مردی که خورشید را متوقف کرد و زمین را به حرکت در آورد
کوپرنیک بیش از سی سال در این شهر زندگی کرد و اثر خود به نام "درباره انقلابهای کرههای آسمانی" را در این شهر نوشت که شیوه درک بشر از جهان و جایگاهش در آن را در هم شکست.
حدود پنجاه سال بعد از درگذشت کوپرنیک بود که گالیله مدعی شد که میتواند نظریه این دانشمند لهستانی را اثبات کند و به شدت مورد بازخواست و بازجویی قرار گرفت.
فرومبورک، یک شهر کوچک و آرام در ساحل تالاب ویستولا در شمال لهستان است که در تابستان، میزبان مسافران زیادی است که به تماشای سواحل شنی سفید این منطقه میآیند. بر فراز تپه مشرف به خلیج، یک کلیسای جامع و یک مجموعه قلعه تماشایی دیده میشود که کاملا از جنس آجر قرمز هستند.
در مقابل این مجموعه تاریخی هم مجسمهای از نیکلاس کوپرنیک، ستارهشناس لهستانی نصب شده که روزانه گردشگران زیادی از آن بازدید میکنند.
گرچه این روزها زندگی در فرومبورک در کمال آرامش دنبال میشود، اما در قرن شانزدهم، یک انقلاب در این شهر رخ داد؛ انقلابی به نام انقلاب کوپرنیک.
کوپرنیک بیش از سی سال در این شهر زندگی کرد و اثر خود به نام "درباره انقلابهای کرههای آسمانی" را در این شهر نوشت که شیوه درک بشر از جهان و جایگاهش در آن را در هم شکست.
عشق به نجوم از کجا آغاز شد
میکولای کوپرنیک، کوچکترین فرزند خانوادهاش بود؛ پدرش تاجر ثروتمند مس و مادرش هم از خانوادههای تاجر برجسته آن دوره بود. او در کنار دو خواهر و یک برادر بزرگتر، کودکی شادی داشت؛ با مرگ پدرش در سن ده سالگی، آنها زیر چتر حمایتی داییشان قرار گرفتند.
او در دوران جوانی به دانشگاه کراکوف پیوست و گرچه به ریاضی و پزشکی علاقه زیادی داشت ولی در کراکوف به ستارهشناسی علاقمند شد و در همان زمان، نامش را به زبان لاتین تغییر داد و خودش را نیکلاس نامید.
داییاش که در آن زمان، اسقفی در شهر وارمیا بود، از او میخواست تا در رشته حقوق شرعی تحصیل کرده و این امکان را برایش فراهم کرد تا در دانشگاههای بولونیا و پادوا به تحصیل بپردازد.
کوپرنیک جوان در طول این مدت، نقاشی را از اساتید ایتالیایی آموخت و البته تمرکز اصلیاش همچنان برروی ریاضی و پزشکی بود. او در بولونیا بعد از آشنایی با دومنیکو ماریا د ناوارا، اخترشناس دانشگاه، چشمش به دنیای نجوم باز شد و بعد از دریافت مدرک حقوق شرعی، به لهستان برگشت.
او به عنوان یکی از کارمندان کلیسای داییاش، مسئولیتهای مختلفی را برعهده داشت؛ از نظارت بر امور مالی کلیسا گرفته تا جمعآوری اجاره زمینهای تحت مالکیت کلیسا و مدیریت کارخانهها و نانوایی زیرنظر کلیسا. در کنار این، او دانشش را در رشته پزشکی تکمیل کرد و از بیماران مراقبت میکرد.
بعد از مرگ دایی، کوپرنیک به شهر فرومبورک نقل مکان کرد و همچنان به کار در کلیسا ادامه داد و گرچه سرش حسابی شلوغ بود ولی برای بزرگترین سرگرمی و دستاورد زندگیاش، یعنی نجوم، وقت خالی میکرد.
نگاهی متفاوت به آسمان و فضا
در آن زمان دیدگاهها درباره منظومه شمسی کاملا متفاوت بود؛ طبق باورهای آن دوره، زمین در مرکز جهان قرار داشت و ماه و خورشید و دیگر اجرام آسمانی به دور زمین میچرخیدند.
این دیدگاه کاملا هم منطقی به نظر میرسید و همه چنین چیزی را با چشمان خود میدیدند. خورشید هرروزه در شرق طلوع میکرد و در آسمان به حرکت در میآمد و در نهایت در افق غربی غروب میکرد و با شروع شب، ماه و ستارهها خودنمایی میکردند. از سوی دیگر به نظر نمیرسید که کره زمین در حال حرکت باشد.
کلودیوس بطلمیوس، منجم و ریاضیدان اهل اسکندریه، دو قرن بعد از میلاد مسیح، به این دیدگاه رسمیت بخشید. او مدلی پیچیده برای سیستم و نظریه "زمین مرکز" ارائه کرد که طبق آن، خورشید، ماه و دیگر سیارات به دور زمین میچرخند.
تئوری او تقریبا، به عنوان یک حقیقت بدیهی پذیرفته شده بود؛ تا اینکه مرد جوانی از لهستان، با به کارگیری دانش خود در علم ریاضی و در رصد ستارهها، به این نتیجه رسید که ماجرا به این سادگیها نیست.
کوپرنیک و زیرسوال بردن همه چیز
مشخص نیست که دقیقا چه زمانی کوپرنیک این ادعا را مطرح کرد؛ اما قطعا پذیرش این موضوع که درک رایج موجود درباره منظومه شمسی نادرست است و اینکه زمین در مرکزیت منظومه شمسی نیست و هم رده دیگر سیارههاست که همگی به دور خورشید میچرحند، در آن زمان عجیب و سخت بود.
او در عین حال دریافت که زمین هر روز حول محور خود میچرخد و شب و روز اینگونه ایجاد میشوند و در عین حال متوجه شد که کج بودن محور زمین، دلیل اصلی ایجاد فصول است که این اکتشافات واقعا حیرتانگیز بودند. هر چند که او این جسارت را نداشت که مثل ارشمیدس، یافتههایش را به جهانیان اعلام کند.
کوپرنیک باید این اکتشاف را مثل یک راز برای خودش نگه میداشت و راهی را برای مطرح کردن آن مییافت که به دردسر نیفتد. چه کسی ادعای یک ستارهشناس آماتور از لهستان را که مدعی بود که آنچه علم و کلیسا در مورد منظومه شمسی میگویند درست نیست، باور میکرد؟
این ادعا، نه تنها گستاخی بود، بلکه ممکن بود او را به دردسر بیندازد. کوپرنیک نه میخواست تا مورد تمسخر دیگر دانشمندان قرار بگیرد و نه رهبران کلیسا را عصبانی کند.
به گفته محققان، کوپرنیک تصمیم گرفت تا به شکلی تدریحی از یافتههایش صحبت کند و در ابتدا این موضوع را با دوستانش و روحانیون در میان گذاشت و جزوه هایی در این رابطه پخش کرد. او از سوی برخی از رهبران کلیسا که برایش احترام زیادی قائل بودند، تشویق شد ولی مشکل اینجا بود که افراد دیگر، آنقدرها ذهن باز و روشنفکری نداشتند
زمانی که شایعات درباره نظریه کوپرنیک به مارتین لوتر رسید، او برای جلب توجه، این منجم را نادیده گرفت و گفت:« این آدم احمق میخواهد کل علم نجوم را زیر و رو کند. همانطور که گفته میشود، به خورشید دستور داده شده تا ثابت بماند و نه زمین.» و در همین زمان کوپرنیک به وظایف روزمرهاش در فرومبورک ادامه می داد.
کوپرنیک ذهن علمی حیرتانگیزی داشت و بسیار جلوتر از زمان خود بود ولی در انتشار اکتشافاتش احتیاط زیادی میکرد و سالها منتظر ماند تا نسخه خطیاش را در زمان مناسب منتشر کند و فقط یک نسخه تمام شده از کتابش را در بستر مرگ نگاه داشت. او چه حس عجیبی داشته که باید خورشید را متوقف میکرده و زمین را به حرکت در میآورده تا بدین ترتیب عصر مدرن نجوم را آغاز کند.
نیکلاس کوپرنیک در ۲۴ می سال ۱۵۴۳ درگذشت و در کلیسای جامع فرومبورک به خاک سپرده شد.
گالیله به حمایت از کوپرنیک برخاست
در سال ۱۶۱۶ بود که گالیله ایتالیایی، اعلام کرد که میتواند با استفاده از تلسکوپ ثابت کند که تئوری کوپرنیک درست بوده؛ این شروع دوران روشنگری و طلوع عصر علم مدرن بود.
شاید در آن زمان رهبران کلیسا با مدل جدید منظومه شمسی (نظریه خورشید مرکزی) کمی راحتتر برخورد میکردند؛ اما در هر حال به گالیله هشدار دادند که از این نظریه حمایت نکند. در همان سال، آنها کتاب "درباره گردش اجرام آسمانی" کوپرنیک را هم ممنوع اعلام کردند. اما شانزده سال بعد، زمانی که گالیله، کتاب " گفتگو در باب دو نظام عمده عالم " را منتشر کرد، مورد بازجویی قرار گرفت.
آغاز مسابقات برای فتح فضا
شیفتگی انسان به جهان اطراف و تلاشش برای درک جایگاهمان، موضوعی است که هرگز بیتوجه نمانده. پیشرفتها در علم موشک در قرن بیستم این امکان را فراهم کرد تا یوری گاگارین، فضانورد شوروی، به عنوان اولین انسان به فضا رفته تا مسابقه فضایی بین آمریکا و شوروی آغاز شود.
در سال ۱۹۶۱ بود که جان اف کندی، رئیس جمهور آمریکا اعلام کرد که سفر به ماه، انتخاب آمریکاست و در سال ۱۹۶۹ نیل آرمسترانگ، اولین نفری بود که روی سطح ماه فرود آمد و این جمله معروف را گفت:« این تنها یک قدم کوچک برای انسان و یک جهش بزرگ برای بشر است.»
تصاویر جیمزوب خیرهکننده ولی پرابهام
در سال ۲۰۲۲ و تقریبا ۵۵۰ سال بعد از تولد نیکلاس کوپرنیک، تلسکوپ فضایی جیمز وب ناسا، خیره کنندهترین تصاویر ممکن از کیهان را به زمین مخابره کرد. تصاویر رنگارنگ و زیبا از سحابیها، ستارهها، سیارات و کل کهکشانها.
اما یک مشکل بزرگ در میان بود: تصاویر ارسال شده توسط این تلسکوپ، مربوط به رویدادهای کنونی در فضا نیست؛ بلکه تصاویری مربوط به گذشتههای دور است که برخی از آنها متعلق به میلیاردها سال قبل هستند.
حالا یک سوال مطرح میشود: اگر قوانین فیزیک حاکم بر جهان، بر ما حکم میکنند که ما فقط نگاهی اجمالی به گذشته دور اجرام دوردستها داشته باشیم، آیا موجودات هوشمندی که در آنجا به دنبال ما هستند نیز تصاویری از گذشته دور کهکشان ما را میبینند؟ اگر دیدن آنها در زمان حال برای ما غیرممکن است، یا فقط آنها بتوانند کهکشان راه شیری را در زمان حال ببینند، آیا تحقیق و نگریستن به فضا، واقعا ارزشش را دارد؟
جیسون رایت، استاد نجوم و اخترفیزیک در ایالت پن پاسخ اطمینانبخشی به این سوال دارد:« درست است که ما اجرام بسیار دور را همان طوری که در گذشتهای دور بودند، میبینیم؛ اما نزدیکترین ستاره ها که تشخیص سیگنالهای موجودات هوشمند در آنها آسانتر است، آنقدرها از ما دور نیستند؛ نزدیکترین منظومه به ما، یعنی آلفا قنطورس، فقط چهار سال نوری با ما فاصله دارد؛ یعنی اگر ما سیگنالی از آنها دریافت کنیم، تنها چهار سال پیش ارسال شده است. حدود پانزده هزار ستاره در فاصله صدسال نوری ما وجود دارد که همه آنها را همانطوری که در طول بازه عمر یک انسان قد میدهد، میبینیم.
حالا و بعد از پنج قرن و نیم، تلسکوپ فضایی جیمز وب ناسا، جهان را به نحوی به ما نشان میدهد که تا پیش از این ندیده بودیم. در حال حاضر مسئولان ناسا میکوشند تا بار دیگر از ماه بازدید کنند و ماموریت آرتمیس ۳ برای سپتامبر سال ۲۰۲۶ برنامهریزی شده است و این اولین فرود برروی سطح ماه بعد از سال ۱۹۷۲ خواهد بود.
بیل نلسون، یکی از مدیران ناسا دراین رابطه گفته:« ما به نحوی به ماه برمیگردیم که تا قبل از این هرگز تجربه نشده بود.»
و پس از آن بحث مریخ به میان میآید. کدام کشور قبل از بقیه برروی مریخ فرود خواهد آمد؟ آمریکا؟ چین؟ شاید حتی ایلان ماسک؟ این تنها در حد حدس و گمان است
مطالعات علمی درباره فضا از زمان انقلاب کوپرنیکی در فرومبورک، مسیری طولانی را طی کرده ولی نیکلاس کوپرنیک در زادگاهش در لهستان چهرهای قهرمان و محبوب و در دنیا الهامبخش علاقمندان نجوم است.
منبع: خبرآنلاین