هواگردهای نظامی ناکام آمریکا؛ این بالگرد، جت و جنگنده ها چرا شکست خوردند؟
در این مقاله قصد داریم تا چند سیستم دفاعی را مورد ارزیابی قرار دهیم که اگر در دنیا باقی میماندند، ممکن بود اثرات دگرگون کننده فراوانی داشته باشند و نه تنها جریان جنگها را تغییر میدادند، بلکه تاثیرات گستردهای هم در صنعت دفاعی داشته و رویکرد سازمانهای نظامی نسبت به جنگ و تدارکات جنگ را تغییر میدادند که لزوما این تغییرات سو و جهت مثبتی هم نداشتند و گاهی برنامههای نظامی به خاطر دلایلی منطقی لغو میشوند.
سلاحها به روشهای مختلفی ممکن است از بین بروند؛ برخی از آنها در زمان نامناسب عمل میکنند یا در بحبوحه اقدامات دفاعی یا اشتباهات کاربری نابود میشوند. گاهی هم قربانی بوروکراسی میشوند؛ در برخی مواقع هم به این خاطر که در وهله اول، ایده بدی بودند، از بین میروند.
در این مقاله قصد داریم تا چند سیستم دفاعی را مورد ارزیابی قرار دهیم که اگر در دنیا باقی میماندند، ممکن بود اثرات دگرگون کننده فراوانی داشته باشند و نه تنها جریان جنگها را تغییر میدادند، بلکه تاثیرات گستردهای هم در صنعت دفاعی داشته و رویکرد سازمانهای نظامی نسبت به جنگ و تدارکات جنگ را تغییر میدادند که لزوما این تغییرات سو و جهت مثبتی هم نداشتند و گاهی برنامههای نظامی به خاطر دلایلی منطقی لغو میشوند.
AH-۵۶ Cheyenne
در اوایل دهه ۱۹۶۰، ارتش آمریکا به تازگی متوجه ارزش هوانوردی با هلیکوپتر شده بود. آنها در پایان جنگ جهانی دوم از هلیکوپترها استفاده میکردند و در کره، از این وسیله پرنده برای شناسایی اهداف و تخلیه بهره میبردند. با گذر زمان، ارتش چشماندازهای هلیکوپترهای بسیار پیشرفتهتری را دید که قادر به انجام ماموریتهای متنوعتری بودند.
قرار بود AH-۵۶ Cheyenne گل سرسبد این هلیکوپترها باشد؛ با یک طراحی رادیکال که سرعتی بالا را با قدرت ضربه زدن ترکیب میکرد. این هلیکوپتر میتوانست دیگر هلیکوپترها را در ماموریتهای حمل و نقل اسکورت کرده یا به شکل مستقل عملیات پشتیبانی زمینی و حمله را انجام دهد و در عین حال دارای یک سیستم محرکه حیرتانگیز بود که میتوانست به سرعتی تا ۴۴۰ کیلومتر برساعت برسد.
اما این هلیکوپتر قربانی وعدههای خودش شد. فناوری هایی که برای این هلیکوپتر وعده داده شده بود، هنوز به بلوغ نرسیده بود و نمونههای اولیه این هلیکوپتر، مشکلات سادهای داشت که منجر به تصادفاتی مرگبار شد. نیروی هوایی از کل ایده Cheyenne متنفر بود و باور داشت که ارتش قصد دارد تا ماموریتهای پشتیبانی هوایی را از آنها برباید.
نیروی هوایی در تلاش برای از بین بردن برنامه ساخت این هلیکوپتر، یک هواپیمای جنگنده (که در نهایت منجر به تولید A-۱۰ شد) پیشنهاد کرد. با آغاز جنگ ویتنام و هدایت بودجه برای حمایت از جنگ، بودجه دفاعی با محدودیتهایی روبرو شد و از همین رو Cheyenne هم هرگز تولید نشد.
چند سال بعد، ارتش با AH-۶۴ Apache یک گام رو به جلو برداشت. اما لغو تولید Cheyenne ، در حقیقت به منزله تاخیر در بهرهگیری از توانایی هلیکوپترهای تهاجمی پیشرفته بود. هر چند که Apache نسبت به Cheyenne خیلی ایمنتر بود و سیستم متعارفتری داشت.
B-۷۰ Valkyrie
B-۷۰ Valkyrie هم دوره خاص خودش را داشت و به عنوان جایگزینی برای B-۵۲ Stratofortress و B-۵۸ Hustler طراحی شده بود. هدف از طراحی آن، نفوذ به حریم هوایی شوروی در ارتفاع بالا بود و محبوب "مافیای بمبافکن"، نسلی از افسران ارشد بود که آن را آینده نیروی هوایی آمریکا میدانستند.
B-۷۰ جنگنده زیبایی بود. کشیده و براق بود و بیشتر به یک فضاپیما شباهت داشت تا هواپیما. نمونه اولیه ساخته شده این هواپیما در موزه ملی نیروی هوایی آمریکا در دایتون به نمایش گذاشته شده است.
ولی ساخت این هواپیما به شدت هزینهبر و گران بود و همین تبدیل به نقطه ضعف اصلی آن شد. آیزنهاور رئیس جمهور آمریکا و پس از آن، روبرت مک نامارا، وزیر دفاع این کشور، در زمانی که موشکهای ICBM نمایش خیره کنندهای در حل تسلیحات هستهای داشتند، تمایل چندانی به صرف هزینههای گران برای ساخت چنین بمبافکن سنگینی نشان ندادند. به علاوه پیشرفتهای شوروی در فناوری موشکهای رهگیر و زمین به هوا، ماموریت B-۷۰ را سختتر وخطرناکتر میکرد.
در نتیجه بعد از ساخت تنها دو نمونه اولیه (که یکی از آنها هم گم شد)، نیروی هوایی آمریکا تولید این هواپیما را متوقف کرد و پانزده سال بعد B-۱B با ویژگیهای ظاهری مشابهی وارد خدمت شد. تاثیر B-۷۰ در نیروی هوایی آمریکا، کاملا منفی بود. اختصاص دادن منابع عظیم مالی در ساخت یک بمب افکن استراتژیک، توجهات از نیروی هوایی تاکتیکی و نیروی موشکی دور میکرد.
B-۷۰ منطقا عملکردی موثرتر از B-۵۲ نداشت و هواپیماهای B-۵۲ وB-۱B در ماموریتها و فناوریهای به روز، انعطافپذیری بیشتری داشته و از تکنولوژیهای به روزتری بهرهمند بودند. چون فضای بزرگتری برای خدمه داشتند و به ترتیب قابلیت جابجایی ۴ و۵ خدمه را داشتند ولی Valkyrie تنها ۲ نفر گنجایش داشت.
A-۱۲ Avenger
در اواسط دهه ۱۹۸۰ بود که نیروی دریایی آمریکا به دنبال جایگزین مناسبی برای A-۶ Intruder محبوبش بود. مک دانل داگلاس با اطلاع از انتظارات موجود درباره پیشرفت فناوری رادارگریز، A-۱۲ Avenger را ساخت: یک بمبافکن زیرصوت که شبیه به یک B-۲ Spirit مینیاتوری بود. یکی از قابلیتهای این بمبافکن، انعطافپذیری در عملیات حمل بود و توانایی حملات عمیقی را داشت و حتی نیروی هوایی آمریکا هم ابراز تمایل کرد تا A-۱۲ را به عنوان جایگزینی برای F-۱۱۱ Aardvark به خدمت بگیرد.
اما در این بین مشکلاتی هم وجود داشت که بزرگترین مشکل این بود که Avenger درست زمانی که جنگ سرد به پایان رسید وارد چرخه طراحی و تولید شد. دیک چنی، وزیر دفاع وقت آمریکا که بودجه دفاعی محدودی داشت، تصمیم گرفت تا در راستای برنامههای کم خطرتر، A-۱۲ را قربانی کند.
تاثیرات لغو ساخت این بمبافکن هنوز هم باقی است. نیروی دریایی آمریکا به جای ساخت یک بمبافکن رادارگریز پیشرفته، به سراغ ارتقا قابل توجه F-۱۸ هایی رفت که قبلا هم در اختیار داشت. در نتیجه نیاز مستمر به یک هواپیمای تهاجمی رادارگریز و ناوهواپیما بر در F-۳۵C آشکار شد که همچنان از آن به عنوان یک فاجعه یاد میشود.
نیروی هوایی آمریکا حالا تمرکزش را برروی ساخت بمب افکن نسل بعدی قرار داده که پروژهای است که از بسیاری جهتها شبیه A-۱۲ است.
منبع:خبرآنلاین