چرا جنگنده پیشرفته ایکس ۳۲ از اف ۳۵ شکست خورد؟ حقایق ناگفته

چرا جنگنده پیشرفته ایکس ۳۲ از اف ۳۵ شکست خورد؟ حقایق ناگفته

در پشت پرده‌ی رقابت بزرگ جنگنده‌ها، داستانی پنهان از جاه‌طلبی و تصمیم‌های سرنوشت‌ساز نهفته است؛ روایتی که کمتر کسی از آن خبر دارد.

کد خبر : ۲۵۷۴۸۶
بازدید : ۳۲

ظاهر اهمیت زیادی دارد اما واقعیت تعیین‌کننده است. این توصیه‌ی جاودانه‌ی سون تزو به‌خوبی سرنوشت جنگنده‌ی بوئینگ X-32 را روایت می‌کند؛ هواپیمایی که ترکیبی از جاه‌طلبی فناوری، مصالحه‌های مهندسی و پیشرفت سریع فناوری پنهانکاری، آن را به شکست کشاند. داستان X-32 در رقابت بزرگ Joint Strike Fighter (JSF) نه‌تنها سرگذشت یک هواپیما، بلکه تصویری از جدال نوآوری، کارایی و ادراک عمومی است.

برنامه‌ی X-32 در اواخر دهه‌ی ۹۰ میلادی آغاز شد و دو نمونه‌ی اصلی داشت: X-32A برای عملیات متعارف و ناونشین و X-32B برای برخاست کوتاه و فرود عمودی (STOVL). هر دو مدل بر پایه‌ی فلسفه‌ی سادگی ساخت بوئینگ طراحی شدند؛ یک بال دلتا از جنس فیبرکربن که یک‌تکه ساخته شده بود و همزمان ظرفیت سوخت داخلی زیادی را فراهم می‌کرد. اگرچه X-32A از ورودی هوای ثابت در زیر بدنه و بال‌های پهن با نوک کشیده بهره می‌برد، مدل B تغییرات بیشتری مثل ورودی هوای متحرک، بدنه‌ی کوتاه‌تر و بال باریک‌تر برای کاهش وزن را دریافت کرد.

3

آزمایش‌های پروازی X-32 از سال ۲۰۰۰ آغاز شد. اولین پرواز فقط ۲۰ دقیقه طول کشید زیرا نشتی هیدرولیک رخ داد، اما خلبان آزمایشی توانست هواپیما را تا سرعت ۳۷۰ کیلومتر بر ساعت و ارتفاع حدود ۳۰۰۰ متری هدایت کند. نسخه‌ی X-32B نیز در سال ۲۰۰۱ به پرواز درآمد و توانست بین حالت عمودی و پرواز رو به جلو به‌خوبی تغییر وضعیت دهد.

به‌نوشته‌ی MEM، استفاده از سیستم «برخاست مستقیم» الهام‌گرفته از هریر، فشار حرارتی و مکانیکی بسیار زیادی را به موتور و بدنه‌ی X-32B وارد می‌کرد و همین موضوع، باعث محدودیت حمل بار و برد پروازی می‌شد. در مقابل، لاکهید X-35 که بعدها به F-35 تبدیل شد با بهره‌گیری از فن بالابر خنک و انتقال نیرو به‌وسیله‌ی شفت، گذر روانی میان پرواز عمودی و مافوق صوت را ممکن کرد.

4پنهانکاری، نقطه‌ی ضعف بزرگ دیگر X-32 بود. طراحی دلتا بدون دُم و ورودی هوای بزرگ زیر بدنه، مدیریت مقطع راداری را دشوار می‌کرد. حتی پره‌های کمپرسور موتور به‌طور مستقیم در معرض دید رادار قرار داشتند؛ ضعف بزرگی در عصری که جنگ‌ها به‌شدت به سنسورها وابسته بودند. در عوض، X-35 با کانال‌های S شکل، سطوح هموار و محفظه‌ی داخلی برای تسلیحات، به سطحی از پنهانکاری رسید که استاندارد جنگنده‌های نسل پنجم محسوب می‌شد.

یکی دیگر از الزامات رقابت JSF، انعطاف‌پذیری عملیاتی بود. یک بدنه‌ی مشترک باید نیازهای نیروی هوایی، دریایی و تفنگداران دریایی آمریکا را پوشش می‌داد. بوئینگ تلاش کرد با رویکرد ماژولار به این هدف برسد، اما همین انتخاب باعث شد محدودیت‌هایی در چابکی و مانورپذیری ایجاد شود. بال دلتا بدون سطوح افقی دُم، کنترل زاویه‌ی گام را سخت می‌کرد و نگرانی‌هایی درباره‌ی فرود روی ناو به‌وجود آورد. هرچند خلبانان آزمایشی از عملکرد روان آن در پروازهای دریایی تمجید کردند، اما کارشناسان نیروی دریایی متقاعد نشدند.

از همه مهم‌تر، تفاوت چشمگیر بین نسخه‌ی نمایشی و طرح تولیدی بوئینگ بود. شرکت قصد داشت ورودی متغیر هوا را در نسخه‌ی نهایی حذف و دُم‌های متعارف به آن اضافه کند و طراحی بال را تغییر دهد. این تغییرات گسترده در میانه‌ی مسیر، ارزیابان را نسبت به ریسک پروژه نگران کرد. این درحالی است که لاکهید از همان ابتدا نمونه‌ای نزدیک به نسخه‌ی تولیدی را به پرواز درآورد و بلوغ طراحی بیشتری نشان داد.

سرنوشت X-32 فقط یک شکست فنی نبود. این پروژه دستاوردهایی در مدیریت هزینه، سرعت نمونه‌سازی و حتی کاهش صدای موتور کسب کرد، اما در برابر ترکیب برتری‌های F-35 در پنهانکاری، سرعت، انعطاف عملیاتی و آینده‌نگری، هیچ شانسی نداشت. امروز، X-32 فقط در موزه‌ها دیده می‌شود؛ یادگاری از رقابت بی‌رحمانه‌ی صنعت هوافضا که نشان می‌دهد فاصله‌ی بین نبوغ و شکست، گاهی فقط یک انتخاب مهندسی است.

منبع: عصر ایران

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید