند اتفاقی ویژه را روی آنتن رقم بزند.
درباره قطب منفی ماجرا؛ هنوز برای آنالیز موقعیت کاراکترهای منفی سریال کمی زود است اما به استناد آنچه در تیزرهای اولیه به نمایش درآمد و در قسمت نخست بخشهایی از آن را دیدیم، ایفاگر اصلیترین کاراکترهای قطب منفی «الگوریتم» را باید مهدی زمینپرداز و امیرکاوه آهنینجان بدانیم و پیام احمدینیا، بهار قاسمی و سعید شریف هم اضافه خواهندشد. خلافکارانی با سابقه که حالا یکی از پروژههای کلان آنها که اتفاقا برگرفته از یک پرونده واقعی است، با دستاندازهایی مواجه شده است. زمینپرداز پیش از این در فیلم «لاتاری» محمدحسین مهدویان هم در مقام سرکرده یک باند قاچاق دختران، ایفاگر یک نقش منفی ماندگار بود.
قطب مثبت ماجرا؛ در نقطه مقابل تبهکاران حرفهای، اینبار هم یک گروه از مردان قانون با سکانداری یک افسر کارکشته قرار دارد؛ محسن قصابیان که بعد از ایفای نقش شهید ستاری در فیلم «منصور» باردیگر در دنیای بازیگری اوج گرفت و در سریال «داریوش» هم شاهد ایفای نقش او در مقام یک کاراکتر شرور بودیم، اینبار یک فرمانده نیروی انتظامی است که حل پروندهای پیچیده را برعهده گرفته است. بهادر زمانی که پیشتر بهواسطه ایفای نقش حضرت عباس(ع) در فیلم «رستاخیز» به شهرت رسیده بود، اینبار در تجربهای متفاوت، یکی از نیروهای جوان در نیروی انتظامی ایفای نقش کرده است. باید دید در ادامه «الگوریتم» تقابل این کاراکترها چه سمت و سویی پیدا میکند.
منبع: فیلم نیوز