نقد سریال تسک (Task)؛ باشگاه بازندگان

نقد سریال تسک (Task)؛ باشگاه بازندگان

سریال Task توانسته است با روایتی شخصی و تراژیک به جمع بهترین مینی سریال‌های شبکه HBO ملحق شود.

کد خبر : ۲۷۰۰۵۷
بازدید : ۵

شبکه HBO همیشه به داستان چندتا از بهترین مینی سریال ها شناخته می‌شود که از جمله آن می‌توان به سریال Sharp Objects، سریال Watchmen، سریال The Young Pope، سریال Mare of Easttown، سریال The Night Of، سریال Chernobyl و سریال Band of Brothers اشاره کرد. اما در سال‌های اخیر شاهد افت این روند بوده‌ایم و به‌نظر می‌رسید این شبکه تا حد زیادی این نوع سریال‌ها را به رقیبان خود واگذار کرده است. اما سریال تسک، اثر جدید برد اینگلسبی، خالق سریال Mare of Easttown به‌نظر می‌رسد برای بازگشت شبکه HBO به روند گذشته آمده است.

سریال Task داستان تام برندیس، مأمور اف‌بی‌آی مستقر در فیلادلفیا را دنبال می‌کند که مسئول یک کارگروه می‌شود که در حال بررسی یک رشته سرقت‌های خشونت‌آمیز از انبارهای تحت کنترل باندهای موتورسوار یاغی است. در سوی دیگر داستان، رابی حضور دارد که با وجود چهره‌ای آرام و شخصیتی خانوادگی، در پشت صحنه رهبر این باند سرقت است. انگیزه‌ی او از ارتکاب این جرایم، تأمین نیازهای خانواده‌اش است. حضور بازیگرانی چون مارک رافلو، تام پلفری و امیلیا جونز باعث افزایش انتظارات ما از این سریال جنایی شده‌، اما آیا سریال واقعا موفق عمل کرده است؟

34_11zon
 

سریال با معرفی تام برندیس و رابی آغاز می‌شود که از یک طرف اتفاقی در گذشته هر دو شخصیت باعث تغییر مسیر زندگی آن‌ها شده است. رابی به دلایل نامشخصی در حال سرقت از گروهی خطرناک است، اما این کار بدون نقص اجرا می‌شود. حالا تام برندیس که به‌خاطر یک اتفاق در گذشته مدتی به‌‌عنوان مامور عملیاتی فعالیت نمی‌کند، به علت مشکلات بودجه سازمان با تیمی جوان و بدون تجربه بالا مامور بررسی پرونده می‌شود. اما آیا داستان سریال یا گذشته شخصیت‌ها پیچیده است؟ جواب منفی است و دلیلی که ما در زمان لازم به جواب می‌رسیم کاملا از دل داستان خارج می‌شود.

سریال Task داستان گروهی از آدم‌های بازنده و شکسته را دنبال می‌کند

سریال روی کاغذ یک اثر جنایی است که می‌تواند رستاخیزی برای شخصیت مارک رافلو در سریال باشد و رابی که می‌تواند از تمامی خط قرمزها عبور کند، اما داستان چیز دیگری است. درست است سریال تا پایان روی داستانی می‌چرخد که در آخرین شب دزدی همه‌چیز اشتباه پیش می‌رود و حالا اتفاقی افتاده است که پایانی تاریکی دارد. واقعیت این است که از بخش جنایی سریال واقعا ساختار شکن و متفاوت نیست و حتی تویست‌های غیر منتظره ندارد و می‌توان گفت کاملا کلیشه‌ای است، اما سریال برگ برنده دیگری دارد که همه‌چیز را عوض می‌کند.

سریال Task تلاش می‌کند تا روایتی شخصی‌تر از کسانی ارائه کنند که هر یک در حال غرق شدن در باتلاق زندگی و مشکلات خود هستند. این داستانی از دنبال کردن شانس دوباره است که آیا واقعا چنین چیزی وجود دارد یا صرفا یک داستان تخیلی است. اما معنی و هدف این موضوع برای هر شخصیت متفاوت است. از یک طرف تام برندیس را داریم که در حال سقوط است و یک پرونده غیر منتظره باعث می‌شود او دوباره به مسیر گذشته بازگردد و بتواند در مورد سرنوشت پسر خوانده خود تصمیم درستی بگیرد.

35_11zon
 

در نقطه مقابل رابی را داریم که در حال دست و پا زدن برای یافتن راهی است تا زندگی فرزندان و دختر برادرش را عوض کند، اما او همچنان در حال فرو رفتن در این باتلاق است. درواقع شخصیت‌ها دنبال رستگاری هستند و با باز شدن لایه‌های داستانی کم کم شاهد عمق شخصیت‌هایی هستیم که شکننده هستند و به‌دنبال راهی می‌گردند که در این جامعه بی‌رحم زنده بمانند. با اشتباه پیش رفتن آخرین دزدی رابی سریال تازه می‌خواهد بگوید که قرار است چه داستانی را روایت کند. آیا این داستان یک دزدی مرگبار است یا داستان چیز دیگری است.

سریال داستان گروهی از آدم‌های شکسته را دنبال می‌کند که دیدن آینده برای آن‌ها مثل رویا است و در باتلاق افسردگی گرفتار شده‌اند و تلاش می‌کنند تا حداقل عزیزان خود را از این باتلاق نجات دهند. نتیجه برخی تصمیمات مثل سرنوشت پدر میو برادر رابی برای آن‌ها گران تمام شده است یا تام برندیس به‌خاطر پسری که به فرزندی قبول کرده، همسرش را از دست داده است. سریال سعی می‌کند تا با آدم‌های واقعی یا حداقل از جنس کسانی‌که به آدم‌های واقعی نزدیک‌تر هستند یک روایت شخصی در مورد خانواده‌های از هم پاشیده روایت کند.

اگرچه سریال شروع خوبی دارد، اما این شروع خوب صرفا یک باد کوچک از طوفانی است که یک دزدی اشتباه باعث آن خواهد شد. سریال با جلو رفتن کم کم شخصیت‌ها را در شرایط سختی قرار می‌دهد که باید تصمیمات سختی بگیرند؛ حتی اگر باعث شود عضو دیگری از خانواده با نتایج آن مواجه شود. هر تصمیم روی نه یک شخصیت بلکه روی گروهی از آدم‌ها تاثیر می‌گذارد و روند داستانی سریال مثل یک سیل است که نقطه توقفی جز اینکه به نقطه نهایی برسد ندارد. رابی می‌داند که هیچ راه بازگشتی ندارد، پس تصمیم می‌گیرد همه عواقب آن را بپذیرد و تا آخرش پیش برود.

36_11zon
 

این تنها یک شروع تاریک برای شخصیت‌هایی است که دقیقا وارد یک مسیر بدون بازگشت خواهند شد و البته انتخاب دیگری هم دارند. شخصیت‌هایی که جدای از مثبت و منفی بودن اعمال آن‌ها درنهایت انسان هستند و آن‌ها قرار نیست شخصیت‌هایی خیالی با پایان‌هایی صرفا شاد باشند. داستان سریال هرچقدر جلوتر می‌رود و رازهای آن افشا می‌شود، شاهد زخم‌های کهنه زیادی هستیم که هر شخصیت سریال دارند. از طرفی نوع نگاه و رفتار شخصیت‌ها با‌توجه‌به محل زندگی و خانواده تفاوت‌های زیادی دارند و مشخصا میو سرنوشتی مثل دختران تام برندیس ندارد.

روند داستانی سریال مثل یک سیل است که نقطه توقفی جز اینکه به نقطه نهایی برسد ندارد

درست است که مرگ شخصیت‌ها و سرنوشت تلخ هر یک ممکن است سخت و تماشا آن لذت بخش نباشد، اما سریال درواقع تلاش می‌کند نشان دهد یک عمل باعث چه اتفاقاتی می‌شود که توقف آن واقعا کار کسی نیست. همچنین سریال در رونمای از شخصیت‌هایی که در حال دادن اطلاعات بهه رابی یا گروه موتورسواران هستند، زمانبندی مناسبی را تعیین کرده است. شاید بعضی مواقع فکر کنیم این شخصیت‌های خائن ممکن است زودتر از انتظار فاش می‌شوند یا حتی خیلی هم غافلگیر کننده نیستند، اما دلایل و خط داستانی مناسب خود را دارند.

درواقع این سوالات در زمان مناسبی پاسخ داده می‌شوند تا درنهایت سریال نه‌تنها از تب و تاب نیافتد، بلکه بتواند ریتم سریع‌تری پیدا کند و بهتر به جمع‌بندی برسد. سریال با روایت خشن و سنگدلانه خود لحظات سختی شکل می‌دهد که نقطه اوج آن در قسمت ما قبل پایانی است؛ جایی‌که به معنای واقعی کلمه آخر خط را متوجه می‌شویم. پایان‌بندی سریال شاید از نقطه‌ای کاملا قابل پیش‌بینی می‌شود، اما سوال بدون پاسخ یا خط داستانی رها شده‌ای ندارد. احساس نمی‌شود سازنده به‌خاطر پایان زمان از خیر خیلی چیزها گذشته است.

37_11zon
 

درواقع برد اینگلسبی از سریال Mare of Easttown درس خوبی گرفته است تا برخلاف آنجا که پایان آن تا حدی برای من ناامید کننده بود، در سریال Task یک پایان رضایت بخش را ارائه کند. اما درنهایت سریال واقعا در ارائه یک پایان تلخ برای بسیاری از شخصیت‌ها کم نگذاشته است و حتی ترسی از نمایش فساد گسترده آدم‌های مختلف در سازمان‌ها یا مکان‌های دیگر ندارد. درواقع ما یک شبکه فاسد را مشاهده می‌کنیم که چگونه از ریشه شروع به سوختن و نابودی می‌کند و درنهایت گریبانگیر همه آن‌ها می‌شود.

این یک داستان عاشقانه یا رویایی نیست و تلاش می‌کند صرفا یک واقعیتی که کسی دوست ندارد ببینند نمایش دهد. اما نباید از بازی بسیار درخشان مارک رافلو و تام پلفری گذشت. بدون شک بخش زیادی از موفقیت سریال تسک روی دوش آن‌ها است. البته به‌طور کلی تیم بازیگری سریال عملکرد درخشانی دارند و به‌طور مثال امیلیا جونز یکی از بازی‌های درخشان خود را در اینجا دارد و نشان می‌دهد بی‌دلیل مورد توجه قرار نگرفته است. اما موفقیت سریال بدون بازی درخشان رافلو و پلفری تقریبا غیر ممکن به‌نظر می‌رسد؛ به‌خصوص پلفری که یکی از تواناترین و کمتر دیده‌شده‌ترین بازیگران حال حاضر است.

سریال Task بازگشت خوشی برای HBO به روند ساخت مینی‌سریال‌ها است. سریال با روایت شخصی و واقع‌گرایانه و حتی شاید میخکوب کننده یکی از با کیفیت‌ترین سریال‌های سال را رقم می‌زند که درکنار یک داستان جنایی مرگبار، داستانی گروهی آدم شکسته را به بهترین شکل با تیم بازیگری قدرتمند خود روایت می‌کند. سریال تسک شاید بهترین مینی‌سریال HBO نباشد، اما کیفیت بالایی دارد و با یک پایان‌بندی خوب ارزش تماشا بسیار بالایی دارد و شاید جواهر اصلی شبکه در سال ۲۰۲۵ بدون هیچ هایپ خاصی بوده است.

منبع: زومجی

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید